پل آلن را از زبان بیل گیتس بشناسید
بیل گیتس درکنار پل آلن یکی از موفقترین استارتاپهای دوران دات کام یعنی مایکروسافت را تأسیس کرد. آنها دوستان و همکاران همیشگی بودند که یادگاری مهمی از خود بر جای گذاشتند. آلن که درکنار گیتس یکی از مثالهای بارز ثروتآفرینی در دنیای مدرن بود، در سال ۲۰۱۸ از دنیا رفت. گیتس، نزدیکترین دوست آلن، در مراسم خیریهی رسانهی فوربز سخنرانیای کرده بود که در بخشهای اصلی آن، شخصیت آلن را توضیح داد. در ادامهی این مطلب زومیت، چکیدهای از سخنرانی گیتس را با وفاداری به زبان و لحن مقالهی اصلی میخوانیم.
پل آلن یکی از کنجکاوترین افرادی بود که میشناختم. او حتی از زمان کودکی کنجکاوی فراوانی به مسائل گوناگون دنیای پیرامونش نشان میداد. او به همان اندازه که از صحبتکردن دربارهی کامپیوترها لذت میبرد، به موضوعات هنری مانند آثار شکسپیر یا قطعات موسیقی علاقه نشان میداد.
پل پس از رسیدن به دوران بزرگسالی هم رویکرد کنجکاوی خود را ادامه داد. کنجکاوی روی همهی بخشهای زندگی او تأثیر گذاشت؛ تأثیری که حتی به تلاشهای خیرخواهانهاش هم نفوذ کرد. اکثر مردم از بخشندگی او خبر دارند؛ اما امیدوارم آنها بیشتر با عمق و گستردگی تأثیرات کارهای او آشنا شوند. او تأثیراتی واقعی روی بخشهای متعدد جامعهی اطراف خود گذاشت؛ تأثیراتی که از تحقیقات علمی تا حفاظت از منابع طبیعی و حتی بهبود زندگیهای اجتماعی دیده میشوند.
اخیرا در مراسم خیریهی فوربز سخنرانی و دربارهی پل صحبت کردم. جایزهی Lifetime Achievement Award در جریان همین رویداد به پل اهدا شد و من صحبتهای زیر را دربارهی او قرائت کردم:
افتخار میکنم که در این مراسم دربارهی دوست و همکار عزیزم، پل آلن، صحبت کنم. اول از همه بگویم که برای قدردانی بهتر از پل، باید شخصیت او را بهتر بشناسیم. او در تمام زندگی، نیروی محرکهای بهنام کنجکاوی داشت که حرکتهایش را مسیردهی میکرد. پل که از کودکی کنجکاوی زیادی در زندگی میکرد، در ادامهی مسیر هم به موضوعاتی علاقهمند میشد که واقعا در نگاه اول هیچ ارتباطی با هم نداشتند.
بهعنوان مثالی از علایق و موضوعات فعالیتهای متفرقهی پل، او قصد داشت از سوءاستفاده از فیلها جلوگیری کند و سلامت اقیانوسها را بهبود دهد و درکنار آنها، در حوزهی شهرهای هوشمند هم فعالیت کند. بهعلاوه او در ساختن خانه برای افراد بیخانمان هم فعال بود و در منطقهی پیوجت ساند هم فعالیتهایی برای بهبود آموزش کرد.
در سال ۲۰۱۴، پل در فعالیتهای متعددی از کنترل ویروس فلج اطفال تا تلاش برای جلوگیری از شیوع ویروس ابولا در آفریقا مشارکت کرد. او درکنار همهی این فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه، بهصورت جدی به فعالیتهای اصلیاش در حوزهی هوش مصنوعی هم مشغول بود.
پل آلن به موضوعات بسیار متنوعی در دنیای علم و فناوری علاقهمند بود
اگر نگاهی کلی به همهی فعالیتهای پل بیندازیم، متوجه منطق و اصول او در انتخاب مسیرها خواهیم شد. او خود را وقف کارهای دلخواهش میکرد و در موقعیتهایی قرار میگرفت که از اثرگذاری حداکثری خود مطمئن بود. دراینمیان، با وجود اینکه او به مسائل بسیار گستردهای میپرداخت، برای هریک از آنها اشتیاق و انرژی کاملی اختصاص میداد. در ادامه، تعدادی از تصاویر پل را به شما نشان میدهم تا بهتر متوجه توضیحاتم دربارهی شخصیتش بشوید.
اولین مرتبهای که متوجه اشتیاق و شور فراوان پل دربارهی چیزی شدم، در کلاس هشتم تحصیل میکردم. شاید با نگاه به عکس زیر، تصور کنید که او معلم من باشد؛ اما پل تنها سه سال بزرگتر از من بود. دستگاه تلهتایپ بهانهای بود که موجب دوستی من و پل شد. مدرسهی ما، لیکساید، پس از برگزاری برنامهی عمومی فروش محصولات، از درآمد حاصل برای خرید تلهتایپ استفاده کرد. ما از ورود دستگاه جدید به مدرسه بسیار هیجانزده بودیم.
مشکل اصلی استفاده از تلهتایپ، قیمت هنگفت آن بود که برای هر ساعت استفاده، باید ۴۰ دلار پرداخت میکردیم. تنها راه دیگر برای دسترسی به دستگاه، پیداکردن باگ عملکردی در آن بود. درنهایت در مسیر تلاش برای پیداکردن باگ دستگیر شدیم؛ اما این همکاری به اولین قرارداد مشترک من و پل انجامید. شرکت مذکور با ما قراردادی امضا کرد تا در ازای پیداکردن مشکل در دستگاههای کامپیوتری، رایگان از آنها استفاده کنیم. ما تقریبا همهی زمان فراغت خود را به کارکردن با کامپیوترها اختصاص میدادیم. من و پل با هر کامپیوتر دردسترسمان کار میکردیم. البته در همان زمان نیز کامپیوترها، تنها موضوع دلخواه پل نبودند.
تصویر زیر برای نشریهی سالانهی دبیرستان ثبت شد. او همیشه عاشق کتاب خواندن بود و همهی این کتابها را هم خودش انتخاب کرد. اگر نگاهی به مجموعهی کتابهای موجود در عکس بیندازید، متوجه تمایلات متعدد پل میشوید. در میان کتابهای او از رمان تا کتابهای آموزشی و فلسفه و فیزیک تا کتابهای مذهبی همچون انجیل دیده میشوند. البته در دستهی موجود در عکس، کتابهای اصلی دلخواه او یعنی داستانهای علمیتخیلی را نمیبینیم. همیشه فکر میکردم در خواندن کتابهای علمیتخیلی رکورددارد هستم؛ اما او از من کتابهای بیشتری داشت.
پدر پل دستیار کتابدار دانشگاه واشنگتن بود و هربار که به خانهی آنها میرفتم، پر از کتاب بود. بهعلاوه، ازآنجاکه پل زیاد کتاب میخواند، تقریبا دربارهی همهچیز اطلاعات داشت. بهعنوان مثال، یکبار دربارهی گازوئیل کنجکاو بودم و دربارهی اصطلاح پالایش از پل بهعنوان باهوشترین دوستم سؤال کردم. او به بهترین شکل، مفاهیم علمی را برایم توضیح داد و بهخوبی همهی جزئیات را آموختم.
پل بیشتر از من فعالیتهای جالب و جذاب انجام میداد. او گیتار مینواخت و علاقهی شدیدی هم به موسیقیهای جیمی هندریکس داشت. علاقهی شدید او به موسیقی و بهطور کلی فرهنگ عامهپسند بهقدری بود که روی بسیاری از برنامههای آتی زندگیاش هم تأثیر بسزایی گذاشت.
پل میخواست حتما نقشی در دگرگونی دنیای کامپیوتر ایفا کند
یکی از روزها که فاصلهی زیادی هم از لحاظ تاریخی با عکس بالا نداشت، من و پل هر دو در بوستون ساکن بودیم. او با من تماس گرفت و درخواست کرد هرچه سریعتر با او در کیوسک روزنامهفروشی ملاقات کنم. پل جلد شمارهی جدید مجلهی Popular Enelctronics را به من نشان داد که تصویری از کامپیوتری جدید روی آن چاپ شده بود. کامپیوتر جدید Altair 8800 نام داشت و از تراشهای جدید و حرفهای بهره میبرد. به یاد دارم که او جلد را به من نشان داد و گفت:
همهی این اتفاقها بدون حضور ما میافتد.
پل استعداد زیادی در مشاهدهی مسائل از دیدگاههای کلیتر داشت. او پیش از بسیاری از مردم متوجه شد هرچه ریزپردازندهها قدرتمندتر شوند، تنها محدودیت آنها در نرمافزار خواهد بود. توانایی او در تفکر خلاقانه و حل مشکلات بزرگ، عنصری مهم در بسیاری از موفقیتهای اولیهی مایکروسافت بود.
عکس زیر دقیقا زمانی گرفته شد که در مراحل اولیهی رشد بودیم و دفتر شرکت از آلبوکرکی به سیاتل منتقل شد. یکی از اتاقهای آن دفتر بسیار بزرگ بود و تعدادی میز و چند سیستم گوناگون در آن وجود داشت. من و پل اکثر کارهای خود را در این اتاق انجام میدادیم.
ماشینهایی که در عکس زیر میبینید، دستگاههایی هستند که بسیاری از محصولات اولیهی مایکروسافت را با آنها ساخته بودیم. اگر در آن روزها بهشدت روی توسعهی کسبوکار متمرکز بودیم، پل به دیگر علاقهمندیهای خودش هم میپرداخت و به کنجکاوی همیشگی ادامه میداد. او پس از ترک شرکت هم به کنجکاویهایش ادامه داد و روش کاری و ماجراجوییهایش هم کاملا منحصر به خودش بود.
یکبار من و پل در حال تماشای مسابقهی بسکتبال بودیم. او سؤال جالبی از من کرد که مرتبط با خرید تیم ورزشی بود. ابتدا تصور کردم شوخی میکند. هیچیک از دوستان و همکلاسیهای ما تصور نمیکرد روزی پل مالک تیم ورزشی باشد. درنهایت در سال ۱۹۸۸، تیم پورتلند تریلبلیزرز را خرید و چند سال بعد هم سیاتل سیهاکس به داراییهایش افزوده شد. تیم سیاتلی در ظاهر سرمایهگذاری بسیار پرسودی محسوب میشد؛ اما پل بهخاطر سودآوری مالی آن تیم را نخریده بود.
مالک قبلی تیم سیهاکس اعلام کرده بود تیم را به کالیفرنیای جنوبی منتقل خواهد کرد. سیاتل در آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. مقامهای محلی شهر به پل مراجعه کردند و از او خواستند سیهاکس را در سیاتل نگه دارد. او تنها سرمایهگذار با روحیات نزدیک به دنیای ورزش بود که اعتماد مقامها را جلب میکرد. البته، پل علاقهی چندانی به فوتبال نداشت و این تیم هم تاریخچهی بدی از خود بر جای گذاشته بود. بههرحال، او میخواست به سیاتل کمک کند و با قبول ریسک، به مالک جدید تیم تبدیل شد.
خرید تیم ورزشی، تنها با هدف کمک به شهر سیاتل انجام شد
خرید تیم سیاتلی درنهایت بهنفع تیم و شهر تمام شد. پل شهر محل تولدمان را دوست داشت و همیشه برای تبدیل آن به جایی بهتر تلاش میکرد. او میلیونها دلار برای بهبود زندگی بیخانمانهای شهر هزینه میکرد. پل با تلاشهای خود منطقهی مرکزی شهر را که دستاورد مهمی نداشت، به یکی از پرجنبوجوشترین مناطق تبدیل کرد.
پل موزهای بسیار جذاب بهنام Museum of Pop Culture تأسیس و از ایستگاه رادیویی محلی پشتیبانی و سالن سینمای Cinerama را احیا کرد که در کودکی در آنجا فیلم تماشا میکردیم. کمکهای او به مراکز شهری بهحدی بود که دانشگاه واشنگتن دانشکدهی علوم کامپیوتر خود را به اسم او نامگذاری کرد. بهعلاوه، سیاتل میزبان یکی از مهمترین دستاوردهای زندگی پل هم هست: مرکز علمی آلن.
پل همیشه به گسترش مرزهای علم تمایل داشت. او از همان سالهای ابتدایی فعالیت در مایکروسافت، علاقهی خود را به گسترش مرزها نشان میداد. در آن زمان، عملکرد حداکثری تراشهها را در کار با نرمافزارهای مایکروسافت بررسی میکردیم. حتی اکنون و پس از مرگ پل هم تلاشهایش در شکل مؤسسهی علمی آلن به گسترش مرزهای علم منتهی میشود.
وقتی اولینبار شنیدم که پل برنامهای برای تأسیس مرکز مطالعات مغزی دارد، با خود گفتم قطعا او چنین اقدامی انجام میدهد. او از دوران کودکی به درک ساختارها و عملکرد ذهن انسان علاقهمند بود. او از خود میپرسید ذهن چگونه میآموزد؟ آیا نرمافزار میتواند چنین عملکردی داشته باشد؟ وقتی در صنعت ساخت نرمافزار کار کنید، مهمترین مسئله درک ساختار و عملکرد مغز خواهد بود. البته، هرچهبیشتر دربارهی این موضوع مطالعه کنید، متوجه دانش کم و محدود خود میشوید.
هریک از بخشهای مؤسسهی علمی آلن رمزورازهایی خاص از عملکرد بدن انسان را درک میکند. مؤسسهی او علاوهبر مطالعهی مغز، بخشهایی مخصوص علم سلولها و زیستشناسی و ایمنیشناسی دارد. بهعلاوه، مؤسسهی مجزایی هم در این مجموعه وجود دارد که بهصورت اختصاصی هوش مصنوعی در خدمت بشر را مطالعه خواهد کرد.
همهی مؤسسههای مرتبط با پل و تحقیقات آنها در مراحل اولیه قرار دارند. ای کاش پل میتوانست نتایج این همه بخشش خود را از نزدیک مشاهده کند. او یکی از متفکرترین و بااستعدادترین و کنجکاوترین افرادی بود که میشناختم. اگرچه پل زندگی خوب و مرفهی داشت، قطعا لیاقت او بسیار بیشتر بود. او وقتی بهعنوان یکی از اولین اعضای انجمن Giving Pledge برای اعطای ثروت خود اعلام آمادگی میکرد، صحبتهای جالبی کرد:
ثروت ما درنهایت با دلار توصیف نمیشود؛ بلکه چگونگی خدمتکردن ما به دیگران ثروتمان را مشخص میکند.
زندگی پل را میتوان یکی از باارزشترین زندگیهای عصر حاضر دانست. من بسیار دلتنگ او خواهم بود.