داستان‌گویی بهترین راه برای باوراندن حقیقت نیست

شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۰
مطالعه 5 دقیقه
برخی بر این باورند که داستان‌گویی قدرت قانع‌کردن و قبولاندن حقایق به مردم را دارد؛ اما نتایج پژوهشی جدید نشان می‌دهد چنین موضوعی درست نیست.
تبلیغات

داستان‌گویی یکی از قدرتمندترین ابزار بشر است. اغلب مربیان و سیاست‌مداران و تبلیغ‌کنندگان از داستان‌ها استفاده می‌کنند؛ یعنی کسانی‌که قدرت تأثیرگذاری، آموزش، القا و ترغیب دارند. البته، هنوز بحث‌هایی درباره‌ی این مسئله وجود دارد که آیا داستان‌ها می‌توانند مردم را دربرابر واقعیت‌ها متقاعد کنند یا اینکه اثر مخالفی دارند.

نتایج مطالعه‌ی جدیدی نشان می‌دهد که این امر بستگی به این موضوع دارد که چه نوع واقعیتی را می‌خواهید به‌اشتراک بگذارید. در مطالعه‌ی مذکور، نشان داده شده است که داستان‌گویی می‌تواند حقایق قدرتمند و آشکار را کم‌رنگ کند؛ اما موجب انتشار ایده‌های باورپذیرتری شود که به‌طور سطحی درست هستند. البته، توجه به این نکته مهم است که پژوهشگران در مطالعه‌ی خود به حقایق بحث‌برانگیزی نپرداختند که موجب جبهه‌گیری در جامعه می‌شوند. برای مثال، بحث‌هایی نظیر واکسیناسیون یا تغییرات اقلیمی مدنظر آن‌ها نبود. ربکا کروز درباره‌ی روان‌شناسی مصرف‌کننده در دانشگاه نورت‌وسترن مطالعه می‌کند. وی توضیح می‌دهد:

داستان‌ها حداقل تا حدودی با ایجاد اختلال در توانایی ارزیابی حقایق به‌جای جهت‌دادن فرد به‌سوی تفکر مثبت، موجب قانع‌شدن او می‌شوند.

این یافته‌ها به بحث درباره‌ی مزایای داستان‌گویی می‌افزاید؛ درحالی‌که برخی از مطالعات نشان می‌دهند داستان‌ها موجب می‌شوند برخی از حقایق خشک راحت‌تر بلعیده شوند. دیگران نقطه‌ی مقابل را پیدا کرده‌اند؛ مثلا نتایج مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، نشان می‌داد وقتی اطلاعات مربوط به واکسن هپاتیت B به‌شکل روایت برای شرکت‌کنندگان مطرح می‌شد، در مقایسه با حالت توضیح مستقیم واکسن، میزان درک شرکت‌کنندگان از خطرهای عفونت و قصد آن‌ها برای دریافت واکسن بیشتر شد.

همچنین، برخی پژوهشگران نشان داده‌اند داستان‌گویی درباره‌ی مسائلی که میزان بحث‌برانگیزبودن آن‌ها در مقایسه‌ با واکسن کمتر است، بیشتر مانند مانع عمل می‌کند. به‌عنوان مثال، مقاله‌ای که سال گذشته منتشر شد و ۶۲۷ فرد بالغ آمریکایی در آن مشارکت کردند، نشان می‌داد فیلمی داستان‌گونه درباره‌ی آنفلوآنزای پاندمیک (آنفلوآنزایی که همه‌گیر می‌شود) در مقایسه با فیلمی که به‌شیوه‌ی داستانی بیان نمی‌شد، تأثیر کمتری روی افزایش دانش شرکت‌کنندگان می‌گذاشت. با چنین نتایج مختلطی برای روان‌شناسان دشوار بوده است که بدانند چه چیزی در حال وقوع است؛ بنابراین، کروز و همکارش، درک داکر، تصمیم گرفتند این موضوع را عمیق‌تر بررسی کنند. کروز و داکر توضیح می‌دهند:

یکی از توضیحات برای اینکه چرا داستان‌ها موجب کاهش استدلال مقابله‌ای می‌شوند، آن است که داستان‌ها مردم را از ایجاد افکار منفی منحرف می‌کنند. به‌ عبارت دیگر، این موضوع موجب می‌شود افراد بدون تفکر انتقادی به حقایق مدنظر گوش دهند. ازآنجاکه داستان‌ها اغلب جذاب هستند و خود فرایند غرق‌شدن در داستان لذت‌بخش است، شاید تلاش برای استدلال مقابله‌ای موجب شود لذت داستان از بین برود و افراد از داستان بیرون کشیده شوند.

البته این دقیقا همان چیزی نیست که پژوهشگران آن را مشاهده کردند. در مطالعه‌ای جدید، از ۳۹۷ فرد آمریکایی خواسته شد درباره‌ی برند تلفن فرضی مون‌استون نظر دهند. حین مطالعه، به نیمی از شرکت‌کنندگان به‌طور مستقیم حقایق آشکاری درباره‌ی مون‌استون ارائه شد؛ درحالی‌که دیگر شرکت‌کنندگان داستانی را شنیدند که در آن واقعیت‌ها در آن تعبیه شده بود. برخی از این واقعیت‌ها قوی و قانع‌کننده بودند؛ مثلا این تلفن‌ می‌تواند افتادن از ارتفاع ۱۰ متری را تحمل کند و برخی از واقعیت‌ها ضعیف بودند؛ مثلا این تلفن فقط افتادن از ارتفاع یک‌متری را تحمل می‌کند. درپایان، از هرکدام از شرکت‌کنندگان خواسته شد با استفاده از مقیاس عینی، دیدگاه خود را درباره‌ی برند جدید بیان کنند. وقتی واقعیت‌ها قوی و به‌ویژه قانع‌کننده بود، برعکس این موضوع اتفاق افتاد: به‌نظر می‌رسید ذکر خود واقعیت‌ها به‌تنهایی و بدون هیچ داستانی قانع‌کننده‌تر باشد.

به‌دنبال مطالعه‌ی نخست، این‌بار ۳۸۹ فرد دیگر آزمایش شدند و بازهم نتایج مشابهی حاصل شد. در این آزمایش نیز، نه‌تنها میزان واکنش‌های منفی دربرابر واقعیت‌ها کاهش یافت؛ بلکه زمانی‌که آن‌ها به‌شکل داستان به شرکت‌کنندگان ارائه شدند، واکنش‌های مثبت دربرابر واقعیت‌های قوی نیز کاهش پیدا کرد. درواقع، شنوندگان درباره‌ی حقایق به‌شیوه‌ای منتقدانه فکر نمی‌کردند؛ اما در‌عین‌حال، آن را قبول نمی‌کردند. این موضوع نشان می‌دهد وقتی حقایق به‌شکل داستان بیان می‌شود، انسان تفکر انتقادی خود را از دست می‌دهد. پژوهشگران در مقاله‌ی خود می‌نویسند:

این نتایج نشان می‌دهد استفاده از داستان‌ها ازطریق کاهش بررسی درباره‌ی واقعیت‌های ضعیف درمقابل کاهش تمرکز روی افکار منفی موجب متقاعدشدن افراد می‌شود.

پژوهشگران که هنوز از نتایج آزمایش‌های خود راضی نبودند، آزمایش سومی را اجرا کردند. این‌بار از ۲۹۱ شرکت‌کننده‌ی جدید خواسته شد درباره‌ی دارویی فرضی آنفلوآنزا مطالبی بخوانند. اطلاعات مرتبط یا به‌صورت مستقیم یا به‌شکل داستانی درباره‌ی کودکی بیمار به آن‌ها ارائه شد. درپایان، به هرکدام از این افراد گفته شد اگر می‌خواهند اطلاعات بیشتری درباره‌ی این دارو دریافت کنند، ایمیل خود را بدهند. پژوهشگران برای بار سوم، متوجه همان الگو شدند. در این مورد، وقتی اطلاعات در قالب داستان به شرکت‌کنندگان ارائه می‌شد، تمایل آن‌ها به دادن ایمیل و کسب اطلاعات بیشتر کمتر می‌شد.

داستان گویی

به‌طورکلی، این سه آزمایش نشان می‌دهند داستان‌گویی موجب می‌شود حقایق ضعیف‌تر راحت‌تر پذیرفته شوند و پذیرش واقعیت‌های محکم سخت‌تر شود. به‌ عبارت دیگر، داستان‌گویی ممکن است درواقع موجب کم‌رنگ‌شدن حقایق قوی شود و در همین حین حقایق ضعیف را تحکیم کند. در جهان مدرن، جایی که واقعیت‌های جایگزین و اخبار جعلی با سرعت بی‌سابقه‌ای منتشر می‌شوند، این بینشی جالب است که چگونه داستان‌ها می‌توانند واقعیت را تضعیف کنند. کروز می‌گوید:

آگاهی از اینکه داستان‌ها شاید بیشترین مزیت را درباره‌ی حقایقی دارند که از استدلال‌های قانع‌کننده‌ی کمتری برخوردار هستند، با توجه به نگرانی رایج درباره‌ی انتشار اخبار جعلی مهم است. بااین‌حال، این بدان معنا نیست که ذکر داستان لزوما نشانگر وجود واقعیت‌های ضعیف است؛ بلکه وقتی احساس می‌کنید به‌وسیله‌ی داستانی عالی زیرفشار قرار گرفته‌اید، بهتر است کمی بیشتر فکر و به واقعیت‌ها بیشتر توجه کنید تا مشخص شود آن‌ها چقدر خوب هستند.

یکی از محدویت‌های مهم این مطالعه آن است که هیچ‌کدام از حقایق ارائه‌شده از گروه موضوعات بحث‌برانگیز جامعه نبوده است. نویسندگان خاطرنشان می‌کنند وقتی بحث به موضوع‌های داغ‌تر، مانند تغییرات اقلیمی می‌رسد، ممکن است داستان‌ها نقش متفاوتی بازی کنند. پژوهشگران در مقاله‌ی خود می‌نویسند:

زمانی‌که مردم به‌طور طبیعی به استدلال مقابله‌ای تمایل دارند، داستان‌ها ممکن است نقش لحظه‌ای داشته باشند و موجب شوند شنوندگان به داستان گوش کنند و ذهن آن‌ها از افکار منفی منحرف شود.

نتایج این پژوهش در مجله‌ی Personality and Social Psychology Bulletin منتشر شده است.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات