خداحافظی اینیستا و درسهایی برای ماندگار کردن خداحافظی کارمندان
آندرس اینیتسا، یکی از بازماندگان نسل طلایی باشگاه فوتبال بارسلونا، چندی پیش با این باشگاه خداحافظی کرد. خداحافظی اسطورههای دنیای فوتبال از تیمهای محبوبشان همیشه مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفته و خداحافظی اینیستا نیز از این قاعده مستثنی نبود. شاید بهترین تصویر ثبت شده از خداحافظیهای فوتبالی همین تصویر این هافبک بارسلونا باشد که با پاهایی بدون کفش روی چمن ورزشگاه نیوکمپ نشسته است.
بازی تمام شده است. تشویق تماشاگران فروکش کرده و همهی آنها ورزشگاه را ترک کردهاند. اینیستا کارش را به بهترین نحو انجام داده و حالا میتواند استراحت کند. او کفشهایش را از پا در میآورد و روی چمن ورزشگاه مینشیند. این لحظه توسط یک عکاس ثبت شده و در دنیا معروف میشود. اغلب خداحافظیهای ورزشی با استعارهها تعریف شدهاند اما خداحافظی اینیستا با این تصویر بهترین تعریف را داشت. تصویری که روی لحظههای بازیگری او شامل پیروزی، شکست و بازگشتهای او و تیمش متمرکز بود.
اما تصویر چهرهی این بازیکن بهیادمادنی نیز نکات جالبی با خود داشت. این تصویر، لحظهای را نشان میداد که کار، بازی و نمایش تمام شده و فرد در یک فضای خالی میماند. فضایی که گذشته در آن به تاریخ تبدیل شده و آینده، در حال شروع شدن است. این فضا، جایی است که همهی ما خواه ناخواه در طول زندگی با آن روبرو میشویم. بعلاوه وضعیت کنونی کسبوکار، دوران شغلی بلندمدت و شغلهای کوتاه مدت را نشان میدهد.
تصویری که از این فوتبالیست ثبت شد، پایانی را نشان داد که دورانی جدید را آغاز میکرد
آن شب بهیادماندنی برای اینیستا یک پیام داشت. پیام این بود که زندگی کاری او ادامه خواهد داشت. او یک جام جهانی در پیش دارد، با یک باشگاه جدید در ژاپن قرارداد امضا کرده و زندگی به همین منوال طی میشود. در نهایت، تصویر ثبت شده از او تنها پایان یک فصل نبود، بلکه پایانی بر یک دوران محسوب میشد.
اینیستا از ۱۲ سالگی به بارسلونا رفت و در باشگاه فوتبال این شهر بازی کرد. او در آنجا به بازیکن حرفهای تبدیل شد و پس از ۲۲ سال بازی در آنجا، بیش از هر فوتبالیست دیگر در تاریخ اسپانیا، با این تیم افتخار کسب کرد. او هیچگاه برای باشگاه دیگر بازی نکرد و یکی از عواملی بود که بارسلونا به باشگاه قدرتمند امروزی تبدیل شده است.
او یکی از معدود بازیکنانی بود که تقریبا در تمام ورزشگاهها تشویق میشد. این تشویقها نهتنها به خاطر سبک جذاب بازی، بلکه برای شخصیت آندرس بود. وقتی اینیستا گل پیروزی بخش اسپانیا در جام جهانی ۲۰۱۰ را به ثمر رسید، پیراهن خود را از تن درآورد و نوشتهای تقدیم به دوست و همبازیاش Danu Jarque را نشان داد که مدتی پیش در اثر حملهی قلبی جان خود را از دست داده بود.
محققان در گزارشهای متعدد خود به این نتیجه رسیدهاند که اطلاع از فناپذیر بودن، باعث میشود که فعالیتهایی معنادارتر انجام دهیم و هدف زندگی و کار خود را به خوبی درک کنیم. وقتی بدانیم زمان ما محدود است، همهی تلاش خود را به کار میگیریم که بهترین استفاده را از آن داشته باشیم. بسیاری از ورزشکاران حرفهای مانند اینیستا یا جیانلوئیجی بوفون و آنهایی که تمام زندگی خود را وقف کارشان میکنند، احساس مرگ را دو بار تجربه میکنند. اولین مرگ آنها زمانی است که از بازی محبوبشان که تمام زندگی آنها را پر کرده و در سالهای جوانی به آنها هویت داده، بازنشسته میشوند. حتی آنهایی که اسطوره میشوند هم باید آمادهی چنین روزی باشند.
خداحافظی اینیستا یک درام حساب شده بود. او از دقیقهی اول آخرین بازی خود برای بارسا توسط هواداران پرشور این تیم تشویق شد و در پایان نیز تشویقی طولانی از همتیمیها و تماشاگران دریافت کرد. در نهایت تیم به او اجازه داد که در زمین بماند و کمی در تنهایی با ورزشگاه محبوب خود خداحافظی کند. این خداحافظی یکی از بهیادماندنیترین برنامهریزیها را در خود داشت که به خوبی، تغییر مسیر یک بازیکن را رقم زد. به همین دلیل تصویر ثبت شده از آندرس در پایان مراسم ماندنی شد. تصویری که او را ثابت، زنده و در مسیری میان دو زندگی نشان داد.
حس گم شدن در زمان پایان یک کار یا تغییر مسیر شغلی، طبیعی است
فضایی که از آن صحبت میکنیم اهمیت زیادی در دنیای کسبوکار دارد. محققان این فضا را Liminality مینامند که از کلمهی لاتین Limen بهمعنای آستانه گرفته شده است. این فضا بینابین یک حالت ذهنی و یک فضای اجتماعی است. صرفنظر از نوع و مسیر شغلی، گرفتار شدن در چنین شرایطی و حس گم شدن، قابل انتظار است. اما وقتی رسومی داریم که ما را راهنمایی کنند و فضاهایی که از ما حفاظت کنند، سکون به حرکت تبدیل میشود.
هرمینیا ایبارا و اوتیلیا اوبودارو، محققانی هستند که حالت گفته شده را در دنیای امروزی کسبوکار مورد بررسی قرار دادهاند. آنها این حالت را در دنیای امروز یک لحظهی آنی نمیدانند بلکه آن را حالتی مزمن در روحیهی کارمندان عنوان میکنند. به بیان دیگر ما در دنیای کسبوکار امروزی همیشه در حال حرکت و تغییر هستیم.
استفاده از تنهاییهای شخصی در کنار حفظ مکان و موقعیت کاری در دنیای امروز کمتر دیده میشود. به بیان دیگر حس کردن کامل تنهایی در حالی که به دنبال موقعیت واقعی خود هستیم، آسانتر و متداولتر شده است. در نهایت این ما هستیم که تنها میمانیم، چه در حین کار و چه در زمان تغییرات. تصویر این فوتبالیست نمادی از همین حالت است.
خداخافظی فوتبالیست به ما یادآوری کرد که میتوان حس زنده بودن و داشتن موقعیت را در هنگام بازی (کار) کردن داشت و این حس، زمانی تکمیل میشود که پس از پایان کار، فضایی برای تنهایی و احساسات شخصی داشته باشیم. درس بزرگ این خداحافظی برای کسبوکارها، فراهم کردن امکانات برای کارمندان است. ما در سازمانهایی که رسمورسوم ندارند و فضایی برای سکوت، تفکر و حتی ناراحتی کارمندانشان ندارند، احساس انسان بودن نخواهیم کرد.
در بسیاری از فضاهای کاری، موقعیتها و مراسم خاصی برای پایان یک پروژه یا گذار از یک دوران خاص کاری وجود ندارد. منظور از این برنامهها، احترام گذاشتن به حس لذت، شادی و اشتیاق کارمندان است که آنها را رو به جلو حرکت میدهد. نصیحتهای امروز کارمندی به ما میگویند که به کاری که انجام میدهیم عشق بورزیم و تنها کاری را انجام دهیم که دوست داریم. اما فضای کاری به ما اجازه نمیدهد که در صورت شکست خوردن در این عشق یا پایان آن، احساسات خود را بروز دهیم. ما باید احساسات خود را روی کارایی متمرکز کنیم و نباید اشتیاق ایجاد شده را به پایان برسانیم.
مسیر کاری بدون پایانهای کوتاه، مانند داستانی است که نقطهگذاری ندارد
پایانها همیشه در زندگی افراد دردناک هستند. آنها مانند مرگهای مصنوعی در زندگی کاری هستند. اما باید بدانیم که زندگی کاری بدون پایانهای کوچک مانند داستانی است که نقطهگذاری ندارد. داستانی که هرچه پیش میرود بیمعنیتر میشود. اگر بخواهیم در محیطهای کاری منعطفتر باشیم و همیشه مانند یک تازهکار با اشتیاق حرکت کنیم، باید پایانهای بهتری برای مراحل کاری داشته باشیم. شرکتها هم باید در این مسیر با ما همراه باشند. اگر نتوانیم پایان دورانها را با خاطرات خوب به پایان برسانیم و فضایی برای آن نداشته باشیم، کارهای بیمعنی خواهند شد.
برخی هنرمندان برای پایان پروژههای دشوار خود برنامهریزی میکنند و با رفتن به فضاهایی بکر، خود را برای دوران پس از مرگ لحظهای آماده میکنند. شرکتها هم میتوانند با مراسمی خاص، پایانهای پروژهها، خداحافظی با مدیران بازنشسته یا حتی کارمندانی که قصد تغییر مسیر شغلی را دارند، معنادارتر جلوه دهند. این رفتارها به فرد یادآوری میکند که داستانش تمام نشده و تنها این فصل از آن به پایان رسیده است.
بارسلونا با مراسم خداحافظی اینیستا و باز گذاشتن استادیوم پس از پایان بازی، سبک خود به عنوان یک باشگاه را به خوبی حفظ کرد. آنها شعار خود یعنی «بیشتر از یک باشگاه» را به خوبی اجرا کردند و به بازیکن اسطورهای خود، فرصت خداحافظی احساسی و انرژی گرفتن برای ادامهی مسیر را دادند. این فرصت هیچ سود فوتبالی یا مالی برای این باشگاه نداشت اما در نهایت، آنها را حفظ شخصیت باشگاه کمک کرد. این قدرت سازمانی است که به پایانهای حرفهای، اهمیت میدهد.