عادتی که شما را از خستگی و فرسودگی کاری میرهاند
فرسودگی شغلی مجموعهای از خستگی عاطفی، خستگی فیزیکی و خستگی شناختی است و از استرس طولانیمدت و حلنشدهی کار ناشی میشود. این مشکل خودش را با علائمی نظیر افسردگی، بیخوابی، خلقوخوی پایین، دلزدگی و گاهی تحریکپذیری نشان میدهد.
فرسودگی شغلی، شبیه مشت کوبیدن به دیوار است؛ حسی که کارآفرینان بهخوبی آن را میشناسند.
فرسودگی ممکن است در پایان یک روز یا یک هفتهی کاری یا حتی فقط پس از چند ساعت کار، خودش را نشان بدهد. فرسودگی لزوماً در پی یک رویداد فاجعهآمیز حاصل نمیشود، بلکه گاهی در لحظاتی کوتاه رخ میدهد.
سؤالی که مطرح میشود این است که علت اصلی به وجود آمدن این حس چیست؟ چرا ناگهان حس میکنیم که دیگر نمیخواهیم هیچ کاری انجام دهیم (حتی اگر به آن نیاز داشته باشیم).
فرسودگی ناشی از فقدان ورودی است
نیکولاس کول، مشاور کسبوکار معتقد است که اگر به خودتان نگاه کنید، متوجه میشوید که گذار بین فعالیتهای مختلف و متوالی، بیش از هر عامل دیگری باعث خستگی و دلزدگی از کار میشود. او میگوید:
هر فعالیتی بهتنهایی باعث خستگی و کاهش انگیزه نمیشود. کاملاً برعکس، هر فعالیت زمانی که درست به جریان میافتد، احساس خوبی در انسان به وجود میآورد. شما میدانید که روی چه چیزی متمرکز هستید و برای حفظ تمرکزتان در بلندمدت با مشکلی مواجه نمیشوید.
ولی خستگی زمانی به سراغ شما میآید که انجام یک فعالیت را متوقف میکنید، فقط به این دلیل که میخواهید کار دیگری را شروع کنید (یا پیگیری کنید). درواقع هیچ گذار آهستهای در کار نیست.
اگر میخواهید هرگز به فرسودگی دچار نشوید، فقط به یک عادت خاص نیاز دارید
فعالیتهای خروجی را به کمک چند لحظهی کوتاه از ورودیها، از هم جدا کنید.
بعد از یک جلسهی ملاقات با مشتری، با خودتان خلوت کنید و کمی تأمل کنید.
پسازاینکه از صبح تا ظهر کارکردید، بدون چک کردن گوشی خود ناهار بخورید.
هنگامیکه لحظات خروجی را بهوسیلهی لحظههای کوچک ورودی از هم متمایز میکنید، اندک زمانی برای بازیابی خودتان به دست میآورید.
ولی اغلب مردم عادت دارند بلافاصله پس از یک فعالیت، فعالیت بعدی را شروع کنند؛ تا زمانی که بازدهی آنها کاملاً به صفر برسد. بهعنوان مثال کارآفرینان، ۹۰ درصد از روز خود را به کارهایی اختصاص میدهند که بازدهی بیرونی دارند. آنها با تلفن حرف میزنند، بعد چندین ایمیل ارسال میکنند، سپس در یک جلسهی کاری حضور مییابند، پسازآن دوباره سراغ کار میروند و با اتمام یک وظیفه، به کار بعدی مشغول میشوند. سپس به وضعیت غذای کارکنان رسیدگی میکنند، بعد دوباره ایمیلها را چک میکنند.
جریان به همین شکل ادامه دارد. آنها بین فعالیتهای متوالی، حتی برای چند دقیقه به خودشان فرصت تأمل و تفکر نمیدهند.
ورودی کجا است؟
این عادت سادهترین و درعینحال مؤثرترین اقدام شما خواهد بود: گذار متمرکز روی ورودیها؛ به این معنی که همهی روز از یک فعالیت به فعالیت دیگر نروید. همهی وقتتان را برای فعالیتهایی که بازدهی تولیدی دارند نگذرانید. شما باید ناهار بخورید. اینطور نیست؟ اگر هرگز نخوابید چه اتفاقی رخ میدهد؟
همین اصول را به بهرهوری اضافه کنید. دیگر هرگز احساس فرسودگی نخواهید داشت.