انتخاب از بین گزینههای زیاد برای مغز انسان مشکلتر است
دانشمندان با مطالعهی چگونگی تاثیر وجود گزینههای انتخاب زیاد روی مغز، منطقهی مربوط به این عملکرد را در مغز پیدا کردند و نشان دادند که چگونه ذهن انسان در صورتی که تعداد گزینههای انتخاب بسیار زیاد باشد، تصمیم گرفتن و انتخاب را رها میکند. در مطالعات قبلی نیز این نوع تردید مورد توجه قرار گرفته بود؛ اما در این پژوهش جدید، مناطقی از مغز که به ما در قضاوت در زمینهی انتخاب یا عدم انتخاب چیزی کمک میکنند، شناسایی شدهاند: یکی قشر سینگولیت قدامی یا ACC که در آن مزایا بررسی میشوند و دیگری جسم مخطط که در آن ارزش آن چیز تعیین میشود. در این پژوهش از ۱۹ فرد شرکتکننده خواسته شد از بین گزینههای موجود تصویری را برای چاپ روی یک تیشرت یا یک ماگ انتخاب کنند. با افزایش تعداد گزینههای انتخاب، فعالیت در این دو منطقهی مغز نیز افزایش مییافت. فعالیت مغز این افراد با استفاده از یک دستگاه fMRI اندازهگیری میشد. البته وقتی گزینههای انتخاب از ۱۲ مورد بیشتر شد، فعالیت مغز کاهش یافت. دانشمندان میگویند این امر نشان میدهد که چگونه جسم مخطط و ACC با هم در تعامل هستند؛ با وزن دادن برای پاداش (یافتن بهترین تصویر برای چاپ) در برابر مقدار کاری که باید انجام گیرد تا به آن پاداش برسد (بررسی و غربال کردن دهها گزینه).
وقتی از افراد خواسته شد که فقط تصاویر را مرور کنند، همان فعالیت مغزی مشاهده نشد و این امر نشان میدهد که چگونه مغز دنبال نقطهی تعادل بین میزان تلاش ذهن و پاداش بالقوه میگردد. در این مطالعه مشخص شد که نقطهی تعادل عدد ۱۲ است، یعنی انتخاب از بین ۱۲ مورد؛ اما تصور نکنید که عدد ۱۲ یک عدد جادویی برای انتخاب هر چیزی از منوی ناهار گرفته تا رنگ اتومبیل باشد. تفاوتهای بسیار زیادی وجود دارند که در این زمینه دارای نقش هستند؛ از جمله ویژگیهای شخصی، اندازهی پاداش، و میزان دشواری غربال کردن گزینهها. پژوهشگران بر این باورند که بهطور کلی عدد مناسب انتخاب میتواند بین ۸ تا ۱۵ باشد و کامرر میگوید: مجال زیادی برای انجام پژوهشهایی در این زمینه وجود دارد. حداقل ما اکنون چیز بیشتری درمورد اینکه مغز چگونه این محاسبات را انجام میدهد، میدانیم.
ریشهی این پژوهش به حدود ۲۰ سال پیش باز میگردد. در سال ۲۰۰۰، دانشمندان یک مطالعهی بسیار معروف به نام مطالعهی مربا انجام دادند که در آن خریداران یا با ۲۴ نمونه یا فقط ۶ نمونه مربا مواجه بودند. اگرچه احتمال بازدید شرکتکنندگان از نمونه ۲۴ تایی بیشتر بود، ولی با این حال احتمال بیشتری وجود داشت که خریداران از بین نمونهی ۶ تایی انتخاب و خرید کنند (پارادوکس انتخاب). اکنون ما هنوز در تلاش هستیم که بدانیم چرا چنین وضعیتی وجود دارد و هنوز داریم جزئیات جدیدی درمورد نحوهی عملکرد مغز در این زمینه پیدا میکنیم و برای ترکیب کل یافتهها نیاز به مقداری زمان داریم. مجموعهای عوامل در این جا نقش دارند مثلا اینکه ما چقدر گرسنه باشیم.
یک زمینهی بالقوه برای پژوهشهای آینده، یافتن این است که مغز چگونه دقیقا تلاش ذهنی را اندازهگیری میکند: چه ترکیبی از انتخاب و فرایند تفکر باید وجود باشد قبل از اینکه ذهن تصمیم بگیرد که دیگر فکر کردن و تصمیمگیری ارزشی ندارد.