۲۵ سال بعد؛ مصاحبهای با لینوس توروالدز
اولین شماره از نشریهی Linux Journal حاوی مصاحبهای میان رابرت یانگ و لینوس توروالدز بود. رابرت یانگ بعدها بهعنوان یکی از موسسان ردهت شناخته شد و صد البته توروالدز را هم همهی علاقهمندان دنیای فناوری بهخاطر توسعهی کرنل لینوکس میشناسند. اکنون، پس از ۲۵ سال، این دو شخص پای صحبت یکدیگر نشستهاند تا آن مصاحبهی قدیمی را بهگونهای تکرار کنند. پیشاپیش بابت سبک محاورهای نوشتههای ذیل، که ناشی از ماهیت صمیمانهی این مصاحبه است عذرخواهی میکنیم.
رابرت یانگ: باعث خوشحالی ما است که بهانهای برای ارتباط برقرار کردن با شما داشته باشیم. خودتان و خانوادهتان چطور هستید؟ فرزندان شما اکنون باید دانشگاه را به اتمام رسانده باشند. من، نانسی و سه دخترم هم حالمان خوب است. بزرگترین دخترمان، زوئی، که در زمان شروع به کار ردهت یازدهساله بود، اکنون منتظر دومین فرزندش است. این بدین معنی است که من یک پدربزرگ هستم.
لینوس توروالدز: راستش هیچکدام از فرزندان من هنوز دانشگاه را تمام نکردهاند. البته پاتریشیا (بزرگترین فرزندم) ماه مه امسال فارغالتحصیل میشود. سلست (جوانترین فرزندم) هم آخرین سال دبیرستان را به پایان میرساند. پس تا شش ماه آینده، تمام فرزندانم خانهی ما را ترک میکنند.
حالِ هر سه فرزندم خوب است و احتمال میدهم و امیدوارم که در چند سال آینده من هم پدربزرگ شوم.
رابرت: وقتی اولینبار در سال ۱۹۹۴ با شما مصاحبه کردم، آیا فکر میکردید که در سال ۲۰۱۹ نیز هنوز در حال کار روی این چیز (لینوکس) باشید؟
لینوس: فکر میکنم حتی در سال ۱۹۹۴ هم متعجب بودم که چطور آخرین پروژهی من (لینوکس) خاتمه پیدا نکرده است؛ پروژهای جذاب که تا زمان تکمیل شدن آن را ادامه دهم و سپس سراغ کار جدیدی بروم. البته در آن زمان در مراحل اولیهی توسعهی آن بودیم؛ اما تا همان موقع هم چند سال را برایش صرف کرده بودم و این (پروژه) بهگونهای راه خود را پیدا کرده بود.
منظورم این نیست که انتظار داشتم چند دهه بعد هم مشغول کار روی آن باشم؛ اما در آن زمان هم [لینوکس] به بخش بزرگی از زندگی من تبدیل شده بود. من هیچ وقت برنامهی درازمدتی برای لینوکس نداشتهام و هر کار را بهصورت روزانه انجام میدهم؛ بهجای اینکه نگران پنج یا ده سال آینده باشم.
رابرت: یک نقل قول قدیمی و مشهور در رابطه با دستیابی به رویاها وجود دارد. در آن زمان وقتی از در مورد اهداف شما برای آیندهی لینوکس میپرسیدم، به شوخی از «تسلط بر جهان» صحبت میکردید. اکنون که شما و جامعهی نرمافزارهای آزاد به این هدف رسیدهاید، قدم بعدی چیست؟
لینوس: خوب مدتها است که از شوخی دربارهی «تسلط بر جهان» دست کشیدهام؛ چرا که با گذر زمان، جنبهی شوخی بودنِ این مسئله کمتر و کمتر میشد. ولی این همیشه یک شوخی بود. دلیل من (و دیگر توسعهدهندگان) برای کاری که انجام دادیم، تسلط بر جهان نبود. ما همواره میخواستیم فناوری بهتر و چالشهایی جذاب پیش روی خود داشته باشیم.
میخواستیم فناوری بهتری پیش روی خود داشته باشیم
البته پایه و اساس این (خواسته)-ها عوض نشدهاند؛ اما جزئیات تغییر کردهاند. سختافزار امروز بسیار متفاوت است، مشکلات کاملا متفاوتی پیش روی ما قرار دارند و نقش من نیز بسیار تغییر کرده است. اما مانند همیشه در حال «بهبود چیزها و روبهرویی با چالشهای جذاب» هستیم.
برای مثال، در سال ۱۹۹۴، من بیشتر یک توسعهدهنده بودم. البته نقش هماهنگکنندهی ارشد را هم داشتم و بیشتر وقتم را برای قرار دادن کدهای مختلف کنار یکدیگر صرف میکردم؛ اما در عین حال کدهای خودم را هم مینوشتم. این روزها بهندرت کدنویسی میکنم. کدهایی که مینویسم هم اغلب «شبه کد» هستند؛ یا نمونههایی از وصلهها که با ایمیل برای توسعهدهندگان واقعی ارسال میکنم. دوست ندارم خود را «مدیر» بنامم، چون راستش کارهایی مثل بررسیهای سالانه، برنامهریزی بودجه و… را انجام نمیدهم. بدون شک، من بیشتر یک رهبر فنی هستم و نه یک برنامهنویس واقعی. این چیزی است که در چندین و چند سال اخیر صحت داشته است.
با این حساب، چهارچوب اصلی کار تغییری نکرده است؛ اما نقش من و دیگر جزئیات کار، در مقایسه با سال ۱۹۹۴، کاملا متفاوت هستند.
رابرت: شما و این کد (کرنل لینوکس) در ربع قرن آینده در چه جایگاهی قرار خواهید داشت؟
لینوس: خوب آن موقع من ۷۵ ساله خواهم بود و فکر میکنم که در آن زمان بهطور روزانه با پروژه درگیر نخواهم بود. البته باتوجهبه اینکه ۳۰ سال اخیر را با لینوکس طی کردهام، احتمالا در آن زمان نیز پیگیر پروژه خواهم بود.
خبر خوب این است که ما مجموعهای قابلاعتماد از توسعهدهندگان را در اختیار داریم و من نگران این مسئله نیستم که «سرنوشت لینوکس چه خواهد شد؟». قطعا از مدتها پیش خیلی از افراد راجع به این مسئله صحبت میکنند که توسعهدهندگان کرنل در حال پیر شدن هستند. این بدیل دلیل نیست که ما شخص جدیدی را به گروه اضافه نکردهایم؛ بلکه به این خاطر است که افراد زیادی از مدتها پیش در این کار دخیل هستند و هنوز هم از آن لذت میبرند.
قبلا فکر میکردم که سیستمعاملی جذاب و کاملا متفاوت جایگزین لینوکس خواهد شد (درواقع، در سال ۱۹۹۴ فکر میکردم که Hurd این کار را انجام میدهد)؛ اما مسئله فقط این نیست که از مدتها پیش در حال انجام کارمان هستیم و آن را بهخوبی انجام میدهیم. من به این نتیجه رسیدهام که ساخت یک سیستمعامل جدید بسیار سختتر از چیزی است که فکر میکردم. این کار نیازمند تلاش فراوان از سوی افراد زیادی است. قدرت لینوکس و دیگر نرمافزارهای متنباز نیز همین است که میتوان چیزی را به تلاشهای دیگران افزود.
با این حساب، اگر شاهد تغییری شگرف در رابطه با رایانهها نباشیم، فکر میکنم که در ربع قرن آینده هم لینوکس کار خود را بهخوبی انجام خواهد داد. این توانایی الزاما ربطی به ویژگیهای کد لینوکس ندارد؛ بلکه بهخاطر الگوی توسعه و حل مسئلهای است که از آن بهره میبرد.
شاید در آن زمان (۲۵ سال آینده) من فعال نباشم و بخش زیادی از کدها بهروزرسانی و جایگزین شده باشند؛ ولی فکر میکنم که پروژه ماندگار خواهد بود.
رابرت: آیا شما و تیم توسعهدهندهی کرنل، کدهای کرنل را براساس ترجیح خود بهروزرسانی میکردید؟ آیا نیاز یا فشاری وجود دارد که بخشی از مجموعه کدهای ۲۵ سالهی لینوکس را بازنویسی کنید؟ شاید با زبانی مدرنتر از C؟
لینوس: طی سالها، اغلب زیرسیستمها را بهطور عمده بازنویسی کردهایم؛ هرچند که اینکار به یکباره انجام نشده است. البته برخی از کدها نیز چیزهایی هستند که هیچکس قصد تغییرشان را ندارد (اینها اغلب درایورهای سختافزارهای قدیمی هستند که عدهی کمی از آنها استفاده میکنند و ما هنوز هم از آنها پشتیبانی میکنیم).
اما یکی از مزایای داشتنِ مرجعی بزرگ و مشترک برای تمام کرنل این است که هر وقت بخواهید بخشی از آن را تغییر دهید، میتوانید این تغییر را به انجام برسانید. البته برخی از درایورها خارج از شاخهی [توسعه] هستند؛ اما همواره سیاست ما این است که اگر چیزی خارج از شاخهی [توسعه] است، آنچیز نباید برای توسعهی کرنل مهم باشد. با این حساب، میتوان در زمان نیاز تغییرات لازم را ایجاد کرد.
در رابطه با زبان برنامهنویسی C باید بگویم که زبان بهتری برای جایگزینی با C ایجاد نشده است. ما منابع کرنل را برای ویژگیهای جدید و بهتر بهروزرسانی کردهایم (زبان C نیز طی انجام این کار تغییر کرده است). بهعلاوه، ما افزونههای متعددی را هم برای کنترل و بررسیِ اجرا و بهینهسازی کدها به C اضافه کردهایم. اما در مجموع، بهجز برخی جزئیات کوچک، زبان برنامهنویسی مورد استفادهی ما همان زبان قدیمی است.
اگر بخواهم صادق باشم، احتمالا تغییری هم ایجاد نخواهد شد. زبانهای برنامهنویسی که تحت توسعهی فعال قرار میگیرند برای برنامهنویسی سیستمهای سطح پایین نیستند. آنها برای این بهوجود آمدهاند تا ساخت اپلیکیشنهای کاربردی با رابط کاربری زیبا را سادهتر کنند. آنها نمیخواهند کارهایی را انجام دهند که کرنل به آنها نیاز دارد؛ برای مثال، مدیریت سطح پایین حافظه.
میتوانم این را تصور کنم که برای تولید درایورها و موارد مشابه، نوعی زبانِ «قالبی» خواهیم داشت. البته بهطور داخلی نیز زبان سادهسازیشدهی خود را برای انجام پیکربندیها داریم و از چند زبان دیگر برای ایجاد این فرایند استفاده میکنیم. پس اینگونه نیست که C تنها زبان مورد استفادهی ما است. اما اغلب کدها و بخشهای اساسی کرنل با این زبان نوشته میشوند.
رابرت: سختافزار انتخابی شما چیست؟ آیا یک رایانهی رومیزی تمامعیار یا یک لپتاپ لینوکسی است؟ یا یک تبلت یا گوشی؟
لینوس: ماشینی که من از آن برای توسعه استفاده میکنم یک ایستگاهکاری (Workstation) رومیزی معمولی است. این ماشین از قطعات متعددی تشکیل شده است که طی سالها روی آن نصب شدهاند. این رایانه دستگاه خاصی نیست و درواقع دو سال از آخرین باری که تغییری در آن ایجاد کردم میگذرد. پس این ماشین به هیچوجه جدید و پیشرفته نیست. تنها نیاز من در خانه این است که رایانهام کاملا بی سروصدا باشد. بهجز دو فن، هیچ قطعهی متحرکی در این رایانه قرار ندارد (و خبری از دیسکهای مکانیکی هم نیست)؛ فنها هم اغلب اوقات غیرفعال هستند.
وقتی در سفر هستم (که البته خیلی پیش نمیآید)، اساسا به دستگاهی با نمایشگر خوب و وزن کم نیاز دارم. وزن مورد نظر من ۱ کیلوگرم (با شارژر) است که متاسفانه تاکنون چنین دستگاهی را پیدا نکردهام. پس در حال حاضر، بهترین دستگاه برای من یک لپتاپ XPS13 دل بوده است.
رابرت: بهنظر میرسد بهجای موفقیت لینوکس روی رایانههای رومیزی سنتی، این سیستم در دستگاههای اندرویدی موفقتر بوده است. نظر شما در رابطه با این مسئله چیست؟
لینوس: خوب واضح است که رایانههای رومیزی دیگر آن جایگاه برترِ خود را از دست دادهاند. حتی وقتی که از یکی از این رایانهها (حتی با سیستمعامل ویندوز یا مک اواس) استفاده میکنید، تعامل شما بیشتر به مرورگر و چند برنامهی مشخص محدود میشود. البته افرادی هستند که از «ایستگاههای کاری» استفاده میکنند؛ این همان [نوع از] رایانهی رومیزی است که همواره در ذهن خود تجسم میکند. با وجود اهمیت این رایانهها، آنها دیگر همان رونق همیشگی را در بازار ندارند. رایانههای رومیزی قدرتمند، بیشتر برای توسعهدهندگان، بازی و کارهای رسانهای است. رایانههای معمولی بیشتر برای مرور وبسایتها مورد استفاده قرار میگیرند و این کار هم اغلب با گوشیها و تبلتها انجام میشود.
بهنظر میرسد که کروم در این زمینه کار خود را به خوبی انجام میدهد. ولی درست میگویید، اگر به تعداد کاربران نگاه کنیم، بیشینهی تعامل کاربران با لینوکس، ازطریق اندروید انجام میشود.
توضیحات مصاحبهکننده: اگر صرفا بهدنبال برتری (عددی) باشیم، میتوانیم بگوییم که برتری رایانههای رومیزی به پایان رسیده است. ولی با وجود کاهش عرضهی رایانهها در دو سال اخیر، رشد کلی آنها در بازهی سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۴ بسیار خوب بوده است. بهگونهای که با وجود افت بازار رایانههای رومیزی در سالهای اخیر، در مقایسه با سال ۱۹۹۴، امروزه میزان افزایش استفاده از آنها چهار تا پنج برابر شده است.
رابرت: اگر بخواهید یکی از مشکلات شبکهی جهانی (اینترنت) را حل کنید، آن مشکل چه چیزی خواهد بود؟
لینوس: مشکلی که آن را حل خواهم کرد موردی فنی نخواهد بود؛ اما بهشدت از شبکههای اجتماعی، همچون توئیتر، فیسبوک و اینستاگرام بیزار هستم. آنها نوعی بیماری هستند و بهنظر میرسد که رفتارهای بد را ترویج میدهند.
در اینترنت هیچکس ظرافت کلام شما را درک نمیکند
فکر میکنم بخشی از این مشکل در رابطه با پست الکترونیک نیز صدق میکند. پیش از این هم گفتهام که «در اینترنت هیچکس ظرافت کلام شما را درک نمیکند». وقتی با کسی بهصورت چهرهبهچهره صحبت نمیکنید، تمام ابزارهای ارسال پیام (بهجز زبان) را از دست میدهید؛ در این حالت، ممکن است شوخیها و کنایهها (توسط مخاطب) درک نشوند. ولی از دیگر سو، نادیده گرفتن واکنشهای مخاطب نیز بسیار ساده میشود؛ بنابراین، درگیر مشاجرات لفظی میشویم. مشاجراتی که در گفتگوهای رو در رو به آسانی رخ نمیدهند.
اما پست الکترونیک همچنان کار خود را انجام میدهد. شما برای نوشتن چیزی باید تلاش کنید و ایمیلها معمولا دارای نوعی محتوا (فنی یا غیرفنی) هستند. الگوی «لایک» و «اشتراکگذاری» کاملا «بیارزش» است. هیچگونه کنترل کیفی (در این الگو) وجود ندارد؛ درواقع، این الگو کاملا برخلاف مفهوم کنترل کیفی است. الگویی که روی ضعیفترین ارزشهای مشترک و تَلهکلیکها (Click-bait) تمرکز دارد. الگویی که در آن چیزها برای ایجاد واکنشهای احساسی ایجاد شدهاند؛ واکنشهایی که اغلب ناشی از برآشفتگیهای اخلاقی هستند.
باید به اینها عنصر «ناشناس بودن» را هم اضافه کنیم؛ عنصری که واقعا مشمئزکننده است. وقتی که حتی نامی روی یاوهگوییهای خودتان (با چرندیاتی که لایک میکنید و به اشتراک میگذارید) قرار نمیدهید، شرایط بههیچوجه بهتر نمیشوند.
من یکی از افرادی هستم که معتقدم ارزش بیشازحدی برای «ناشناس ماندن» قائل شدهایم. برخی افراد ناشناس ماندن را با حفظ حریم شخصی اشتباه میگیرند و فکر میکنند این دو مفهوم جدایی ناپذیر هستند. آنها فکر میکنند که برای حفظ حریم خصوصی، لازم است تا ناشناس بمانید. من فکر میکنم که این دیدگاه اشتباه است. البته اگر شخصی هستید که اسرار سیاسی را فاش میکنید، قطعا ناشناس ماندن برایتان مهم است؛ اما اگر نمیتوانید هویت خود را بهاثبات برسانید، یاوهگوییهای دیوانهوار شما نباید در شبکههای اجتماعی منتشر شوند و امکان اشتراکگذاری و لایک کردن آنها هم نبایست وجود داشته باشد.
حرفم را تمام میکنم. از هیچکدام از شبکههای اجتماعی استفاده نمیکنم. برای مدتی از گوگل پلاس استفاده میکردم، چرا که آنجا از افراد ناآگاه، که در جاهای دیگر بهطور معمول حضور دارند، خبری نبود؛ اما استفادهام از گوگل پلاس هم نتیجهای به بار نیاورد. هرچند که این مسئله هنوز مرا آزار میدهد.
رابرت: این شماره از نشریهی Linux Journal روی «نوجوانان و لینوکس» تمرکز دارد. آیا توصیهای برای برنامهنویسان جوان و دانشآموزان رشتهی علوم رایانه دارید؟
لینوس: بدترین شخصی که میتوانید این سؤال را از او بپرسید، من هستم. شخصا، از کودکی میدانستم که به ریاضیات و رایانهها علاقهمندم و تا زمان دانشگاه نیز بیشتر چیزها را خودم یاد گرفتم. پس هرکاری که انجام دادم، حاصل خواست درونی خودم بود. با این حساب، وقتی از من میپرسند «باید چکار کنم؟»، نمیتوانم مشکلات افراد را درک کنم؛ چرا که خودم بدین شکل مسیر را طی نکردهام.
رابرت: اولین باری که من و شما با هم دیدار کردیم، در یکی از نمایشگاههای «شرکت تجهیزات دیجیتال» یا همان DEC بود. این اولین سفر شما به آمریکا بود و در این سفر، جان هال و DEC دست به سرمایهگذاری در لینوکس زدند.
لینوس: فکر میکنم درواقع این سفر دومین سفر من به آمریکا بود. در اولین سفرم به شهر پروو در ایالت یوتا رفتم تا با شرکت ناول در رابطه با لینوکس صحبت کنم. صحبت ما راجع به یکی از پروژههای داخلی ناول بود که بعدها به ایجاد توزیع Caldera ختم شد.
اما خوب سفر من برای حضور در نمایشگاه DEC هم یکی از اولین سفرهای من به آمریکا بود. فکر میکنم این نمایشگاه در شهر نیواورلئان برگزار شده بود.
رابرت: بهخاطر میآورم که در گذشته از شما پرسیدم وقتی بعد از سفر، به [محل زندگیتان در] هلسینکی برمیگردید، با ایمیلهای خواندهنشدهتان چکار میکنید. جواب شما غافلگیرکننده بود؛ گفتید که تمام ایمیلها را به فایل dev/null/ میفرستید (توضیح: هردادهای که به این فایل فرستاده شود، بلافاصله پاک میشود). با تعجب پرسیدم «اما شاید یکی از ایمیلها حاوی اطلاعات مهمی باشد»؛ شما با خونسردی جواب دادید «اگر مهم است، نویسندهی ایمیل آن را مجددا ارسال میکند». شاید این توصیهی شما بیش از هرچیز موجب آسایش من شده است؛ اما خودتان هم در رابطه با ایمیلهایتان، هنوز از این فلسفه پیروی میکنید؟
لینوس: این مسئله هنوز هم تاحدودی صحت دارد؛ اما درعینحال روال کاریام را بهگونهای تغییر دادهام که سفرها چندان اثر منفی روی کارم ندارند. بنابراین امروزه بیشتر تلاش میکنم تا مردم متوجه نشوند که در حال سفر کردن هستم. اگر هم قرار باشد بیش از یک یا دو روز به اینترنت دسترسی نداشته باشم، از قبل به افراد اطلاع میدهم. هنوز در برخی مکانهای جهان دسترسی دائم به اینترنت وجود ندارد؛ مخصوصا اگر اهل غواصی باشید، گذر شما به چنین جاهایی میافتد. ولی در اغلب اوقات میتوانم از هرجایی در جهان کار خودم را به انجام برسانم. علاوهبراین، تلاش میکنم که سفرهایم را طوری زمانبندی کنم که با کارم تداخل نداشته باشد؛ هرچند که گاهی اوقات موفق نمیشوم.
ایمیلهای زیادی دریافت میکنم، اما به بیشتر آنها پاسخ نمیدهم
در گذشته مجبور بودم تمام ایمیلها را روی رایانهی شخصی خودم دانلود کنم؛ اما حالا تمام ایمیلها را در فضای ابری نگهداری میکنم و این کار جابهجایی بین دستگاههای مختلف را ساده میکند.
البته این مسئله فقط به ایمیل محدود نمیشود. از آنجا که تقریبا توسعهی کرنل بهطور کامل ازطریق Git انجام میشود؛ دیگر مهم نیست که از چه دستگاهی استفاده میکنم. امروزه هماهنگسازی کارها بهمراتب سادهتر از زمانی است که وصلهها را بهصورت جداگانه ازطریق ایمیل دریافت میکردم.
با این همه، فلسفهی «اگر مهم است، دوباره ارسال میشود» هنوز برایم پابرجا است. مردم میدانند که تقریبا در تمام روزهای هفته و سال در دسترس هستم؛ پس اگر به یکی از تقاضاها پاسخ ندادهام، دلیلش این است که در میان بههمریختگی ایمیلهایم گم شدهام. به همین دلیل، یک ایمیل دیگر برای یادآوری به من ارسال میکنند.
در مقایسه با گذشته، خیلی کمتر پیش میآید که پیامی را نادیده بگیرم. در سال ۱۹۹۴، تا این اندازه سرم شلوغ نبود و غیبتی یک هفتهای مشکل بزرگی قلمداد نمیشد. اما در سالهای بعد، این مشکل بزرگتر شد و رویهی دریافت وصلهها ازطریق ایمیل جوابگو نبود. کار به جایی رسیده بود که گاهی وقتها از اعمال برخی وصلهها صرفنظر میکردم؛ چرا که وقت کافی نداشتم و مطمئن بودم که فرستندگان آن کدها را مجددا ارسال میکنند.
خوشبختانه آن روزها به پایان رسیدهاند. هرچند همهی هماهنگکنندگان به BitKeeper علاقهای ندارند و از آن استفاده نمیکنند؛ اما این ابزار کمک بزرگی به من کرده است. استفاده از Git نیز بدین معنی است که دیگر هزاران وصله را ازطریق ایمیل دریافت نمیکنم و پوشهی ایمیلهای دریافتی من مثل همیشه بههمریخته نیست. بنابراین، مدیریت کارها برایم راحتتر شده است.
فلسفهی دیگری را هم از مدتها پیش داشتهام که شاید حتی از فلسفهی «اگر مهم است، دوباره ارسال میشود» نیز بااهمیتتر است. این فلسفهی مهم این است: اگر مجبور به جواب دادن نیستی، پس جواب نده. اگر ایمیلی دریافت کنم و بدانم که شخصی دیگر، بهتر از من میتواند به آن پاسخ دهد، پس آن ایمیل را نادیده میگیرم. برخی از افراد پیامی با محتوای «ببخشید، سعی میکنم بعدا به ایمیل شما پاسخ دهم» را بهطور خودکار ارسال میکنند؛ اما من وقتی احساس میکنم یک ایمیل هیچ ارتباطی با من ندارد، آن را نادیده میگیرم. این کار را بدان جهت انجام میدهم که توانایی پاسخ دادن به ایمیلهای بیشتر را ندارم و در نتیجه نمیخواهم مردم را تشویق کنم که برایم ایمیل بفرستند.
در مجموع، ایمیلهای زیادی دریافت میکنم، اما به بیشتر آنها هیچ پاسخی نمیدهم. اگر منطقی باشیم، کار من این است که بر همهچیز اشراف داشته باشم و بدانم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بنابراین، اگرچه ایمیلهای زیادی را میخوانم، اما معمولا زیاد ایمیل نمینویسم.
رابرت: در یکی از سخنرانیهای گروه کاربری لینوکس در واشنگتن، که توسط دن بکر هماهنگ شده بود، ناگهان سخنرانی را متوقف کردید و پرسیدید: مسابقهی فنلاند و سوئد در رقابتهای جهانی هاکی مردان به چه نتیجهای ختم شده است. در آن زمان، بهعنوان یک کانادایی میتوانستم به شما اطمینان بدهم که فنلاند پیروز میدان بوده است. آیا پیروزی اخیر فنلاند در مسابقات جهانی جوانان موجب شادی شما بوده است؟ یا اینکه حالا از آمریکا طرفداری میکنید؟
لینوس: شاید هاکی ورزش ملی فنلاند باشد؛ اما من آنچنان هم اهل ورزش نیستم. البته بازی در مقابل سوئد باعث میشود که مسائل اندکی جنبهی شخصی پیدا کنند. اگرچه زبان مادری من سوئدی است؛ اما ملیت من فنلاندی است. مهاجرت به آمریکا هم به این معنی نیست که اکنون به فوتبال و بیسبال علاقهمند شدهام. تنها تغییر این است که هواداران هاکی، که در اطرافم حضور داشتند را از دست دادهام.
مردم برداشتهای متفاوتی از گفتههای من دارند
رابرت: در بحثهای عمومی، که به تصمیمگیری راجع به لینوکس مربوط میشوند، شما بسیار رُک هستید و بسیاری از ما این خصیصه را تحسین میکنیم. از طرف دیگر، برخی افراد رُک بودن شما در بحثها را دوست ندارند. آیا با گذر زمان، در بحثها سیاست بیشتری به خرج میدهید یا کمتر؟
لینوس: راستش را بخواهید، فکر میکنم آرامتر شدهام. نمیگویم که با سیاست بیشتری حرف میزنم؛ اما احتمالا آگاهی شخصیام بیشتر شده است و تلاش میکنم کمتر تند باشم.
بخشی از این (تغییر) به این دلیل است که احساس میکنم، در مقایسه با گذشته، مردم برداشتهای متفاوتی از گفتههای من دارند. در گذشته ما گروهی از خورههای رایانه را داشتیم که اهل تعارف نبودند و از صحبت با هم لذت میبردند. ولی حالا در آن محیط قرار نداریم. دیگر محیطِ گفتگوها چندان شخصی نیست؛ نباید فراموش کنیم که اکنون هزاران نفر درگیر توسعهی لینوکس هستند. اینها صرفا افرادی هستند که وصلهها را ارسال میکنند، وگرنه تعداد افراد دخیل در توسعهی لینوکس از این هم بیشتر است.
در رابطه با برداشتهای متفاوت مردم از گذشته، باید بگویم که در سال ۱۹۹۴ مخاطبان کمتر من را جدی میگرفتند؛ ولی اکنون اینطور نیست. البته از این شکایت نمیکنم که چرا در گذشته من را جدی نمیگرفتند؛ کاملا برعکس، اینکه امروزه مردم بیشتر از حد مرا جدی میگیرند خیلی آزاردهنده است. دیگر نمیتوانم حرفهای احمقانه بزنم.
هنوز هم از دیگران (الالخصوص شرکتها) بهخاطر کارهای بیدلیلشان انتقاد میکنم؛ اما میدانم که امروز، این انتقادها به خبر تبدیل میشوند. انتقاد من از یک شرکت تا دهههای بعد بهخاطر سپرده میشود؛ حتی اگر آنها لایق سرزنش نباشند. پس بعضی وقتها انتقاد کردن جایز نیست.
رابرت: آیا چیز دیگری هست که بخواهید در موردش صحبت کنید؟ چه بهصورت عمومی و چه بهصورت خصوصی؟
لینوس: هیچوقت پیامی نداشتهام که بخواهم آن را منتشر کنم؛ پس…