معرفی کتاب نوآفرینی اثر آدام گرنت
تمام افراد میخواهند موفق باشند. تقریبا تمام مردم در دنیا ایدههای نابی در سر دارند، اما تنها عدهای معدود از آنها موفق میشوند که این ایدهها را عملی کنند. چگونه عدهای میتوانند دنیا را تغییر دهند، اما عدهای شکست میخورند؟ چرا جنبش تسخیر وال استریت به شکست انجامید اما جنبش الغای بردگی با وجود تلفات و جنگ داخلی در نهایت توانست موفق شود؟ چه چیزی در ایده پردازان موفق نهفته است که کار آنها را ماندگار میکند و جهان را تغییر میدهد؟ آدام گرنت، استاد مدرسه کسب و کار وارتون سعی کرده است در کتاب نوآفرینی به این سوالات جواب بدهد.
خلاصه کتاب:
در طول تاریخ افرادی استثنایی وجود داشتهاند که به گفتهی آدام گرنت، «جهان را به حرکت درآوردهاند» و راههای خود را دنبال کردهاند. مخترعان، رهبران سیاسی، کارآفرینان، نویسنده و نقاشان همه و همه از جمله افرادی هستند که دنیای اطراف ما را به گونهای که امروز میشناسیم تغییر دادهاند. آدام گرنت به این افراد نوآفرین میگوید و معتقد است که هرکس میتواند به نوعی نوآفرین باشد تنها باید روش و ساز و کار نوآفرینی را یاد بگیرد. وی معتقد است نوآفرینی یک فرآیند انتسابی نیست بلکه کاملا اکتسابی است و قابل یادگیری. افرادی مانند بیل گیتس، داوینچی و مارتین لوتر کینگ الزاما هوش بسیار بالایی نداشتند بلکه توانستند به صورت غریزی از روشهای نوآفرینانه استفاده کنند و به موفقیت برسند.
البته تمام نوآفرینان نیز انسانهای مشهوری نیستند. گرنت در کتاب داستان افرادی را میگوید که توانستند با نوآفرینی در کارشان تحولات عظیمی را در حیطهی کاری خود شکل دهند. کارمن مدینا، کارمند سازمان سیا که سالها با بروکراسی موجود در سازمانش جنگید تا در نهایت توانست روشی منسجم برای اشتراک اطلاعات بین سازمانهای مختلف جاسوسی در آمریکا ایجاد کند یا ری دالیو که کارمندان خود را تشویق میکند تا برای او یادداشتهای انتقادی ارسال کنند مانند این نمونه: «ری، تو امروز سزاوار نمرهی D برای عملکرد خودت هستی واضح بود که اصلا برای این جلسه آماده نبودی...»
بیل گیتس در ابتدا بسیار مراقب بود که بتواند مرخصی تحصیلی بگیرد و مطمئن شود که خانوادهاش او را از لحاظ مالی پشتیبانی میکنند سپس به سراغ کار جدیدش برود.
در نوآفرینی، گرنت تنها داستان موفقیت افراد را بازگو نمیکند بلکه چگونگی دست یافتن به این دستاوردها را نیز تفکیک میکند تا جایی که بعضی از روشها ممکن است با کلیشههای ذهنی ما همخوانی نداشته باشد. به عنوان مثال باور عمومی بر این عقیده استوار است که بیل گیتس فردی بسیار ریسک پذیر بود که از کالج انصراف داد تا برای خود کسب و کار مستقل ایجاد کند. اما کتاب عکس این عقیده را ابراز میکند. بیل گیتس در ابتدا بسیار مراقب بود که بتواند مرخصی تحصیلی بگیرد و مطمئن شود که خانوادهاش او را از لحاظ مالی پشتیبانی میکنند سپس به سراغ کار جدیدش برود. همچنین اکثر پدران انقلاب آمریکا افراد شجاع و ریسک پذیری نبودند بلکه بالعکس هیچکدام تمایل جدی برای انقلاب نداشتند و یا مارتین لوتر کینگ مینویسد قبل از اینکه بتواند مخالفت کند او را به عنوان رهبر بایکوت اتوبوس مونت گومری انتخاب کردند. (بایکوت اتوبوس مونت گومری اشاره به بایکوت گستردهی اتوبوسها توسط سیاه پوستانی دارد که از تبعیض نژادی در ایالات مختلف آمریکا به ستوه آمده بودند. در نهایت دادگاهی در آمریکا به نفع سیاه پوستان رای داد) گرنت معتقد است نوآفرینها بیش از آنکه ریسک پذیر باشند به دنبال کاهش و یا مدیریت ریسک هستند.
گرنت تاکید میکند که نوآفرینها به خاطر خلاقیت خود موفق نمی شوند. او معقتد است که خلاقیت به خودی خود اصل نیست بلکه تبدیل یک ایده به واقعیت است که باید اصل باشد. واقعیت همواره در مقابل تغییر مقاومت نشان میدهد و در این میان افرادی موفق خواهند بود که این مقاومت را بشکنند.
یکی دیگر از پیشنهادهای گرنت در کتاب نوآفرینی، مفهومی به نام تعویق استراتژیک است. به عنوان مثال داوینچی بعد از شروع مونالیزا در سال ۱۵۰۳ آن را کنار گذاشت و به مدت ۱۶ سال آن را کامل نکرد. در عوض ترجیح داد بر روی مسائل دیگری مانند آزمایشهای نور تمرکز کند. امروزه دانشمندان میدانند این تعویق همان چیزی است که به داوینچی اجازه داد چنین اثر خلاق و اصیلی را ایجاد کند. گرنت پیشنهاد میکند که در هنگام کار کردن بر روی مسئلهای، بهتر است برای مدتی آن را کنار بگذارید، سراغ مسائل دیگری بروید و سپس به سراغ مسئلهی اصلی بازگردید. هنگامی که شما مشغول انجام کارهای جانبی هستید ذهن شما در پس زمینه مشغول پردازش اطلاعات مربوط به مسئلهی اصلی است و در نهایت هنگامی که به سراغ مسئلهی اصلی باز میگردید ایدههای خلاقانهی بسیار زیادی در مورد آن خواهید داشت.
به طور خلاصه میتوان گفت ایدهی اصلی کتاب این است که نوآفرینان از شش روش برای موفقیت استفاده میکنند:
پیش فرضها را زیر سوال می برند: اغلب افراد موفق در مواجهه با واقعیتهای جهان و تغییر این واقعیتهای پذیرفته شده به موفقیت رسیدهاند.
ایدههای زیادی میسازند: ادیسون ۲۰۰۰ بار برای ساخت لامپ روشنایی تلاش کرد تا سرانجام موفق شد. موتزارت، بتهوون و باخ سمفونیهای بسیار زیادی ساختند اما تنها تعداد معدودی از آنها به عنوان شاهکار شناخته میشوند. برای ساختن یک اثر شاخص باید چندین و چند اثر بد ساخته شود و این همان کاری است که افراد موفق انجام میدهند.
از انتقادات استقبال می کنند و به دنبال دریافت بازخورد از دیگران هستند: افراد موفق با گرفتن دیدگاه دیگران در مورد خود و کارشان مستمرا به دنبال بهبوداند. نمونهی بارز آن ری دالیو مالک بزرگترین صندوق تامین سرمایه جهان است.
منفی فکر میکنند: برخلاف تفکر رایج، نوآفرینان گاها منفینگر هستند. افراد نوآفرین با نگرش منفینگرانه سعی میکنند تمام جوانب کار را بسنجند و راههایی که امکان دارد به شکست بیانجامد را از پیش مشخص کنند.
به این فکر میکنند که رقبا چه میکنند: یکی از اصول جنگ که سان تسو در کتاب «هنر جنگ» به آنها اشاره میکند این است که باید ذهن رقیب را خواند و دانست او چه در سر دارد. افراد موفق و نوآفرین نیز همینگونه عمل میکنند. آنها با فکر کردن به این که رقبا در شرایط مختلف به چه میاندیشند همواره خود را برای رقابت آماده نگه میدارند.
تک بعدی نیستند: به ندرت میتوان فرد موفقی را پیدا کرد که تنها در یک زمینه متخصص است. عمدهی افراد موفق کسانی بودند که همزمان در چند زمینه دانش و مهارت تخصصی دارند. افراد نوافرین سعی میکنند با استفاده از دانشی برگرفته از چندین تخصص و مخلوط کردن آنها با یکدیگر محصولی جدید بسازند.
در کنار تمام اینها انتقاداتی نیز به کتاب وارد شده است به عنوان مثال گرنت در این کتاب تنها از مثالهایی استفاده کرده است که در تایید نظراتش باشد و نمونه هایی را که در رد نظرش است، نادیده گرفته است. همچنین کتاب به شدت آمریکایی است و عمدتا از مثالهایی برگرفته از کشور و فرهنگ آمریکا برای بیان مطالب استفاده شده است که ممکن است برای خوانندهی ایرانی چندان قابل لمس نباشد ولی کلیت کتاب آنقدر جذاب است که ارزش خواندن را داشته باشد.
درباره کتاب:
کتاب حاضر با نام "Originals: How Non-Conformists Move the World" در سال ۲۰۱۶ توسط انتشارات ابوری در ۳۲۲ صفحه منتشر شد و در مدت کوتاهی به فروش بالایی دست یافت به طوری که تا رتبهی اول کتابهای پرفروش نیویورک تایمز ارتقا پیدا کرد. همچنین در سال ۲۰۱۷ به عنوان بهترین کتاب سال در رشتهی مدیریت برگزیده شد.
این کتاب توسط افراد سرشناس زیادی توصیه شده است. از جمله این افراد میتوان به جی.جی آبرامز (تهیه کننده و کارگردان مطرح سینما)، آریانا هافینگتون (نویسنده و سردبیر نشریه هافینگتون پست)، ریچارد برانسون (سرمایهگذار و کارآفرین مطرح بریتانیایی)، مالکوم گلدول (روزنامهنگار، نویسنده و جامعهشناس مطرح بریتانیایی و نویسنده کتابهایی مانند Blink و Outliers) و پیتر تیل (سرمایهگذار، فعال حقوق مدنی، فعال سیاسی و نویسنده آمریکایی) اشاره کرد.
درباره نویسنده:
آدام گرنت، نویسنده و استاد مدرسه ی کسب و کار وارتون، دانشگاه پنسیلوانیاست. عمده شهرت وی به خاطر موفقیتهای بسیار زیادش در سنین پایین است. از گرنت دو کتاب دیگر به نام های ببخش و بگیر (۲۰۱۳) و گزینهی دوم (۲۰۱۷) منتشر شده است که هردو کتاب از کتابهای محبوب در حوزه ی موفقیت هستند. همچنین وی میزبان پادکستی به نام WorkLife است که از سال ۲۰۱۸ در حال انتشار است.
ترجمههای کتاب:
کتاب در ایران به نامهای مختلف و توسط انتشارات متفاوتی ترجمه شده است.
نشر شاهق این کتاب را با نام «اصل ها: چگونه ساختارشکنها دنیا را تکان میدهند» توسط بشیر انیسی ترجمه کرده است.
نشر آموخته این کتاب را با نام « آفرینشگران: افراد غیردنبالهرو چگونه دنیا را به پیش میبرند؟» توسط بهمن خداپناه ترجمه کرده است.
نشر فرا این کتاب را با نام « پیشگامان: اینان چگونه دنیا را دگرگون میسازند » توسط عبدالرضا رضایی نژاد ترجمه کرده است.
نشر آرایان این کتاب را با نام « نوآوران: چگونه سنتشکنان دنیا را متحول میکنند » توسط امیرحسین میرزائیان ترجمه کرده است.
اما اولین و بهترین ترجمه توسط رضا رایانراد و محمدعلی شفیعا تحت عنوان « نوآفرینی: افراد ناهمرنگ چگونه جهان را به جنبش در میآورند» انجام شده است که این کتاب را انتشارات آریانا قلم منتشر کرده است پیشنهاد ما نیز به شما تهیه و مطالعه این ترجمه از کتاب است.
نظر شما در این خصوص چیست؟