اکثر شرکتها پس از رشد، نوآوری را متوقف میکنند
سازمان شما برای تبدیلشدن به کسبوکاری که مورد اعتماد نسلهای مختلف باشد، باید در بلندمدت به نوآوری خود ادامه دهد. طبق گفتهی نیس فروم، یکی از بنیانگذاران پلتفرم بینش کاربر آلفا، نوآوری پایدار در بازار کنونی باتوجهبه تغییر سریع سلیقهی مشتری، حتی برای برندهای هزاره نیز به امری دشوار بدل شده است. دوران آن زمانیکه وقت کافی جهت تمرکز محض بر افزایش مقیاس و توسعهی کسبوکار خود داشتید، دیگر بهسر آمده است.
اما فروم میگوید مشکل فقط سیالیت بیش از حد بازار نیست؛ دو مسئلهی ذهنی دیگر نیز وجود دارد که مانع بالابردن مناسب مقیاس و حفظ اشتیاق و شعلهی خلاقیت سازمان در طول مسیر میشود. فروم ادعا میکند:
برخی از رهبران کسبوکار، پس از چندین سال کار در یک صنعت و آشنایی با رموز کار، احساس میکنند هرآنچه لازم بوده را یاد گرفتهاند و این دقیقاً نقطهی شروع افول نوآوری است. اعتمادبهنفس حاصل از تجربه میتواند چشمان یک رهبر را دربرابر تغییرات بازار و نیاز به بازآفرینی پیوستهی کسبوکار خود کور کند.
و پس از آن پای نیاز پذیرفتهشدهای به قابلیت اندازهگیری دقیق و مبتنی بر واقعیات به میان میآید:
درحالیکه شرکتها انگیزههای واضحی برای رشد و افزایش مقیاس کسبوکار دارند، اغلب مشوقهای درستی برای نوآوری ندارند، زیرا اندازهگیری نوآوری بهطور ذاتی دشوار است. بدون شاخصهای عملکردی سنتی، رهبران برای انگیزش تیم خود حول این مفهوم با مشکل مواجه هستند. در عوض آنها اهداف ملموسی مانند افزایش مشارکت یا دستیابی به انتظارات را دنبال میکنند که ما آنرا بهعنوان نقطهی عطفی برای شرکتها میدانیم. هنگامیکه یک تیم حول این اهداف سازماندهی میشود، توانایی نوآوری شدیداً کاهش مییابد.
حتی اگر بتوانید از تخصص خود استفاده کرده و تیم و سهامداران خود را متقاعد کنید که پیشرفت همیشه اعداد و ارقام نیست، بعد از آن باید در مورد حوزهای که واقعاً میخواهید تلاشهای نوآوری خود را به آن معطوف کنید، روشن و شفاف باشید. این امر نیاز به اخذ بازخورد و ارتباط مستقیم با مشتریان دارد و درحالیکه طبیعتاً باید از روندها و تغییرات آگاهی داشته باشید، باید دربارهی فرایندهای سرمایهگذاری در فرصتهای معتبر نیز فکر کنید. فروم میگوید:
شرکتها تمایل دارند فعالیتهای نوآوری و افزایش مقیاس خود را بهصورت مستقل از یکدیگر در نظر بگیرند، اما تحقق نوآوری هنگامیکه با تلاشهای نظاممند افزایش مقیاس هماهنگ شود، بیشتر از همیشه مثمرثمر خواهد بود.
بهعنوان مثال، فروم زیراکس و اپل را مقایسه میکند. زیراکس وقتی رابط گرافیکی کاربر (GUI) را اختراع کرد، فرصت شگفتانگیزی داشت؛ اما آنها بر محصولات موجود متمرکز ماندند و موفق به تجاریسازی آن نشدند. آنها نتوانستند این ظرفیت گسترده را ببینند و برای کارکنان خود هیچ مشوق یا قابلیتی جهت آزمایش فراهم نکردند. بااینحال، اپل حداکثر بهره را از این ایده برد تا به اولین شرکت تریلیون دلاری در جهان تبدیل شود.
در ادامه سه نکتهی اساسی برای حفظ عادات نوآورانه همراهبا رشد مقیاس شرکت ارائه میشود:
۱. ذهنیت رشد را تشویق کنید
از همان روزیکه محصولی را به بازار عرضه میکنید، اعتبار و جایگاهی کسب کرده و بهطور فزایندهای تحتتاثیر پیشفرضهای خود قرار خواهید گرفت؛ اما مهم نیست که چه مدت در صنعت بودهاید، ذهن خود را باز نگهدارید و برای یادگیری مشتاق بمانید. این کار به هماهنگی و سازگاری شما در یک محیط پویا کمک میکند.
اگر به یک مدل و الگو در این زمینه نیاز دارید، ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت را در نظر بگیرید. قبل از او، مایکروسافت بیشازحد بر ویندوز متمرکز بود. اما نادلا بر همکاری همدلانه تأکید کرد و رویکرد بالا به پایین را برای پرورش فرهنگ یادگیری بهکار گرفت. او به شرکت کمک کرد تا ارزش انعطافپذیری در فکرکردن و استفاده از فرصتها را ببیند و توانست شرکت را متقاعد کند که انتخاب سرویسهای ابری (بهعنوان مثال، آژور و Microsoft 365) مسیر درستی بود. این تحول، مایکروسافت را به رقیبی سرسخت دربرابر کسبوکارهای دیگر تبدیل کرده است که ایدههای فوقالعادهی خاص خود را خلق میکند.
۲. سرعت کسب بینش سازمان را افزایش دهید
جف بزوس در نامهای به سهامداران در سال ۲۰۱۷، چارچوب تصمیمگیری مورد استفاده توسط سازمان برای ارزشآفرینی مستمر و سریع در بازار را نشان داد:
اکثر تصمیمات احتمالاً باید با چیزی در حدود ۷۰ درصد اطلاعات مورد نیاز گرفته شود. اگر برای ۹۰٪ منتظر بمانید، در اغلب موارد، احتمالاً کند و آهسته خواهید بود... اگر از توانایی اصلاح مسیر خوبی برخوردار باشید، اشتباهات میتواند کمهزینهتر از انتظار شما باشد، درحالیکه آهستهبودن قطعاً برای شما گران تمام خواهد شد.
بهعنوان یک قانون، آمازون کارکنان را تشویق میکند تا بهسرعت ۷۰ درصد از اطلاعات موردنیاز برای تصمیمگیری را تولید کنند، تا زمانیکه آن تصمیم با تکرار سریع اصلاح شود. شرکتها میتوانند تجارب منحصربهفردی را ازطریق انجام ریسکهای کوچک خلق کنند. این امر بینش مستقیم را به ترجیحات مشتری وارد میکند، سپس میتوان بر پایهی آن بینش اقدام کرد.
تحقیقات نشان میدهد که افراد تمایل دارند با اطلاعات کمتری نسبت به آنچه فکر میکنند، تصمیمگیری کنند؛ هرچند اگر شیوهی بزوس را اتخاذ کنید و بهصورت منطقی حجم اطلاعاتی را که کسب کرده و تجزیه و تحلیل میکنید را کاهش دهید، به احتمال زیاد هیچچیزی را فدا نخواهید کرد.
۳. داستانهای موفقیت را به نمایش بگذارید
درحالیکه موافقت و پذیرش بالا به پایین، فضای مناسب و انگیزههای لازم برای پیشرفت مستمر را ایجاد میکند، رفتارهای ریشهای و تثبیتشده یکشبه تغییر نخواهد کرد. در سازمانهای بزرگ، موفقیت باید به نمایش گذاشته شود، ترویج داده شود و گاهی اوقات سیاسیکاری شود. موفقیتها باید بهعنوان مسیری برای پیشرفت حرفهای ارائه شود. دو روش قدرتمند برای انجام این کار، دادهها و داستانها هستند.