بیوگرافی جک ما، مؤسس علیبابا؛ «مرد تریلیون یووآنی» چین
یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۰مطالعه 16 دقیقهجک ما مهندس یا برنامهنویس نبود، درواقع او در طول زندگیاش یک خط کد هم ننوشته بود. پیش از تأسیس علیبابا، چه در طول تحصیل و چه زمان پیداکردن شغل، آنقدر شکستخورده بود که دلسرد نشدن و روحیهی شوخطبعش، بیش از هرچیز عجیب و غیرواقعی بهنظر میرسید.
پس از تأسیس علیبابا، هنگامیکه برای جذب ۳ میلیون دلار سرمایه به سیلیکونولی رفت، بسیاری او را «جک دیوانه» خطاب میکردند. اما جک ما گویی از دل همان افسانههای چینی که در کودکی مجذوبشان میشد، بیرونآمده بود: خستگیناپذیر، همانند جریانی که سرانجام راه خود را پیدا میکند.
این مطلب در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ بهروز شد.
سالها بعد هنگامیکه یکی از گزارشگران فناوری از او با لقب «ژنراتور ایدهها» یادکرد، کمتر کسی بهخاطر میآورد او چه مسیری را برای گسترش شرکتی طی کرده که حالا نهتنها در عرصهی تجارت الکترونیک، بلکه در حوزههای مختلفی نظیر رایانش ابری، لجستیک، فینتک و حتی سختافزار بهعنوان یکی از غولهای آسیایی و جهانی شناخته میشود.
با ما همراه باشید تا مروری کنیم بر فرازوفرودهای زندگی جک ما، بنیانگذار گروه علیبابا که حتی پس از جدایی از این شرکت هنوز هم به این جمله باور دارد: «امروز روز سختی است، فردا دشوارتر خواهد بود، اما پسفردا سرانجام خورشید طلوع میکند.»
دوران کودکی
جک ما (Jack Ma) با نام اصلی «ما یون» (Ma Yun) ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۴ در شهر هانگژو، مرکز استان ژجیانگ چین در خانوادهای علاقهمند به فرهنگ و هنر اما بسیار فقیر متولد شد.
والدین او بهسختی تلاش میکردند مایحتاج روزمرهی خانواده و فرزندانشان را فراهم کنند: مادر در کارخانهی نساجی کار میکرد و پدر عکاس و راوی داستانهای سنتی بود و مهارت خاصی در نقلکردن افسانههای چینی و حکایتهای فولکلور محلی داشت.
در دوران انقلابفرهنگی چین، پدر مجبور شد شغل عکاسی خود را رها کند و وضعیت مالی خانواده بدتر از قبل شد، چنانکه جک ما بعدها در مصاحبهای یادآوری کرد: «ما فقیرترین خانواده در محله یا حتی کل شهر بودیم.»
والدین جک ما به سختی مایحتاج روزانه فرزندانشان را فراهم میکردند
جک در کنار خواهر و برادرش در فضایی پر از موسیقی و داستانهای کهن چینی بزرگ شد، اما وضعیت تحصیلی خوبی نداشت و مخصوصاً در درس ریاضی بسیار ضعیف بود.
سفر نیکسون به چین در سال ۱۹۷۲ و بازدید او از شهر هانگژو، جک ۸ساله را به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند کرد و راه خوبی هم برای پیگیری این اشتیاق تازهی خود یافت: معاشرت با توریستها.
او هر روز ساعت ۵ صبح بیدار میشد، ۷۰ کیلومتر را با دوچرخه رکاب میزد تا خود را به هتلی که محل اقامت خارجیها بود، برساند. او بهعنوان راهنما گوشهوکنار شهر را به گردشگران نشان میداد و در ازای این کار از آنها کلمات و اصطلاحات جدیدی یاد میگرفت.
معاشرت با توریستها مزیت دیگری هم داشت: جک نوجوان خیلی زود یاد گرفت که دنیا بسیار بزرگتر و شگفتانگیزتر از چیزی است که در شهر کوچک اطراف او جریان دارد و درضمن در این دنیا فرصتهای بیپایانی برای هر انسان وجود خواهد داشت.
جک ما برای یادگرفتن زیان انگلیسی، گردشگران را در شهر راهنمایی میکرد
جک در سن ۱۵ سالگی، با دیوید مورلی، پسری استرالیایی که به همراه پدرش از شهر بازدید میکردند صمیمی شد و از او خواست در یادگیری زبان انگلیسی همراهیاش کند. دیوید که بهسختی میتوانست نام «ما یون» را تلفظ کند، اسم مستعار راحتتری برای رفیق کنجکاوش انتخاب کرد: «جک» و این نام برای همیشه با او ماند.
جک و دیوید تا سالها بعد از طریق نامه با هم در ارتباط بودند و دوستی آنها در بزرگسالی هم ادامه یافت، تا جایی که سال ۲۰۱۷ با یکدیگر پروژهی خیریهی مشترکی را راهاندازی کردند.
دانشگاه و ورود به دنیای کار: داستان شکستهای پیاپی
جک ما پس از پایان دورهی دبیرستان، بههمراه پسرعموهایش برای شغل گارسونی رستوران یک هتل درخواست کار داد. متصدیان نهتنها او را نپذیرفتند، بلکه واکشن تندی هم داشتند:
او بسیار لاغر و کوتاهقد است و بهطورکلی ظاهر فیزیکی بدی دارد که به وجههی رستوران صدمه میزند و شهرت ما را خدشهدار میکند.
پس از آن جک تصمیم گرفت به دانشگاه برود، اما دو سال متوالی در آزمون ورودی هانگژو تیچرز کالج (که امروزه به نام دانشگاه نرمال هانگژو شناخته میشود) شکست خورد. او از تصمیمش دست نکشید و در سومین تلاش، بالاخره نمرهی لازم برای ورود به دانشگاه را دریافت کرد.
جک در این دوران مهارتهای رهبری خود را توسعه داد و بهعنوان رئیس اتحادیه دانشجویی انتخاب شد. مدت کوتاهی پس از فارغالتحصیلی، با دوست دوران دانشجوییاش ژانگ یینگ ازدواج کرد. البته او چند سال پس از تأسیس علیبابا، در رشتهی مدیریت کسبوکار هم درس خواند.
تلاش جک ما برای پیداکردن شغلی پس از اتمام دانشگاه، با شکستهای پیدرپی مواجه شد. بیایید ماجرا را از زبان خود او بشنویم:
تصور کنید، KFC تازه وارد چین شده بود و ۲۴ نفر برای کار درخواست داده بودند. آنها ۲۳ نفر از کارجویان را پذیرفتند و من تنها کسی بودم که رد شد! مشابه این اتفاق برای ورود به نیروی پلیس شهری هم افتاد. من ۱۰ بار هم برای دانشگاه هاروارد اپلای کردم و هرگز قبول نشدم.
جک ما به نترسیدن از شکست شهرت داشت. اتفاقاتی مانند پذیرفتهنشدن در کنکور دانشگاه یا ردشدن در مصاحبههای شغلی متعدد، برای بسیاری از افراد میتوانست مایهی یاس و دلسردی شود، ولی نه برای جک ما.
اولین شغل جک ما پس از دانشگاه حرفهی معلمی بود
او سرانجام با حقوق ۱۲ دلار در ماه در حرفهی معلمی مشغول به کار شد. البته جک عاشق این شغل بود و از لحظهلحظهی تدریس لذت میبرد. درعینحال او این شغل را فرصتی برای بهبود مهارتهای ارتباطی، سخنوری و رهبری خود میدانست.
جک در کنار تدریس، مدتی هم بهعنوان مترجم در آژانس Haibo که خودش تأسیس کرده بود، فعالیت میکرد.
آشنایی با اینترنت و اولین فعالیتهای حرفهای آنلاین
دههی ۱۹۹۰، چین همچنان در ابتدای راه استفاده از تکنولوژیهای دیجیتال بود و کمتر کسی حتی میدانست که اینترنت چیست. اما اتفاقی در سال ۱۹۹۵ مسیر زندگی جک ما را بهطور غیرمنتظرهای تغییر داد. او برای یک پروژهی دولتی به آمریکا سفر کرد و در آنجا با اینترنت آشنا شد.
اولین تجربه جک با اینترنت هم به نوع خود جالب بود: او واژهی «Beer» را در اینترنت سرچ کرد و در صفحهی نتایج، محصولاتی از کشورهای آلمان، انگلیس، آمریکا و کشورهای دیگر را دید، اما هیچ خبری از چین نبود. این جریان جرقهای را در ذهن او زد:
فوراً با کمک دوستش وبسایت ساده و بی امکاناتی را راهاندازی کرد و اطلاعاتی را در مورد آبجوی چینی در آن گذاشت. تنها ۳ ساعت پس از بالا آمدن وبسایت، او چندین ایمیل از سرمایهگذاران چینی دریافت کرد که مایل بودند با وبسایتش بیشتر آشنا شوند. اینجا بود که جک باور کرد اینترنت فرصت بسیار خوبی برای او به همراه دارد.
جکِ ۳۱ ساله پس از بازگشت به چین، با ذهنی پر از ایده برای استفادههای تجاری از اینترنت، با همراهی چند نفر از دوستان و خانوادهاش، اولین شرکت اینترنتی خود را با نام China Pages تأسیس کرد. چاینا پیجز درواقع یک دایرکتوری آنلاین بود که میخواست کسبوکارهای چینی را به بازارهای بینالمللی معرفی کند.
دنیای کسبوکارها اینترنتی پیچیدهتر از آن بود که جک ما تصور میکرد
اما دنیای کسبوکارها اینترنتی پیچیدهتر از آن بود که جک ما تصور میکرد. از یک سو زیرساختهای اینترنتی چین هنوز بسیار کمرمق و توسعهنیافته بودند و از طرف دیگر مردم و کسبوکارها نیز به اینترنت اعتماد نداشتند. پروندهی چاینا پیجز سه سال با درآمدی در حدود ۶۴۰ هزار دلار بسته شد.
تأسیس علیبابا
پس از آن جک ما مدتی به کمک دوستان آمریکاییاش، وبسایتهایی را برای شرکتهای چینی توسعه داد و یک سال هم ریاست یکی از شرکتهای دولتی IT را که زیر مجموعهای از وزارت تجارت خارجی چین محسوب میشد، به عهده داشت. اما سال ۱۹۹۹ این شرکت را ترک کرد. او سیوپنج ساله بود و میخواست شانس مجددی به خودش در دنیای کارآفرینی بدهد.
فوریه ۱۹۹۹ جک ما و ۱۷ نفر از دوستان و همکارانش در آپارتمان کوچکی در هانگژو دور هم جمع شدند و شرکت علیبابا را راهاندازی کردند. ایدهی اولیهی این شرکت، توسعهی پلتفرمی برای ارتباط تولیدکنندگان چینی با خریداران خارجی بود.
ولی چرا علیبابا؟ جک ما معتقد بود افسانهی علیبابا و چهل دزد بغداد، داستانی شناختهشده و محبوب در سراسر جهان است. او میخواست نام شرکتش بهراحتی در ذهنها بماند و حس ماجراجویی و کشف گنجینهی فرصتهای تجاری را به مخاطبان القا کند.
جک برای راهاندازی علیبابا ۶۰ هزار دلار سرمایه جمعآوری کرد و این مبلغ هم عمدتاً از پسانداز خودش و دوستانش فراهم شد. شرکت ابتدا بسیار کوچک بود و فقط توسط چند تن از اعضای تیم بنیانگذاران اداره میشد، اما جک ما در همان سال اول توانست ۵ میلیون دلار از شرکت گلدمن ساکس و ۲۰ میلیون دلار از شرکت ژاپنی سافتبانک سرمایه جذب کند.
ماسایوشی سان، مدیرعامل شرکت ژاپنی سافتبانک که بعدها به یکی از نزدیکترین دوستان جک ما تبدیل شد میگوید:
زمانی که جک را دیدم، او هیچ بیزنس پلن خاصی نداشت، حتی سودآوری شرکتش هم نامعلوم بود. اما شور و اشتیاق بینظیر او و اعتقادش به آینده، بهطرزی مسحورکننده نظرم را جلب کرد. من فقط روی باور او سرمایهگذاری کردم.
حالا جک ما میتوانست زیرساختهای لازم برای رشد گسترش پلتفرم را مهیا کند.
درحالیکه بسیاری از شرکتهای اینترنتی در آن زمان به دنبال جذب مشتریان بزرگ بودند، جک ما آینده را در دست کسبوکارهای کوچک میدید. او میخواست به این کسبوکارها ابزاری بدهد تا بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند. این استراتژی هوشمندانه باعث شد که علیبابا بهسرعت بین شرکتهای کوچک و متوسط چین محبوبیت پیدا کند.
ایدهی اولیهی تأسیس علیبابا، توسعهی پلتفرمی برای ارتباط تولیدکنندگان چینی با خریداران خارجی بود.
تا سال ۲۰۰۰، علیبابا بهعنوان یکی از بزرگترین پلتفرمهای تجارت الکترونیک در چین شناخته میشد. اما در این سال حباب داتکام ترکید و بسیاری از شرکتهای اینترنتی سقوط کردند.
جک ما بازهم تسلیم نشد. او ازیکطرف سرمایهگذاران را متقاعد کرد که این اتفاقات به معنای ورود اینترنت به مراحلی بالغتر است و از طرف دیگر با کاهش هزینهها، تدابیر جدیدی برای بقای شرکت درنظر گرفت.
جنگ رقابتی با eBay
جک ما زمانی گفته بود: «وقتی همهچیز خوب پیش میرود، فرصتی مقابل شما قرار میگیرد. وقتی همهچیز بد پیش میرود، باز هم فرصت دیگری پیش روی شما است.»
سال ۲۰۰۳ غول آمریکایی eBay وارد بازار چین شد و این همان فرصتی بود که در روزهای سخت، شخص دوراندیشی مانند ما مقابل خود میدید. او همانند دوران کودکیاش، از ایستادن در برابر حریف نمیترسید و این چالش را نیز با آغوش باز پذیرفت.
جک پلتفرم تائوبائو را راهاندازی کرد که بهنوعی نسخه چینی ایبی بود و به کاربران این امکان را میداد تا محصولات خود را بهصورت مستقیم به مصرفکنندگان بفروشند. ما در نقلقول معروفی گفته بود:
اگر eBay یک کوسه در اقیانوس باشد؛ ما تمساح رودخانه یانگتسه هستیم. اگر نبرد در اقیانوس رخ دهد، ما میبازیم؛ اما مادامی که در رودخانه باشیم، ما برندهایم.
چیزی که تائوبائو را از ایبی متمایز کرد، درک عمیق جک از بازار چین و نیازهای کاربران چینی بود. او بهخوبی فهمیده بود که کاربران چینی به خدمات محلی و انعطافپذیری بیشتری نیاز دارند. درحالیکه ایبی استانداردهای سختگیرانهای داشت، تائوبائو با ایجاد فضایی دوستانهتر و کاربرپسندتر و حذف کمیسیون وبسایت واسط، محبوبیت پیدا کرد.
تا سال ۲۰۰۵ این پلتفرم سهم بزرگی از بازار چین را در اختیار داشت به یکی از بزرگترین پلتفرمهای تجارت الکترونیک آسیا تبدیل شده بود، بهطوریکه ایبی تلاش کرد این شرکت را خریداری کند، ولی جک ما پیشنهاد مدیران این شرکت را نپذیرفت.
رشد جهانی و گسترش فعالیتها؛ از فینتک تا پردازش ابری
یکی دیگر از چالشهای بزرگ مسیر علیبابا این بود که مردم چین به پرداختهای آنلاین اعتماد نداشتند. به همین دلیل سال ۲۰۰۴، جک ما پلتفرم «علیپی» را راهاندازی کرد. این پلتفرم بهعنوان یک سیستم پرداخت آنلاین، به کاربران امکان میداد تا با اطمینان و امنیت بیشتری تراکنشهای مالی خود را انجام دهند.
موفقیت سیستم علیپی، درآمد شرکت علیبابا را نیز افزایش داد تا جایی که سال ۲۰۰۵ یاهو تصمیم گرفت یک میلیارد دلار روی این شرکت چینی سرمایهگذاری کند و عملیات اجرایی مجموعهی خود را در کشور چین، به این شرکت محول نماید. این قرارداد نهتنها به لحاظ مالی برای جک ما و شرکتش ایدهآل بود، بلکه اعتبار بینالمللی آنها را نیز به سطح دیگری برد.
شرکت یاهو در سال ۲۰۰۵ یک میلیارد دلار روی علیبابا سرمایهگذاری کرد
ایدهی بعدی جک ما ورود به حوزهی رایانش ابری بود که با راهاندازی «علیبابا کلود» رنگ واقعیت گرفت. این سرویس که ابتدا روی زیرساختهای تجارت الکترونیک متمرکز بود، در سالهای بعد با سختافزار و پردازندههای پیشرفته و قابلیتهای هوش مصنوعی ارتقای زیادی یافت.
جک ما در مصاحبهای که تحسین و هیاهوی زیاد به دنبال داشت، گفته بود: «داده، نفت عصر ما است، با این تفاوت که برخلاف نفت، داده تمامشدنی نیست.»
یکی دیگر از ابتکارات جک ما تخفیف ویژهی «روز مجردها» بود که از سال ۲۰۰۹ به بعد سنت هر سالهی علیبابا شد. در سال ۲۰۲۰، این رویداد رکورد فروش ۷۴ میلیارددلاری را ثبت کرد.
عرضه عمومی سهام: ورود به باشگاه میلیاردیها
اما جریان IPO علیبابا یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ این شرکت، بورس نیویورک و زندگی شخصی جک ما محسوب میشود. رویداد عرضهی اولیه سهام علی بابا در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ در بورس نیویورک صورت گرفت و مبلغی معادل ۲۵ میلیون دلار برای شرکت بههمراه داشت. همچنین ارزش شرکت در این روز ۲۳۱ میلیون دلار برآورد شد.
عرضهی اولیه سهام علی بابا به بزرگترین IPO تاریخ بورس نیویورک تبدیل شد
این رویداد بزرگترین IPO تاریخ تا آن زمان بود.
پس از این رویداد، جک ما به یکی از ثروتمندترین کارآفرینان چین تبدیل شد و «مرد تریلیون یووآنی» لقب گرفت. او در مصاحبهای به CNBC گفت:
آنچه امروز به دست آوردیم پول نبود، بلکه اعتماد مردم به شرکت بود. ما هنوز در ابتدای راه هستیم و میخواهیم علیبابا شرکتی ۱۰۲ساله شود. امیدوارم کارمندان شرکت با این ثروت به انسانهایی واقعاً نجیب تبدیل شوند، انسانهایی مهربان و شاد که قادرند به دیگران کمک کنند.
علی بابا با سرمایهی جدید سرمایهگذاریهای زیادی در بخش هوش مصنوعی، رباتیک، بلاکچین و فناوریهای نوظهور کرد و بخش پردازی ابری خود را تا حد چشمگیری توسعه داد.
حالا مردم چین جک ما را نه رئیس پیشروترین شرکت آنلاین چین، بلکه به چشم یک سلبریتی نگاه میکردند و هزاران نفر در سخنرانیهای او حاضر میشدند.
رهبری شرکت با آموزههای تایچی
تایچی برای جک ما نه صرفاً یک ورزش، بلکه فراتر از آن فلسفهای برای زندگی بهتر و گردش بهینهی کسبوکار بود.
جک ما تمرین تایچی را زمانی آغاز کرد که در اولین کنکور دانشگاه قبول نشد. این ورزش به او کمک میکرد استرس خود را مدیریت کند. بعدها نیز بهترین مربیان چینی تایچی را به شرکت علیبابا آورد تا این «هنر» را به مدیران و کارمندانش آموزش دهند. ما بعدها برای خبرنگاران توضیح داد:
تای چی به من آموخت که قدرت واقعی در نرمی است، نه سختی. در کسبوکار نیز مانند تایچی، باید بدانید چه زمانی حرکت کنید و چه زمانی منتظر بمانید. باید با تغییرات همراه شوید، نه اینکه با آنها مبارزه کنید.
یکی از مدیران داخلی این شرکت ضمن تأیید حرف او گفت:
همانطور که جک میگفت تایچی به ما یاد میدهد مانند آب باشیم: آب در برابر موانع سخت نمیشکند و فرونمیریزد، بلکه دور مانع میچرخد و راه خود را پیدا میکند. این دقیقاً همان کاری است که ما در علیبابا انجام میدهیم.
علاقهی علی بابا به تایچی به حدی زیاد بود که در سال ۲۰۱۷ در فیلم کوتاه «گونگ شو دائو» (هنر حمله و دفاع) با حضور جت لی، ایفای نقش کرد.
کنارهگیری از علی بابا و ماجرای شرکت Ant Group
سپتامبر ۲۰۱۹، جک ما از سمت خود بهعنوان رئیس هیئتمدیره علیبابا کنارهگیری کرد. او در مصاحبه با بیان این که از سالها قبل برای این تصمیم برنامهریزی کرده، این پایان را «آغاز فصلی جدید در زندگی خود» خواند.
اما انگار قرار نبود چالشهای جک ما با کنارهگیری او به پایان برسد.
با گسترش شاخهی فینتک علیبابا، انت گروپ که تمامی زیرمجموعههای مالی شرکت از جمله علیپی را پوشش میداد، به شرکتی مستقل تبدیل شده بود. پیشبینی میشد IPO این شرکت حتی رکوردی بالاتر از IPO علیبابا را به نام خود ثبت کند و حتی کارشناسان بورس ارزش این کسبوکار را رقمی در حدود ۳۰۰ میلیارد دلار میدانستند.
با انتقاد جک ما از رگولاتوریهای فینتک، عرضهی سهام «انت گروپ» بهحالت تعلیق درآمد
مدتی قبل از عرضهی سهام انت گروپ، جک ما از سیستمهای رگولاتوری فینتک بهسختی انتقاد کرد و همین امر باعث شد IPO شرکت بهطرز شوکهکنندهای به حالت تعلیق درآید.
زندگی جک ما پس از جدایی از علی بابا
پس از این اتفاقات جک ما رویکردی آرامتر اتخاذ کرد و بهتدریج از دنیای رسانههای عمومی دور شد و بیشتر بر روی پروژههای آموزشی و خیریه تمرکز کرد. او که همیشه بهعنوان یکی از منتقدان سیستمهای فعلی آموزشی شناخته میشد، در مصاحبهای گفته بود:
من معتقدم که کل ساختار سیستم آموزشی فعلی باید تغییر کند. مدارس ما هنوز با همان روالی کار میکنند که در دوران صنعتیشدن طراحی شده بود. آنها تلاش میکنند قدرت حفظکردن مطالب و محاسبات دانشآموزان را تقویت کنند، درحالیکه ما از دوران صنعتی به دورهی دیجیتالی قدم گذاشتهایم.
سیستم آموزشی سنتی افراد را برای رقابت با ماشینها آموزش میدهد ولی ما باید به فرزندانمان یاد بدهیم خلاقتر، سازندهتر و نوآورتر باشند و به بهترین نسخهی خودشان تبدیل شوند. واقعاً مهم نیست که چقدر برای بهخاطر سپردن و محاسبهی مسائل تلاش کنیم وقتی یک ماشین همیشه میتواند این کارها را بسیار بهتر از ما انجام دهد. در عصر انفجار اطلاعات، باید به فرزندانمان بیاموزیم مستقل فکر کنند.
بنیاد خیریه جک ما که از سال ۲۰۱۴ افتتاح شده بود، پروژههای جدیدی را در زمینه آموزش، حمایت از معلمان در مناطق روستایی، توسعه کارآفرینی، رهبری زنان و حفاظت از محیطزیست آغاز کرد.
جک ما در ادامه سرمایهگذاریهای گستردهای در حوزهی تغییرات اقلیمی و انرژیهای پاک انجام داد و آکادمی کارآفرینی آفریقا را نیز با بیان این جمله راهاندازی کرد: «آفریقا سرزمین فرصتهاست. من میخواهم به جوانان آفریقایی کمک کنم تا رؤیاهایشان را به واقعیت تبدیل کنند.»
او همچنین از موزهها و گالریهای هنری چین و سراسر جهان حمایت کرد. به باور او هنر میتوانست پلی بین فرهنگها باشد و به انسانها کمک کند تا یکدیگر را بهتر درک کنند.
با ظهور همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۰، جک ما به یکی از فعالترین چهرههای خیرخواه جهان در مقابله با این بحران تبدیل شد و میلیونها ماسک، تجهیزات پزشکی، و کیتهای تست کرونا به کشورهای مختلف ارسال کرد.
سال ۲۰۲۳، جک ما به طور غیرمنتظرهای در یک ویدئوکنفرانس دانشگاهی حضور یافت. او با لحن آرام و فروتنانهای درباره اهمیت آموزش و نوآوری صحبت کرد و تأکید کرد که اکنون زمان آن است که به نسل جدید فرصت داد تا دنیا را تغییر دهند.
برخی از رسانهها این حضور او را نشانهای از بازگشت تدریجیاش به فضای عمومی تلقی میکردند، اما جک ما بهوضوح نشان داد که دیگر قصد ندارد به عرصههای مدیریتی بازگردد.
اوایل سال ۲۰۲۴ جک ما با خرید ۴ درصد از سهام علیبابا جایگزین سافتبانک بهعنوان بزرگترین سهامدار این شرکت شد و ۱۰ سپتامبر همین سال، یادداشتی به مناسبت بیستوپنجمین سالگرد تأسیس علیبابا در بولتن داخلی شرکت پست کرد. او در بخشی از این نامه نوشته بود:
«۲۵ سال پیش، ما چیزی جز یک رؤیا نداشتیم، رؤیایی که در آن زمان فوقالعاده غیرواقعی بهنظر میرسید.
ما کارمان را با ۱۸ نفر آغاز کردیم و دیدیم افراد کاملاً معمولی، میتوانند کارهای خارقالعادهای انجام دهند. ما از دورانی که در آن زندگی میکنیم، از همهی کارمندان علی بابا که در تحقق این رؤیا سهیم بودند، از مشتریانمان بهخاطر اعتماد و تحملشان، از سرمایهگذاران برای درک و حمایتشان و از عموم مردم برای بخشش آنها سپاسگزاریم.
ما از شرکتی که به آینده باور داشت، به شرکتی تبدیل شدهایم که آینده را میآفریند.
هدف ما این بود که علیبابا برای ۱۰۲ سال دوام بیاورد و هر سالی که میگذرد به ما یادآوری میکند که این هدف چقدر چالشبرانگیز است. در طول ۲۵ سال گذشته، ما دائماً با تردیدها، ناامیدیها، شکستها، دردها و کشمکشها دستوپنجه نرم کردهایم. بااینحال، دندانهایمان را به هم فشار دادهایم، لبخند زدهایم و پافشاری کردهایم، درحالیکه به جلو میرویم و از آرمانهایمان محافظت میکنیم.
من افتخار میکنم که زمانی که سیستم پرداخت اینترنتی در کشور وجود نداشت، آن را ایجاد کردیم. زمانی که زیرساختهای لجستیکی وجود نداشت، درگیر ساخت آن شدیم. زمانی که فناوری پشتیبانی اینترنتی وجود نداشت، روی رایانش ابری سرمایهگذاری کردیم. ما بر این باوریم که فناوری میتواند و باید به هر فرد عادی کمک کند و هر فرد عادی باید بتواند از طریق فناوری منزلت کسب کند.
حالا در دوران هوش مصنوعی رقابت شدیدی بین صنایع وجود دارد و بسیاری از کسبوکارهای علیبابا با چالشها و خطرات رقابتی مواجهاند. این امر دور از انتظار نبود؛ زیرا هیچ شرکتی در هیچ حوزهای نمیتواند برای همیشه شمارهی یک باقی بماند.
ولی فراموش نکنیم که فقط از طریق رقابت میتوانیم قویتر شویم و صنعتی سالمتر داشته باشیم. ما هرگز مورد حمایت و حفاظت گروهی خاص نبودهایم، بلکه به قدرت بازار و نوآوری ایمان داریم.
۲۵ سال گذشته و تقریباً یکچهارم مسیری را که آرزو داشتیم، پیمودهایم. اما باید مدام و هر روز به خودمان یادآوری کنیم که تحت فشار و رقابت، ارزشهایمان را از دست ندهیم. علی بابا بهخاطر روحیهی آرمانگرای ما علی بابا شد.
ما به آینده ایمان داریم، به بازار اعتقاد داریم و حتی بیشتر از آن معتقدیم که تنها شرکتهایی که ارزشی واقعی برای جامعه ایجاد میکنند و مهربان هستند ،میتوانند ۱۰۲ سال کامل دوام بیاورند.»
جک ما با تأسیس و توسعهی گروه علیبابا صرفاً بازار تجارت الکترونیک جهان را متحول نکرد، بلکه الهامبخش میلیونها کارآفرینی شد که در شرایطی سخت با چالشها و محدودیتهای مالی، اجتماعی و فرهنگی مواجهاند. صرفنظر از اینکه آیا بار دیگر او را در عرصهی شرکتهای مطرح جهان ببینیم یا خیر، او همیشه الگویی از رهبری، بشردوستی و تعهد به پیشرفت جامعه باقی خواهد ماند.