گوشیهای هوشمند و نسلی که دگرگون شد
گوشیهای هوشمند امروزه به بخشی جدانشدنی از زندگی ما بدل شدهاند. نسل نوجوان و جوان امروزی بیش از همه با این ابزارها سروکار دارد و از سالهای کودکی با آنها آشنا بوده است. نفوذ فناوریهای مرتبط بهقدری زیاد به نظر میرسد که حتی جوانهای یک دهه پیش هم توانایی درک سبک زندگی نوجوانان امروزی را ندارد. درواقع نسل هزاره که نوجوانی خود را در شروع قرن ۲۱ تجربه کردند، امروز از رفتارهای نسل کنونی متعجب میشوند.
فناوری با وجود تمام مزایایی که بههمراه دارد، سبک زندگی مردم را در سرتاسر جهان تغییر میدهد. دراین میان تفاوتی هم بین کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه نیست. درواقع شاید تفاوتی که بین نسل نوجوان و جوان کشورهای پیشرفتهای همچون آمریکا دیده میشود، شاید با تفاوت موجود در کشورهای دیگر برابر باشد.
جین ام تونگ نویسندهی رسانهی The Atlantic برای بررسی عمیقتر تفاوت میان نسلها و همچنین تأثیر گوشیهای هوشمند روی آن، مقالهای را بهصورت مصاحبه و گزارش ترتیب داده است که در ادامهی این مطلب زومیت، از زبان خودش به آن میپردازیم.
یک روز تابستانی و در نزدیکی ظهر با آتنا (نام مستعار برای مصاحبه کننده استفاده میشود چون او زیر سن قانونی است)، دختری ۱۳ ساله از هیوستون تگزاس تماس گرفتم. او با گوشی شخصیاش با من صحبت کرد (آتنا از ۱۱ سالگی آیفون داشته است) و صدایش کمی خوابآلود بود. ما دربارهی موسیقی و برنامههای تلویزیونی دلخواهی او صحبت کردیم و سپس به تفریحات مشترکش با دوستان پرداختیم. آتنا گفت که زمانهای تفریح را با دوستانش در مراکز خرید میگذراند. من باتوجهبه دوران نوجوانی خودم در دههی ۱۹۸۰ از او پرسیدم که آیا خانواده او را به مرکز خرید میبرند و با دوستانش تنها خواهد بود؟ آتنا اینگونه پاسخ داد:
من با خانوادهام به مرکز خرید میروم. با مادرم و برادرهایم به گردش میرویم و تنها کمی با فاصله از آنها حرکت میکنیم. من فقط باید به مادرم دربارهی گردش اطلاع دهم و هر نیم ساعت یا یک ساعت، موقعیتم را با او چک کنم.
گردشهای همراهبا خانواده به ندرت و حدود ماهی یک بار برای آتنا اتفاق میافتد. او اکثر اوقات با دوستانش در گوشی هوشمند صحبت میکند که نظارت آنچنانی هم نخواهد داشت. درواقع آنها برخلاف نسلهای قبلی که شاید گوشی تلفن خانه را ساعتها اشغال میکردند، پیامها و صحبتهای خود را ازطریق ابزارهایی همچون اسنپچت ارسال میکنند. پیامهایی که بهسرعت هم پاک میشوند.
نوجوانانی همچون آتنا، رکورد چتهای پشت سر هم با دوستان در اسنپچت (Snapstreaks) را هم نگهداری میکنند. آنها برخی اوقات اسکرینشاتهایی هم از صفحات چت ثبت میکنند که شاید در رخدادهای بعدی برایشان مفید باشد. او در مصاحبه میگوید که اکثر زمان تابستان را تنها در اتاقش و مشغول با گوشی هوشمند میگذراند. آتنا اعتقاد دارد همهی همنسلهای او چنین رفتاری دارند: «ما فرصتی برای درک زندگی بدون آیپد یا آیفون نداشتیم. من تصور میکنم ما گوشیهایمان را بیش از مردم واقعی دوست داریم».
تونگ به مدت ۲۵ سال به مطالعهی تفاوت نسلها پرداخته است. او از ۲۲ سالگی که دانشجوی دکترای روانشناسی بود، مطالعهی نسلها را شروع کرد. از نظر او خصوصیاتی که به تعریف یک نسل میانجامند، بهمرور ایجاد میشوند و یک پیوستگی مشخص دارند. اعتقادات و رفتارهایی که درحال رشد بودهاند، به مسیر خود ادامه میدهند. بهعنوان مثال نسل هزاره را میتوان (با تقریبی خوب در سرتاسر جهان) نسلی فردگرا نامید. البته فردگرایی از چند نسل پیش در حال رشد بود و روندی پیوسته داشت. بههرحال تونگ اعتقاد دارد در نسل نوجوانانی شبیه آتنا، رویکرد جالب توجهی رخ داده است.
نسل امروزی دنیای بدون آیفون و اینترنت را به یاد نمیآورد
در حوالی سال ۲۰۱۲، تونگ تغییرات شدیدی را در رفتارها و وضعیتهای روحی نوجوانان درک کرد. از نظر او نمودار تغییرات رفتارها (که تا آن زمان با شیب ملایم پیش میرفت) افت و خیزی شدید پیدا کرد و بسیاری از خصوصیات نسل هزاره بهیکباره ناپدید شد. او در هیچیک از مطالعات خود که حتی تا دههی ۱۹۳۰ را هم شامل میشود، چنین تغییر شدیدی را مشاهده نکرده بود.
تغییرات سریع در ابتدا در نظر روانشناسانی همچون تونگ، زودگذر آمدند. البته با گذشت زمان تغییرات به قوت خود باقی ماند و حتی پس از چند سال و در گسترهی جغرافیایی وسیعتر، تثبیت هم شد. تغییرات رفتاری نهتنها در درجه بلکه در نوع نیز عجیب بودند. بزرگترین تفاوت نسل هزاره و نسلهای قبلی در نگرش آنها نسبت به جهان پیرامون خلاصه میشد. نوجوانان امروزی نسبت به نسل هزاره نهتنها نگرش متفاوت بلکه روشهای متفاوت در وقتگذرانی دارند. درواقع تجربهی روزمرهی آنها با افرادی که تنها چند سال قبل متولد شدند، تفاوتی اساسی دارد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که در سال ۲۰۱۲ چه رخداد خاصی موجب چنین تغییر عظیمی در رفتار نسلها شد؟ ۲۰۱۲ پس از بحران بزرگ مالی ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بود که ضربهی محکمی به نسل هزاره وارد کرد. نسل قرن ۲۱ در آن سالها تلاش میکردند تا موقعیتی در اقتصاد رو به مرگ برای خود پیدا کنند. در همان زمان بود که نرخ مالکیت گوشیهای هوشمند در سرتاسر جهان بهسرعت افزایش یافت. در آن زمان بیش از ۵۰ درصد آمریکاییها گوشی هوشمند داشتند و آمارهای مشابه بهتدریج در کشورهای دیگر هم دیده میشود.
مطالعه و بررسی نسل نوجوان
هرچه بیشتر به بررسی نسل نوجوان امروزی بپردازیم و با افرادی همچون آتنا صحبت کنیم، متوجه مسیر شکلگیری نسل آنها میشویم. نسل امروزی توسط گوشیهای هوشمند و از آن مهمتر رشد سریع شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. تونگ نسل نوجوان امروز را iGen مینامد و از نام دستگاههای اپل برای آنها استفاده میکند. نسلی که بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ متولد شدند.
نسل iGen با گوشی هوشمند تربیت میشود. پیش از رسیدن به سن دبیرستان حساب کاربری اینستاگرام (یا شبکههای دیگر) دارد و دوران بدون اینترنت را به یاد نمیآورد. البته نسل هزاره هم با وب بزرگ شد، اما دنیای وب در تمامی دورههای سنی آنها وجود نداشت و هر روز و هر ساعت در دستانشان نبود. مسنترین افراد حاضر در دستهی iGen در زمان معرفی آیفون در سال ۲۰۰۷، نوجوان بودند و در زمان معرفی آیپد (۲۰۱۰) هم محصل دبیرستان محسوب میشدند. در اینجا مثال آیفون و آیپد به این دلیل مطرح میشود که اکثر نوجوانان آمریکایی (طبق نظرسنجی سال ۲۰۱۷، حدود سهچهارم از آنها) از آیفون استفاده میکنند.
ظهور گوشیهای هوشمند و عموزادهی آنها یعنی تبلت، با بحرانی بهنام زمان مواجهه با نمایشگر همراه بود. در آن زمان هنوز تأثیرات چنین دستگاههایی بهخوبی درک نشده بود. تأثیراتی که قطعا فراتر و مهمتر از مواردی همچون کاهش تمرکز حواس هستند.
ورود گوشیهای هوشمند به بطن جامعه، تقریبا تمامی جنبههای زندگی نسل نوجوان از طبیعت رفتارهای اجتماعی تا سلامت روانی را تحت تأثیر قرار داد. تغییرات مذکور را میتوان در اغلب نقاط جهان و اغلب خانوادهها (صرفنظر از طبقهی مالی و اجتماعی) مشاهده کرد. تغییرات رفتاری در همهی نوجوانها از فقیر تا ثروتمند، از شهری تا روستایی و با هر نوع پسزمینهی اخلاقی و حتی مذهبی دیده میشود. درواقع هرجا که برجهای مخابراتی حضور داشته باشند، نوجوانانی زندگی خود را وقف گوشیهای هوشمند میکنند.
دگرگونی نسلها تقریبا در تمامی نقاط جهان صرفنظر از طبقه مالی رخ داده است
برای آندسته از افرادی که دوران نوجوانی با فناوریهای کمتر را تجربه کردهاند، وضعیت کنونی عجیب و چالشزا به نظر میرسد. البته مطالعهی نسلها برای یادآوری گذشته و حسرت خوردن از تغییرات نسل امروزی نیست. محققان نسلشناسی تلاش میکنند تا وضعیت کنونی را درک کنند. تغییرات نسلی در طول تاریخ هم سابقههای مثبت و هم منفی دارند و عموما ترکیبی از چنین تغییرهایی را مشاهده میکنیم.
نوجوانان امروزی در اتاق خواب خود بیشتری از رانندگی یا میهمانیهای گوناگون احساس راحتی میکنند. درنتیجه آنها از لحاظ فیزیکی نسل سالمتری هستند. درواقع احتمال رخدادهای تصادفی و عواقب آن برای آنها کمتر بهنظر میرسد. البته نسل کنونی از لحاظ روانی قطعا آسیبپذیرتر از نسل هزاره هستند. نرخ افسردگی و خودکشی در میان نوجوانان از سال ۲۰۱۱ رشدی سرسامآور داشت. درنتیجه اگر نسل iGen را در معرض شدیدترین بحران روانی تاریخ بدانیم، اغراق نکردهایم. سهم عمدهای از زوال موجود در رفتارهای این نسل را نیز باید در گوشیهای هوشمند آنها دنبال کنیم.
در طول تاریخ رخدادهای متعددی مانند جنگ، انقلابهای صنعتی، پیشرفتهای فناوری و موارد مشابه متعددی در شکلگیری گروهی از جوانان نقش داشتهاند. منتهی هیچگاه نمیتوان تنها یک فاکتور را بهعنوان تعریف جامع از یک نسل به کار برد. روشهای تربیتی، قوانین آموزشی و فرهنگها هم در طول تاریخ تغییر میکنند و قطعا در شکلگیری نسلها تأثیر دارند.
دربارهی نسل iGen، میتوان دوقلوی گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی را بهعنوان فاکتور تأثیرگذار در تغییرات شدید نسلی معرفی کرد. دوقلویی که بهمعنای واقعی یک زمینلرزه در نسل بشر بهوجود آورد که تاکنون چنین شدتی از آن را تجربه نکردهایم. بههرحال شواهد متعدد نشان میدهند که دستگاههای هوشمند در دستان نسل نوجوان کنونی، تأثیرات قابلتوجهی در زندگی آنها داشتهاند و بهمعنای کافی نسل iGen را ناخشنود کردهاند.
نگاهی به تاریخ
همهی نسلهای بشر در طول تاریخ دوران نوجوانی و جوانی منحصربهفرد داشتهاند. در دههی ۱۹۷۰ بیل ییتس عکاس مشهور تصاویری از نوجوانان آن سالها چاپ کرد. نوجوانانی که در سنین بسیار پایین از فرصتهایی همچون زمینهای اسکیت استفاده میکردند تا بدون نظارت والدین، به تفریح بپردازند. نوجوانان آن سالها، امروز هیچ درکی از سبک زندگی و تفریحهای iGen ندارند.
پس از نسل بالا، نوبت به نسل X رسید که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نوجوانی خود را سپری میکردند. تفریحهای آنها هم نسبت به نسل قبلی تفاوت داشت و بیشتر به استقلال اهمیت میدادند. آنها بیشتر به رانندگی علاقه نشان میدادند و سفرهای مجردی، نیازشان به تفریح و استقلال را برآورده میکرد.
امروزه بهنوعی جذابیت استقلال در میان نوجوانان از بین رفتهاند. آنها برخلاف نسل هزاره دیگر تلاشهای فراوانی برای فرار از محیط خانواده نمیکنند. تغییرات بهوجود آمده بسیار شدید هستند و شاید یک نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله امروزی، کمتر از یک نوجوان ۱۰ سالهی نسل هزاره، به استقلال عملکردی تمایل نشان دهد.
ارتباطات عاطفی هم در نسل امروز تغییرات جالب توجهی داشته است. نسلهای قبلی بهگونهای متفاوت به یکدیگر ابزار علاقه میکردند، درحالیکه iGen ترجیح میدهد ابتدا با مکالمههای متنی در اپلیکیشنهای پیامرسان، ارتباط برقرار کند. آنها تنها برخی مواقع و پس از مدتی ارتباط پیامی، شاید به مرحلهی علاقهی مشترک برسند. علاقه و ارتباطی که در کشورهای غربی هم کاهش قابل توجهی داشت (از ۸۵ درصد در نسل X به ۵۶ درصد در iGen).
سبک تفریح نوجوانان و احساس آزادی و استقلال هم در آنها دگرگون شده است
همانطور که گفته شد امروزه رانندگی سهم زیادی در تمایلات نسل نوجوان ندارند. نسلهای قبلی در سریعترین زمان ممکن بهدنبال گواهینامهی رانندگی و مالکیت خودرو بودند، در صورتی که نسل امروز آمار کمتری از رانندگی در نوجوانی نشان میدهد. برخی اوقات والدین وظیفهی رانندگی را در حد افراط انجام میدهند که حتی جوانها تمایلی به دریافت گواهینامه نشان نمیدهند. مصاحبهی تونگ با جوانان آمریکایی اثبات میکند که بسیاری از آنها تنها به اصرار والدین گواهینامهی رانندگی اخذ کردهاند. رویکردی که قطعا در نسلهای قبل دیده نمیشد.
استقلال هیچگاه بهصورت رایگان بهدست نمیآید. اگر نوجوانی بخواهد مستقل شود، در مرحلهی اول باید راهی برای درآمدزایی پیدا کند. در نسلهای گذشته تمایل برای رسیدن به استقلال با تلاش برای پیدا کردن شغل و تلاش بسیار همراه بود. درمقابل نسل iGen تمایل زیادی به کار کردن یا مدیریت داراییهای خود ندارد. آمار آمریکاییها نشان میدهد در دههی ۱۹۷۰، حدود ۷۷ درصد از دانشآموزان سال آخر دبیرستان شاغل بودهاند. در میانهی دههی ۲۰۱۰ آمار به ۵۵ درصد رسید. کاهش نرخ دانشآموزان شاغل در دورهی بحران مالی بزرگ شدت هم گرفت، اما با گذر از آن دوران، خبری از بازگشت آمار اشتغال نوجوانان نبود.
تغییر روند اشتغال نوجوانان، پدیدهای متعلق به نسل iGen نیست. دور شدن از اشتغال از نسلهای قبلی و همانهایی که به تفریح و رانندگی تمایل داشتند شروع شد. در کشور خود ما هم حتی متولدان ابتدای دههی ۶۰ کمتر از نسل قبلی خود بهدنبال استقلال آنچنانی بودند. بههرحال سن شروع به کار در نسلهای متعدد گذشته، بهمرور افزایش یافته است.
محقق آمریکایی در بخشی از گزارش خود اشارهی جالبی به دوران بلوغ در نسلهای متعدد میکند. او اعتقاد دارد طول دوران بلوغ در نسل X بهشدت افزایش یافته بود و بهمرور در نسلهای هزاره و iGen کاهش یافت. تونگ اعتقاد دارد کاهش دوران بلوغ در نسل کنونی بهخاطر دیر شروع شدن آن خواهد بود. بهبیاندیگر از نظر او نوجوانهای ۱۸ سالهی امروزی عملکردی شبیه به ۱۵ سالههای نسلهای گذشته دارند و نشانههای کمتری از بلوغ نشان میدهند.
چرا نوجوانهای امروزی برای ورود به دنیای بلوغ و نشانههای آن همچون مسئولیتپذیری یا لذت استقلال تعلل میکنند؟ در چنین مواردی قطعا تغییر نحوهی تربیت فرزندان و تغییرات اقتصادی نقشی حیاتی دارد. در دوران انفجار اطلاعات که تحصیلات عالی و دانش بیشتر، بیش از سابقهی کاری اهمیت پیدا میکند، والدین بیشتر فرزندان خود را به ماندن در خانه و تحصیل بهجای اشتغال زودهنگام تشویق میکنند. نوجوانها هم از روند موجود استقبال میکنند؛ نه به خاطر اینکه استعداد تحصیل بیشتری داشتهاند، بلکه تمایل بیشتری به گذران زندگی اجتماعی در گوشیهای هوشمند دارند. فراموش نکنید که آنها برای گذراندن زمان با دوستانشان، نیازی به ترک خانه و حضور در اجتماع واقعی ندارند.
مطالعات آماری نشان میدهد که نوجوانان نسل جدید زمان زیادی را هم به مطالعه اختصاص نمیدهند. در بخشهای قبلی دیدیم که این نسل علاقهای هم به کار کردن در نوجوانی ندارند. درنتیجه زمان فراغت آنها بیش از نسلهای گذشته خواهد بود. آنها با این همه زمان اضافه چه میکنند؟ پاسخ روشن است. در اتاقهایشان زمان را بهتنهایی میگذرانند و عموما با چالشهای روحی هم درگیر هستند.
فاصله گرفتن از خانواده و افسردگی
در بخشهای قبل متوجه شدیم که iGen زمان بیشتری را نسبت به نسلهای قبل در خانه سپری میکنند. آنها تا سنین بالاتر درکنار والدین هستند و طبیعتا باید ارتباط نزدیکتری با خانواده داشته باشند. بههرحال آمارهای کنونی نشان میدهد که آنها از خانواده هم دور شدهاند. آتنا در مصاحبه میگوید که همنسلانش بهندرت با اعضای خانواده صحبت میکنند. آنها حتی زمانهایی که درکنار خانواده هستند هم با عبارتهایی کوتاه تنها حضور فیزیکی خود را اثبات میکنند. خود آتنا بیش از زمان سپری شده با خانواده و افراد واقعی، با گوشی موبایل و اسنپچت زمان میگذراند.
نسل iGen بیش از انسانهای واقعی با دستگاههای هوشمند وقت میگذرانند
سپری کردن زمان درکنار انسانهای واقعی، به پدیدهای عمومی در iGen تبدیل شده است و آنها حتی دوستان نزدیک خود را هم بهندرت ملاقات میکنند. آمار تفریحات حضوری نوجوانان درکنار یکدیگر از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ کاهش ۴۰ درصدی را تجربه کرد. آنها نهتنها میهمانیهای دوستانهی کمتری دارند، بلکه حتی دورهمیهای ساده را هم بهمرور ترک کردهاند. درنهایت در جوامع گوناگون امروزی شاهد جایگزینی فضاهایی همچون زمینهای ورزش، پاتوقهای دوستی در پارکها و میادین شهر و بسیاری مفاهیم دیگر با فضاهای مجازی هستیم. فضاهایی که بهراحتی و ازطریق گوشی هوشمند و وب، در دسترس کودکان و نوجوانان قرار میگیرند.
در نگاه اول شاید تصور کنیم که سپری کردن زمان در شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی، نوجوانان را شادتر میکند. درحالیکه آمارها نشان میدهد آنها ناراحتتر هم شدهاند. از سال ۱۹۷۵ مطالعاتی در آمریکا صورت میگیرد که نوجوانان هر نسل را با پرسشنامههایی مشابه آزمایش میکند. در بخشهایی از این مطالعه به میزان سپری کردن زمان در فرایندهای مبتنی بر نمایشگر (مانند گوشیهای هوشمند یا مرور وب) و نرخ شادی آنها پرداخته میشود. نتایج مطالعات بهروشنی نشان میدهند که هرچه زمان و شدت فعالیتهای مبتنی بر نمایشگر نوجوانان بیشتر باشد، ناراحتی و افسردگی آنها بیشتر خواهد بود.
مطالعات آماری تقریبا هیچ استثنائی را نشان نمیدهد. بهصورت قطع میتوان از آنها نتیجه گرفت که تمامی فعالیتهای مبتنی بر نمایشگر نوجوانان، به کاهش شادی آنها منجر میشود و فعالیتهای دیگر، آنها را شادتر میکند. در بخشهایی از گزارش مربوطه میخوانیم: نوجوانانی که بیش از ۱۰ ساعت در هفته از شبکههای اجتماعی مجازی استفاده میکنند، ۵۶ درصد از سایر خود را ناراحت میدانند. قطعا ۱۰ ساعت در هفته زمان زیادی محسوب میشود، اما ۶ تا ۹ ساعت نیز آماری نزدیک و در حدود ۴۷ درصد دارد. درمقابل، آنهایی که زمان بیشتری را به ملاقاتهای رودررو با دوستان اختصاص میدهند، ۲۰ درصد احتمال کمتری برای ناراحت بودن دارند.
اگر بخواهیم باتوجهبه آمارهای بالا یک توصیهی عقلانی برای رسیدن به بلوغ شادتر داشته باشیم، دستورالعمل بسیار ساده خواهد بود: «گوشی هوشمند را کنار بگذارید، لپتاپ را خاموش کنید و زمان بیشتری به فعالیتهای حضوری (بدون درگیری با هیچگونه نمایشگر) اختصاص دهید». البته آمارهای بالا به صراحت تأثیر فعالیتهای آنلاین بر ناراحتی نوجوانان را تأیید نمیکنند. درواقع احتمال دارد رویکردی عکس رخ داده باشد. بهبیاندیگر شاید نوجوانان ناراحتتر، زمان بیشتری را به فعالیتهای آنلاین اختصاص میدهند.
برای درک بهتر ارتباط فعالیتهای آنلاین با ناراحتی نوجوانان و جوانان، اخیرا مطالعات پیشرفتهتری انجام شد. در نظرسنجی میدانی، نوجوانان باید روزانه به پنج سری سؤال پاسخ میدادند و وضعیت روحی خود را گزارش میکردند. درنهایت مشخص شد هرچه که یک نوجوان زمان بیشتری را در حساب کاربری فیسبوک خود بگذراند، احساس ناراحتی بیشتری دارد، اما احساس ناراحتی الزاما منجر به استفادهی بیشتر از فیسبوک نمیشود (نقض فرضیهی عکس بالا).
سرویسهای شبکههای اجتماعی ادعا میکنند که ما را بیشازپیش به دوستان خود وصل خواهند کرد؛ اما ظاهر کنونی نسل نوجوان (بخوانید معتاد به شبکههای اجتماعی)، نسلی تنها و دگرگونشده را نشان میدهد. نوجوانانی که سهم عمدهای از زمان خود را به گشتوگذار در شبکههای اجتماعی اختصاص میدهند و زمان کمتری به ملاقاتهای حضوری میپردازند، عموما به چنین گزارههایی پاسخ مثبت میدهند« «من زمانهای زیادی احساس تنهایی میکنم»، «من حس میکنم که از دنیا دور افتادهام» یا «من اغلب آرزو میکنم که دوستان خوب بیشتری داشتم». بههرحال آمار نوجوانان تنها از سال ۲۰۱۳ رشد عجیبی داشت و هنوز هم در سطح بالایی قرار دارد.
بررسیهای بالا را از میزان فردی هم میتوان بررسی کرده و نظریهای را ارائه داد. تونگ میگوید لزوما نوجوانانی که بیشتر در شبکههای اجتماعی هستند، تنهاتر نخواهند بود. چون تعدادی از آنها ذاتا اجتماعی محسوب میشود و بههمان مقدار که در شبکههای اجتماعی حضور دارند، به ملاقاتهای حضوری هم میپردازند. البته او درنهایت میگوید که از نگاه جامعتر و در سطح نسلی، فعالیت بیشتر در شبکههای اجتماعی و حضور کمتر در جمعهای حضوری، منجر به افزایش احساس تنهایی میشود.
آمار خودکشی و افسردگی نسل نوجوان آمریکایی در سالهای اخیر افزایش داشته است
پس از احساس تنهایی، نوبت به افسردگی میرسد. مطالعات آماری بهوضوح نشان میدهند که افزایش نگاه کردن نوجوانان به نمایشگرها منجر به افزایش علائم افسردگی میشود. آنهایی که از فعالان حرفهای شبکههای اجتماعی هستند، ۲۷ درصد احتمال افسردگی بیشتر دارند، درحالیکه نوجوانان با فعالیتهای ورزشی، گروهی و خیرخواهانه و حتی مطالعه و درس خواندن بیشتر، آمار افسردگی را بهمقدار قابلتوجهی کاهش میدهند.
نوجوانانی که روزانه بیش از سه ساعت از زمان خود را با وسایل الکترونیکی سپری میکنند، ۳۵ درصد بیش از سایر احتمال خودکشی یا برنامهریزی برای خودکشی دارند. در آماری دیگر که نشاندهندهی افزایش تنهایی کودکان و نوجوانان آمریکایی است، میخوانیم: «آمار قتل از سال ۲۰۰۷ کاهش داشت، اما در مقابل آمار خودکشی افزایش یافته است». البته چنین آماری برای آمریکا با قوانین خاص اسلحه مطرح میشود و برای تفسیر آن در جوامع دیگر نیاز به مطالعات دقیقتر خواهد بود. بههرحال آن نوجوانان هم با کاهش زمان ارتباطات روبهرو، کمتر به قتل روی میآورند، اما تمایل بیشتری برای خودکشی از نشان میدهند. افزایش نرخ خودکشی نوجوانان نسبت به آمار قتل، در سال ۲۰۱۱ برای اولینبار پس از ۲۴ سال، رخ داد.
افسردگی و خودکشی به عوامل متعددی بستگی دارد و نمیتوان تنها فناوری را مقصر دانست. درواقع در دهههای گذشته و پیش از ظهور گوشیهای هوشمند هم نرخ خودکشی نوجوانان در جوامع گوناگون بالا بود. بههرحال باز هم به نظر میرسد امروزه آمار داروهای ضد افسردگی مبارزه با خودکشی در میان نوجوانان و حتی بزرگسالان بیش از دورههای پیشین تاریخی باشد.
ارتباط بین گوشی هوشمند و افسردگی
چه ارتباط مستقیمی میان گوشی هوشمند و چالشهای روحی و روانی نسل کنونی وجود دارد؟ بهبیان ساده میتوان رسانههای اجتماعی را مقصر افزایش احساس تنهایی در میان نوجوانان دانست. درواقع این ابزارهای جدید که با ادعای وصل کردن کودکان و نوجوانان به یکدیگر بهوجود آمدند، بیش از همیشه احساس تنها ماندن آنها را تشدید میکنند. قبلا گفتیم که کودکان و نوجوانان امروزی زمان کمتری را کنار یکدیگر سپری میکنند. بهعلاوه وقتی آنها گردهم جمع میشوند، تجربههای خود را بهصورت آنلاین و در همان شبکههای اجتماعی بهسرعت به اشتراک میگذارند.
وقتی یک کودک یا نوجوان به جمعی دوستانه دعوت نشود، عموما ازطریق شبکههای اجتماعی از دورهمیهای دوستان خود مطلع میشود. درنتیجه احساس تنها ماندن میکند. بهبیاندیگر میتوان اطلاعرسانی شبکههای اجتماعی را دلیل افزایش احساس تنها ماندن نوجوانان دانست. درنهایت آنها علاوهبر اینکه تنهاتر هستند، احساس تنها ماندن و دور ماندن بیشتری هم میکنند.
آمارها نشان میدهد که دختران بیش از پسران احساس تنها ماندن میکنند. آنها زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی میگذرانند و به طبع، بیشتر از تنها ماندن مطلع میشوند. آمار احساس تنها ماندن دختران آمریکایی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵، افزایش ۴۸ درصدی داشت. درحالیکه همین آمار درمیان پسران ۲۷ درصد بود.
پست کردن محتوا در شبکههای اجتماعی برای فرد ارسالکننده هم طبعاتی دارد. او از لحاظ روانی منتظر تأیید ازطریق نظر یا لایک میماند. آتنا میگوید وقتی عکسی را در اینستاگرام پست میکند، نگرانی زیادی از نظرات مردم دارد. بهعلاوه وقتی لایک یا کامنت مناسب دریافت نکند، احساس ناراحتی زیادی خواهد کرد.
همانطور که گفته شد دختران آمارهای نگرانکنندهتری نسبت به پسران دارند. علائم افسردگی آنها در سالهای اخیر افزایش بیشتری نسبت به پسران داشت و با وجود بالاتر بودن نرخ خودکشی در میان پسران، دخترها نیز بهمرور فاصله را در این سالها کاهش دادهاند.
افزایش نرخ افسردگی در دختران نشانهی رخداد نگرانکنندهتری هم خواهد بود. آنها با احتمال بالاتری در معرض آزارهای آنلاین قرار دارند. پسران دعواها و درگیریهای خود را بیشتر بهصورت فیزیکی انجام میدهند، درحالیکه فضای آنلاین ابزار تحقیر و اذیت دختران را بیشتر و بهتر برای خودشان ایجاد میکند. درواقع آنها امروز راحتتر میتوانند یکدیگر را در فضای آنلاین تهدید و تحقیر کنند و نیازی هم به فعالیتهای فیزیکی و رودررو ندارند.
شرکتهای مدیر شبکههای اجتماعی قطعا از چالشهای گفتهشده خبر دارند و تاحدودی هم برای کاهش آزارهای آنلاین تلاش کردهاند. البته انگیزههای آنها بسیار پیچیده به نظر میرسد. بهعنوان مثال یک سند محرمانهی منتشرشده از فیسبوک نشان میدهد که آنها از حالتهای روحی کاربران خود برای فروش تبلیغات استفاده میکنند. طبق سند منتشرشده، فیسبوک به تبلیغدهندهها اعلام میکند که توانایی تشخیص حالات روحی کاربران را براساس عملکرد آنها در وبسایت دارد. بهعلاوه در بخشی از سند میخوانیم که فیسبوک میتواند لحظهی نیاز نوجوانان به تقویت حس اعتماد به نفس را کشف کند. بههرحال شرکت مذکور نتوانست سند منتشرشده را انکار کند، اما ادعا میکند که ابزاری برای بهرهبرداری از حالتهای روحی کاربران ندارد.
اختلال خواب
در ژوئیه سال ۲۰۱۴ خبری از آتشسوزی در تگزاس منتشر شد که یک نوجوان ۱۳ ساله با بوی آتشسوزی در اتاقخواب خود بیدار شده بود. گوشی هوشمند او آتش گرفته و تختخواب را نیز دچار حریق کرده بود. برای اکثر رسانههای محلی و ملی، آتش گرفتن ناگهانی گوشی هوشمند عجیب و مهم بود: اما برای تونگ، خوابیدن درکنار گوشی عجیبتر به نظر میرسید.
نویسندهی مقاله پس از مطالعهی خبر آتشسوزی از خود پرسیده بود که چگونه میتوان کنار یک گوشی هوشمند خوابید و چرا باید یک نفر در زمان خواب هم گجت خود را در کنارش داشته باشد؟ آیا در زمان خواب هم میتوان به وبگردی پرداخت؟ چگونه میتوان بهراحتی درکنار یک گوشی خوابید؟
تونگ برای روشنتر شدن ابهامش از دانشجوهای خود پیرامون استفاده از گوشی هوشمند در زمان خواب سؤال پرسید. او در کمال تعجب متوجه شد که اکثر آنها در زمان خواب گوشیهای خود را در فواصل بسیار قرار میدهند. استاد نسلشناسی آمریکایی از نزدیک درک کرد که اکثر جوانان امروزی آخرین و اولین فعالیتهای روز خود را به بررسی شبکههای اجتماعی اختصاص میدهند. برخی از دانشجویان با وجود اطلاع از مضر بودن چنین رفتارهایی، باز هم آن را یک اعتیاد غیرقابل ترک نامیدند. حتی برخی از ارتباط نزدیک با گوشی هوشمند گفتند. آنها میگفتند: «اگر گوشبی موبایل در زمان خواب در کنارم باشد، احساس راحتی بیشتری دارم».
نوجوانان حداقل به ۹ ساعت خواب در شبانهروز نیاز دارند
اعتیاد به گوشیهای هوشمند در زمان خواب، منجر به اختلال خواب در نوجوانان هم میشود. آنها که طبق نظر کارشناسان باید ۹ ساعت خواب در شبانهروز داشته باشند، امروزه کمتر از هفت ساعت میخوابند. درواقع درکنار تمامی آمارهای نگرانکنندهی بالا، باید افزایش کمبود خواب (خواب کمتر از هفت ساعت) را هم اضافه کنیم. بهعنوان مثال از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵، آمار کمبود خواب نوجوانان افزایش ۲۲ درصدی داشت.
آمار بالا باز هم نزدیکی ظهور گوشیهای هوشمند به اختلالات نوجوانان را اثبات میکند. در تعریف ساده امروز هم آنهایی که زمان بیشتری را به شبکههای اجتماعی اختصاصی میدهند، خواب کمتری دارند. کار کردن با گوشیهای هوشمند قبل از خواب نیز بهصورت مستقیم روی کیفیت خواب آنها تأثیر میگذارد.
دستگاههای الکترونیکی و شبکههای اجتماعی قدرت بالایی در ایجاد اختلال در خواب دارند. درمقابل افرادی که به مطالعهی کتاب و مجله میپردازند، خواب بهتر و آرامتری خواهند داشت. نکتهی جالب اینکه مشاهدهی بیشازحد تلویزیون هم تأثیر منفی زیادی در خواب افراد ندارد. بههرحال جذابیت گوشیهای هوشمند برای نوجوانان بسیار زیاد است و آنها نمیتوانند در مقابلش مقاومت کنند.
اختلال خواب تأثیرات منفی بسیاری بههمراه دارد. از میان آنها میتوان به کاهش قدرت تفکر و تصمیمگیری، افزایش احتمال بیماری، افزایش وزن و افزایش فشار خون اشاره کرد. بهعلاوه تأثیرات روحی و روانی متعددی همچون اضطراب و افسردگی هم در پی اختلال خواب ایجاد میشود. البته مشخص کردن مسیر دقیق علت و معلولی در اینجا دشوار است. شاید گوشیهای هوشمند منجر به کاهش اختلال خواب و درنتیجه افسردگی میشوند، شاید هم ابتدا افسردگی و درنتیجه اختلال خواب را ایجاد میکنند. بهعلاوه شاید فاکتورهای دیگری در ایجاد همزمان افسردگی و اختلال خواب تأثیر داشته باشند. بههرحال صرفنظر از تمامی مسیرهای مذکور، گوشیهای هوشمند و نور آبی آنها در اتاق تاریک، قطعا نقشی مخرب بر سلامت خواب افراد دارند.
نسلی که دگرگون شد
آمارها و گزارشهای بالا، بهروشنی ارتباط میان افسردگی و گوشیهای هوشمند را اثبات میکنند. مطالعهی همین بخشها کافی است تا والدین برنامههای جدیتری در ارتباط با فعالیتهای نوجوانان خود فکر کنند. درواقع آنها باید با هر روش موجود، کودکان و نوجوانان را به کاهش استفاده از پدیدههای امروز دنیای فناوری همچون گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی تشویق کنند. کارشناسان دنیای فناوری میگویند مدیران بزرگترین شرکتهای این جهان مدرن همچون استیو جابز هم سیاستهایی برای کاهش استفادهی فرزندانشان از شبکههای اجتماعی داشتهاند.
حضور و نفوذ شدید گوشیهای هوشمند، فناوریهای مرتبط و تأثیرات آنها تنها به دوران بلوغ محدود نمیشود. درواقع اثرات افسردگی در طول بزرگسالی هم ادامه خواهند یافت. ازطرفی دوران بلوغ مهمترین دوران برای تقویت مهارتهای اجتماعی محسوب میشود و نوجوانان امروزی با سپری کردن زمان کمتر درکنار دوستان و جامعه، بخش اعظمی از تربیت اجتماعی را از دست میدهند. درنتیجه احتمالا در دهههای آتی شاهد بزرگسالانی خواهیم بود که در مواجهه با موقعیتهای گوناگون، تنها شکلک (ایموجی) مناسب را میشناسند و حتی هوش رفتاری و زبان بدن را نمیشناسند.
با وجود تمام چالشهای مذکور، محدود کردن کودکان و نوجوانانی که همهی عمر به اینترنت متصل بودهاند، راهکار مناسبی به نظر نمیرسد. نویسنده برای توضیح این مسئله، کودکان خود را مثال میزند که در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ متولد شدهاند. فرزندان او هنوز نشانههای نسل iGen را ندارند، اما بهوضوح میتوان ریشه دواندن فناوری را در زندگی آنها مشاهده کرد. احتمالا ما هم در اطراف خود کودکان زیادی را دیدهایم که حتی پیش از یادگیری راه رفتن، کار کردن با آیکنهای تبلت و گوشی هوشمند را آموختهاند.
کودکان امروزی پیش از راه رفتن، کار با گجتهای هوشمند را میآموزند
جدا کردن گجتهای هوشمند از دستان کودکان و نوجوانان امروزی بسیار دشوار است. همانقدر دشوار که جدا کردن کنترل تلویزیون، سوئیچ خودرو و تفریحات رایج در نسلهای گذشته دشوار بود. البته در دوران کنونی آموزش استفادهی مسئولانه از دستگاههای هوشمند قطعا مزایای بیشتری بههمراه دارد. بهعلاوه الهام بخشیدن مدیریت در زندگی و مسئولیتپذیر بودن، اهمیتی چندین برابر پیدا میکند.
تأثیرات بزرگ و مهم دستگاههای الکترونیکی پس از کارکرد بیش از دو ساعته خود را نشان میدهند. امروزه نیز نوجوانان بیش از ۲/۵ ساعت از این دستگاهها استفاده میکنند. در چنین وضعیتی تنظیم کردن برخی مرزهای کلی برای فعالیت، میتواند مانع از دچار شدن آنها به عواقب نگرانکنندهی دستگاههای هوشمند همچون اختلال خواب و افسردگی شود.
مصاحبه با نوجوانان نشان میدهد که خوشبختانه برخی از آنها متوجه عواقب ناگوار وابستگی شدید به دستگاههای هوشمند شدهاند. بهعنوان مثال آتنا در پایان مصاحبه میگوید که حتی در زمان دورهمیهای دوستانه هم اکثر دوستانش به گوشیهای هوشمندشان خیره میشوند. آتنا دیدار با دوستانش را اینگونه توضیح میدهد:
من برای صحبت با آنها تلاش میکنم، اما دوستانم اصلا به چهرهی من نگاه نمیکنند. آنها به گوشی یا اپل واچ خود خیره میشوند. وقتی با کسی صحبت کنید و به شما نگاه نکند، حس دردناکی دارد. من میدانم که نسل پدر و مادرم چنین رفتارهایی نداشتند. اکنون حتی اگر من دربارهی مسئلهی بسیار مهمی دربارهی خودم با دوستانم صحبت کنم، آنها احتمالا اصلا به صحبتهایم گوش نمیدهند.من یک بار با دوستم صحبت میکردم و او در حال ارسال پیامک بود. بهقدری عصبانی شدم که گوشی هوشمندش را به دیوار کوبیدم!