واقعیت مجازی؛ تحول بزرگ بعدی در حوزه سلامت روان
فناوری ظرفیت عظیمی برای کسب بینش درزمینهی عملکرد مغز انسان دارد. دیرزمانی بود که متخصصان نگران این موضوع بودند که واقعیت مجازی به مغز ما آسیب بزند؛ اما این روزها بهنظر میرسد واقعیت مجازی بتواند حتی به مادهی خاکستری ما کمک کند. موج جدیدی از پژوهشهای پیشگام روانشناسی درحالمطالعهی استفاده از واقعیت مجازی برای تشخیص و درمان مشکلات پزشکی مختلف از اضطراب اجتماعی گرفته تا درد مزمن و بیماری آلزایمر هستند. بسیاری از این راهحلها هنوز در مرحلهی آزمایشهای آزمایشگاهی هستند؛ اما برخی از آنها نیز راه خود را به بیمارستانها و کلینیکهای درمانی بازکردهاند.
استفاده از واقعیت مجازی برای آزمایش و تنظیم مغز هنوز در اول راه خود قرار دارد و باتوجهبه کمرنگشدن هیجانها دربارهی سرگرمیها و بازیهای واقعیت مجازی، منطقی است که از خود بپرسیم آیا درمان مبتنیبر واقعیت مجازی رویکردی واقعی است یا فقط حبابی دیگر. تاکنون، شواهد بهنفع آن بوده و پژوهش اخیر نشان میدهد در آینده، واقعیت مجازی متمرکز بر روان بسیار معمول خواهد شد.
در میان این هیاهو، شرکتهای تولیدکنندهی محتوای واقعیت مجازی برای اهداف درمانی بهشدت مدنظر قرار گرفته و تأمین سرمایه شدهاند. اگرچه واقعیت مجازی از دههی ۱۹۹۰ بهطورموفقیتآمیزی برای درمان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) استفاده شده، برنامههای جدید طیف وسیعتری از مشکلات را در نظر میگیرند. بهعنوان مثال، استارتاپ لیمبیکس (Limbix) در پالو آلتوی کالیفرنیا شامل محتوای واقعیت مجازی طراحیشده برای درمان مشکلاتی نظیر اعتیاد به الکل و تنگناهراسی (ترس از مکانهای بسته) و افسردگی در نوجوانان است. شرکت اسپانیایی Psious نیز درمانهایی برای اختلالهای خوردن ارائه میکند.
محتویات کنونی واقعیت مجازی عمدتا بهمنظور استفاده بهعنوان «درمان مواجه» یا «مواجهدرمانی» طراحی شدهاند. در این روش درمانی که نوعی درمان برای اختلالات اضطرابی بهشمار میرود، بیماران در محیطی امن و کنترلشده درمعرض عامل القاکنندهی اضطراب قرار میگیرند و میآموزند تهدیدهایی که از آن میترسند، درواقع آنقدر که فکر میکنند، خطرناک نیستند. بهعنوان مثال، در این روش درمانی کسی که ترس از ارتفاع دارد، بهتدریج با ساختمانهای بلندتر روبهرو میشود (مواجه زنده)؛ درحالیکه کسی که دچار اختلال استرس پس از سانحه شده، در جلسات درمانی خود خاطرهی دلهرهآور مربوط را بازبینی میکند (مواجه خیالی). عمدتا این نوع مواجهها در سناریوهای بهدقت کنترلشده در جهان حقیقی رخ میدهد. بااینحال، واقعیت مجازی به پزشکان این امکان را میدهد که این محیط ایمن و کنترلشده را درون هدست واقعیت مجازی ایجاد کنند که گزینهای بسیار بیخطرتر و سریعتر و ارزانتر است. استفان بوچارد، از دانشگاه کبک در کانادا میگوید:
استفاده از رویکرد واقعیت مجازی به درمانگر این امکان را میدهد که بتواند شدت تجارب بیمار را کنترل کند. بیماران مشارکتکننده در این روش درمانی نیز میتوانند کارهایی انجام دهند که در جهان واقعی نمیتوانند. در یکی از مطالعات خود، ما از بیماران دچار ترس از ارتفاع خواستیم واقعا از روی صخره بپرند.
بااینحال، تمام محتواهای واقعیت مجازی درمانی بهطوریکسانی ایجاد نمیشود. بوچارد میگوید:
حداقل دوسه بار در سال در کنفرانسهایی شرکت میکنم که میبینم در آن شرکتهای استارتاپی ویدئوهایی از محیطهای واقعیت مجازی ارائه میدهند که ناقص است و روانشناسان آنها را آزمایش نکردهاند.
وضع قوانین و استانداردهای شفاف به بیماران و پزشکان این امکان را خواهد داد که محصولات اثربخش را شناسایی کنند. ایجاد چنین قوانینی نیازمند انجام پژوهشهای بیشتر درزمینهی علت اثربخشی درمانهای مبتنیبر واقعیت مجازی است.
آلبرت ریزو، مدیر واقعیت مجازی پزشکی در مؤسسهی فناوریهای خلاقانه دانشگاه کالیفرنیایجنوبی میگوید:
یکی از حوزههای مهم تمرکز باید پیشبینی این موضوع باشد که کدام افراد درمقایسهبا دیگر روشهای درمانی، دربرابر این روش پاسخ بهتری خواهد داشت. بهعنوان مثال، مطالعات نشان میدهند پاسخ بیماران دچار اختلال استرس پس از سانحه که به افسردگی نیز مبتلا هستند، به این روش بهتر از دیگر روشهای درمانی است.
مواجهی واقعیت مجازی که در آن میدان جنگ یا دیگر رویدادهای تروماتیک شبیهسازی میشود، میتواند این رویداد را به زندگی فرد افسرده بیاورد و در آن، او بتواند پاسخ اضطرابی خود را از فراموش کند. بهینهسازی محتوای واقعیت مجازی میتواند بهمفهوم آزمایش با دیگر محرکهای حسی بهغیراز محرکهای بصری نیز باشد. ریزو میگوید:
سؤال مهم این است که در کدام نوع از مداخلات، بیشترین تفاوت ازنظر نتایج درمانی مشاهده میشود. آیا بازخورد لمسی چیزی اضافه میکند یا اینکه افزودن بوهای مجازی به جلسات کمککننده است؟ (اگر از این موضوع متعجب شدید، باید بدانید استارتاپی وجود دارد که روی بوهای مجازی کار میکند).
علاوهبر نقش بالقوه مفید واقعیت مجازی درزمینهی درمان، این روش ممکن است بتواند به تشخیص بیماری نیز کمک کند. بهعنوان مثال، ازآنجاکه فناوری میتواند تمام افراد را در فضای یکسانی قرار دهد، برخی از پژوهشگران بر این باورند که آزمایشهای تشخیصی مبتنیبر واقعیت مجازی برای بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی و ADHD و اوتیسم درمقایسهبا روشهای مبتنیبر مصاحبه، میتواند نتایج عینیتری فراهم کند. علاوهبراین، ازآنجاکه واقعیت مجازی، محیط روزمرهی بیمار را شبیهسازی میکند، پزشک میتواند علائمی را بررسی کند که معمولا خارج از دسترس هستند.
در مطالعهای در سال ۲۰۱۶، پژوهشگرانی از دانشگاههای کمبریج و کالج لندن اثبات مفهوم خود را درزمینهی توسعهی برنامهی واقعیت مجازی برای تشخیص بیماری آلزایمر شرح دادند. پژوهشگران گفتند آزمون واقعیت مجازی آنها را قادر ساخت درمقایسهبا استاندارد طلایی آزمونهای شناختی قلم و کاغذ، با دقت بیشتری بیماری را در مراحل اولیه تشخیص دهند. آلزایمر توانایی موقعیتیابی و نیز حافظه را تحتتأثیر قرار میدهد؛ اما تا زمانیکه هدستهای واقعیت مجازی قابلحمل و مقرونبهصرفه نشوند، پزشکان نمیتوانند این نوع مشکلات را ارزیابی کنند. دنیس چان، از دانشگاه کمبریج میگوید:
نمیتوانیم موقعیتیابی بیمار را با بردن او به کمبریج و خواستن از او برای بازگشت به کلینیک آزمایش کنیم.
درمقابل، پژوهشگران در آزمون واقعیت مجازی از شرکتکنندگان خواستند در فضایی سهبعدی حرکت کنند که راهنماهای مختلفی داشت. هر راهنما وقتی فرد به آن میرسید، ناپدید میشد. درپایان آزمون، از این افراد خواسته شد به محل اولیهی خود بازگردند. توانایی بیمار برای بازگشت به نقطهی اولیه، با دقت ۹۳ درصد ابتلای او به بیماری آلزایمر را پیشبینی میکرد. میزان این دقت در آزمونهای قلم و کاغذ ۶۴ و ۷۹ درصد بود.
بهعقیدهی چان، مهمترین کاربرد آزمون واقعیت مجازی در آزمایشهای بالینی داروهای جدید آلزایمر خواهد بود. درحالحاضر، پژوهشگران معمولا میزان اثریخشی هر دارو را در نمونههای انسانی با استفاده از آزمونهای حافظهی مبتنی بر قلم و کاغذ انجام میدهند و آزمونهای حیوانی با استفاده از مارپیچهای آبی انجام میشود. بااینحال، استفاده از آزمونهای متفاوت قابلیت مقایسهی نتایج آزمایشها در گونههای مختلف را محدود میکند. اگر بتوان موقعیتیابیهای آزمایششده در آزمایشهای دارویی را بهطورمشابهی با استفاده از آزمون واقعیت مجازی روی انسانها آزمود، شاید بتوان بر این مشکل غلبه و نتایج حاصل از آزمایشهای مختلف را مقایسهپذیر کرد. چان میگوید:
شاید داروهایی که قبلا توسعه پیدا کرده بودند، مفید بوده باشند؛ اما روش سنجش نتایج آزمایشهای دارویی خوب نبوده و در نتایج منفی آزمونها نقش داشته باشد.
حتی ممکن است واقعیت مجازی بتواند جایگزین روشهای سنّتی رواندرمانی برای برخی از بیماران یا به روشهای درمانی آنها افزوده شود. اپلیکیشنهایی مانند Joyable کاربر را وارد فعالیتهای پنجدقیقهای مبتنیبر اصول رفتار درمانی شناختی (CBT) میکند. در مطالعهای در سال ۲۰۱۸، اثرهای بالینی مثبتی از سناریو درمانی واقعیت مجازی برای درمان ترس از ارتفاع نشان داده شد که شامل درمانگر مجازی در محیط واقعیت مجازی بود. ترکیب درمانگرهای مبتنیبر هوش مصنوعی و واقعیت مجازی میتواند مزیتهای زیادی داشته باشد. برای مثال، کسانی که وقت یا هزینهی ملاقات شخصی با پزشک را ندارند، میتوانند از این روشها استفاده کنند.
بوچارد میگوید درمانهای واقعیت مجازی خودهدایتشونده میتوانند همچون کتابهای خودیاری عمل کنند و همهجا دردسترس باشند. این مزیت مناسبی برای بیمارانی است که به درمان دسترسی نداشته یا به درمان اختصاصی نیاز ندارند؛ هرچند ریزو هشدار میدهد درمانهای خودهدایتشوندهی مبتنیبر واقعیت مجازی خطرهایی نیز بههمراه دارند. برای مثال، در جلسهی درمانی واقعیت مجازی، درمانگر ضربان قلب و نرخ تنفس و دیگر علائم حیاتی بیمار را کنترل میکند و درصورتیکه بیمار بیشازحد مضطرب شود، او میتواند صحنهها را تغییر دهد یا جلسات را کوتاه کند. این در حالی است که درمانگر مجازی ممکن است نتواند در چنین موقعیتهایی بهخوبی واکنش نشان دهد. ریزو میگوید:
وقتی افراد شروع به خودتشخیصدهی و خوددرمانی میکنند، راه رو به سراشیبی لغزان بدرفتاری بازمیشود. بزرگترین جدال آیندهی در علم روانشناسی این خواهد بود که با هوش مصنوعی و درمانگران مجازی تا کجا میتوانیم پیش برویم؟
ممکن است مدتی طول بکشد تا اینکه واقعیت مجازی جایگزین تکنیکهای تشخیصی سنّتی شود؛ اما این روش در آینده بهطورقطع نقش مهمی در درمان و تشخیص اختلالات روانی و مغزی ایفا خواهد کرد. همچون هر فناوری نوظهور دیگری، برخی افراد این روش را میستایند و برخی از آن بدگویی میکنند؛ اما فقط زمان میتواند نتیجهی واقعی را به ما نشان دهد.