چگونه با وجود مشکلات بیپایان، شاد بمانیم؟
تصور کنید رودخانهای در مقابل شما قرار دارد و میخواهید خود را ازطریق این رود به دهکدهای برسانید که در آن سوی آن قرار دارد. اگر فردی همراهتان باشد و شما را برای پشت سرگذاشتن رود تشویق کند، ترغیب میشوید و با عزمی راسخ بدون توجه بهشدت جریان رودخانه، به دل آن میزنید و بی آنکه بفهمید چقدر فشار روی ماهیچههایتان است، به حرکت خود ادامه میدهید؛ هر چند ممکن است نتوانید کاملا بر جریان پرفشار آب غلبه کنید؛ اما به هر حال برای مقابله با این مشکل تلاش میکنید.
در زندگی واقعی نیز بارها چنین موقعیتی رخ میدهد و نیروی خاصی که فراتر از کنترل و ارادهی ما است، باعث میشود در مسیری که آن را انتخاب کردهایم، هدایت شویم؛ البته ممکن است این نگرش را قبول نداشته باشیم. این موضوع تنها درسی از درسهای زیادی است که درن براون، شعبدهباز، ذهنخوان و نویسنده به ما میدهد. وی کتابی را به نام «شادی» نگارش کرده که در آن تندرستی از بعد فلسفی و روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته است.
کتابهای خودیار این موضوع را مطرح میکنند که افراد میتوانند با عزم راسخ و تفکر مثبت بر مشکلات زندگی غلبه کنند. البته براساس نگرشهای ایجادشده بر پایهی مکتبهای فلسفی یونان و رم باستان مانند تفکر رواقیگری و همچنین نظریات آرتور شوپنهاور، متفکر آلمانی قرن نوزدهم و همچنین طبق نظر درن براون، پژوهشگر علمی عصر حاضر، برای هر مشکل و سختی یک راهحل وجود دارد. براون دربارهی این موضوع میگوید:
بهتر است همهی ما بهجای اینکه این تصور غلط را در خود ایجاد کنیم که میتوانیم همه مسائل را تحت کنترلمان درآوریم، این موضوع را بپذیریم که مشکلات هم جزئی از زندگی پر فراز و نشیب ما هستند و باید با آنها کنار بیاییم.
- ۸ راز افراد شاد که قبلا نمیدانستید
- ۵ راه برای شاد شدن در کمترین زمان
- چطور میتوان در دنیایی ناامیدکننده، شاد بود؟
در مقالهی پیشرو گفتگویی با درن براون را میخوانیم که در آن مصاحبهکننده دربارهی موضوعات الهامگرفتهشده در کتاب شادی و همچنین دلایل ضرورت بهرهگیری از نگرشهای فلسفی باستان برای مقابله با مشکلات چالشبرانگیز قرن بیست و یکم، با او بحث کرده است.
ممکن است مفهوم شادی چیزی شبیه فاصلهگرفتن براون از اجراهای معروفش روی صحنه و برنامههای تلویزیونی باشد؛ اما او به این موضوع اشاره کرده که درواقع شعبدههایش بازی با نقاط کور ذهن افراد است و اذعان کرده که جادو و شعبده قیاسی عالی برای مقایسهی نحوهی عملکرد ما در تغییر تجربهها محسوب میشود.
اما چگونه چنین اتفاقی رخ میدهد؟ به نظر براون جادگران و شعبدهبازان سعی میکنند موضوعهایی مختلف را طوری بیان کنند که خالی از واقعیتهای تلخ و مشکلات باشند؛ مغز ما هنگام ثبت داستانهای زندگی نیز همین کار را میکنند.
براون دربارهی این موضوع میگوید:
مدت زیادی طول کشید تا این موضوع را فهمیدم و در آن زمان دریافتم که جادو تنها شیوهی کودکانهای نیست که برای تحتتأثیر قراردادن مردم استفاده میکردم، بلکه سرنخی ارائه میدهد که نحوهی برخورد ما با واقعیتها را تحتتأثیر قرار میدهد و باعث میشود که بهتر با آنها کنار بیاییم و زندگی بهتری داشته باشیم.
کتابهای زیادی منتشر شده که نویسندگان آنها مدعی هستند با راهکارهای خود میتوانند شادی افراد را ماندگار کنند؛ اما چه تعداد از این راهکارها واقعا ماندگار هستند
ممکن است همیشه فکر میکنید که بیدست و پا هستید یا تنها لحظههایی را به یاد میآورید که رفتاری شرمآور انجام دادهاید یا ممکن است همیشه روابط عشقی ناموفق را به خاطر داشته باشید؛ زیرا اتفاقهای بد زندگی باعث شده است تصور کنید که در عشق بد شانس هستید.
ما اغلب این اتفاقها را از دوران کودکی خود به یاد داریم. براون دربارهی این اتفاقها میگوید:
بخش زیادی از اتفاقهایی که به یاد میآوریم، مربوطبه زمانی است که لبخندی واقعی زدهایم یا اتفاقهایی مربوطبه پدر و مادرمان است که مشکلات و دشواریهای خود را داشته و از زندگی شاد و پرانرژی محروم بودهاند. خوب یا بد، با تکیه بر این اتفاقها و تجربهی دنیای خوب اطرافمان فکر میکنیم که باید در جلب محبت و عشق مردم موفق باشیم یا باید ابتدا به نیاز دیگران توجه کنیم یا پیش خودمان فکر میکنیم رازهایی داریم که نمیتوانیم آنها را به دیگران بگوییم. با تشخیص منبع این اتفاقها میتوانیم راهحلی برای کاهش اضطراب و غصههایمان پیدا کنیم.
انتخاب نادرست اهداف باعث ناراحتی و نومیدی ما میشود
امروزه ترویج تفکر مثبت، مصمم بودن و خودباوری در کتابهای خودباوری، اتفاقهای را که دربارهی خودمان بیان میکنیم، شکل میدهد. وقتیکه این نگرشها و احساسها در ما شکل میگیرید، در ابتدا خود را ابرقهرمانی محاصرهشده میبینیم و بدون لحظهای تردید برای رسیدن به اهدافمان تلاش میکنیم؛ اما به نظر براون این تلاش برای بیشتر افراد درنهایت به نومیدی ختم میشود.
مشکل این است که اغلب ما اهدافمان را به خوبی انتخاب نمیکنیم. براون دربارهی این موضوع میگوید:
ما اصلا درک درستی از آنچه که برایمان مناسب است یا میتواند مناسب باشد، نداریم. بیشتر افراد تنها برای بهدستآوردن پول تلاش میکنند؛ درحالی که در بسیاری از پژوهشهای روانشناسی ثابت شده است ثروتی که بیش از میزان لازم برای یک زندگی راحت باشد، چندان باعث خوشبختی افراد نمیشود.
اگر هنوز این موضوع را نپذیرفتهاید، براون سعی میکند با ایجاد موقعیتی ذهنی شما را متقاعد کند؛ تصور کنید روزی از خواب بلند میشوید و میفهمید که تنها بازماندهی نسل بشر روی این کرهی خاکی هستید و هیچ فرد دیگری روی زمین باقی نمانده است و میتوانید در باشکوهترین خانهها و کاخها زندگی کنید؛ آیا واقعا چنین آرزویی دارید؟ احتمالا در چنین شرایطی تنها بهدنبال مکانی راحت و مناسب خواهید بود؛ میتوان گفت این موضوع دربارهی لباسهای گرانقیمت، خودروهای رویایی و جدیدترین فناوریها نیز صدق میکند. وقتی از ابعاد مختلف به این موضوع نگاه میکنید، بهمعنای واقعی کلمه درک عمیقی از آن به دست میآورید و تنها میخواهید سایر افراد را تحتتأثیر قرار دهید.
موضوعی که باید آن را در نظر بگیریم این است که حتی اگر اهداف درستی را انتخاب کنیم، تفکر مثبت بار سنگینی روی دوش هر یک از افراد میگذارد. اگر به اهدافمان نرسیدیم، مقصر اصلی خود ما هستیم که برای دستیابی به آن به اندازهی کافی تلاش نکردهایم. باور شخصی متعصبانه و افراطی که برخی از معلمان مذهبی بودایی آن را ترویج دادهاند، حتی وضعیت را بدتر از این میکند و ممکن است باعث شود انتقاد اطرافیان خود را نادیده بگیریم؛ حتی زمانیکه ممکن است این انتقادها نگرش واقعبینانهتری از فرصتها در اختیارمان قرار دهند.
درنهایت داستانهای بیانکنندهی موفقیتها که از افراد مختلف میشنویم، نوعی ناهنجاری و موضوعی غیرمتعارف محسوب میشود: اگر کمی به شرححالهای تشویقکننده و محرک انگیزه فکر کنیم، متوجه میشویم که در تمام آنها مصممبودن کلیدی برای موفقیت بوده است. براون معتقد است هیچ فردی زندگینامهی یک تاجر ناموفق را نمیخواند. در کل باید گفت افرادی زیادی بودهاند که خودباوری داشتهاند، اما برای دستیابی به هدف خود به اندازهی کافی تلاش نکردهاند. همین امر موجب شده است از هر ۱۰ شرکت نوپا و استارتاپ، ۹ شرکت شکست بدی داشته باشند.
البته براون نمیگوید که باید از رویاهای خود دست بکشیم؛ بلکه او به پذیرفتن مشکلاتی که بر سر راه رسیدن به این رویاها وجود دارد، تأکید میکند. اجازه دهید بار دیگر مثال رودخانه را مرور کنیم؛ وقتی برای رسیدن به آن سوی رودخانه تلاش میکنید، نباید فشار جریان آب را نادیده بگیرید و با خود بگویید که میتوانید با تکیه روی نیروی جسمیتان بر این مشکل غلبه کنید؛ زیرا فشار آب میتواند بهراحتی شما را از مسیر دور کند.
مکتب فلسفی رواقیگری به شاد بودن و خوشحالی انسان توجه ویژهای دارد
اگر تفکر مثبت ما را شادتر نمیکند، پس چه چیزی میتواند این حس خوب را به ما هدیه دهد؟ براون معتقد است که نگاه بهتر به زندگی از نگرشهای فیلسوفان پیرو مکتب رواقیگری در یونان باستان سرچشمه میگیرد؛ این فیلسوفان معتقد بودند که انسان باید آگاهانه و با تصمیم خود، مسائلی که میتواند آنها را تغییر دهد و مسائلی که تغییر آنها خارج از اراده بشر است، از یکدیگر تشخیص دهد و تغییرناپذیربودن برخی از مسائل را بهعنوان جزئی از زندگی خود بپذیرد.
براون میگوید در بسیاری از مواقع که با مسئلهای کسلکننده و خستهکننده مواجه شده، برای برطرفکردن آن از همین رویکرد استفاده کرده است. طبق گفتهی خودش، او ابتدا میبیند که آیا این مسائل از افکار و کارهای او سرچشمه میگیرند یا مربوطبه شخص دیگری هستند؛ بنابراین چه میشود اگر قبول کنیم آن فرد آزاردهنده، احمق است یا شریک زندگیمان نمیتواند استرسش را کنترل کند یا هر مشکل دیگری که از دایرهی اختیار ما خارج است؛ اما بهنوعی درنهایت روی ما اثر میگذارد. درنتیجه، چه میشود اگر بپذیریم که این مسائل صرفا مربوطبه آنها و از کنترل خارج ما است؟
براون اذعان میکند چنین اتفاقهایی زندگی را تحتتأثیر قرار میدهند؛ اما از سویی دیگر اصلا دست ما نیستند. باید به این موضوع توجه کنیم که اگر بپذیریم که در مواجهه با برخی از اتفاقها و مسائل هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، چه اتفاقی رخ خواهد داد. اگر این موضوع را بپذیریم، طرز تفکر بسیار خوبی را انتخاب کردهایم؛ زیرا با این روش میتوانیم استرس خود را از بین ببریم، به کار خود ادامه دهیم و در حتی در صورت تمایلی به فردی که باعث ناراحتی ما شده است، هم کمک کنیم.
براون برای فهم بهتر مسئله، مثالی از بازی تنیس ذکر کرد و توضیح داد که موقعیت بیانشده در این مثال میتواند به موقعیتهای مشابه نیز تعمیم داده شود. او مثال خود را این چنین بیان کرد:
اگر در آغاز بازی با خود بگویید که باید این بازی ببرم، از همان ابتدا احساس میکنید که درحال شکستخوردن هستید و همین موضوع باعث عصبیشدن و درنهایت شکست شما میشود؛ اما اگر در ابتدای بازی تنها از خود انتظار داشته باشید که تا جای ممکن بهترین بازی خود را ارائه دهید، بهدلیل اینکه چنین انتظاری تحتکنترل شما است، حتی اگر از همان ابتدا هم روند بازی به سمت شکست شما باشد، نومید نمیشوید؛ زیرا اصلا احساس شکست نمیکنید و همچنان برای دستیابی به هدفتان تلاش میکنید.
اگر بپذیریم که نمیتوانیم تمام مشکلات را حل کنیم، بهتر با مشکلات بزرگ کنار میآییم
این موضوع دربارهی موقعیت مشابهی مثل مصاحبهی شغلی هم کاملا صدق میکند؛ حتی اگر هم با دانش کامل در جلسهی مصاحبه حضور پیدا میکنید، باید این موضوع را بپذیرید که نمیتوانید تصمیم نهایی کارفرما را مشخص کنید؛ اما میتوانید با انجام حداکثر تلاش و اعتمادبهنفس خود او را به میزان زیادی تحتتأثیر قرار دهید و در صورت شنیدن پاسخ منفی از او، خود را کمی دلداری دهید. براون معتقد است اگر افراد بتوانند این نگرش را در خود ایجاد کنند که همه چیز را نمیتوانیم تحت کنترل خود درآوریم، دربرابر چالشهای زندگی مقاومت و برخورد بهتری از خود نشان خواهیم داد. مدل شادی مکتب رواقیگری نیز بر همین اصل شکل گرفته است و درمورد دوری از ناراحتی تأکید میکند.
درضمن براون تکنیک آمادهسازی ذهنی مکتب رواقیسازی را نیز توصیه میکند و آن را هر روز صبح را جهت آمادهکردن ذهنش برای کل روز انجام میدهد. طبق گفتهی او، انجام این تکنیک بسیار ساده است و فقط چند دقیقه طول میکشد، باید هر روز صبح تنها چند دقیقه به روز پیشروی خود و موانع و مشکلاتی که ممکن است شما را نومید کنند، عمیقا فکر کنید.
این تکنیک تصویری از خودبازتابی ارئه میدهد که زمانیکه در چهارچوب منطقی ذهن خود هستیم، از چشماندازی دور ارائه میشود؛ این تصویر به ما یادآوری میکند که برخیاز مسائل و موضوعات خارج از اراده و کنترل ما هستند و نباید اجازه دهیم آنها به منبعی برای غم و غصه تبدیل شوند. از طرفی دیگر این تکنیک به ما کمک میکند که در مواجهه با مشکلها و چالشهایی که توانایی کنترل آنها را داریم، عاقلانهتر رفتار کنیم؛ بنابراین یک اشتباه را بارها و بارها تکرار نخواهیم کرد.
یکی از روشهای تفکر عمیق دربارهی اتفاقاتی که در طول روز برای ما اتفاق خواهد افتاد، دورشدن از گوشیهای هوشمند است. بهتر است بهجای اینکه همیشه روز خود را با بازدید از شبکههای اجتماعی آغاز کنید، کمی هم به این فکر کنید که ممکن است چه اتفاقاتی در طول روز برای شما رخ دهد و چگونه میتوانید با روشهای مفیدتر با آنها برخورد کنید.
ممکن است فردی مردد شود و از خود بپرسد که آیا در جامعهی آشفته و پرالتهاب امروز هم میتوان به نظریهها و نگرشهای فیلسوفان باستان توجه کرد و از آنها بهرهمند شد. براون در پاسخ به این سؤال میگوید که به نظر میرسد این نظریهها کاملا برای جامعهی امروز بیان شدهاند و ارتباط آنها با عصر حاضر بیش از هر زمان دیگری مشهود است.
وی دربارهی این موضوع میگوید:
مکتب رواقیگری در زمانی شکل گرفت که همیشه آتش جنگ و نزاعهای سیاسی شعلهور بود و افراد میتوانستند با تکیه بر اصول این مکتب، خود را از جنگ و نزاع دور و تعادل ذهنی خود را حفظ کنند؛ البته براون تأکید میکند که راهکار ارائهشده در این مطلب، بهانهای برای بیاعتنایی و بیتفاوتی نیست، بلکه تنها روشی برای دستیابی به آرامش روحی در شرایط آشفته است. درضمن این راهکار به ما کمک میکند بهجای اینکه همیشه در هنگام مخالفت، خشم خود را نشان دهیم، به راهکاری برای جنگیدن در جنگها دست پیدا کنیم.
این رویکرد در فهم بهتر نتایج آزمایشهای مرتبط با شبکههای اجتماعی و یادآوری تفاوت بسیار زیاد زندگی شخصی افراد با ظاهری که آنها از خود و زندگی خود به دنیای اطرافشان نشان میدهند، نیز به ما کمک میکند.
براون درباره این موضوع میگوید:
باتوجه به اینکه در زمان کنونی تمام آنچه که دربارهی زندگی خصوصی افراد میبینیم، به پستهای آنها در شبکههای اجتماعی خلاصه میشود، رشدیافتن در چنین جامعهای کار بسیار دشواری است. غرقشدن در شبکههای اجتماعی باعث میشود زندگی سایر افراد را با زندگی آشفته و پر از مشکل خود مقایسه کنیم؛ اما از سوی دیگر باید به یاد داشته باشیم که ممکن است هر یک از افراد ظاهر کاملا متفاوتی از زندگی واقعی خود ارائه کنند.
قطعا رویکرد رواقیگری که دربارهی ناتوانبودن ما در کنترل برخی از موقعیتها و مسائل تأکید میکند، به براون که بارها مورد هتک حرمت قرارگرفته، کمک کرده است تا به آرامش برسد.
براون در این مورد میگوید:
این احساس مانند زمانی است که کودکی در روز جمعه به مدرسه میرود و پس از رسیدن به مدرسه میبیند تعطیل است! امیدوارم همهی ما به چنین احساس شادی و رضایتی در زندگی خود دست پیدا کنیم.