ایده کامپیوتر شبکه اوراکل: آنها بیش از حد جلوتر از زمان خودشان بودند
اوراکل به چند دلیل میانهی خوبی با گوگل ندارد. گوگل یکی از پایههای امپراطوری خود یعنی سیستم عامل اندروید را براساس زبان برنامهنویسی مبتنی بر جاوا ساخته است که توسط یکی از بزرگترین زیرمجموعههای شرکت اوراکل، یعنی سان مایکروسیسیتمز خلق شده است. بهخاطر همین موضوع، این دو شرکت سالهاست که پیگیر کارهای قضایی هستند. گوگل در چند مرحله از دادگاهها پیروز شده اما آخرین مرحلهی دادگاه تنها یک برنده داشت و آن هم اوراکل بود؛ دادگاه فدرال ایالات متحده استفادهی گوگل از جاوا را غیرمنصفانه تشخیص داد و اکنون هم پرونده به دادگاههای زیرمجموعه برای ارزیابی میزان صدمات و پیامدهای اقدام گوگل ارجاع داده شده است و این مرحله هنوز هم در جریان است. البته سوال اینجاست که آیا نبرد آنها صرفا بر سر این برنامه و دزدیده شدن رویای اوراکل توسط گوگل است یا خیر؟ بهنظر میرسد که ریشهی این رقابت و اختلاف را باید در زمانهای دورتری جستجو کنیم. در این مقاله به داستان کامپیوتر شبکه یا همان NC میپردازیم که ایدهی آن از لری الیسون شروع شد.
لری الیسون در مصاحبهای با ایندیپندنت در سال ۱۹۹۷ درمورد NC گفت:
NC بخشی از استراتژی ما برای پایین کشیدن مایکروسافت از تخت فرمانروایی بود.
الیسون، مردی برجسته و ثروتمند در آن زمان بود که قدرت زیادی در صنعت نرمافزار داشت. اکثر قدرت او بهخاطر تمرکز شرکتش، اوراکل، بر پایگاههای دادهی رابطهای بود که دنیای کسبوکار را میگرداند. البته پایگاههای دادهی رابطهای نام خاصی نداشتند. الیسون همچنین معتقد بود که دنیا بیش از حد واقعی و منصفانهاش به بیل گیتس، مالک مایکروسافت، نسبت به خودش که مالک اوراکل بود، اهمیت میدهد. پیدایش کامپیوترهای شبکه در دههی ۹۰ بهخاطر نبرد لری الیسون با مایکروسافت اتفاق افتاد.
ایدهی بزرگ الیسون نتوانست دنیا را تغییر دهد؛ تا اینکه شخص دیگری این ایده را امتحان کرد.
بینش الیسون بهعنوان کسی که از پستی و بلندیهای مسیر پایگاههای داده و همچنین چگونگی کارکرد و پیچیدگی شبکههای کامپیوتری آگاهی داشت، واقعا فوقالعاده بود؛ ولی شاید زمان مناسب پیادهسازی ایدههای او آن موقع نبود. شاید فکر کنید که تلاشهای موفق دیگری هم برای انجام کاری شبیه کار اوراکل در جاها یا زمانهای دیگر صورت گرفته باشد. مثلا میتوان به مینیتل فرانسه اشاره کرد یا حتی از سیستم پلیتو دانشگاه ایلینوی نام برد. اما پیاده کردن استراتژی NC برای لری الیسون و اوراکل واقعا هوشمندانه بود. چنین کاری شاید برای الیسون چالشی بیش از حد دشوار تلقی میشد؛ چراکه او پیش از آن در خارج از دنیای فناوری چندان شناختهشده نبود و همهی اتفاقها از کامپیوترهای شبکه شروع شد.
ایدهی NC، پاسخ مستقیمی به موفقیتهای مایکروسافت بود؛ شرکتی که دستاوردهای آن همیشه در مقایسه با اوراکل دست برتر را داشت. البته دلیل چنین امری مشخص بود: اوراکل بیشتر در زنجیرهی شرکت خود کار میکرد. پایگاههای دادهی رابطهای اورکل موردی نبودند که مشتریان مستقیما با آنها سروکار داشته باشند. اوراکل محصولات اینتل را وارد کار خود نمیکرد و بیشتر حالت یک فروشنده را داشت. مایکروسافت در سال ۱۹۹۵ یک کسبوکار وابستهبه مشتری بهشمار میرفت. هیچ فروشندهای یک ویدیوی Weezer را در CD نصب خود قرار نمیداد. عملکرد نرمافزار مایکروسافت باب نسبتبه اوراکل باب بهتر بود.
استارت NC در یک فضای بشردوستانه زده شد. برپایهی کتاب «هرکس دیگری باید شکست بخورد: حقیقت محض درمورد اوراکل و لری الیسون» که یک بیوگرافی غیرمجاز از کارن ساوتویک در مورد مدیرعامل اوراکل است، الیسون چنین ایدهای را در سال ۱۹۹۴ و هنگام ملاقات با بیل کلینتون و تعدادی از مدیرعاملان سیلیکونولی (ازجمله رئیسهای سان مایکروسیستمز و اپل) در ذهن داشت.
الیسون از کلینتون خواست صنعت کامپیوتر را بهسمتی ببرد که ماشینی با قیمتی کمتر از ۵۰۰ دلار بسازند. کلینتون برای این کار همانقدری تلاش کرد که جان کندی برای رساندن آمریکا به ماه تلاش کرده بود. ایدهی الیسون طرفداران زیادی در بیرون پیدا نکرد؛ اما ایدهی کامپیوتر ارزان در داخل شرکت اوراکل بعد از اینکه شرکت وارد عرصهی اینترنت و بهخصوص وب جهانگستر شد، نظرات را بهسوی خود جلب کرد.
البته ایده بهدلیل ظهور رسانه در زمان مناسب توسط الیسون بعدا توجهات را به خودش جلب کرد. الیسون در سپتامبر سال ۱۹۹۵ در انجمن فناوری اطلاعات اروپایی شرکت دادههای بین المللی در پاریس، مفهوم NC یا کامپیوتر شبکه را مطرح کرد. او مدلش را برخلاف مدل کامپیوتر شخصی میدانست و میگفت که مدل کامپیوتر شخصی، انتخاب خوبی برای اکثر مشتریان نیست.
الیسون در مقالهی دنیای کامپیوتر گفت:
کامپیوتر شخصی، دستگاه مسخرهای است و ایدهی آن بسیار پیچیده و گران است. آن موردی که دنیا میخواهد، وصل شدن به همان دیواری است که برق را از آن میگیرد و از همان دیوار باید به اطلاعات دسترسی داشته باشد.
گفتهی الیسون، مقدمهای از بینشی جدید بود و بیل گیتس از ایدهی قدیمی خود دفاع میکرد. بیل گیتس در آن زمان گفت:
شما هنوز هم به راهی برای ذخیرهی برنامههایی نیاز دارید که از شبکه و دادههای شخصی خود دانلود میکنید.
مایکروسافت که بهتازگی ویندوز ۹۵ را عرضه کرده بود، ظاهرا اکثر رقیبان خود را با آن شکست داده بود. اپل بدون استیو جابز در تنگناهای وخیمی بود. کسبوکار کامپیوتر شخصی IBM هم در آن زمان هنوز رونق زیادی نگرفته بود. در آن هفته، چالشگر جدیدی در پاریس پا به میدان گذاشت.
گفتههای الیسون، مشکل اصلی کامپیوترها را بیان میکرد:
کامپیوترها برای افراد معمولی بسیار گران بودند.
الیسون راه حل مشکل را هم داشت. او میخواست ماشینهایی بسازد که از منابع دردسترس پردازشی داخل شبکه استفاده میکنند و نیازی به پرداخت کاربران برای منابع حس نمیشود.
الیسون با برخورد با کامپیوتر بهعنوان یکی از لوازم خانگی بهجای یک ماشین، تصویر متفاوتی از صنعت کامپیوتر را به همگان معرفی کرد. تصویر متفاوت او، بازیگران حاشیهای دوران ویندوز، مثل اوراکل و سان را قدرتمند میکرد.
تصویر و ایده جدید الیسون، راهی عالی برای ارتقای نام شرکتش بود
براساس برآورد cnet، تعداد ۴۶ میلیون کامپیوتر شبکهای که مدیر ارشد اوراکل، جیم لینچ، در سال ۱۹۹۶ پیشنهاد کرد، میتوانستند تا سال ۲۰۰۰ وارد بازار شوند. (تازه این تعداد حداقل بود و میتوانست به ۱۰۰ میلیون هم برسد). نیروی زیادی پشت طرح مفهومی الیسون در آن زمان بود. الیسون توانست بر شرکتهایی مثل IBM و نتاسکیپ پیروز شود. این شرکتها بهخاطر قدرت مایکروسافت کمی گوشهگیر شده بودند.
جاوااستیشن سان، یکی از NCهای اولیه بود که براساس جاوا ساخته شده بود.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ تعدادی از شرکتها از جمله اوراکل سعی کردند که تلویزیون تعاملی را به دستگاه دیگری تبدیل کنند. این اتفاق در سال ۱۹۹۸ رخ داد. شرکتی هنگکنگی سرویس استریمی مانند نتفلیکس راهاندازی کرد.
عموم مردم برای تلویزیون تعاملی آماده نبودند؛ برای همین بسیاری از شرکتهای فناوری زمینه مشخصی نداشتند. کامپیوتر شبکهی زمینه مناسب را برای آنها فراهم کرد.
اوراکل، سرور رسانهی اوراکل را ایجاد کرد که برای ارائه فیلم، موزیک، و سایر قابلیتها به مشتریان طراحی شده بود. بخشهای سرور بعدا برای پیشتیبانی از مفهوم NC وارد کار شدند.
این کار میتوانست به تم رایج برای NC تبدیل شود. NC ایدهای بود که خود اوراکل نمیخواست آن را یسازد؛ بلکه میخواست سازندگان سختافزار آن را از طرف اوراکل بسازند. این عمل مانند سایر فناوریهای آن زمان مثل شرکت 3DO بود. چنین شیوهای از نظر استانداردی کمی آزاد بود؛ چرا که نیازمند پلتفرم سختافزاری خاصی برای استفاده نبود و تنها موردی که بدان نیاز داشت یک پلتفرم برای اجرای اپلتهای جاوا روی سیستمی بدون دیسک با رزولوشن ۴۸۰ در ۶۴۰ بود.
کامپیوتر شبکه از جهات زیادی شبیه فناوری تلویزیون تعاملی بود
چنین شیوهای، شرکتهای دیگر را نیز به تغییر در فناوری تلویزیون تعاملی تشویق کرد. بهعنوان مثال، شرکت بریتانیایی ایکورن براساس یک مصاحبه با BBC2 با الیسون ارتباط برقرار کرد. Acorn فناوریهای زیادی برای انقلاب در عرصه ویدیوهای سفارشی در اختیار داشت و متوجه شد که فناوری ستتاپ باکس یا دستگاه گیرنده دیجیتال شرکتش، بسیار شبیه به بینش الیسون است.
شرکت ایکورن که امروزه بیشتر شهرتش را مدیون شرکت چندملیتی نیمهرسانای ARM Holdings است، بهطور سریع برای ساخت یک طرح مرجع با توجه به مشخصات فنی اوراکل ظرف مدت چند ماه وارد کار شد. علیرغم تمام تلاشهای ایکورن، تام لوزمر نویسندهی وایرد انگلیس در آن زمان، با دیدهی شک به کارهای ایکورن نگاه کرد و علاقهی این شرکت بدون سابقهی کار بینالمللی به وب جهانگستر را بیش از حد توصیف کرد. با اینکه نتاسکیپ یکی از شرکای NC بود، ولی ایکورن سراغ یک وندور دیگر با مرورگر ضعیفتری رفت. یکی از توسعهدهندگان، بینشی به لوزمر دارد و او جرئت کرد تا بگوید که آنها باید از نتاسکیپ استفاده کنند.
لوزمر درمورد نقش ایکورن در خلق کامپیوتر شبکه نوشت:
قسمت غمانگیز ماجرا این است که ایکورن با وجود استانداردسازی و ساخت اولین ماشین جدی هرگز نخواهد توانست به یک رقیب جدی برای کامپیوترهای شبکه در بازار تبدیل شود. ایکورن تلاش خواهد کرد موردی را در اختیار مردم قرار دهد که به آن نیازی ندارند، درحالیکه رقبای او وارد بازارهای پرسودی خواهند شد که پهنای باند در آنها موجود است، پهنای باندی که ماشین ایکورن دسترسی کمی به آن خواهد داشت؛ یا اصلا هیچ دسترسیای به آنها نخواهد داشت.
یک استارتاپ به نام NetProducts در سال ۱۹۹۶ بهوجود آمد تا برای طرح ایکورن برای مشتریان انگلیسی بازاریابی کند. نتیجهی کار، نتاستیشن بود که عرصهی جدیدی در WebTV بهوجود آورد و تقریبا در همان زمان در آمریکا راهاندازی شد. آن شرکت که بعدا تحت کنترل مایکروسافت درآمد، موفقیت بیشتری نسبت به کامپیوتر شبکهی الیسون کسب کرد و باعث عصبانیت الیسون شد.
حتی برخی از شیوههای اداری NC در عرصهی پیشنهادات تلویزیون تعاملی شکست خوردند. سان مایکروسیستمز که زبان برنامهنویسی جاوا را برای دریافت تلویزیونهای تعاملی خلق کرد، سرانجام جاوا را به یک زبان برنامهنویسی کلیدی برای وب تبدیل کرد. اوراکل اکثر مشخصات فنی NC را حول کامپیوترهایی قرار میداد که از برنامههای جاوا استفاده میکردند. خود شرکت سان هم کامپیوتر شبکهای ساخته بود که کاملا براساس جاوا بود.
حتی سیستم عامل جاوااستیشن شرکت سان هم با زبان جاوا نوشته شده بود و ماشین را به یک مورد قوی در رقابت تبدیل کرده بود.
کامرون گری، یکی از کاربران یوتیوب چندی پیش تحلیلی از سیستم بهعمل آورد. او طبق دستور دیگ قدیمی خود، یک جعبه کوچک عجیب پیدا کرد که بسیار کند بود، ولی شامل یک آفیسسوئیت داخلی و مرورگر وب هاتجاوای شرکت سان بود. گری گفت:
استفاده از چنین مواردی در محیط تولید واقعا سخت است.
البته باید بگوییم که قیمت آن، هنگام عرضه کمتر از ۵۰۰ دلار بوده است. آخرین شرکتی که وارد NC شد، اپل بود. اپل بیشتر وقت خودش را صرف سیستم کنسولمانندی به نام پیپین (Pippin) کرد. لایسنس پیپین مانند 3DO صادر شد و اجزای آن بعدا در مفهوم NC مورد استفاده قرار گرفت.
لری تسلر، یکی از مدیران اجرایی اپل در سال ۱۹۹۶ گفت:
عناوینی برای سازگاری با NC طراحی خواهند شد. همچنین وبسایتهایی برای NC بهوجود خواهند آمد. تمامی این شرکتها ماشینهایی خواهند داشت که بتواند چنین کاری انجام دهد. پیپین یا هر مشتقی از آن، یکی از ماشینهای اپل برای انجام چنین کارهایی است.
لری الیسون که یکی از دوستان صمیمی استیو جابز بود و بعدا هم به یکی از اعضای هیئت مدیرهی اپل تبدیل شد، بهعنوان یکی از تهدیدات آیندهی دور اپل شناخته میشد. بسیاری از طرفداران اپل فکر میکردند که الیسون برای خرید اپل تلاش خواهد کرد تا از ایدهی NC حمایت کند. اما طبق گفتهی الیسون، جابز با گفتگو، او را از این کار منصرف کرد و از او خواست شیوهای آرامتر را در پیش گیرد و خودش (جابز) را مسئول شرکت قرار دهد. آنها ابتدا کاری کردند که اپل شرکت نکست را بخرد. سپس جابز کمکم اوضاع را بهسمتی پیش برد که مسئولیت نکست را هم برعهده بگیرد و این اتفاق هم افتاد.
اما متأسفانه چنین حرکتی بهنفع ایدهی الیسون نبود. وقتی جابز دوباره مسئولیت اپل را برعهده گرفت، پیپین و هر سیستم کلونی را که اپل در آن زمان از آنها حمایت میکرد کنار گذاشت و بهجای آنها، آیمک را عرضه کرد. آیمک برخی از ایدههای پیپین را در خود داشت.
آیمک به ماشینی تبدیل شد که خانههای آمریکاییها در سالهای ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ پر کرد و دیگر جایی برای NC نبود.
اریک اشمیت دانشمند اصلی شرکت مایکروسیستمز در آن زمان و مدیرعامل و رئیس اجرایی بعدی گوگل در توضیح ارزشی که سان برای NC قائل بود، در مقالهای در سال ۱۹۹۵ به نیویورک تایمز گفت:
ما معتقدیم که در آینده NCها در قالبهای مختلفی وجود خواهند داشت: از نسخههای قابل حمل گرفته تا نسخههای دسکتاپ. آنها بهوجود خواهند آمد و بسیار موفق ظاهر خواهند شد. عرضهی آنها تنها توسط شرکت سان و اوراکل صورت نخواهد گرفت. قیمت آنها بسیار پایین خواهد بود و بیشتر شبیه وسایل الکترونیکی مصرفکنندگان خواهند بود.
اشمیت بهعنوان رئیس و مدیرعامل گوگل روی یک شرکت در سایه کرومبوک (موردی که امروزه بیشترین شباهت را به مفهوم NC دارد) نظارت داشت.
دیدگاهی اجمالی درمورد NC
مفهومی که لری الیسون در سال ۱۹۹۵ به آن دست یافت، آن هم در زمانی که مایکروسافت همهی دنیا را گرفته بود، در زمان اشتباهی مطرح شد. در اواخر سال ۱۹۹۹ نوشتهای روی دیوار بود که حاوی این کلمات بود: برای تلویزیون تعاملی صبر کنید... .
دلیل چنین امری مشخص بود. ایدهی الیسون برای دستگاههای ۵۰۰ دلاری در زمانی که شرکتهایی مثل پکارد بل بهترین عملکرد را در پایین آوردن قیمت کامپیوترهای خانگی داشتند، ریسک بدی بود. همچنین شبکههای سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ هم آنقدر قدرتمند نبودند که به کمک NC بیایند.
الیسون برای اثبات ایدهاش، در خارج از اوراکل شروع به عرضهی ماشینی به نام کامپیوتر اینترنت جدید یا NIC در سال ۲۰۰۰ کرد. این ماشین براساس لینوکس بود و قیمتی ۱۹۹ دلاری داشت که بسیار ارزانتر از ۵۰۰ دلار است. اما ایده NIC هم موفق از کار درنیامد.
اما اگر بخواهیم به جریان در طولانیمدت نگاه کنیم، ایدهی الیسون آنقدرها هم بد نبود. الیسون کسی نبود که برای بهدست آوردن پول چنین کارهایی انجام دهد. مفاهیم NC در جاهای دیگر زنده باقی ماند: مثلا در پردازش ابری، در گوشیهای هوشمند و حتی در شرکتهایی که لری الیسون مالک آنها نیست.
کامپیوترهای ما تمایل به داشتن محلهای ذخیرهی بالا دارند؛ ولی ما درنهایت اکثر کارهای خودمان را در وب انجام میدهیم. اریک اشمیت که به ایده الیسون اعتقاد فروانی داشت، درنهایت از آن در گوگل استفاده کرد و باید دید در بحث قضایی بین دو شرکت چه پیش میآید.
لری الیسون اشتباه نمیکرد، بلکه تنها در زمان بدی و بسیار زودتر از موعد مناسب، ایدهاش را مطرح کرد.