گوگل، دموکراسی و واقعیت در پس جستجوی اینترنتی (بخش دوم و پایانی)
چارلی بکت، پروفسور علوم رسانه و ارتباطات در LSF میگوید:
کارشناسان مدتها است این بحث را مطرح کردهاند که چندگانگی رسانههای خبری، از ضروریات جوامع دموکرات است. تنوع خوب است. نقد رسانههای اصلی حرکت رو به جلویی است. اما اکنون... این موضوع بهشدت از کنترل خارج شده است. چیزی که تحقیق اولبرایت به ما نشان میدهد این است که این موضوع، فرآوردهی فرعی اینترنت نیست و حتی این کار به دلایل تجاری نیز انجام نمیشود. انگیزهی این کار ایدئولوژیک است و توسط کسانی انجام میشود که از روی قصد سعی دارند ثبات اینترنت را از بین ببرند.
همینطور نقشهی جاناتان اولبرایت به ما نشان میدهد چرا چنین نتایجی برای جستجوی عبارات خاصی در گوگل ظاهر میشوند. او به ما توضیح میدهد کاری که وبسایتهای محافظهکار دست راستی انجام میدهند، همان کاری است که وبسایتهای تجاری انجام میدهند. آنها سعی میکنند با ترفندهایی خود را در سیستم «رتبهبندی سایتها» در گوگل بالا بکشند. آنها الگوریتم گوگل را به بازی گرفتهاند. این نقشه به ما نشان میدهد که آنها تا چه اندازه در کار خود موفق بودهاند.
تحقیقات محققان دیگر نیز چنین نتیجهای را نشان میدهد. وبسایتهای جناح دست راست توانستهاند بهخوبی حول موضوعاتی چون یهودیان، مسلمانان، هولوکاست، سیاهان و زنان مطالب خود را اشاعه دهند، بسیار مؤثرتر از آن چیزی که جناح لیبرال انجام داده است. اولبرایت میگوید:
در تحقیق خود، مکررا به این نتیجه رسیدم که این یک جنگ اطلاعاتی است.
اما چیزی که از این به بعد اتفاق خواهد افتاد بسیار ترسناکتر است. زمانی که از اولبرایت میپرسم آیا این جریان قابل توقف است، جواب میدهد:
نمیدانم. مطمئن نیستم که آیا متوقف کردن این جریان ممکن است یا نه. این، یک شبکه است و بسیار قدرتمندتر از هر ابزار دیگری است. در واقع این شبکه بهنوعی تبدیل به موجودی شده است که رفتهرفته قدرتمندتر میشود.
هرچه افراد بیشتری در مورد یهودیان جستجو کنند، بیشتر با سایتهای نفرت پراکنی مواجه میشوند و هرچه بیشتر روی این سایتها کلیک شود (چون که افرادی کمی هستند که به سراغ صفحهی دوم نتایج جستجو میروند)، لینکهای بیشتری از آنها منشعب میشود و ترافیک آن وبسایتها بالا میرود و در صفحهی نتایج جستجو بالاتر میروند. این یک حلقهی اطلاعاتی کامل است و تنها یک نتیجه در پی دارد: تأکید روی این پیام که یهودیها شرور هستند، زنان شرور هستند، اسلام باید نابود شود و هیتلر آدم خوبی بوده است.
این توده از وبسایتها که اولبرایت در مورد آنها تحقیق کرده است، نوعی اینترنت در سایه هستند و البته عملکرد دیگری نیز دارند. آنها به غیر از اینکه ایدئولوژی جناحهای تندرو را گسترش میدهند، به دنبال مانیتورینگ و تأثیرگذاری بر افرادی هستند که گذارشان به آن وبسایتها افتاده است. او میگوید:
وقتی دنبالهی «تراکر» این وبسایتها را گرفتم کاملا متحیر شدم. هر بار که شما یکی از پستهای آنها را لایک میکنید یا به وبسایت آنها سر میزنید، شما را در سرتاسر اینترنت دنبال میکنند. این کار آنها را قادر میکند استخراج اطلاعات انجام دهند و با تأثیرگذاری بر شرکتهایی همچون Cambridge Analytica میتوانند با دقت زیادی افراد را هدف تبلیغات خود قرار دهند، آنها را سراسر فضای اینترنت دنبال کنند و سپس هدف پیامهای سیاسی کاملا شخصیسازی شده قرار دهند. این یک ماشین تبلیغاتی است. این ماشین با هدف قرار دادن افراد سعی میکند آنها را جذب ایدهی مد نظر کند. ما در اینجا درجهای از مهندسی اجتماعی را میبینیم که در هیچ جای دیگری در جهان سابقه نداشته است. آنها مردم را به دام میاندازند و یک افسار احساساتی به آنها میبندند و دیگر رهایشان نمیکنند.
Cambridge Analytica یک شرکت آمریکایی و مستقر در لندن است که دو کمپین Vote Leave و کمپین رئیس جمهور فعلی آمریکا Trump از تحلیلهای اطلاعاتی این شرکت استفاده کردهاند. دومینیک کامینگز، مدیر کمپین خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا بعد از رفراندوم برگزیت تنها چند اعلامیه محدود صادر کرده است. او در جایی گفته بود:
اگر میخواهید پیشرفت بزرگی در علوم ارتباطات رخ دهد، به نظر من باید فیزیکدان استخدام کنید.
استیو بانن، بنیانگذار وبسایت Breitbart News و عضو هیئتمدیرهی Cambridge Analytica است که اکنون بهعنوان استراتژیست ارشد ترامپ منصوب شده است. او اعلام کرده که شرکتش متعهد شده است تا پیامهای سیاسی دولت ترامپ را به مردم انتقال دهد. او ادعا کرده است که با استفاده از ۵ هزار مجموعه دیتا، شرکت او توانسته است پروفایل روانشناسی برای ۲۲۰ میلیون رأیدهندهی آمریکایی تهیه کند. به تعبیر او تکتک تغییرات در عادات افرادی که هدف شرکت Cambridge Analytica هستند، دنبال میشود.
مارتین مور از کالج کینگز میگوید:
آنها بهطور روزانه از ۴۰ تا ۵۰ هزار فاکتور تبلیغاتی استفاده میکنند تا نحوهی پاسخ و بازخورد افراد را بررسی کنند. سپس بر مبنای آن بازخوردها، سیاستها و استراتژیهای خود را تغییر و تطبیق میدهند.
شرکتهای تحلیل آمار و اطلاعات چون دسترسی وسیعی به اطلاعات اشخاص و شبکهی بسیار وسیع توزیع اطلاعات دارند، بهراحتی میتوانند به کمپینها کمک کنند تا قانونهای موجود را دور بزنند.
اولبرایت عقیده دارد:
فعالیت آنها کاملا غیر شفاف است، بهگونهای که میتوانند مبالغ زیادی روی یک منطقهی خاص، مانند یک شهر و حومهی آن سرمایهگذاری کنند و پروژهی تبلیغاتی خود را در آنجا پیش ببرند. شبکهی وسیع اطلاعاتی، آنها را قادر میکند روی منطقهای به شعاع ۵ کیلومتر تمرکز کنند. اخبار جعلی تنها ابزار آنها نیست. این شرکتها توانستهاند راههایی پیدا کنند تا قوانینی که ما به مدت ۱۵۰ سال است برای تضمین انتخابات آزاد و عادلانه توسعه میدهیم، دور بزنند.
آیا این هجمهی تبلیغاتی پیچیده و در حال حاضر قانونی، در همهپرسی انتخابات اثرگذار بوده است؟ در حال حاضر نمیدانیم. آیا تکنیکهایی که شرکت Cambridge Analytica به کار برد، باعث شد ترامپ برندهی انتخابات شود؟ باز هم باید بگوییم که نمیدانیم. همهی این اتفاقات در تاریکی کامل روی میدهد. ما نمیدانیم آیا آنها در حال استخراج اطلاعات شخصی ما بهمنظور اثرگذاری بر ما هستند یا نه. ما متوجه نیستیم صفحات فیسبوکی که بهصورت روزانه بازدید میکنیم، صفحات گوگل و تبلیغاتی که در صفحات مختلف ظاهر میشوند و نتایج جستجو که به آنها برمیخوریم، همگی با هدف تأثیرگذاری بر ما شخصیسازی شدهاند. ما متوجه این موضوع نمیشویم چون چیزی برای مقایسه با آن نداریم، چیزی که دستکاری نشده باشد. ما در درون یک ماشین اطلاعاتی هستیم که نمیتوانیم کنترلهای آن را ببینیم و بیشتر اوقات اصلا نمیفهمیم که کنترلهایی وجود دارند.
ربکا مککینون میگوید بسیاری از افراد اینترنت را همانند هوایی که تنفس میکنیم و آبی که مینوشیم در نظر میگیرند. اینترنت ما را احاطه کرده است. ما از آن استفاده میکنیم و هیچگاه آن را زیر سؤال نمیبریم. او میگوید: «اما این یک محیط طبیعی نیست. برنامهنویسان، مدیران و سردبیران و طراحان هستند که این محیط را میسازند. آنها انسانهایی هستند که تصمیمات را میگیرند.»
اما ما نمیدانیم که آنها چه تصمیماتی میگیرند. گوگل و فیسبوک هیچیک از الگوریتمهای خود را بهصورت عمومی اعلام نمیکنند. چرا ۹ نتیجه از ۱۰ نتیجهی یافته شده برای جستجوی من در گوگل میگویند که «یهودیان شرور هستند؟» ما نمیتوانیم و هیچ راهی برای دانستن آن نداریم. فرانک پاسکواله میگوید سیستم آنها همچون یک جعبهی تاریک است. او سیطرهی گوگل و فیسبوک بر دنیای اطلاعات را یک انحصار دوگانه مینامد. پاسکواله رهبری جنبشی متشکل از دانشگاهیان را بر عهده دارد که به دنبال «مسئولیتپذیری الگوریتمی» هستند. او میگوید: «ما باید ممیزیهایی بر این سیستم اعمال کنیم. ما باید کاری کنیم که افراد مسئول در این شرکتها پاسخگوی ما باشند. طبق «سند کپیرایت هزارهی دیجیتال»، تمام شرکتها در ایالات متحده موظفاند سخنگوی در دسترس داشته باشند. این چیزی است که ما میخواهیم. آنها باید به شکایات ما در مورد نفرت پراکنی، تبعیض و یکسونگری پاسخ دهند.»
آیا یکسونگری اطلاعاتی ویژگی ذاتی سیستم است؟ آیا این باعث نمیشود که نتایج جستجوی من تغییر کند؟ پاسکواله میگوید:
در بسیاری از حیطههای اطلاعاتی یکسونگری و تبعیض دیده میشود. تبعیض اقتصادی و بازرگانی بهطور وسیعی وجود دارد. وقتی شما به پرسنل این شرکتها نگاه میکنید، افراد جوان و سفیدی میبیند که شاید آسیایی هم باشند، اما افراد سیاهپوست یا لاتینی در این شرکتها پیدا نمیکنید و همینطور تعداد پرسنل زن در این شرکتها به طرز معنیداری کم است. این مردانِ سفیدپوست و جوان و ثروتمند هستند که تصمیمات را میگیرند.
رابرت اپستین، یک روانشناس مطالعاتی در انستیتوی آمریکایی «تحقیق رفتاری و فناوری» و نویسندهی همان تحقیقی است که مارتین مور در مورد آن با من صحبت کرد. (گفتنی است که گوگل از این تحقیق بهشدت انتقاد کرده است.) او به من نشان داد چگونه قرارگیری و رتبهبندی نتایج جستجو روی الگوهای رأیدهی اثر میگذارند. او که از آن طرف تلفن با من صحبت میکند، در گوگل تایپ میکند آیا سیاهان (do blacks)... . اپستین توضیح میدهد:
اینجا را نگاه کنید. من هنوز روی دکمهای کلیک نکردهام ولی گوگل صفحهای پر از نتایجی مربوط به سؤال احتمالی من گشوده است. ببینید در این نتایج چه دیده میشود: «آیا سیاهان جرم بیشتری مرتکب میشوند؟»؛ «آیا سیاهان در ورزش مهارت بیشتری دارند؟». گوگل دو پیشنهاد برای سؤال احتمالی من مطرح کرده است؛ اما هیچیک از این سؤالات پیشنهادشده به من، عبارات پرجستجو نیستند. گوگل قبلا این کار را میکرد یعنی عبارات پرجستجو را به شما پیشنهاد میداد؛ ولی اکنون آنها از الگوریتم دیگری استفاده میکنند که فاکتورهای دیگری نیز در بر میگیرد. حالا بگذارید در یاهو و bing همین جستجو را انجام دهم. من الان در یاهو هستم و در صفحهی جستجوی من هیچ چیزی در مورد «آیا سیاهان جرم بیشتری مرتکب میشوند؟» وجود ندارد و جالب اینجا است که هیچکس در این مورد از گوگل سؤال نمیکند. گوگل صرفا به شما پیشنهاد ارائه نمیدهد. اینها پیشنهادها منفی هستند که بسته به عوامل مختلف میتوانند بین ۵ تا ۱۵ کلیک بیشتر جذب کنند. همهی اینها برنامهریزی شده هستند. آیا امکان نداشت برنامهریزی به شکل دیگری انجام شود؟
مطالعات اپستین نشان میدهد محتویات صفحهی نتایج جستجو و نحوهی قرارگیری نتایج بر نگرش و نظر مردم تأثیر میگذارد. در آزمایشها مخفی انجامشده در هند، مشخص شد نوع نتایج و نحوهی قرارگیری آنها در صفحهی نتایج بر نظر رأیدهندگان تأثیر میگذارد.
اپستین توضیح میدهد:
عموم مردم در مورد اساسیترین موضوعات موتورهای جستجو و تأثیر آنها چیزی نمیدانند. ما در مورد بزرگترین ماشین کنترل ذهن در تاریخ بشری صحبت میکنیم و مردم اصلا متوجه وجود آن نیستند.
دیمین تامبینی، دانشیار مؤسسهی اقتصاد لندن که در حوزهی ضوابط رسانه فعالیت دارد، میگوید ما هیچگونه چارچوبی برای مواجهه با اثرات بالقوهی کمپانیهای بزرگ بر روند دموکراتیک جوامع نداریم. او اضافه میکند:
ما برای مواجهه با کمپانیهای رسانهای چارچوبهای خاصی داریم. ما قوانین رقابتی شفافی داریم. اما این کمپانیها اصلا مسئولیت نمیپذیرند. هیچ کسی نمیتواند گوگل و فیسبوک را مجبور کند چیزی فاش کنند. عملکردهای ویراستاری مشخصی در فیسبوک و گوگل وجود دارند که توسط الگوریتمهای پیچیده کنترل میشوند. آنها میگویند کارها بر عهدهی ماشین است نه انسانها. ولی مشخص است که این عملکردهای ویراستاری تنها مکانیزه شده هستند.
جان ناگتن، از محققان دانشگاه کمبریج و ستون نویس روزنامهی Observer میگوید این شرکتها از پذیرش مسئولیتهای ویراستاری بهشدت طفره میروند، با این حال میتوانند بهطور مستمر نتایج جستجو را دستکاری کنند و البته این کار را نیز میکنند.
کاملا واضح است که نتایج جستجو در مورد گوگل در خود گوگل بیطرفانه نیستند. این عبارت را در گوگل جستجو کردم: «آیا گوگل نژادپرست است؟» گوگل در یک باکس در بالای صفحهی اول نتایج، مطلبی نوشته است که پاسخ ما در آن پیدا میشود: «نه، گوگل نژادپرست نیست.»
ناگتن میگوید:
بزرگی و پیچیدگی وجود دو شرکت بزرگ بینالمللی که میتوانند در هر زمینه از زندگی ما تأثیر بگذارند، سابقه نداشته است و از اینرو ما حتی ابزار ذهنی لازم برای درک مشکلات پنهان در این حقیقت را در اختیار نداریم.
و البته ناگفته پیدا است که این مسائل در آینده عمیقتر نیز میشوند. فیسبوک و بهخصوص گوگل از پیشگامان هوش مصنوعی به شمار میروند. آنها خیلی چیزها را در آینده به دست خواهند گرفت. بقیهی ما حتی نمیتوانیم سؤالاتی را که باید در مورد آنها بپرسیم، در یک قالب محسوس درآوریم. ناگتن توضیح میدهد:
سیاستمداران بلندمدت فکر نمیکنند. شرکتها نیز بلندمدت فکر نمیکنند. آنها همیشه نگران وضعیت سهماههی بعدی هستند. سپس در سویی دیگر ما نظریهپردازها و شرکتهایی همچون گوگل و فیسبوک را داریم. آنها بهطور قطع بلندمدت فکر میکنند. آنها برای انجام دادن هر چیزی که بخواهند منابع، پول و جاهطلبی کافی دارند.
ناگتن ادامه میدهد:
آنها میخواهند تکتک کتابهای دنیا را بهصورت دیجیتال درآورند، این کار را انجام میدهند. میخواهند ماشین خودران بسازند، آن را انجام میدهند. بسیاری از مردم روزانه خبرهای جعلی یا با سمتوسوی خاصی را میخوانند، اگر به آنها بگویید همهی اینها بر ذهنیت و نگرش و رأی شما در انتخابات اثر میگذارند، در جواب میگویند: «در کدام عالم به سر میبری؟» محض رضای خدا، این موضوع کاملا مشخص است، ولی بعضیها شما را به خاطر گفتن آن مسخره میکنند. اینترنت جزو آن دسته از اختراعاتی است که انسان هنوز بهطور کامل نتوانسته آن را درک کند. اینترنت، بستر بزرگترین آنارشی دنیا است. صدها میلیون انسان در هر دقیقه در دنیای آنلاین در حال ایجاد محتوای دیجیتال یا خواندن آنها هستند، دنیایی که هیچ قانون زمینی نمیتواند آن را محدود کند.
آیا اینترنت یک سرزمین پر از هرجومرج بدون قانون است؟ آیا اینترنت یک آزمایش بزرگ روی انسانها است که تبعات آن مشخص نیست؟ کدام کارشناس دیجیتال چنین سخنهای آخر زمانی را میتواند بگوید؟ اریک اشمیت، سخنگوی گوگل این جملات را در سطرهای ابتدایی کتاب خود، عصر دیجیتال جدید (The New Digital Age) گفته است.
ما اینترنت را درک نمیکنیم. هیچ قانون خاکی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. اینترنت در دستان دو شرکت بزرگ و قدرتمند است. اینترنت آزمایشگاه آنها است. این تکنولوژی که زمانی قرار بود همهی ما را از قیدوبندها رها کند، شاید به ترامپ به پیروز در انتخابات کمک کرده است و شاید بر نظر مردم در همهپرسی برگزیت تأثیر گذاشته است. شبکهای بزرگ از هجمهی تبلیغاتی در اینترنت وجود دارد که مانند سرطان به همهی ابعاد آن گسترش یافته است. این تکنولوژی، شرکتی مانند Cambridge Analytica را قادر کرده است که پیام سیاسی جذاب و مرتبط برای شما ارسال کند. آنها پاسخهای احساسی شما را میدانند و سعی دارند آنها را تحریک کنند. آنها میدانند که شما چه چیزی دوست دارید، چه چیزی دوست ندارید، کجا زندگی میکنید، چه میخورید، چه چیزی شما را میخنداند و چه چیزی شما را به گریه میاندازد.
قدم بعدی چیست؟ ربکا مککینون در تحقیقاتش نشان داده است که رژیمهای مستبد برای پیشبرد اهداف خود شکل اینترنت را تغییر میدهند. آیا چنین کاری را سیلیکون ولی و ترامپ نیز انجام خواهند داد؟ آنطور که مارتین مور میگوید، رئیسجمهور منتخب آمریکا مدعی است که بلافاصله بعد از اعلام پیروزیاش، یک تماس تلفنی از جانب تیم کوک، مدیر اجرایی ارشد اپل دریافته کرده است و او پیروزی ترامپ در انتخابات را تبریک گفته است. مور میگوید:
این شرکتها قطعا برای همکاری با سازمانهای حکومتی آمریکا زیر فشار هستند.
«روزنامهنگاری» در مواجه با این تغییرات شدید، شکست خورده است و بعد از این نیز بدتر شکست خواهد خورد. پلتفرمهای نوظهور بمبی زیر منبع درآمد آنها، یعنی تبلیغات گذاشتهاند. منابع نشریات بهشدت رو به کاهش است، میزان ترافیک سرازیر شده به وبسایت آنها به پلتفرمها بستگی دارد. نشریات نمیدانند در آزمایشگاههای آنها چه میگذرد، دسترسی آنها رفتهرفته محدود میشود. این پلتفرمها بهمرور وارد دنیای فیزیکی نیز میشوند. هدفهای بعدی آنها حوزههای سلامت، حملونقل و انرژی است و ازآنجاکه گوگل تقریبا انحصار جستجو را در اختیار دارد، میتواند به خود اجازه دهد که در مورد کنترل زیرساختهای فیزیکی جاهطلبی کند. گوگل اکنون دیتا و هویت ما را در اختیار دارد. اکنون اگر این شرکت وارد بخشهای جدید شود، این کار چه تأثیری بر زندگی ما خواهد گذاشت؟
جولیا پاولز، محقق حقوق و فناوری در دانشگاه کمبریج، میگوید:
اکنون بین گوگل کردن «آیا یهودیان» و مواجه شدن با نتیجهی «آیا یهودیان شرور هستند؟» فاصلهای وجود دارد. اما زمانی که شما وارد حوزهی فیزیکی میشوید، این مفاهیم تبدیل به بخشی از ابزاری میشود که شما از آنها برای رفتوآمد در شهر یا نحوهی استخدام افراد استفاده میکنید. تبعات این موضوع بسیار مهلک است.
پاولز در آیندهی نزدیک مقالهای در مورد ارتباط شرکت DeepMind (شاخهی هوش مصنوعی گوگل) با NHS (سرویس بهداشت ملی بریتانیا) منتشر خواهد کرد. وی عنوان میکند:
یک سال پیش، اطلاعات بهداشتی ۲ میلیون لندن نشین به شرکت DeepMind داده شد. همهی سیاستمداران در این مورد سکوت کردند، همهی ضابطان، تمام کسانی که در قدرت بودند، هیچکدام از آنها چیزی نگفتند. این شرکت هیچگونه تجربهای در ارتباط با بهداشت ندارد ولی اکنون بهطور بیسابقهای به اطلاعات بهداشتی میلیونها انسان دسترسی پیدا کرده است. تنها هفت ماه طول کشید تا این مسئله آشکار شود، آنهم توسط روزنامهنگاران.
خبر منتشرشده این بود که DeepMind با همکاری NHS قصد دارد اپلیکیشنی توسعه دهد که بیماریهای کلیوی را در مراحل ابتدایی آن تشخیص میدهد. در واقع هدف این همکاری نیز همین بود. اما به شعار جاهطلبانهی DeepMind دقت کنید: «حل کردن آگاهی». اطلاعات بهداشتی ۲ میلیون انسان به محققان هوش مصنوعی سپرده شده است. این دسترسی برای آنها حکم گنج دارد و مأموریت آنها در توسعه دادن سرویسی مفید برای افراد، قدم مهمی برای گسترش نفوذ و قدرت آنها در زندگی ما محسوب میشود.
مرحلهی بعدی تحقیق، پیشبینی است. گوگل میخواهد بفهمد شما چه چیزی میخواهید، حتی قبل از اینکه خودتان بفهمید. مارتین مور در این مورد میگوید:
این، مرحلهی بعدی است. ما داریم در مورد اشراف اطلاعاتی این غولهای فناوری صحبت میکنیم، آنها میتوانند با توسل به این علم لایتناهی، پیشبینی دقیقی انجام دهند. هدف آنها همین است. پیشبینی بیماری. این موضوع بسیار بسیار مشکلزا است، این موضوع تنها شروع فرآیندی با ابعاد مخفیتر و پیچیدهتر است.
در حدود بیست سال بعد از پیدایش گوگل، نظر ما در مورد این شرکت همواره تحت تأثیر بنیانگذاران جوان آن قرار داشته است. آنها مانند افراد سالخوردهی حریص به نظر نمیرسند. هدف فیسبوک آنطور که زاکربرگ میگوید، یک شرکت معمولی بودن نیست:
هدف فیسبوک به سرانجام رساندن یک مسئولیت اجتماعی است تا دنیا تبدیل به یک مکان باز و متصلبههم شود.
دانستن اینکه دونالد ترامپ چطور به این مسائل فکر میکند، بسیار جالب خواهد بود. بستر ارتباطی ترامپ همان پلتفرمهای فناوری است که باعث به جلو راندن بهار عربی بودند؛ ارتباط برقرار کردن با نژادپرستان و بیگانههراسان. فیسبوک و گوگل نیز در حال تقویت و ترویج بیشتر این پیام هستند و حتی جریان اصلی رسانه. فهم ما از این موضوع نیز تنها نقطهای دیگر در نقشهی اولبرایت است. او میگوید:
ما هرچه بیشتر با آنها بحث میکنیم، آنها بیشتر در مورد ما میدانند. همهی این اطلاعات وارد یک سیستم چرخهای میشوند. چیزی که ما الآن میبینیم بخشی دیگر از یک هجمهی تبلیغاتی بههمپیوسته است.
همهی ما مانند نقاطی در نقشهی اولبرایت هستیم و همدستی ما در این جریان، زودباوری ما و اینکه تنها مصرفکننده باشیم نه یک شهروند پرسشگر، همگی بخشی ضروری از این فرایند هستند. چیزی که در آینده اتفاق خواهد افتاد به ما بستگی دارد. توصیهی مککینون این است:
من میگویم همهی ما تاکنون بسیار سادهلوح بودهایم. ما باید بیشتر عیبجو باشیم و همهچیز را بر مبنای آن بررسی کنیم. شکی نیست که وضعیت فعلی ما بسیار بد است؛ اما ما، بهعنوان بخشی از جامعه باعث به وجود آمدن این مشکل شدهایم و اگر میخواهیم به وضعیت بهتری برسیم و اکوسیستمی از اطلاعات داشته باشیم که بهجای نابود کردن حقوق بشر و دموکراسی، به آنها ارزش قائل شود، در این صورت همهی ما باید مسئولیتمان را قبول کنیم.
آیا یهودیان شرور هستند؟ چطور میخواهید به این سؤال پاسخ دهید؟ این اینترنت ما است. اینترنت به فیسبوک و گوگل تعلق ندارد. به هجمههای تبلیغاتی تندروها تعلق ندارد. ما میتوانیم دوباره صاحب اصلی اینترنت شویم.