بیوگرافی ناپلئون هیل؛ مشهورترین مولف موفقیت یا بزرگترین کلاهبردار تاریخ؟
ناپلئون هیل (Oliver Napoleon Hill)، مولف آمریکایی کتابهای خودیاری یا پیشرفت شخصی بود که بیش از همه با کتاب پرفروشش «بیندیشید و ثروتمند شوید (Think and Grow Rich)» شناخته میشود. کتاب مذکور، در میان ۱۰ کتاب پرفروش تاریخ در حوزهی خودیاری قرار دارد. هیل در تمامی نوشتهها و صحبتهای خود، اشتیاق و علاقه را عامل ضروری برای رسیدن به موفقیت میدانست. کتابهای او عموما با عنوان شرح و آموزش راههای رسیدن به موفقیت به فروش میرفتند.
اسطورهی کتابهای خودیاری و موفقیت، تاریخچهای از اتهامها و احکام بحثبرانگیز هم دارد. او از سوی بسیاری از مورخان بهعنوان کلاهبرداری بزرگ شناخته میشود که اتهامهایی همچون آدمربایی نیز در سابقهاش وجود دارد. هیل در کتابهایش ادعا میکرد که ازطریق مصاحبه و همنشینی با افراد موفق تاریخ، رمز و راز موفقیت آنها را کشف کرده است. ازطرفی بسیاری از کارشناسان، ادعاهای او مبنی بر دیدار با بزرگانی همچون اندرو کارنگی را دروغ میدانند.
ناپلئون هیل را میتوان پارادوکسی از موفقیت و کلاهبرداری دانست. جستوجویی ساده برای پیدا کردن زندگینامهی او نیز شک و تردید را دربارهی اعتبار ادعاهایش افزایش میدهد. اکثر منابعی که به شرح زندگینامهی مولف مشهور خودیاری پرداختهاند، سرویسهایی با اهداف درآمدی از همین آموزهها هستند. به بیان دیگر منابع معتبر تاریخی، اشارهی جدی به زندگی ناپلئون هیل نداشتهاند و از میان آنها تنها میتوان گیزمودو را مثال زد که مقالهای طولانی (البته با هدف محکوم کردن استنادی هیل) منتشر کرده است. در بخشهایی از مقالهی حاضر، به ادعاهای آن رسانه هم پرداخته میشود. درواقع پایهی مقالهی حاضر را همان مطلب گیزمودو تشکیل میدهد.
امضای ناپلئون هیل
تولد و تحصیل
ناپلئون هیل در ۲۶ اکتبر سال ۱۸۸۳ در شهر پوند ایالت ویرجینیا متولد شد. پدرش جیمز مونرو هیل و مادرش سارا سیلوانیا نام داشتند. ریشهی خانوادهی هیل به انگلستان باز میگردد و پدربزرگ او در سال ۱۸۴۷ به ویرجینیای آمریکا مهاجرت کرده بود.
پدر و مادر هیل تا زمانیکه او ۱۳ ساله شده بود، از دنیا رفتند و ناپلئون نوجوانی پرچالشی را سپری کرد. ناپلئون در نوجوانی همیشه به سرکشی شهرت داشت، اما پس از مدتی نامادریاش توانست با تأثیر مثبت، او را به تحصیل و مطالعه علاقهمند کند. اولین شعل ناپلئون هیل، نویسندگی در روزنامههای محلی بود که تا ۱۵ سالگی به شهرت خوبی هم در این کار دست یافت. موفقیت در نوجوانی، ناپلئون را تشویق کرد تا برای تحصیل در رشتهی حقوق، درآمد خود را ذخیره کند.
درآمد ناپلئون هیل با وجود موفقیتهای ابتدایی، بهاندازهای نبود که هزینههای تحصیل در رشتهی حقوق را پوشش دهد. بههمین دلیل او مجبور شد تا پس از مدتی بهطور کامل رویای تحصیل در این رشته را فراموش کند.
ناپلئون هیل هیچگاه تحصیلاتش را در رشتهی حقوق به اتمام نرساند
رخدادی که ناپلئون هیل را به سمت نوشتن دربارهی موفقیت سوق داد، پروژهی او با موضوع مصاحبه با افراد موفق بود که هدفش با عنوان «درک دلیل عدم توانایی مردم در رسیدن به موفقیت مالی و شادی» بیان شده بود. درواقع نوشتن دربارهی موفقیت و جذب آن، از همان سالها شروع شد و تا دههها بعد با زندگی هیل گره خورد.
اولین اتهامهایی که به زندگی ناپلئون هیل و ادعاهای او مطرح میشوند، ریشه در تحصیل او در رشتهی حقوق دارند. همانطور که گفته شد هیل پس از مدتی بهخاطر مشکلات مالی از ادامهی تحصیل در رشتهی حقوق انصراف داد، اما در طول زندگی خود همیشه از عنوان مشاور حقوقی (Attorney at law) استفاده میکرد. درواقع هیچ سابقهی تاریخی از ارائهی خدمات مشاورهی حقوقی در زندگی او دیده نمیشود.
فعالیت کاری و شکستهای متعدد
هیل در سال ۱۹۰۱ بهعنوان دستیار در کنار یک وکیل بهنام روفوس آیرز مشغول به کار شد که از فعالان بزرگ صنعت زغالسنگ در آن زمان بود و مدتی هم بهعنوان دادستان کل ویرجینیا فعالیت میکرد. برخی منابع تاریخی ادعا میکنند هیل پس از موفقیت در مخفی کردن قتل یک پیشخدمت به دست کارفرما، موفق به استخدام در این موقعیت شغلی شد.
ناپلئون هیل پس از چند سال فعالیت بهعنوان دستیار، به آلاباما رفت و شرکتی بهنام Acree-Hill تأسیس کرد که در صنعت چوب و الوار فعال بود. او شرکتش را در سال ۱۹۰۷ تأسیس کرد و رسانههای محلی، در اکتبر سال ۱۹۰۸، گزارش ورشکستگی هیل را منتشر کردند. شرکت هیل در منطقهی موبایل آلاباما فعال بود و الوار را از مناطق دیگر همچون فلوریدا وارد میکرد تا با قیمت پایینتر به فروش برساند. بههرحال او در اولین شرکت مستقل خود موفق به درآمدزایی مناسب نشد.
دومین کسبوکار مستقل هیل، در سال ۱۹۰۹ و در واشنگتن دیسی تأسیس شد. او آموزشگاهی با محوریت خودرو راهاندازی کرده بود که ساخت، رانندگی و فروش خودروهای موتوری را به دانشجویان میآموخت. آموزشگاه او وظیفهی مونتاژ خودرو برای شرکت Carter Motor را بر عهده داشت که در سال ۱۹۱۲ اعلام ورشکستگی کرد. رسانهها در آن زمان شرکت هیل را متهم به دروغگویی در محتوای تبلیغاتی و بازاریابی کردند که درنهایت منجر به تعطیلی آموزشگاه در پایان همان سال شد.
ناپلئون در زمان تعطیلی کسبوکار دومش، سه فرزند داشت و در سال ۱۹۱۸ نزد خانوادهی همسرش در لومبرپورت ویرجینیای غربی ساکن شد. او پس از مدتی یک فروشگاه شکلات در همان منطقه راهاندازی کرد که مانند دیگر تلاشها، موفقیت چندانی بههمراه نداشت. هیل در تمام سالهای مذکور نوشتن دربارهی موفقیت را هم انجام میداد که در بخشهای بعدی به تفصیل به آن میپردازیم.
مؤسسهی آموزش تبلیغات جرج واشینگتن، یکی از کسبوکارهای ناپلئون هیل بود که در سال ۱۹۱۵ تأسیس شد. او بهعنوان مدیر مؤسسه فعالیت میکرد و تدریس اصول موفقیت و اعتماد بهنفس را برعهده داشت. ایالت ایلینوی در سال ۱۹۱۸ دو پروندهی حقوقی را علیه هیل به جریان انداخت که او را متهم به فروش سهام مؤسسهاش با قیمتی بیش از ارزشگذاری واقعی میکرد. درنهایت مؤسسهی آموزش تبلیغات هم در سال ۱۹۱۸ تعطیل شد.
آموزشگاه خودروی جرج واشینگتن
نوشتن درباره موفقیت با هدف کسب ثروت
هیل پس از شکست در کسبوکارهای متعدد، نوشتن دربارهی موفقیت را بهعنوان مسیر زندگی کاری خود در نظر گرفت. اولین تصمیم او، راهاندازی مجلههایی مستقل بود که از میان آنها میتوان به Hill's Golden Rule و Napoleon Hill's Magazine اشاره کرد.
ناپلئون هیل در مسیر کسبوکار، فعالیتهای خیریه را نیز امتحان کرد که باز هم به گواه بسیاری، با کلاهبرداری و اعمال مجرمانه همراه بود. او مؤسسهای برای آموزش مهارت به زندانیان اوهایو راهاندازی کرد که بعدا مشخص شد توسط یک کلاهبردار چک مدیریت میشود. باتلر استروک، مدیر مؤسسهی آموزشی هیل بود که بعدا مجددا در سال ۱۹۲۳ به زندان رفت.
قانون موفقیت
ناپلئون هیل در سال ۱۹۲۸ به فیلادلفیا رفت و یک ناشر ساکن در کنتیکت را مجاب کرد تا کتاب هشت جلدیاش را بهنام قانون موفقیت (The Law of Success) چاپ کند. این کتاب، اولین موفقیت مهم هیل بود که درآمد مناسبی را هم برایش بههمراه داشت. موفقیت در فروش کتاب، فرصت را برای شروع سبک زندگی لوکس هیل نیز فراهم کرد که با خرید خانهی مجلل و ماشین رولزرویس همراه بود.
ناپلئون هیل پس از مرگ اندرو کارنگی ادعا کرد که ملاقاتی تاریخی با او داشته است. کارنگی در دوران زندگی و وارثان او در سالهای بعد، هیچگاه چنین ملاقاتی را تأیید نکردند. بههرحال هیل گفته بود که کتاب قانون موفقیت بهنوعی جمعبندی چندر روز مصاحبه با اندرو کارنگی است و مجموعهای از صحبت با ۱۰۰ فرد موفق آمریکایی در آن وجود دارد. از میان افرادی که هیل ادعا به مصاحبه با آنها یا بررسی زندگیشان را داشت میتوان به هنری فورد، جیپی مورگان، جان دی راکفلر، الکساندر گراهام بل و توماس ادیسون اشاره کرد.
کتاب قانون موفقیت ناپلئون هیل ابتدا بهصورت یک سخنرانی توسط او ارائه شد و بعدها موضوع رویدادهای متعددی بود که با حضور هیل در سرتاسر جهان برگزار میشدند. بههرحال کتاب او با وجود تمام اتهامها و گمانهزنیها شهرت بالایی پیدا کرد و حتی در سال ۲۰۱۰، مجددا نسخهای از آن چاپ شد.
رکود بزرگ دهههای ابتدایی قرن بیستم، زندگی ناپلئون هیل را هم تحت تأثیر قرار داد. او کتاب بعدی خود را بهنام «نردبام جادویی به سمت موفقیت (The magic Ladder To Success)» چاپ کرد که یک شکست تمامعیار تجاری بود. هیل در سالهای بعد مجددا روند راهاندازی کسبوکارهای متنوع را در پی گرفت که شکست در آنها، منجر به جدایی از همسرش در سال ۱۹۳۵ شد.
بیندیشید و ثروتمند شوید
پرفروشترین کتاب ناپلئون هیل در سال ۱۹۳۷ منتشر شد؛ رخدادی که مجددا او را به زندگی لوکس بازگرداند که با همسر جدیدش رزا لی بیلاند شروع کرد. رزا در تألیف کتاب مذکور، همکاری زیادی با ناپلئون داشت. بیندیشید و ثروتمند شوید اکنون بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ خودیاری شناخته میشود و برخی، ادعای فروش ۲۰ میلیون نسخه از آن را دارند.
پرفروشترین کتاب ناپلئون هیل، پایهگذار ژانر جدیدی در ادبیات خودیاری بود
ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید بخشی را به شرح رمز و راز موفقیت اختصاص میدهد، اما ادعا میکند که هر فرد باید بهتنهایی راز خود را پیدا کند. البته او «خواستن» و تمایل شدید به سمت پول را در بسیاری از بخشهای کتابش بهعنوان تنها بازار رسیدن به موفقیت و ثروت بیان میکند، اما در پایان کتاب اشارهای هم به همکاری با دیگران و تولید ارزش افزوده برای آنها دارد که به موفقیت بیشتر منجر خواهد شد. در بخشی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید میخوانیم:
اگر شما بهاندازهای به پول تمایل داشته باشید که بهنوعی وسواس تبدیل شود، هیج مشکلی در متقاعد کردن خود در رسیدن به پول نخواهید داشت. هدف اصلی، خواستن پول است و باید بهقدری برای رسیدن به آن مصمم باشید که خود را متقاعد به به داشتنش بکنید.شما احتمالا اکنون میدانید که هیچگاه نمیتوان ثروت فراوانی داشت؛ مگر اینکه خودتان را در نوری الهامبخش از تمایل به پول قرار دهید و درنهایت به کسب آن ایمان پیدا کنید.
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید و ثروتمند شوید مانند دیگر اثر موفق ناپلئون هیل، اتهامهای متعددی را یدک میکشند. او در کتابش تنها به دفعات به خواستن پول و تمایل شدید قلبی به آن اشاره میکند و باز هم مصاحبه با کارنگی و بزرگان دیگر را الهامبخش ایدههای خود میداند.
ناپلئون هیل درجایی گفته بود که زندگی پسرش بلیر، الهامبخش او در آموزههای متعدد موفقیت بوده است. ناپلئون ادعا میکند پسرش با وجود تشخیص پزشکان مبنی بر ناشنوایی و عدم توانایی در تکلم، این تواناییها را در گذر زمان بهدست آورده است. بهعلاوه او فصلی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید را خوانده و بعدا صدها هزار فرد ناشنوا را تحت تأثیر قرار داده است!
ادعای بزرگ دیگر ناپلئون هیل در شرح رازهای موفقیت، ارتباط با ارواح و دریافت آموزههای موفقیت از آنها بود. او در کتابی بهنام Grow Rich! With Peace of Mind که در سال ۱۹۶۷ چاپ شد، اشارههای متعددی به ارتباط با این افراد دارد. هیل میگوید استاد همین ارواح، نکات متعدد موفقیت را به او گوشزد کردهاند!
انتقادها و اتهامها
همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد و در بخشهای متعدد اشاره کردیم، ناپلئون هیل پارادوکسی از موفقیت و کلاهبرداری محسوب میشود. بسیاری او را متهم به ادعاهای واهی و تشویق سبک تفکر غلط دربارهی ثروت و موفقیت میکنند. شاید مقالهی گیزمودو را بتوان جامعترین اظهارنظر اتهامی دربارهی ناپلئون هیل دانست که از جنبهها و منابع گوناگون، زندگی او را بررسی میکند. در بخش دوم بیوگرافی این نویسنده، به بررسی اتهامهای واردشده به او میپردازیم.
گیزمودو کتاب موفق بیندیشید و ثروتمند شوید را بهنوعی شروع یک ژانر جدید از تفکر و ادبیات موفقیت و خودیاری میداند که هیل آن را متولد کرد. علاوه بر آن، رویکردهای متعدد کلاهبرداری تجاری و عضویت در یک فرقهی ساکن در نیویورک، بخشهای ناگفتهی زندگی هیل هستند که در هیچیک از مفاهیم ترویج موفقیت به آنها اشارهای نمیشود؛ مفاهیمی که پس از کتابهای ناپلئون هیل رشد کردند و حتی برخی، موفقتر از آموزههای خود او بودند.
بسیاری از علاقهمندان امروزی به مفهوم موفقیت، کتاب راز (Secret) را بهعنوان الهامبخش تفکر خود میشناسند که در سال ۲۰۰۶ چاپ شد. این کتاب، یکی از بیشمار آثاری است که از کتاب پرفروش ناپلئون هیل الهام گرفت. مفهوم و هدف هر دو اثر را میتوان یکی دانست: جهان مادی کاملا همسو با تفکرات شما حرکت میکند. اگر تنها بتوانید خواستههای خود را در جهان متصور شوید، آنها زود یا دیر به سمتتان جذب میشوند. طبق ادعای کتابها، این مفاهیم خصوصا در مورد پول صادق هستند.
کارشناسان منتقد هیل هم معتقد هستند که برخی از آموزههای او میتواند کاربردی باشد و حتی به موفقیت برخی اشخاص بینجامد. ازطرفی آنها میگویند زندگی هیل آن چیزی نیست که طرفداران دوآتشهاش تعریف میکنند و زوایای پنهان زیادی دارد. بههرحال آنها هیل را شروعکنندهی دورانی میدانند که بسیاری از مولفان کارآفرین توانستند با تکیه بر مفاهیمش همچون قانون جذب، طرفداران و درآمد زیادی کسب کنند.
شکاف در ادعاهای تاریخی
زندگی ناپلئون با تبلیغ و بازاریابی همتراز بود. او از هر فرصتی برای نمایش تواناییهای خود و ادعای موفقیت استفاده میکرد. با نگاهی به وبسایت بنیاد ناپلئون هیل یا زندگینامهی رسمی او که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، به دستاوردهای بیشمارش اشاره میشود. بهعنوان مثال گفته میشود که هیل مشاور دو رئیسجمهور آمریکا، وودرو ویلسون و فرانکلین روزولت بوده است.
یکی از خانههای ناپلئون هیل
طرفداران هیل و بنیاد او تأکید زیادی روی مشاورهی او به روسای جمهور آمریکا دارند. درحالی که هیچ منبع تاریخی حتی دیدار او با افراد مذکور را تأیید نمیکند؛ چه برسد به مشاوره و فعالیت بهعنوان دستیار مورد اعتماد. ادعای او مبنی بر مصاحبه و همراهی با افراد موفق قرن بیستم نیز در بسیاری از منابع تکذیب میشود.
بزرگترین ادعای ناپلئون هیل، دیدار و مصاحبه با صنعتگر بزرگ آمریکایی، اندرو کارنگی بود که در بخشهای قبل به اختصار آن را ذکر کردیم. هیل میگفت در سال ۱۹۰۸ دیداری با کارنگی داشته و میلیاردر مشهور، او را مأمور به مصاحبه با افراد موفق کسبوکار و یادگیری رمز موفقیت آنها کرده است. اولین ادعای هیل، پس از مرگ کارنگی در سال ۱۹۱۹ مطرح شد.
اغلب ادعاهای تاریخی ناپلئون هیل قابل اثبات نیستند و سندی برای آنها وجود ندارد
ناپلئون در طول دههی ۱۹۲۰، بارها به مأموریت از سوی کارنگی اشاره کرد و تصمیم گرفت تا کتابی در شرح مصاحبه با او منتشر کند. کتاب مذکور امروز توسط بنیاد ناپلئون هیل و تحت عنوان «دانش اندرو کارنگی که به ناپلئون هیا گفته شد» فروخته میشود. بههرحال این کتاب تنها به داستانهای تکراری موفقیت و ثروتمند شدن سریع اشاره دارد و هیچ منبعی برای صحت مکالمههای آن دیده نمیشود. نویسندهی اندرو کارنگی نیز هیچ سندی مبنی بر دیدار او با هیل ندارد.
منتقدان ناپلئون هیل، در بررسی زندگی او به کلاهبرداریهای متعددی اشاره میکنند که در کسبوکارهای پیش از نوشتن انجام داده بود. او در شرکت اولش که در بازار الوار فعالیت میکرد، کالاها را بهصورت اعتباری میخرید و بهصورت نقدی با قیمتی بسیار پایین میفروخت. همین رویکرد باعث شد که شریکش تمامی سهام شرکت را واگذار کند و مشتریان و شرکای تجاری متعدد، بهدنبال هیل بیفتند. او مدتی ناپدید بود و پس از ورشکستگی شرکت و چند پروندهی حقوقی، کسبوکار خودرو را با پسزمینهای ساختگی شروع کرد.
حکم تعطیلی کسبوکار ناپلئون هیل (مؤسسهی آموزش جرج واشینگتن)
هیل ادعا کرده بود که ملاقات تاریخیاش با اندرو کارنگی در سال ۱۹۰۸ رخ داد. او در آن سال نهتنها دیداری با کارنگی نداشت، بلکه درحال گذر از چالشهای طلاق از همسر اول و فرار از دست شاکیان و طلبکارها بود. درواقع متن کتاب و ادعاهای هیل مبنی بر دیدار با کارنگی نیز نشاندهندهی دروغین بودن ادعاها هستند. هیل در کتابش صحبتهایی از کارنگی بیان میکند که در آنها صنعتگر بزرگ قرن بیستم، اصول موفقیت را میآموزد. هر کارشناس صنعتگری میداند که افراد موفق و خصوصا کارنگی، هیچگاه چنین سبکی از صحبت و ادعای آموزش موفقیت را نداشتهاند.
کسبوکار آموزشگاه خودروی هیل، کلاهبرداری بزرگ بعدی او بود. ناپلئون به دانشجویان گفته بود که با چند هفته آموزش، درآمد سرشاری از صنعت خودرو خواهند داشت. درواقع او از آنها بهعنوان نیروهای رایگان ساخت خودرو استفاده میکرد که بهخاطر عدم آگاهی فنی و علمی، محصولات خوبی را نیز مونتاژ نمیکردند.
پس از شکست آموزش مونتاژ خودرو، مدل کسبوکار ناپلئون روی فروش خودرو متمرکز شد که باز هم با ادعاهای واهی برای دانشجویان همراه بود. طرح ناپلئون و مدیران آموزشگاه برای فروش خودروها، بهنوعی شبیه به بازاریابیهای چندسطحی و شبکهای بود که حتی در سالهای اخیر هم بنیاد ناپلئون هیل، به یکی از نمونههای مشابه آن جایزهای را اهدا کرد.
پس از ورشکستگی کسبوکار آموزشگاه خودرو، نوبت به آموزش موفقیت و اعتماد بهنفس در مرکز آموزشی جدید رسید. ناپلئون هیل در این کسبوکار نیز کلاهبرداریهایی را مرتکب شده بود و دانشجویان و مقامهای شهری از او شکایت کردند.
دیپلم فارغالتحصیلی آموزشگاه جرج واشینگتن
ادعای مشاوره در جنگ جهانی
بیوگرافی رسمی ناپلئون هیل یکی از منابعی است که اکثر ابهامات دربارهی زندگی او را میتوان در آن پیدا کرد. بهعنوان مثال در هیچ بخشی از کتاب مذکور اشارهی دقیقی به مدیریت آموزشگاه موفقیت و چالشهای ناپلئون با حقوقدانان نمیشود. بهجای پرداختن به آن بخشها، ادعای جدیدی مبنی بر خدمت در جنگ جهانی اول در خلال سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۸ مطرح شده است. ناپلئون هیل سالها بعد از جنگ گفته بود که در پایان جنگ جهانی اول، به رئیسجمهور وقت آمریکا، وودرو ویلسون مشاوره میداد.
ناپلئون هیل ادعا میکرد که رئیسجمهور آمریکا پیشنهاد حقوقی بالا را برای مشاوره در جنگ به او داده است، اما هیل بهخاطر عشق به وطن، پیشنهاد رئیسجمهور را رد کرد. هیل در آن سالها تقریبا بیپول و فقیر بود و ادعای رد کردن حقوقی بالا از سوی رئیسجمهور آمریکا، باز هم تعجبها را دربارهی زندگی این نویسنده افزایش میدهد. داستان جایی جالبتر میشود که هیل، ادعای حضور در کاخ سفید و کمک به ویلسون در روزهای پایانی جنگ دارد. او میگوید در بررسی شرایط تسلیم آلمانیها در پایان جنگ جهانی دوم، به آمریکا مشاوره داده است.
در بخشی از زندگینامهی اصلی ناپلئون هیل، اشارهای به جلسهی او با ویلسون در کاخ سفید میشود. زندگینامه از قول هیل مینویسد که رئیسجمهور آمریکا پس از آمادهسازی جوابیه به آلمانیها دربارهی شرایط آتشبس، از هیل مشاوره خواسته است تا بخشهایی از نامه را اصلاح کرده یا پیشنهاد خود را به آن اضافه کند. بههرحال هیچ سند تاریخی از ملاقات هیل با ویلسون وجود ندارد. حتی یادداشتهایی که خود او در سالهای پایان جنگ جهانی اول منتشر میکرد، اشارهای به دیدارهای مذکور ندارد. جای تعجب است که چنین نقش مهمی در روزهای پایانی جنگ جهانی اول، در همان سالها از سوی هیل در مجلهاش ذکر نشد.
قانون طلایی
اسناد تاریخی نشان میدهد که هیل پس از ورشکستگی آموزشگاه جرج واشینگتون، مجلهی قانون طلایی را راهاندازی کرد. منتقدان میگویند مجلهی او بهجای الهامبخشی به تاجران و فعالان کسبوکار، بهنوعی با هدف جذب سرمایهگذاران به هر روش ممکن فعالیت میکرد. زوجی بهنام کاکس در آن سالها با ناپلئون آشتا شدند که شرکت نفتی General Oil را مدیریت میکردند. آنها بهدنبال سرمایهگذار بودند و هیل در این مسیر از مجلهاش برای جذب سرمایهگذار استفاده میکرد.
هیل در مجلهی قانون طلایی، مقالههای متعددی دربارهی خانوادهی کاکس منتشر کرد و آنها را افرادی موفق با درآمد یک میلیون دلاری برای چندین کارمند معرفی میکرد. کمیسیون تجارت فدرال آمریکا در سال ۱۹۱۹ او را متهم به تبلیغات کلاهبردارانه کرد و شرایط باز هم برای هیل دشوار شد. جالب است بدانید مجلهی مذکور، تیراژ و گستردگی بالایی هم نداشت و حتی امروز نسخههای اصلی آن بهراحتی پیدا نمیشوند. البته بنیاد ناپلئون هیل با انتشار مجدد برخی نسخهها، درآمد خوبی را برای خود فراهم میکند.
هیل مجلههای متعددی با محوریت موفقیت و خودیاری منتشر کرد
مجلهی قانون طلایی، تنها همکاری هیل با خانوادهی کاکس نبود. او مجلهای بهنام Truth را در هیوستون راهاندازی کرد که گویی یک کانال تبلیغاتی برای شرکت نفتی بود. از ادعاهای خانوادهی کاکس در همراهی با هیل میتوان به راهاندازی خیریه برای کمک به سربازان بازگشته از جنگ جهانی اول اشاره کرد که کمیسیون تجارت فدرال، آن را هم در شکواییههای خود ذکر کرده بود. درواقع هیل و کاکس تلاش میکردند تا با ادعای کمک به خیریه، سهام شرکت نفتی را آسانتر به فروش برسانند. مؤسسههای خیریه، از همان زمان به ادعای مرسوم هیل در کسبوکارهای متعدد تبدیل شدند. فراموش نکنید که بخش مهمی از آموزههای او، به کمک به دیگران اشاره میکرد که بهنوعی باعث جذب موفقیت و ثروت میشود.
قانون طلایی، پس از مجلهی قانون طلایی به محوریت صحبتها و برنامههای ناپلئون هیل تبدیل شد. او میگفت با کمک به دیگران، بهنوعی آنها را به خود بدهکار میکنید و مسیر موفقیت از همین کمکها شروع میشود. درواقع هیل در مجلهاش هم کمک به دیگران را نوعی سلاح میدانست که افراد کمی توانایی مقاومت در برابر آن را دارند. در مسیر توسعهی همین ادعا و قانون، جایزهای بهنام مدال طلایی هیل طراحی شد که اولین دریافتکنندهی آن، یک متخصص کایروپراکتی بهنام پالمر بود. هیل ادعا میکرد که ۱۵۰ هزار مشترک مجلهاش، از سرتاسر جهان و حتی کشورهایی همچون استرالیا و ژاپن، برای انتخاب فرد برتر رأی دادهاند. تعجب نکنید که وودرو ویلسون، دومین فردی بود که برای دریافت جایزهی مدال طلایی انتخاب شد.
حمایت هیل از کایروپراکتی
جایزهای که هیل با ادعای انتخاب از سوی مشترکان مجلهاش راهاندازی کرد، بیش از همهچیز در مسیر افزایش شهرت او بود. همین جایزه باعث شد تا هیل به روزنامههای بزرگ محلی راه پیدا کند و عکس او درحال اهدای مدال طلایی به افراد متعدد در صفحهی اول روزنامهها چاپ شود. هیل در ادامه از همین شهرت استفاده و مؤسسهای برای آموزش به زندانیان اوهایو تأسیس کرد. منتقدان میگویند هدف اصلی مؤسسهای که باز هم با ظاهر خیریه فعالیت میکرد، فروش اشتراک مجلههای هیل و دورههای آموزشی مکاتبهای او بوده است.
مؤسسهی آموزش به زندانیان، یکی دیگر از برنامههای هیل بود که سرنوشتی بهجز اتهامهای کلاهبرداری و دزدی نداشت. او به سرتاسر آمریکا سفر و از افراد و سازمانهای متعدد برای کمک خیریه به آموزشگاه خود دعوت میکرد. بعدا مشخص شد که هیچ بخشی از پولهای دریافتشده از خیّران، به زندانیان پرداخت نشده است. هیل شرکای خود را متهم میکرد و آنها نیز او را مقصر عدم پرداخت کمکها به زندانیان میدانستند. بههرهال قانونگذاران باز هم دلیلی برای تعقیب ناپلئون هیل پیدا کرده بودند.
ناپلئون هیل و توماس ادیسون
ادعای مصاحبه و همنشینی با افراد موفق تاریخ، در همهی صحبتهای ناپلئون هیل و نوشتههای او جاری بود. ادعایی که در اغلب موارد، گواهی بر صحت آن وجود ندارد. یکی از معدود افرادی که با یک سند تصویری میتوان ملاقات او را با هیل ثابت کرد، توماس ادیسون بود. تصویری که در پایین میبینید، هیل را در کنار توماس ادیسون نشان میدهد که حالت جالبی هم در ژست هردو نفر دیده میشود.
داستان ملاقان هیل با ادیسون، نشاندهندهی تلاش نویسندهی خودیاری برای ثبت تصویر با یکی از بزرگترین مخترعان تاریخ است. او به ادیسون قول داده بود که بهعنوان نمایندگی فروش محصولات شرکت او فعالیت خواهد کرد. همین ادعا باعث شد تا جادوگر منلوپارک، ملاقات با آقای نویسنده را بپذیرد و همان ملاقات کوتاه، بهانهی ثبت تصویر را فراهم کرد. هیل عکس مشترک با ادیسون را در مجلهها و اخبار متعدد چاپ کرده و آن را بهعنوان تصویری از دو فرد مشهور آمریکایی توزیع کرد. او در همان رویداد مدال طلایی خود را به ادیسون اهدا کرد و مخترع بزرگ، بدون هیچ اظهارنظری مدال را نپذیرفت.
هیل در کنار ادیسون
همانطور که گفته شد، یکی از اتهامهای اصلی به هیل این است که هیچ سندی از ملاقات او با افراد موفق وجود ندارد. او و طرفدارانش در پاسخ به اتهام مذکور، داستان جالبی دارند. آنها میگویند که تمامی اسناد ملاقات هیل با افراد مشهور و روسای جمهور آمریکا، در یک آتشسوزی از بین رفتهاند. طبق آن ادعا، همهی عکسها، نامهها، اسناد مشاوره و هر چیزی که ملاقات هیل را با افراد موفق ثابت کند، سوختهاند. چنین ادعایی را میتوان راحتترین پاسخ به اتهام عدم وجود اسناد دانست!
کتاب قانون موفقیت
ناپلئون هیل در دورهای کوتاه در شهر کانتون اوهایو زندگی میکرد. او در آنجا با روزنامهنگاری بهنام دیوید ملِت آشنا شد و ادعای همکاری و دوستی نزدیک با او داشت. بههرحال شهر کانتون وضعیت مناسبی از لحاظ قانون و امنیت نداشت و ملِت هم ضد خلافکاران مینوشت. هیل ادعا میکند که دوستی با ملِت موجب تهدید جانیاش از سوی خلافکاران شد و بههمین دلیل بهسرعت کانتون را ترک کرد. ملِت بعدا به قتل رسید و هیل از قتل او نیز برای تبلیغ خود و ادعا به مقابله و مبارزه با خلافکاران استفاده (سوء) کرد.
داستان انتشار کتاب راز موفقیت، نشاندهندهی تلاش جدی هیل برای ورود به دنیای ادبیات و کسب شهرت هرچه بیشتر است. کتاب او به گواه بسیاری از متخصصان ارزش ادبی چندانی ندارد، اما هیل توانست بههرحال ناشری بهنام اندرو پلتون را در کنتیکت به انتشار کتاب هشت جلدی مجاب کند. منتقدان میگویند هیل برای نشان دادن خود بهعنوان فردی موفق، با قرض کردن پول از دوستان و آشنایان، با ظاهری ثروتمند و معتبر با پلتون مذاکره میکرد.
همانطور که گفته شد کتاب قانون موفقیت درآمد خوبی را برای هیل بههمراه داشت. نزدیکان ناشر کتاب با وجود اطلاع از ارزش نهچندان بالای آن، برای فروش هرچه بیشتر تلاش میکردند. تا سال ۱۹۲۹، درآمد هیل از فروش کتاب و حق امتیاز به ۲،۵۰۰ دلار در ماه رسیده بود که برابر با حدود ۳۵ هزار دلار امروزی میشود. البته در ادامه تمامی ثروت او بههمراه خانه و داراییهایی که کسب کرده بود، تحت تأثیر رکود شدید دههی ۱۹۳۰ آمریکا بر باد رفت.
تبلیغ مؤسسهی آموزشی جرج واشینگتن
مشاوره به روزولت
ناپلئون هیل در سال ۱۹۳۳ باز هم در شرایط ورشکستگی قرار داشت و تقریبا تمامی ثروتش از بین رفته بود. او نزد خانوادهی همسرش زندگی میکرد و در تلاش بود تا مجددا کسبوکاری حول صنعت انتشار و روزنامهنگاری راهاندازی کند. ادعای بزرگ آن سال، دعوت دولت روزولت از او برای القای اعتمادبهنفس به اقتصاد آمریکا است! ادعای هیل و طرفدارانش در کتاب زندگینامه تا آنجا پیش میرود که گفته شده او حتی متون سخنرانیهای روزولت را هم نگارش و اصلاح میکرده است.
اکثر ادعاهای ملاقات با افراد مشهور، پس از مرگ آنها بیان میشد
ادعای مشاورهی هیل به روزولت، شباهت زیادی به ادعای مشاورهی او در جنگ جهانی اول دارد. نویسندهی بزرگ خودیاری میگوید که حقوق پیشنهادی از دولت را مجددا رد کرده است که باز هم باتوجه به شرایط اقتصادی ضعیف او در آن سالها، عجیب بهنظر میرسد. بههرحال باز هم در اسناد تاریخی خبری از ملاقات و مشاورهی هیل به روزولت وجود ندارد.
بیندیشید و ثروتمند شوید
سبک زندگی ناپلئون هیل و سفرهای بسیار زیاد او منجر به جدایی همسرش، فلورانس شد. جدایی او را مجددا با شرایط بیپولی روبهرو کرد چون ناپلئون هزینههای خود را در دههی ۱۹۳۰ از خانوادهی همسر دریافت میکرد و حتی در منزل آنها سکونت داشت. بههرحال نویسندهی مشهور خودیاری مجددا تلاش کرد تا با کتابی جدید، درآمدی برای خود مهیا کند. او با رزا لی بیلاند ازدواج کرد که یکی از افراد مهم و کمک بزرگی به هیل در نوشتن کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» بود.
هیل برای انتشار کتاب بعدی خود مجددا به پلتون مراجعه کرد. ناشر مذکور ابتدا از چاپ کتاب او خودداری کرد چون اعتقاد داشت در دوران رکود اقتصادی، مردم برای کتابهای خودیاری هزینه نمیکنند. بههرحال او درنهایت راضی به انتشار شد و «بیندیشید و موفق شوید» در سال ۱۹۳۷ به بازارها راه یافت. کتاب هیل در آن سالها بهانهای برای جامعهی رخوتزدهی آمریکا بود تا رویای ثروتمند شدن را تنها با تفکر به پول دنبال کنند.
همانطور که از عنوان کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید برمیآید، هیل تنها ابزار رسیدن به ثروت را تفکر و تمایل به پول میداند. او حتی تمایلات جنسی را هم در کتابش بهعنوان ابزاری برای رسیدن به موفقیت و ثروت مطرح میکند که از نظر منتقدان، راهی زیرکانه برای جذب مخاطب بوده است. درنهایت سرنوشت ثروت کسبشده از کتاب جدید، شبیه به دیگر درآمدهای هیل بود. او و همسر جدیدش سرمایهی زیادی را خرج زندگی لوکس میکردند و در ادامه برای کسب درآمد بیشتر، به رویکردهای تبلیغ و بازاریابی و ادعاهای واهی بیشتر تکیه کردند. آنها ادعا کردند که ۱۵ کودک را به سرپرستی قبول خواهند کرد تا زندگی موفقی را برایشان رقم بزنند. ادعایی که باز هم سندی بر اجرای آن وجود ندارد.
زندگی ناپلئون هیل، پارادوکسی است که شاید برای رسیدن به موفقیت، درس عبرت قابلتوجهی باشد
در بخشی از داستان زندگی هیل، به فرقهای اشاره میشود که با ادعای تربیت «کودکی فنا ناپذیر» تشکیل شد و از بسیاری از آموزههای هیل بهره میبرد. سرنوشت آن فرقه و فعالیت هیل در پیشبرد اهداف، از حوصلهی این مقاله خارج است، اما پیشنهاد میکنیم علاقهمندان، به منبع مقاله در سایت گیزمودو مراجعه کنند. زندگی هیل با رزا لی نیز سرانجام خوشی نداشت و به جدایی انجامید. البته رزا لی رویکردی شبیه به هیل را در کلاهبرداری به او نشان داد و از حق امتیاز دریافت شده از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید سوءاستفاده کرد.
هیل در سالهای پس از موفقیت و سقوط درآمد از کتاب پرفروش خود، بخش عمدهای از تلاش و زمان خود را به سخنرانی پیرامون موفقیت اختصاص داد. او با کلمنت استون آشنا شد و مجددا بخشی از کسبوکار خود را به مجله و کتابهای پیرامون موفقیت اختصاص داد. پس از شکست در برخی از آن فعالیتها، بنیاد ناپلئون هیل برنامهی جدید نویسندهی مشهور خودیاری در حوزهی خیریه و مؤسسههای غیرانتفاعی بود. او بنیاد مذکور را در سال ۱۹۶۳ تأسیس کرد که هنوز هم به فعالیت ادامه میدهد و تبلیغ دستاوردهای ناپلئون هیل را بر عهده دارد.
ناپلئون هیل در هشتم نوامبر سال ۱۹۷۰ از دنیا رفت. هیل در سالهای پایانی بیماریهای متعددی را تجربه کرده بود و همسر سومش، آنی لو، از او پرستاری میکرد. لو پس از مرگ همسرش دعاوی حقوقی با بنیاد ناپلئون هیل داشت تا میراث بهجا مانده از او مانند حق امتیاز کتابها را دریافت کند که در دههی ۱۹۸۰ در بسیاری از آن دعاوی پیروز شد. زندگی ناپلئون هیل، پارادوکسی با ادعای موفقیت و ثروت بود که در زمان مرگ، ثروت زیادی برای خودش بههمراه نداشت. بههرحال شاید مرور همین زندگی پرفراز و نشیب بتواند به علاقهمندان به موفقیت در انتخاب صحیح مسیر فعالیت و یادگیری کمک کند.