معرفی کتاب نقطه شروع از مالکوم گلدول
روی جلد کتاب نقطهی شروع، این جمله را میبینیم: «چگونه چیزهای کوچک تفاوتهای بزرگ ایجاد میکنند.» مالکوم گلدول بهعنوان چهرهای سرشناس در علوم اجتماعی در کتاب نقطهی شروع، دربارهی مکانیزم شکلگیری اپیدمیهای اجتماعی صحبت میکند. منظور از نقطهی شروع، نقطهای است که یک اتفاق یا رویداد کوچک بهاندازهای پخش و همهگیر میشود که از آن نقطه بهبعد دیگر نمیتوان جلوی انتشار آن را گرفت. این اپیدمی شدن سبب اتفاقات بزرگ میشود.
گلدول برای روشن کردن چگونگی این اتفاق مثالهای متعددی را در کتاب مطرح میکند. در ادامهی این مطلب در زومیت، در مورد این مثالها و محتوای اصلی کتاب سخن خواهیم گفت.
سخن اصلی کتاب نقطهی شروع
چرا بعضی از ایدهها بهطور ویروسی گسترده و فراگیر میشوند، اما برخی از ایدهها خیر؟ گلدول این مسئله را در قالب ایدهای با عنوان نقطهی شروع توضیح میدهد. لحظهای جادویی که از آن نقطه بهبعد یک ایده یا اتفاق کوچک، ناگهان فراگیر یا یک رفتار اجتماعی تبدیل به یک اپیدمی اجتماعی میشود و مانند آتشسوزی بهسرعت پیش میرود. درست مثل یک فرد بیمار که با انتقال ویروس به افراد دیگر ممکن است بهتدریج سبب فراگیر شدن آن ویروس در سطح جامعه شود. نطقهی شروع جایی است که ناگهان افراد زیادی درگیر این ویروس میشوند.
کتاب دنبال تفسیر و شفافسازی تغییرات مبهم جامعه است که زندگی روزمره را تحت تاثیر قرار میدهد. گلدول اعتقاد دارد که ایدهها، پیامها، محصولات و رفتارها همچون ویروس در میان مردم پخش میشوند. همانطور که ویروس از جایی بهبعد (که همان نقطهی شروع است) بهسرعت میان عموم منتشر میشود و دیگر نمیشود جلوی انتشار آن را گرفت، ایدهها نیز بههمین صورت فراگیر و همگانی میشوند.
مفهوم نقطهی شروع
مفهوم این عبارت، نقطهای است که تغییرات جزئی و زیاد بودن این اتفاقات، نهایتا باعث تغییرات بزرگ میشوند. در طول زمان اتفاقات ریز و کوچکی هستند که بهمرور گسترش پیدا میکنند. اما زمانی میرسد که این ایده آنقدر عمومی و پخش شده که بعد از آن فراگیر میشود. بهگونهای که هرکس و هرجا را که ببینید، اثری از آن ایده پیدا میکنید. اپیدمی شدن یک ایدهی کوچک از لحظهای که آنرا نقطهی شروع مینامیم، احتیاج به تلاش خاصی ندارد، تنها کافی است آن ایده بهقدری جذاب و کاربردی باشد که انسانها احساس کنند، باید آنرا در زندگی خود داشتهباشند.
این مفهوم میتواند رویکرد افراد به مسیر فروش بیشتر در کسبوکار و همگانی کردن محصولات خود را تا حد زیادی تغییر بدهد. ایدهی نقطه شروع، راهی جدید برای گسترش کسبوکارها ازطریق انتشار ویروسی میگشاید.
در این کتاب از سه قانون صحبت شده که نهایتا باعث شکلگیری نقطهی شروع برای همگانی شدن یک ایده میشود.
قانون مقدار اندک
هر پدیده و رویداد اجتماعی برای موفقیت و تبدیل شدن به اپیدمی نیازمند مشارکت انسانهای خاص با تعداد کم است. مثالی که در کتاب برای درک بهتر این مفهوم آورده شده، گسترش عمومیشدن و افزایش فروش کفشهای هاش پاپی با پوشیدن آنها توسط چند نفر بالانشین منهتن نیویورک بهدلیل خاص بودن آنها بود.
بعد از استفادهی این چند نفر از این کفشها، مدلی که تاکنون داشت در قفسههای مغازهها خاک میخورد و حتی طراحان و دارندگان آن نیز از فروش آن ناامید شدهبودند، ناگهان به یک خواستهی عمومی تبدیل شد. اکثر مردم این مدل را خریداری کردند، بعضی از مغازهها به فروشندگان انحصاری کفش هاش پاپی تبدیل شدند و عدهی زیادی از طراحان این مدل کفش را در نمایشگاههای مد و زیبایی خود بهنمایش درآوردند.
قانون فاکتور چسبندگی
از نظر مالکوم گلدول، حضور سه دسته از انسانها برای تبدیل شدن ایده به یک اپیدمی اجتماعی ضروری بهنظر میرسد. این سه گروه عبارتاند از: رابطها، کارشناسان خبره و فروشندگان. اینها کسانی هستند که حضور آنها برای فراگیر شدن یک ایدهی کوچک و ساده لازم است.
منظور از رابطها یا ارتباطدهندگان کسانی است که روابط زیادی دارند، اما روابط آنها کمعمق و سطحی است. این افراد در ویروسی شدن یک ایده بهشدت اثرگذارند. همانطور که ویروس بهسرعت میان افراد پخش میشود، ایدهها نیز ازطریق این افراد با شتاب میان عموم منتشر میشود. نتیجهی این گسترش، عمومی و همگانی شدن ایده خواهد بود.
افراد خبره، مدام در حال مطالعه و بررسی اتفاقات گوناگون هستند. آنها به دیگران پیشنهاد میدهند و به افراد کمک میکنند. اینگونه اشخاص در گسترش و همگانی شدن یک ایده بسیار تاثیرگذارند. کافیاست ایدهی مورد نظر را به دیگران پیشنهاد بدهند یا در کار کمک از آن استفاده کنند.
مالکوم گلدول در مورد این سهگروه از افراد که هریک بهنوعی انتقال دهان بهدهان ایدهها را انجام میدهند، در کتاب خود بهتفصیل صحبت میکند. او میگوید این افراد گسترشدهندههای گرایش عمومی جامعه و پخشکنندهی ایدههای جدید بهطور طبیعی هستند.
او بهمنظور درک چگونگی مسیر همگانی شدن ایدهها، گرایشها مد، مصرف دخانیات، تلویزیون دیدن نوجوانان و روزهای ابتدایی انقلاب آمریکا، یک شرکت موفق با تکنولوژی جدید و یکی از موفقترین فروشندگان جهان را مورد مطالعه و بررسی دقیق خود قرار داد. گلدول میخواست بهدرستی بداند آنها چطور آغاز کردهاند، نقطه شروعشان کجا بوده و چطور این مسیر ویروسی را ادامه داده و حمایت کردهاند.
قانون قدرت محیط
رفتار انسانها تا حد زیادی از محیط اطراف تاثیر میگیرد. اپیدمیهای اجتماعی نسبت به اوضاع محیطی حساس هستند و به شرایط زمانی و مکانی که در آن رخ میدهند، بستگی دارند. بنابراین قدرت شرایط و اوضاع بیرونی و تاثیر آن بر نقطهی شروع را نباید دستکم گرفت. در این بخش از کتاب، نویسنده با چند مثال عینی قدرت و اهمیت شرایط بیرونی را آشکار میکند.
اتفاقات بزرگ در جامعه اغلب تحت تاثیر رویدادهای کوچک شکل میگیرند
در سال ۱۹۹۰ آمار جرم در شهر نیویورک افزایش پیدا کرد و بعد از بررسیها مشخص شد این افزایش آماری تنها بهدلیل چند اتفاق جزئی و ساده رخ دادهاست. بهطور مثال کمسن و سالانی که روی واگن قطارها خط میکشیدند یا پول بلیت خود را نمیدادند، دستگیر نمیشدند. همین مسئله این پیام را به جامعه انتقال میداد که توجهی به جرم و قانونشکنی در شهر وجود ندارد.
در نتیجه جرمهای بیشتری توسط افراد انجام میشد. بهمحض رسیدگی به این جرایم و پاک شدن خط و خطوط از بدنهی واگنها و تعیین جریمه برای عدم پرداخت بلیت، آماز جرم هم بهطرز فاحشی کاهش پیدا کرد. این تنها تاثیر پیگیری این جرایم کوچک نبود. بلکه تاثیر پیامی بود که در اثر این حرکت به عموم مردم جامعه منتقل میشد.
در ویدیوی زیر یک خلاصهی تصویری از مطالب اصلی کتاب را مشاهده میکنید.
دربارهی نویسنده
مالکوم گلدول Malcolm Gladwell یک روزنامهنگار کانادایی، نویسنده و سخنران عمومی است. او از سال ۱۹۹۶ عضو تحریریه تایم نیویورکر شد و در مورد موضوعات مختلفی مطلب نوشت. اولین کتابش با عنوان نقطهی شروع در سال ۲۰۰۰ به بازار آمد. تعداد ۵ کتاب از او منتشر شده که همهی آنها در ردهی پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفتهاند.
مالکوم گلدول بهدلیل متفاوت بودن افکار و نظریههایش دارای منتقدینی چون کریستوفر شابریس است. نقد اصلی که به او وارد میشود، عدم اثبات دقیق گفتهها و نظریاتش ازطریق علمی و با آمار کافی است. با اینحال تعداد خوانندگان نوشتههای گلدول بهدلیل سادگی و جذابیت نوشتههای او رو به افزایش است.
گرچه مالکوم در انگلستان بهدنیا آمد، ولی پدرش که یک پروفسور ریاضی بود، در سالهای اولیهی زندگی او خانوادهاش را به کانادا منتقل کرد. گلدول میگوید مادرش الگوی او بهعنوان یک نویسنده بوده است. او از زمان نوجوانی به کتابخانهها علاقمند بود و در نزدیکی دفتر پدرش در دانشگاه واترلو به مطالعهی کتابهای کتابخانه مشغول میشد. همچنین در دوران دبیرستان قهرمان دوی استقامت بود. مالکوم گلدول فارغ التحصیل رشتهی تاریخ از دانشگاه تورنتو کانادا است.
سبک نگارش گلدول خاص خود اوست و از اینرو قابل تشخیص و منحصربهفرد است. او یکی از سخنرانان بسیار پرطرفدار تد بهشمار میرود. این سخنران توانا همواره به نتایج متفاوت علاقمند است و به متفاوت بودن و همرنگ جماعت نبودن اعتقاد دارد. او یک داستانگوی قدرتمند است و باوجود اینکه کتابهایش غیر داستانی و در زمینهی روانشناسی و جامعهشناسی طبقهبندی میشود، با لحن و بیان روایی و توصیف جزئیات و در عین حال سادگی خواننده را با سخنان خود درگیر و همراه میکند. اگر میخواهید دنیا را با نگرش متفاوتی ببینید و با یک کتاب غیرداستانی با تجربهای متفاوت روبهروشوید، کتابهای مالکوم گلدول را بخوانید.
یکی از قوانین معروف مالکوم گلدول که به احتمال زیاد دربارهی آن شنیدهاید، قانون ۱۰ هزار ساعت است. براساس این قانون، تمرکز بر یک موضوع خاص بهمیزان ۱۰ هزار ساعت و ممارست در آن کار در طول این زمان، به موفقیت فرد در این زمینه منجر میشود و از وی یک فرد متخصص میسازد. او معتقد است برای حرفهای شدن در هر مهارتی گذراندن ۱۰۰۰ ساعت زمان برای آن حرفه لازم است.
مشخصات ترجمه کتاب
این کتاب بهعنوان کتابی در موضوع روانشناسی توسط نشر دردانش بهمن به چاپ رسیده و ۲۴۳ صفحه دارد. کتاب گرچه محصول سال ۲۰۰۰ است، ولی قوانین و مطالب مطرحشده مشمول گذر زمان نمیشود و همچنان قابل استفاده و مفید است. این کتاب را مهدی قراچه داغی ترجمه کردهاست.