آیا سوابق باستانی، وجود خشونت ذاتی را در انسان تایید میکنند؟
جمجمهای که در تصویر دیده میشود، اگرچه طی هزاران سال از گرمای شدید، بادها و ماسههای روان ساییده شده، بهوضوح متعلق به یک انسان باستانی است و بیتردید، علائمی از مرگی بسیار خشن را در خود دارد: شکستگیهای بزرگی که با ضربهی قدرتمند سلاحی سنگین بهوجود آمده نشان میدهد که این فرد احتمالا قربانی یک درگیری خونین ماقبل تاریخی بوده است. این جمجمه شکسته یکی از چندین مورد مشابهی است که در منطقهای به نام «ناتاروک» در کنیا کشف شده؛ جایی که مدتها پیش گروهی از شکارچی گردآوران در آن زندگی میکردند.
گمان میرود که اینها آثار برجایمانده از نخستین جنگهای بشری باشند. اگرچه زمین اینجا حالا بسیار خشک و برهوت است، اما حدود ۱۰ هزار سال قبل، در همین ناحیه مردابی در نزدیکی دریاچه تورکانا بود که با پوشش گیاهی انبوه احاطه شده بود. در این چشماندازه شبیه به باغ عدن، گروهی از مهاجمان حداقل ۲۷ نفر را دستگیر کرده و سپس قتلعام کردند، در میان کشتهشدگان مردان، زنان (حتی یک مورد زن باردار) و کودکان قرار داشتند.
از گورهای دستهجمعی تا نسلکُشیهای باستانی
کاملترین بقایای استخوانی، ۱۲ اسکلت بودند که در جایی که سابقا مرداب بود کشف شدند. مهاجمان یا اسیرکنندگان از ضربههای سنگین به سَر برای کشتن اسیران استفاده کرده بودند، اما شکستگیهای دیگری در گردن، دنده، زانو، پا و دست قربانیان به چشم میخورد که بهخوبی از خشونت این رویداد خبر میدهد. چند تن از قربانیان قبل از مرگ بسته شده بودند و درون استخوانهای برخی از آنها سرنیزهها، نوک پیکانهای سنگی و ابسیدینی (شیشه آتشفشانی) دیده میشود. از آنجایی که شیشه آتشفشانی در اطراف دریاچه تورکانا نسبتا نادر است، تصور میشود که مهاجمان از منطقهای دیگر به اینجا آمده باشند.
در منطقه ناتاروک، کنیا، جمجمه شکسته، سرنخی از خشونتهایی حتی از قدیمیتر از تصورات پیشین دانشمندان به دست داده است
ریچارد رانگهایم، زیست-انسانشناسی از دانشگاه هاروارد که تکامل جنگ در انسانها و همینطور شامپانزهها را مطالعه میکند، میگوید یافتههای منطقه ناتاروک نشان میدهد که درگیریهای خشونتبار باستانی، از اجدادمان به ما انسانها به ارث رسیدهاند، نه اینکه تنها نتیجهی سازگاری اخیر ما با زندگی در جوامع بزرگ و یکجانشینی باشند.
رانگهایم میگوید زمانیکه قلمروها بزرگ و جمعیتها نیز کم بودند، انسانها و شامپانزهها (نزدیکترین گونهی زنده به ما) بهطور کلی از درگیری و مواجهه با رقبای خود پرهیز میکردند. علاوهبر آن، نزاع و درگیری خطرناک بود: امنتر این بود که در اطراف محلی زندگی خودتان باشید و سَرتان به کار خودتان گرم باشد. اما بهگفتهی رانگهایم، نرهای غالب هر دو گونه با «رؤیای پیروزهای آسان» وسوسه میشدند. اگر آنها مزیتی داشتند مانند نفرات بیشتر، معمولا حملات غافلگیرانهای را بر علیه گروه دیگر ترتیب میدادند.
گور دستهجمعی که در منطقه «شونِک کیلیان اشتادین» در حومه فرانکفورت آلمان کشف شده، ممکن است بقایای چنین یورش غافلگیرانهای باشد. این ناحیه با قدمت ۷ هزار ساله که در سال ۲۰۰۶ هنگام احداث جاده کشف شد، ممکن است نمونهای از یک «نسلکُشی باستانی» باشد. در این رویداد مخوف، ۱۳ بزرگسال و ۱۳ کودک پس از شکنجه کشته شدند و به درون گودال دفع زباله انداخته شده بودند.
سرنیزهها و پیکانهایی نیز در میان استخوانهای قربانیان بهخوبی قابل مشاهدهاند. باستانشناسان هیچ بقایایی از زنان بین ۲۵ تا ۴۰ ساله در این محل نیافتند. کریستین مایر، استخوان-باستانشناسی که در سال ۲۰۱۵ نویسنده پژوهشی در همین خصوص بود، میگوید که معمولا زنان جوان اسیر میشدند.
تصور میشود حدود ۲۰۰۰ نفر در نبردی حضور داشتند که ۳۵۰۰ سال قبل درکنار رودخانه تولنزه آلمان در گرفت
شواهد بهدستآمده در این منطقه با سایر محلهای قتلعام از همان زمان، بهویژه «تالهایم» حدود ۱۳۰ کیلومتری منطقه باستانشناسی شونِک و «آشپارن شلایتز» در نزدیکی وین، اتریش همخوانی دارد. در این ناحیه گورهای دستهجمعی با انبوهی از استخوانها و جمجمههای شکسته پیدا شدند که به نظر میرسد در هر کدام از این رویدادهای خونین، کل افراد یک گروه یا قبیله قتلعام شده باشند.
در شونِک استخوانهای تحتانی بسیاری از مردان جوان علائم تقریبا یکسانی را در خود دارد که نشان از ضربههای سنگین تیشههای تبرمانندی دارد که از سلاحهای مرسوم دوران نوسنگی بوده است. مایر گمان میکند که این قطع عضو غیرکُشنده، سیستماتیک اما نمادین بوده و میتواند گواه نسلکُشی باشد. منطقه باستانی دیگر متعلق به عصر برنز در ایالت مکلنبورگ فورپومرن در شمال شرقی آلمان که ۳۵۰۰ سال از شونِک متأخرتر است، واقعهای حتی خشنتر را ثبت کرده است: یک جنگ عظیم. یک باستانشناس آماتور در سال ۱۹۹۶ گزارش داد که چند استخوان انسان و یک چماق چوبی باستانی را درکنار رود تولنزه کشف کرده است.
ما انسانها میل شدید به خشونت را از اجداد خود به ارث بردهایم
در یکی از استخوانهای بازو، پیکانی فرو رفته بود. حفاریهای رسمی در سال ۲۰۰۹ در این منطقه شروع شد و با وجودی که تاکنون تنها حدود ۲۰ درصد از این محل باستانشناسی حفاری شده، اما توماس تربرگر، سرپرست تیم حفاری و همکارانش اعلام کردند که بقایای بیش از ۱۰۰ نفر از جمله زنان و کودکان را شناسایی کردهاند. پژوهشگران براساس این یافتهها برآورد کردند که تا تعداد ۲۰۰۰ نفر ممکن است در نبردی که در امتداد رود تولنزه در گرفته، شرکت کرده باشند. اگرچه پژوهشگران معتقدند که در این نبرد تنها مردان جوان میجنگیدند، اما تربرگر میگوید که زنان و کودکان احتمالا با تأمین آذوقه و ارسال پیام به میدان جنگ به مردان کمک میکردند.
سلاحهای کشفشده در این میدان نبرد باستانی شامل چماقهای چوبی، کمان، پیکان و چند شمشیر هستند. تربرگر معتقد است که میدان نبرد تولنزه نشان میدهد که پژوهشگران برای مدت مدیدی مقیاس جنگهای عصر برنز اروپا را دستکم گرفتهاند.
تربرگر میگوید:
اینطور به نظر میرسد که یک قبیله دربرابر گروهی از مهاجمان از خود دفاع کرده باشند.
استخوانهای کشفشده در تولنزه دارای اثرات شیمیایی از ارزن هستند (غلهای که در عصر برنز در شمال اروپا کمیاب بود) که میتواند بدین معنا باشد که مهاجمان احتمالا از جنوب آمدهاند. موقعیت استراتژیک نبرد (در امتداد رودخانه) نیز نشان میدهد که مهاجمان ممکن است تلاش کرده باشند که قلمرو جدیدی را فتح کنند.
انسان، گرگِ انسان است
رانگهایم و پژوهشگران دیگر معتقدند که این نواحی باستانی و بهویژه ناتاروک، از این مفهوم حمایت میکنند که ما سرشت خشن خود را با تکامل حفظ کردهایم. نتایج پژوهشی که سال ۲۰۱۶ در نشریه علمی نیچر منتشر شد، با این فرضیه همخوانی داشت. در این پژوهش، دانشمندان خشونت کُشنده در بین پستانداران مختلف را البته نه کشتار بینگونهای (همان شکارچی و طعمه)؛ بلکه «کشتار درون گونهای» مواردی از جمله همنوعخواری، کودککشی و نزاعهای مرگبار را بررسی کردند.
دو میمون بربری در حال نزاع در باغ وحش تیرگارتن شانبرن در شهر وین، اتریش
دانشمندان در این پژوهش بهدنبال شواهد مورد نظر خود در بین ۴ میلیون سابقه مرگ و میر ثبتشده در بیش از ۱۰۰۰ گونه از پستانداران ازحشرهخواران تا نخستیسانان گشتند. و ارجحتر از همه سابقه کشتارهای انسانی را نیز بررسی کردند. یک الگو در این بررسیها کاملا روشن بود: خشونت مرگبار طی دوره تکامل پستانداران افزایش یافته است. درحالیکه میزان مرگ و میر در نزاع بین اعضای تمامی پستانداران ۰٫۳ درصد بود، اما برای نخستیسانان که ما انسانها شامل آن میشویم، ۶ برابر بیشتر یعنی ۰٫۲ درصد بود. پژوهشگران تخمین زدند که انسانهای اولیه باید میزان خشونت درونگونهای حدود ۲ درصد را میداشتهاند که با شواهد بهجایمانده از خشونت عصر نوسنگی همخوانی دارد.
خشونت معجون پیچیدهای از ژنها، هورمونها، رفتارهای آموخته و فرهنگ است
قرون وسطا یکی از خشنترین دورههای تاریخ بشر بود که خشونت انسان علیه انسان بیش از ۱۲ درصد از مرگومیرهای ثبتشده را شامل میشد. اما جالب است با وجود دو جنگ جهانی در قرن گذشته، ما انسانها با میزان مرگ و میر ۱٫۳۳ درصد، دوران نسبتا آرامی را پشت سرگذاشتهایم. و حالا در یکی از آرامترین دورههای تاریخ بشر، نرخ مرگومیر ما انسانها در نزاعهای درونگونهای تنها ۰٫۰۱ درصد است.
خوزه ماریا گومز، نویسنده اصلی این پژوهش میگوید که تخمین زدن میزان کشته شدن حیوانات در نزاعهای درونگونهای در دنیای وحش ساده نیست، اما او و همکارانش تصویر کلی جالبتوجهی از گونههایی که بیشترین و کمترین احتمال کشتن نوع خود دارند ارائه دادهاند. تعداد کفتارهایی که در درگیری با همنوعان خود کشته میشوند، حدود ۸ درصد است. این میزان برای خدنگ زرد، حدود ۱۰ درصد است. و برای لمورها، حدود ۱۷ درصد است. و جالب است بدانید سنجابهای مرغزار که به ظاهر موجوداتی دوستداشتنی هستند، حتی دست به کشتار سریالی همنوعان خود میزنند!
مدلسازی خشونت درون گونهای بین پستانداران مختلف؛ هر چقدر خطی تیرهتر شود، آن گونه خشنتر است. انسان در راسته انسانواران (مثلث قرمز)، یکی از خشنترین گونههای روی کره زمین محسوب میشود
بااینحال این پژوهش نشان میدهد که ۶۰ درصد پستانداران، اصلا همنوعان خود را نمیکشند یا حداقل مواردی این چنین در طبیعت دیده یا ثبت نشده است. از ۱۲۰۰ گونه خفاش، تنها چند گونه یکدیگر را میکُشند. و ظاهرا پولکپوستهای درختی و جوجهتیغیها بهراحتی با هم کنار میآیند. در همین حال، دلفینها که برای مدتهای زیادی تصور میشد پستانداران آبزی صلحطلبی هستند، بارها دیده شده که تلاش کردند دلفینهای جوان را از پای در بیاورند.
رانگهایم میگوید این میزان مرگومیر در بین نخستیسانان تفاوت اساسی با سایر پستانداران دارد. او میگوید در شامپانزهها و سایر نخستیسانانی که یکدیگر را میکشند، کودککُشی فراوانترین نوع کشتار است. اما کشتار در انسانها متفاوت است؛ در انسانها، اغلب بزرگسالان یکدیگر را میکشند. او میگوید:
گونههایی که بزرگسالان را میکشند، بسیار کم هستند که شامل تعدادی از گوشتخواران اجتماعی و قلمرودار مانند گرگ، شیر و کفتار خالدار میشود.
بااینحال، آگوستین فوئنتس، انسانشناسی از دانشگاه نوتردام در ایالت ایندیانا و نویسنده کتاب «جرقه خلاقیت: چگونه تخیل انسانها را استثنایی کرد»، معتقد است که خشونت شالودهی سرشت انسان نیست. او خاطرنشان کرد که از حدود ۲۷۰۰ فسیل انسانی که قدمتی از ۲ میلیون سال تا ۱۴ هزار قبل دارند، تنها حدود ۲ درصد شواهدی از هرگونه نزاع کُشنده را نشان میدهند.
فوئنتس میگوید: «اما بعد از این دوره، بر شمار نواحی که شواهد روشنی از نزاع و کشتار را در خود دارند افزوده شد. در حقیقت، شواهد مربوطبه نزاعها و جنگهای خونین دو برابر شدند.» او میگوید که ناتاروک در این دوره زمانی جای میگیرد. افزایش خشونت و نزاع انسانها همزمان با شروع یکجانشینی و شکل گرفتن جوامعی با هؤیت مشترک و گروهی است.
بهلحاظ تکاملی، صفتی که ما به آن خشونت میگوییم، معجون پیچیدهای از ژنها، هورمونها، رفتارهای آموخته و فرهنگ است. هر یک از این عناصر کمک کرده تا بهعنوان یک گونه، موفق عمل کنیم. این ترکیبات میتوانند به شیوههای مختلف و با عناصر دیگر ترکیب شوند تا رفتارهای گوناگون را شکل دهند که برخی از آنها سازنده و برخی برعکس مخرب باشند. بهگفتهی فوئنتس، جنگ و سایر قابلیتهای مخرب صرفا یک روی سکه توانایی ما انسانها هستند که ما را قادر به همزیستی مسالمتآمیز، نوآوری، سفر به فضا و شکل دادن به دنیای خود کردهاند.
فوئنتس میگوید:
ما انسانها بهطور بالقوه، هم نجیبترین و هم بیرحمترین گونهی این سیاره هستیم.