پیش از راهاندازی استارتاپ این موضوع را یاد بگیرید
نبتان کنتنی، مدیرعامل شرکت نرمافزاری Highrise است او از سال ۲۰۰۵ کسبوکار خودش را داشته و سابقهی دو بار همکاری با شتابدهندهی Y Combinator را در کارنامهی فعالیتهای خود دارد. او در مورد اخبار، روانشناسی، علم و تجارب شخصی که بهعنوان کارآفرین دارد مطالب گوناگونی مینویسد. آخرین مقالهی او در مورد موضوعات مهمی است که هر استارتاپی باید پیش از راهاندازی آنها را یاد بگیرد. در ادامهی این مقالهی زومیت مطلب او را از زبان خودش میخوانیم.
استارتاپی که در سال ۲۰۱۱ و با همکاری Y Combinator راهاندازی کرده بودم با شکست مواجه شد؛ زیرا نتوانست به سطح مورد نظر برسد. بنابراین پیش خودم فکر کردم از این به بعد باید چه کاری انجام دهم؟ چگونه باید از تکرار اشتباهم اجتناب کنم؟
چند هفتهی پیش همسرم برای انجام کاری به شهر دیگری مسافرت کرد و من و دختر سه سالهام آخر هفته را با یکدیگر سپری کردیم. تصمیم گرفتیم به سینما برویم و انیمیشن My Little Pony را تماشا کنیم. فیلم داستان جالبی داشت و هنرپیشههای معروفی صدای شخصیتهای فیلم را اجرا کرده بودند. داستان فیلم بهاندازهای جالب بود که دخترم تمام مدت روی صندلی نشست و نگران این بود چه اتفاقی برای اسبهای کوچک فیلم خواهد افتاد. داستان فیلم بهاندازهای برای او مهیج بود که بعد از مدتی دیگر چشمهای خود را با دست نمیپوشاند و با اینکه ترسیده بود همه چیز را با دقت نگاه میکرد تا ببیند چه اتفاقی خواهد افتاد. چه چیزی باعث شده بود توجه او تا این اندازه به فیلم جذب شود؟
رابرت مککی، فیلمنامه نویس محبوبی است و کتاب جالبی به نام (Story: Substance, Structure, Style and the Principles of Screenwriting) در مورد اصول فیلمنامهنویسی نوشته است که خواندن آن را به همه پیشنهاد میکنم. در این کتاب در مورد نکاتی صحبت شده است که توانایی داستانسرایی را افزایش میدهد و کمک میکند که مهارت وبلاگنویسی خود را تقویت کنید. او در کتاب خود نوشته است:
رویدادهای داستان، تغییرات معنیداری در زندگی یک شخصیت ایجاد میکنند. رویدادهایی که با یک برخورد ایجاد میشوند و بهطور کامل در طول داستان شرح داده می شوند.
این همان چیزی است که پایه و اساس همهی داستانهای خوب را تشکیل میدهد. طبق گفتهی مککی، داستان هر فیلم از ۴۰ تا ۶۰ رویداد داستانی تشکیل شده است. اما هدف از این کار چیست؟ این داستانها همان محرکهایی هستند که باعث ایجاد احساسات مثبت و منفی در انسان میشوند. یک شخص با دیدن فیلم احساسات متفاوتی از جمله عشق، نفرت، عصبانیت، صلح، ترس و آرامش را تجربه میکند. داستانسرایی یعنی نشان دهید که یک فرد چگونه با اتفاقات داستان درگیر میشود و از آنها عبور میکند. اتفاقهایی که با عشق آغاز و به نفرت ختم میشوند. اتفاقهایی که با ورشکستگی آغاز و بعد از تلاشهای سخت به ثروت ختم میشوند. این همان چیزی است که بیننده را روی صندلی میخکوب میکند.
مقالهی مرتبط:داستان سرایی چگونه به پیشرفت کسب و کار کمک میکند
فیلم داستان اسباببازی (Toy Story) این نکته را بهخوبی رعایت کرده است. در هر دقیقه از فیلم اتفاقهای جالبی رخ میدهد و ارزش فیلم عوض میشود. شخصیتهای فیلم خوشحال هستند و بعد از وقوع یک حادثه ناراحت میشوند. احساس امنیت میکنند و چند دقیقه بعد شرایط بحرانی میشود. پشت تمام فیلمهای موفقی که ساخته میشوند، نویسندگانی قرار دارند که با اصول داستانسرایی و جلب توجه مخاطب آشنایی دارند.
زمانی که به صحبتهای دوست و همکارتان گوش میدهید و حوصلهتان سر میرود، به این دلیل است که هیچ برخورد یا اتفاق جالبی در طول داستان رخ نمیدهد. یا همه چیز بهخوبی پیش رفته یا شرایط همچنان بد و ناراحتکننده است. درست است که برای داستانسرایی به مهارتها و تمرینهای زیادی نیاز است؛ اما یاد گرفتن همین یک نکتهی کوچک از مککی شما را ۱۰ پله جلوتر میبرد. من شکست بدی در استارتاپم خوردم و متوجه شدم قبل از سرمایهگذاری بعدی باید تلاش بیشتری برای جذب مخاطب انجام دهم. بنابراین مهارتهای نویسندگی و داستانسرایی را تقویت کردم و هفتهای یک مقاله نوشتم. مقالههایی که داستان یک برخورد را تعریف میکردند و در طول آن، خودم یا دیگران مشکل را حل میکردیم. بعد از گذشت مدتی مخاطبان بیشتر شدند و زمینهی حمایت از پروژهی بعدیام را تأمین کردند. پروژهی بعدی من موفقیت خوبی داشت و حتی پیشنهاد خوبی از طرف یکی از مخاطبان دریافت کرد. درنهایت یاد گرفتم که چگونه از طریق داستانسرایی توجه دیگران را جلب و موفقیتم را در کسبوکار تضمین کنم.
نظرات