داستان زندگی هفت کارآفرین ثروتمند خودساخته
بهطور کلی افراد موفق و ثروتمند به دو دسته تقسیم میشوند. دستهی اول کسانی هستند که در خانوادههای خوب به دنیا آمدهاند و با بهرهمندی از بهترین تحصیلات، ثروت خانوادگی خود را افزایش دادهاند. اما دستهی دوم افراد خودساختهای هستند که از پایینترین سطح ممکن شروع کرده و با تلاش فراوان به بزرگترین رؤیاهای خود دست پیدا کردهاند. داستان زندگی افراد فقیری که به ثروت میلیاردی رسیدهاند الهامبخش است و انگیزه برای تلاش را بالا میبرد. آنها نشان دادهاند با داشتن تفکر خلاق، تلاش فراوان و کمی خوششانسی هیچ چیزی در دنیا غیر ممکن نیست. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی داستان هفت کارآفرینی میپردازیم که زندگی بسیار سختی را تجربه کردهاند و با تلاش و پشتکار به رؤیاهای خود رسیدهاند.
۱- یان کوم، بنیانگذار واتساپ
یان کوم پیش از راهاندازی واتساپ، بهعنوان سرایدار کار میکرد و با استفاده از کوپن، غذای مجانی دریافت میکرد
یان کوم (Jan Koum) پیش از بنیانگذاری WhatsApp، یکی از محبوبترین اپلیکیشنهای پیانرسان، بهعنوان سرایدار کار میکرد. او بهاندازهای فقیر بود که غذای خود را از طریق کوپنهای غذای مخصوص افراد کمدرآمد تأمین میکرد. جان در اوکراین به دنیا آمد و در سن ۱۶ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد و در کالیفرنیا ساکن شد. مادرش از بچهها نگهداری میکرد و خودش در فروشگاه مواد غذایی کار میکرد. او با خواندن کتابچههای قدیمی دانش خود را در زمینهی شبکههای کامپیوتری افزایش داد. او نهایتا در شرکت یاهو استخدام شد و در آنجا با برایان اکتون (Brian Acton) دیگر بنیانگذار واتساپ آشنا شد. جان بعد از خریدن یک دستگاه آیفون متوجه شد دنیای اپلیکیشنها تا چه اندازه پتانسیل رشد دارد و به فکر راهاندازی اپلیکشن واتساپ افتاد.
اپلیکیشن واتساپ بهسرعت میان کاربران محبوب شد و توجه فیسبوک را به خودش جلب کرد. شرکت فیسبوک در سال ۲۰۱۴ این اپلیکیشن را به مبلغ ۱۹ میلیارد دلار خرید. جان تصمیم گرفت قرار فروش اپلیکیشن را مقابل ساختمانی امضا کند که چند سال پیش از آنجا غذای مجانی دریافت میکرد. طبق گزارش مجلهی فوربز ارزش دارایی او ۹.۱ میلیارد دلار تخمین زده شده است.
۲- ژان پل دجوریا، تولیدکننده محصولات مراقبت از مو
ژان پل دجوریا پیش از راهاندازی خط تولید محصولات مراقبت از مو، یک بیخانمان بود
ژان پل دجوریا (John Paul Jones DeJoria) مدتها در خودرواش زندگی میکرد و محصولاتی مانند شامپو و حالتدهندهی مو را با مراجعه به درب منازل میفروخت. او همیشه این رؤیا را در سر داشت که فروش محصولاتش را گسترش دهد و نهایتا با کمک شریکش و ۷۰۰ دلار پسانداز، کارخانهی تولید محصولات مراقبت از مو با نام John Paul Mitchell Systems را راهاندازی کرد. او بعد از این کار در راهاندازی چند کسبوکار دیگر نیز مشارکت داشت و طبق گزارش مجلهی فوربز ارزش داراییهای او در سال ۲۰۱۸ حدود ۳.۴ میلیارد دلار تخمین زده شده است.
ژان پل دوران کودکی خود را در پرورشگاهی در شرق لسآنجلس سپری کرد و دوران نوجوانی نیز با دوستان بدی معاشرت میکرد. او چندین بار بیخانمان شده بود و همسرش به همراه پسر کوچکشان او را ترک کرد و هر مقدار پولی که پسانداز کرده بودند نیز با خود برد. او بهعنوان مسئول فروش برای چند شرکت محصولات مراقبت از مو کار می کرد و بارها به دلیل عدم توانایی در همکاری با سایر کارمندان شرکت اخراج شد. درنهایت ژان پل به همراه یکی از دوستان آرایشگر خود تصمیم گرفتند کسبوکاری را به کمک یکدیگر آغاز کنند. آنها محصولات لوکس را با قیمت پایین به مشتریها عرضه میکردند. دو سال اول بسیار سخت بود اما بعد از مدتی کسبوکارشان شکل گرفت و اولین شرکتی بود که با آزمایش روی حیوانات مخالفت کرد.
۳- اپرا وینفری، ملکهی رسانهها
اپرا وینفری در مزرعهای فقیر در میسیسیپی به دنیا آمد و به ملکهی برنامههای تلویزیونی تبدیل شد
اپرا وینفری (Oprah Winfrey) امروزه بهعنوان یکی از بزرگترین مجریهای برنامهی تلویزیونی شناخته میشود و برنامهی تلویزیونی او رکورد بیشترین بیننده را داشته است. او در مزرعهی کوچکی در میسیسیپی متولد و توسط مادربزرگ خود بزرگ شد. وضع مالی آنها بهاندازهای بد بود که مادربزرگش برای تهیهی لباسهای او از کیسههای سیبزمینی استفاده میکرد. او دوران کودکی دشوار و ناپایداری داشت و همیشه از طرف اعضای خانواده مورد آزار و اذیت قرار میگرفت. او به اجبار پدرش تحصیلات را جدی گرفت و در مسابقهی سخنرانی برنده شد. بعد از آن بورسیهی تحصیلی کامل دانشگاه تنسی را دریافت کرد و نهایتا در یک برنامهی تلویزیونی مشغول به کار شد.
سبک مجریگری او بهاندازهای برای مخاطبان دلنشین بود که بعد از مدتی طرفداران زیادی پیدا کرد. اپرا مدتی بعد بهعنوان بازیگر در فیلم The Color Purple انتخاب شد و این آغاز حرفهی بازیگری او بود. او با برنامهی تلویزیونی TheOprah Winfrey Show و ۱۰ میلیون بینندهی روزانه به اوج شهرت رسید. اپرا سومین زنی است که در طول تاریخ موفق به ساختن شوی تلویزیونی خود شده است و بهعنوان ملکهی رسانهها شناخته میشود. مجلهی فوربز دارایی او را در سال ۲۰۱۸ حدود ۲.۸ میلیارد دلار تخمین زده است.
۴- لری الیسون، بنیانگذار شرکت اوراکل
لری الیسون پیش از اوراکل، دو بار از دانشگاه اخراج شد
لری الیسون (Larry Ellison) از مادری مجرد متولد شد و پیش از اینکه راه خود را در زندگی پیدا کند و به موفقیت برسد دو بار از دانشگاه اخراج شد. نرمافزار چندملیتی پایگاه دادهی او سالانه ۳۷ میلیارد دلار درآمد دارد و مجلهی فوربز ارزش دارایی خالص لری را ۵۶.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ تخمین زده است. او در دوران کودکی بسیار مریض بود و بعد از ابتلا به ذاتالریه توسط خاله و عموی مادرش بزرگ شد. لری عملکرد بسیار خوبی در دانشگاه داشت و بهعنوان برترین دانشجوی علمی سال انتخاب شده بود اما بعد از مرگ مادرخواندهاش از دانشگاه اخراج شد. او مدتی بعد در دانشگاه دیگری ثبتنام کرد اما بعد از چند سال آنجا را نیز ترک کرد.
لری با اندک سرمایهی خود به برکلی کالیفرنیا رفت و شغلهای زیادی را امتحان کرد. او نهایتا بهعنوان برنامهنویس در شرکت Amdahl استخدام شد و کار خود را روی اولین سیستمهای سازگار IBM آغاز کرد. لری با کمک همکارش آزمایشگاه توسعهی نرمافزاری را راهاندازی کرد و برای پیادهسازی سیستم مدیریت پایگاه داده با CIA قرارداد همکاری امضا کرد.
شرکت اوراکل بعد از امضای قرارداد همکاری با IBM رشد بیسابقهای را تجربه کرد و فروش آن هر سال دو برابر میشد. لری نام شرکت را از روی پرفروشترین محصول یعنی اوراکل انتخاب کرد و مدتی بعد شرکت آنها بهعنوان برندی پیشتاز در مدیریت پایگاه داده به دنیا معرفی شد. لری امروزه بهعنوان پنجمین فرد ثروتمند دنیا شناخته میشود.
۵- جی. کی. رولینگ، نویسندهی کتاب هری پاتر
جی. کی. رولینگ در حین نوشتن مجموعهی داستانهای هری پاتر یک مادر تنها بود
جی. کی. رولینگ (J. K. Rowling) در انگلستان متولد شده است و ایدهی نوشتن مجموعه کتاب هری پاتر زمانی به ذهنش رسید که در قطاری تأخیردار نشسته بود. نوشتن اولین کتاب هری پاتر هفت سال زمان برد. او در این مدت مادرش را از دست داد، اولین فرزندش را به دنیا آورد، از همسرش جدا شد و با تنها فرزندش به سختی زندگی میکرد. اما امروزه بهعنوان اولین نویسنده با ثروت میلیارد دلاری شناخته میشود.
رولینگ بعد از مرگ مادرش به پرتغال سفر کرد تا به خارجیها انگلیسی تدریس کند. او در آنجا با مردی ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. اما ازدواجشان پایدار نبود و بعد از جدایی از همسرش بدون هیچ پول و شغلی به اسکاتلند نقل مکان کرد. امروزه بیش از ۴۵۰ میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته و همچنین مجموعه فیلم پرطرفداری از روی کتابهای او ساخته شده است. تخمین زده میشود درآمد حاصل از برند او شامل کتاب، فیلم، پارک و برنامهی تلویزیونی حدود ۲.۱ میلیارد دلار بوده است. مجلهی فوربز اعلام کرده است رولینگ ۱۶۰ میلیون دلار از دارایی خود را به خیریههای مختلف هدیه کرده است.
۶- دو وون چانگ، بنیانگذار Forever 21
دو وون چانگ قبل از راهاندازی فروشگاه خود، سه شغل داشت و روزی ۱۹ ساعت کار میکرد.
دو وون چانگ (Do Won Chang) به همراه همسرش از کرهی جنوبی به آمریکا مهاجرت کرد و در لسآنجلس ساکن شد. او بلافاصله در یک کافیشاپ محلی و ایستگاه گاز کار پیدا کرد و شبها نیز به تمیز کردن دفتر کار مشغول بود. چانگ بعد از مدتی متوجه شد اغلب افرادی که خودروهای مدل بالا دارند در صنعت لباس مشغول به کار هستند و تصمیم گرفت وارد این صنعت شد. او و همسرش تمام سرمایهای که در این مدت جمع کرده بودند را روی راهاندازی فروشگاه خود خرج کردند و نام آن را Fashion 21 گذاشتند. این فروشگاه به اندازهای موفق بود که ۷۹۰ شعبهی دیگر از آن راهاندازی شد. مردی که در طول شبانهروز ۱۹ ساعت کار میکرد ثروتش در سال ۲۰۱۸ توسط مجلهی فوربز حدود ۳.۳ میلیارد دلار تخمین زده شده است.
چانگ قفسههای مغازه را از اجناسی پر کرد که بهطور عمده و مستقیم از تهیهکننده خریداری شده بود. مدل کسبوکار او به اندازهای موفق بود که اولین فروشگاهش با اینکه مساحت کمی داشت توانست در سال اول به ۷۰۰ هزار دلار درآمد برسد. بعد از این اتفاق او و همسرش هر ۶ ماه یک بار فروشگاه جدید باز میکنند و اکنون در ۴۸ کشور شعبه دارند.
۷- هاوارد شولتز، بنیانگذار استارباکس
هاوارد شولتز برای پرداخت هزینههای دانشگاه خون خود را میفروخت
هاوارد شولتز (Howard Schultz) پیش از راهاندازی قهوهفروشی زنجیرهای استارباکس زندگی بسیار سختی تجربه کرده است. او مردی است که انقلاب بزرگی در صنعت قهوه ایجاد کرده و ثروتش از سوی مجلهی فوربز در سال ۲۰۱۸ حدود ۲.۸ میلیارد دلار تخمین زده شده است. پدر شولتز رانندهی کامیون بود و زمانی که شولتز هفت سال داشت مچ پایش شکست. پدرش بیمهی سلامتی نداشت و از آنجایی که نمیتوانست کار کند، خانوادهی او هیچ درآمدی نداشتند. آنها دوران سختی را سپری کردند و شولتز ناامیدی و درماندگی والدینش را در آن زمان احساس میکرد.
شولتز برای پرداخت هزینههای دانشگاه در رستوران کار میکرد و حتی مجبور بود خون خودش را بفروشد. او در اوایل دههی ۱۹۸۰ به استارباکس ملحق شد. استارباکس در آن زمان چند شعبه بیشتر نداشت اما شولتز با توجه به کیفیت قهوههای این برند میدانست پتانسیل خوبی برای رشد و توسعه دارد.
او نتوانست صاحبان شرکت را به چشماندازی که داشت قانع کند در نتیجه کار خود را ترک کرد و در سال ۱۹۸۷ بازگشت و کل برند را خریداری کرد. نام استارباکس خیلی زود در سراسر آمریکا معروف شد و این برند در سال ۱۹۹۲عمومی شد. در سال ۲۰۰۰ برند استارباکس با بیش از ۳۵۰۰ شعبه در سطح جهانی معروف شد و درآمد سالانه آن ۲.۲ میلیارد دلار تخمین زده شده است.