این سناریو غیرمعمول نیست: وقتی استارتاپها روی مرز بازدهی دچار نوسان میشوند و احتمال سقوط آنها پیش میآید، کارآفرینان هم وارد مرحلهی سختی میشوند. بسیاری از استارتاپها شکست میخورند و حتی آن تعدادی که موفق میشوند، در شرایط پرخطر مالی و سازمانی به مسیر خود ادامه میدهند.
در طول تمام پیروزیها، موفقیتها و مبارزات، این کارآفرینان هستند که با شخصیت قوی و استوار خود انگیزهبخش سایر اعضای شرکت هستند. اما آنچه سرسختی کارآفرینان را به چالش میکشد، داستان موفقیتها و سودآوریها نیست؛ بلکه شرایط نامطلوب واقعی هر استارتاپ است.
نترسید
اولین و مهمترین کاری که باید انجام دهید، ارزیابی و کنترل احساستان است؛ احساسی که با توجه به احتمال شکست کسبوکار، ورشکستگی یا اتفاقاتی ازایندست در شما به وجود میآید. بدیهی است که مشکلات مالی و سازمانی استارتاپ شما نیاز به رسیدگی دارند؛ ولی در درجه اول باید خودتان را پیدا کنید و احساستان را کنترل کنید تا بعد بتوانید هدایت و رهبری شرکت را از سر بگیرید. قرار است شما کسبوکارتان را از این مراحل عبور دهید؛ پس اول باید احساس خودتان را تثبیت کنید و روحیهی خود را بازیابید.
خطرات و آسیبهای سیستماتیک مالی و تجاری شرکت را پیدا و رفع کنید
پسازاینکه توانستید آرامش را به خود برگردانید، قدم بعدی این است که بررسی کنید چرا استارتاپ شما در این وضعیت نامطلوب قرار گرفته است. گاهی اوقات همان استراحت کوتاه، توانایی ما را در ارزیابی و تشخیص پیچیدگیهای یک موقعیت دوچندان میکند. نگاهی ساده به پروسههای مدیریت سرمایه و سایر جزئیات مالی (مثل سهام و اوراق بهادار) میتواند بینش خوبی در مورد سلامت جریانات شرکت به شما بدهد.
آیا مدیریت شرکتتان مسائل مالی را از کارمندان پنهان کرده است؟ آیا دخل و تصرفی در سهام کارکنان خود به وجود آورده است؟ آیا همیشه سرمایه شرکت را افزایش میدادهاید و این سرمایه پیش از اینکه بتواند باعث رشد شرکتتان شود خرج میشده است؟ آیا پروسههای کسب درآمد و روندهای اقتصادی شرکتتان واضح و روشن است؟
اینها اولین سؤالاتی هستند که باید از خودتان بپرسید. بعد از کمی تحقیق و تفکر در مورد احتمالات، سؤالات مشابه مهمتری را میتوانید فهرست کنید که پاسخ آنها، دلیل اصلی شرایط کنونی شرکت را برایتان روشن میکند.
بررسی کنید شرکتتان تا چه حد توانسته است با تقاضای بازار هماهنگ شود
انسانها ذاتا بی عیب و نقص نیستند. برخی سادهانگارترند و مرتکب اشتباهات بیشتری هم میشوند. بنابراین جای تعجب نیست که بسیاری از شکستها و مشکلات بزرگ، به علت ناتوانی یا سهلانگاری در تجزیهوتحلیل روندهای بازار و عدم تطبیق با آنها به وجود میآیند. شما باید بررسی کنید و ببینید بهجز مشکلات داخلی و مالی شرکت، آیا عدم تطبیق با عرضه و تقاضای بازار هم یکی از دلایل سقوط کسبوکارتان است؟ شواهد اصلی که باید موردتوجه قرار بگیرند این موارد هستند: قیمتگذاری احساسی و غیرمنطقی، بالا بردن انتظارات شرکت، عدم پرداخت مالیات، ناآگاهی از سیستم تعیین قیمت بازار، فقدان برنامهریزی، فقدان طرح، بیاطلاعی از جریانات مالی و آرشیو نکردن سوابق.
اینها اصلیترین مسائلی هستند که شما بهعنوان کارآفرین وظیفه دارید برای حفظ سلامت شرکت پاسخگوی آنها باشید. در درجهی بعد، فاکتورهایی مثل پاسخگویی به کاربران و مشتریان یا رشد عقبمانده و راکد ( رشد کمتر از ۵ درصد در هفته) را از نظر بگذرانید.
جمعبندی
نجات شرکت از سقوط و ورشکستگی، به توانایی شما در شناسایی و پیدا کردن نواقص و ایرادات کسبوکارتان بستگی دارد. بر هدفتان تمرکز کنید و در درجهی اول به ذهنتان آرامش بدهید تا بتوانید افق دید بهتری نسبت به مسائل پیدا کنید. پسازآن باید فرآیند تحقیقی جامع و دقیقی برای پیدا کردن دلایل پنهان این شکست شروع کنید. خسارتهای مالی و تجاری کسبوکارتان را برآورد کنید و مانع از پیشرفت آنها شوید. نسبت کسبوکار خود را با تقاضای بازار برآورد کنید تا بتوانید رویکرد و راه حل مناسبی برای مشکلتان پیدا کنید. واقعیت حتی از این هم پیچیدهتر است؛ پس ممکن است مجبور شوید متغیرهای بیشتری نظیر روابط بین اعضای شرکت، مدیریت و فرهنگ شرکت را بررسی کنید تا علت و راه حل ناکارآمدیها و مشکلاتی که شرکتتان را در مرز سقوط قرار دادهاند، بیابید.
نظرات