آیا مجبوریم بین عمیق یا وسیع بودن فقط یکی از این دو را انتخاب کنیم؟ شما جنرالیست هستید یا متخصص؟ آیا در زندگی بیشتر برای گسترش مسیر شغلیتان تلاش میکنید یا برای عمقبخشیدن به آن؟ اگر عمیق به این موضوع نگاه کنیم، احتمالا نمیتوان هر دو را باهم دراختیار داشت. زمان شما در طول زندگی محدود است؛ دقیقا مانند انرژی و توجه شما. اگر روی مسئلهای متمرکز شوید، بخت آن را خواهید داشت که بهترین نحو ممکن انجامش دهید. همچنین، اگر برای انجام چند کار تلاش کنید، چیزهای زیادی نیز تجربه خواهید کرد؛ اما در انتها، احتمالا فردی جز فرد غیرحرفهای نخواهید بود.
ضربالمثلی معروف در زبان ما میگوید «سرباز همهی بازیها، پادشاه هیچکدام نیست»؛ یعنی همهکاره هیچکاره است. پیام ضربالمثل این است که انسان با توجه ناکافی به مهارت یا هنر، نمیتواند صاحبش شود. تنها راه رسیدن به مهارت و صاحب هنر شدن تمرکز است. حتی در روانشناسی عامه نیز این تفکر پذیرفته و جا افتاده است. پیام واضح است: برای سرآمدی واقعی در هر زمینهای (هنر، ورزش، علم و...) باید متخصص شوید. اگر این کار را نکنید، دیگران با «۱۰ هزار ساعت تمرین هدفمند» که ظاهرا برای موفقیت لازم است، از شما پیشی خواهند گرفت.
بااینحال، این پیام اشتباهی بیرحمانه است؛ بههمیندلیل، دیوید اپستین در کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» (Range) قصد دارد در این زمینه آگاهسازی کند. قهرمان و هنرمند و برندهی جایزه نوبل شدن به سریع متخصصشدن نیاز ندارد. درواقع، در اغلب مواقع داستان برعکس است. وسعت در نقش متحد عمق و نه دشمن آن ظاهر میشود. اپستین در کتابش تلاش میکند بگوید در جذابترین حوزههای زندگی، جنرالیستها درمقایسهبا متخصصها موقعیتهای بهتری برای رشد دارند و همهکاره و هیچکاره بودن میتواند رمز موفقیت بسیاری از افراد باشد.
معرفی کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟»
مقدمهی کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» به تقابل دو اسطورهی جهان ورزش، تایگر وودز و راجر فدرِر، اشاره میکند و با داستان این دو اسطورهی ورزشی آغاز میشود. تایگر وودز که در میان گلفبازان موفق تمام تاریخ جا دارد، از ششماهگی درحالیکه در خانه راه میرفت، میتوانست روی کف دست پدرش تعادل خود را حفظ کند. او در دوسالگی در دوربین تلویزیون ملی ظاهر شد و با استفاده از چوب گلفی که ارتفاعش به شانههایش میرسید، ضربهای به توپ زد که تحسین باب هوپ را برانگیخت. تایگر پس از نشاندادن استعدادش در اولین ماههای زندگیاش، با تمرینات پرفشار و دائمی چندین سال پیاپی جزو ورزشکارانی بود که بیشترین جوایز و درآمد را کسب کرد.
داستان دوم درباره راجر فدرِر با مادری مربی است که البته هرگز به او آموزش نداد. راجر وقتی راهرفتن را یاد گرفت، میتوانست با مادرش توپبازی کند؛ بااینحال، والدینش با وجود علاقهمندی راجر و استعدادش، اشتیاق چندانی به آموزش او نشان نمیدادند. در طول سالها، راجر از گوشکردن به موسیقی و کشتی گرفتن و فوتبال بازیکردن درکنار تنیس لذت میبرد و بالاخره در دههی چهارم زندگی تصمیم میگیرد دیگر ورزشها، بهویژه فوتبال، را کنار بگذارد تا تنیس را با تمرکز بیشتری دنبال کند. راجر این تصمیم را در دههی چهارم زندگی خود میگیرد. باوجوداین، ظاهرا این مسئله از پیشرفت او در درازمدت جلوگیری نکرد؛ چراکه در اواسط دههی چهارم زندگی، یعنی دورهای که حتی تنیسبازان افسانهای نیز به بازنشستگی فکر میکنند، نفر اول رتبهبندی جهانی بود.
تایگر به نمادی از این ایده تبدیل شد که کمّیّت تمرین آگاهانه عاملی تعیینکننده در کسب موفقیت است؛ درنتیجه، تمرینکردن باید در زودترین زمان ممکن آغاز شود. جالب است تمرکز زودهنگام و متمرکز فقط به مرزهای جهان ورزش محدود نمیشود. غالبا به همه ما آموختهاند که هرچه جهان پیچیدهتر و رقابتیتر شود، باید برای هدایت آن ماهرتر شویم و این یعنی یادگیری را باید زودتر شروع کنیم.
در اینجا، سؤال این است: آیا تنها راه کسب موفقیت شروع زودهنگام و متمرکز در یک حوزه است؟ مسئلهای که همهی ما با آن مواجهایم، نحوهی حفظ مزایای مربوط به تجربههای متنوع و وسیع و تفکر میانرشتهای و تمرکز دیرهنگام در دنیایی است که بهصورت فزایندهای انسانها را بهسوی فراتخصصیسازی سوق میدهد. با وجود تایگرهایی که هدف کاملا روشنی دارند و باتوجهبه اینکه فناوری جهان را به شبکهی عظیمتری از سیستمهای بههمپیوسته تبدیل میکند که در آن هر فرد فقط بخش کوچکی را میبیند، ما به راجرهای بیشتری نیاز داریم. ما به افراد بیشتری نیاز داریم که کارشان را با گسترهای وسیع شروع کنند و در مراحل پیشرفت، چشماندازها و تجربههای متنوعی را در آغوش بگیرند. در این جهان، به افراد بیشتری نیازمندیم که صاحب طیف گسترده باشند.
کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» اثر دیوید اپستین یکی از کتابهای خواندنی در زمینهی رشد فردی و تخصص شخصی است که در آن، نویسنده به سؤالی مهم میپردازد و با آن شما را دگرگون میکند. سؤال مذکور این است: «عمق یا وسعت؟» این کتاب یکی از کتابهای مناسب در حوزهی رشد فردی و تخصص افراد محسوب میشود. نویسنده کتاب را به شیوهی بیان برخی داستانها نوشته و به سرگذشت برخی از افراد اشاره کرده است. این کتاب میخواهد به تمام مخاطبانش بگوید اوضاع جهان بهگونهای پیش میرود که هر کسی در هر جایگاهی وظیفه دارد در کارش به تخصص برسد؛ اما آیا این تخصصیشدن مشکلی ایجاد نمیکند؟
گرگ مک کیون نیز در کتاب« اصلگرایی» تا حدودی به این موضوع اشاره میکند و از مخاطبانش میخواهد که در طول روز کارهای کمتری انجام دهند؛ ولی همین کارهای کم را به بهترین و زیباترین شکل ممکن انجام دهند. اصلگرایی میگوید نیابد سر خودمان را طول روز شلوغ کنیم؛ چون وقتی سرمان شلوغ باشد، لزوما به این معنا نیست که بازدهی بیشتری داریم. درمقابل، کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» یکی از آثار معروف دیوید اپستین است که در آن، روی مسئلهی تخصص بحث و مزایا و معایبش ارزیابی و بررسی میشود. این کتاب میگوید که دراینمیان وظیفهی ما چیست و بهتر است بهسراع عمق برویم یا وسعت. در این کتاب، تلاش بر این است تا پرسش مهم یادشده پاسخ داده شود. اگر بتوانیم پاسخ این پرسش را در زندگی و کسبوکارمان بیابیم، مطمئنا میتوانیم تکلیف خودمان را روشن کنیم و با برنامهریزی دقیق و واضح در عرصهی زندگی و شغل خود ظاهر شویم.
بخشهایی از کتاب
حتما شنیدهاید متخصصان میگویند اگر تمایل دارید فرزندتان به نوازنده تبدیل شود، باید از سنین خردسالی او را در کلاس آموزش پیانو، ویالن و... ثبتنام کنید. در ورزش هم همینطور است. اگر میخواهید فرزندتان ژیمناستیک یاد بگیرد، باید از کودکی او را به کلاس ژیمناستیک بفرستید. در زندگی بزرگسالان هم، این مسائل وجود دارد. برخی از افراد هنگامیکه رزومهای از سوابق کاریشان تهیه میکنند و به شرکتی میفرستند، مسئولان شرکت وقتی میبینند رزومهی او بسیار متنوع است و از این شاخه به آن شاخه بسیار پریده است، به این نتیجه میرسند که آن فرد احتمالا در شرکت آنها نیز پایدار و ماندگار نخواهد بود؛ بنابراین، اگر وارد مجموعهی آنها نشود، خیلی بهتر است.
برخی از بزرگان باور دارند که باید شاخوبرگها و مسائل زائد را از زندگی حذف کرد و به اصل پرداخت تا در آن زمینه به استادی رسید؛ البته این صحبتها نامربوط هم نیست. در جامعهی امروز، همهچیز درحالگسترش است و کسانی موفق هستند که تخصص داشته باشند. دیوید اپستین در کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟»، این پرسش را مطرح میکند که آیا متخصصشدن در یک حوزه اشکالی ندارد و باعث نمیشود از خیلی از مسائلِ زندگی خودمان عقب بمانیم. این کتاب میگوید متخصصشدن در یک زمینه قطعا موانعی نیز بههمراه دارد.
نویسندهی کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» بر این باور است که درکنار افراد متخصص، به افرادی نیاز داریم که در یک گستره (Range) مهارت داشته باشند و در مجموعهای از مسائل بتوانند اظهارنظر تخصصی کنند. دیوید اپستین در بخشی از کتاب میگوید:
وقتی در مسیر تحقیقات بودم، به افراد زیادی برخوردم که هرکدامشان تخصص خاصی داشتند. برخی دکتر، ورزشکار، مهندس و... بودند. جالب بود که اکثر این افراد موفق در زندگی خیلی از این شاخه به آن شاخه پریده بودند. نکتهی جالبتر اینکه بسیاری از آنان تصور میکردند شخص دیگری چنین کاری نکرده است و تنها او بوده که از این شاخه به آن شاخه پریده است؛ بههمیندلیل، هم اکثر این افراد از گذشتهی کاریشان احساس شرمساری میکردند.این در حالی است که میتوان نام این دوره را دورهی نمونهبرداری (Sampling) گذاشت؛ یعنی برخی افراد برای اینکه بتوانند رشتهی دلخواهشان را پیدا کنند، به آزمونوخطا نیاز دارند. ممکن است کسی بگوید من به رشتهی گرافیک علاقه دارم؛ ولی وقتی وارد این رشته میشود و با بازار کار و شرایط حاکم بر آن مواجه میشود، به این نتیجه برسد که انتخابش بهکل اشتباه بوده است و درواقع، علاقهای به گرافیک ندارد. بنابراین، از این شاخه به آن شاخه پریدن چندان هم عیب نیست و باعث میشود خودمان را بیشتر بشناسیم و بفهمیم واقعا در چه زمینهای توانایی و علاقه و استعداد داریم و در کدام حوزه کاری میتوانیم موفق عمل کنیم.
در همین زمینه، ایدهی اصلی کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» این است افرادی که در مجموعهای از مسائل توانایی و دانش و مهارت دارند، درمقایسهبا متخصصان مزایایی دارند که در این کتاب به این مزایا اشاره میشود.
یکی از تحقیقات مهمی که دربارهی دورهی نمونهبرداری یا آزمونوخطا انجام شد، مقایسهی سیستم آموزشی انگلستان و اسکاتلند بود. در انگلستان، دانشآموز مجبور بود خیلی زود رشتهی تحصیلی دلخواهش را انتخاب کند؛ ولی در اسکاتلند به دانشآموز فرصت بیشتری برای انتخاب رشتهی تحصیلی داده میشد تا با رشتههای مختلف آشنا شود و انتخابش درستتر و منطقیتر باشد. نتیجه هم کاملا مشخص بود: احتمال اینکه دانشآموزان انگلیسی پس از پایان سالهای تحصیلی مسیرش را بهکلی تغییر دهند و کار و تحصیلشان ارتباطی باهم نداشته باشد، خیلی بیشتر از دانشآموزان اسکاتلندی بود؛ زیرا دانشآموز اسکاتلندی در این زمینه رشتههای مختلف را دیده و درستتر انتخاب کرده بود.
کاری که سیستم آموزشی انگلستان انجام میداد، مانند این بود که پدرومادر برای کودکشان همسر انتخاب کنند. اگر پدرومادر چنین کاری انجام دهند، درواقع برای کسی همسر انتخاب میکنند که هنوز شخصیتش شکل نگرفته است. بنابراین، آزمونوخطا در زندگی ما خیلی تأثیرگذار است؛ بههمیندلیل، باید با آغوش باز به استقبال آزمونوخطا برویم و هراسی نداشته باشیم و از گذشتهی خودمان شرمسار نباشیم. ما با شغلهای مختلف، روابط اجتماعی مختلف، محیطهای مختلف و... میتوانیم رفتهرفته خودمان را بشناسیم و بدانیم از خودمان و زندگی چه میخواهیم و درنهایت، خودمان را اصلاح کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم.
در کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟»، از مخاطب خواسته میشود گاهی بهجای روش برنامهریزی و اجرا (Plan & Implemet)، بد نیست از روش آزمایش و یادگیری (Test & Learn) استفاده کنیم. بعضی از افراد قبل از اینکه کاری انجام دهند، حسابی نقشه میکشند تا از مشکلات احتمالی جلوگیری کنند و درنهایت، کار را اجرا میکنند. کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» میگوید مدل آزمایش و یادگیری باعث میشود ابتدا وارد کار شویم و حین کار وقتی بهمشکل خوردیم، اشکالات موجود را حذف کنیم تا به راهحل برسیم. البته استفاده از مدل آزمون و یادگیری کار آسانی نیست و به فرهنگسازی نیاز دارد. فرصت خطاکردن را باید به خودمان بدهیم و فکر نکنیم هرگز حق نداریم اشتباه کنیم. البته این فرهنگ باید در جایگاه مصرفکننده هم وجود داشته باشد و وقتی محصولی میخریم و کیفیت مدنظرمان را ندارد، آن را برای همیشه نباید کنار بگذاریم؛ بلکه ممکن است آن برند هوشیار باشد و بتواند اشکالات را خیلی سریع اصلاح کند.
دربارهی نویسنده و ناشر کتاب
دیوید اپستین از نویسندگان برتری است که کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» دومین کتابش است. کتاب اول او، یعنی «ژن ورزشی»، بهقدری موفق بود که باعث شد خیلی سریع مسیر موفقیت و شهرت را طی کند. دیوید اپستین گزارشگر علمی و تحقیقاتی در سرویس خبری پروپابلیکا است و مدارک کارشناسی ارشد در رشتههای علوم محیطزیست و روزنامهنگاری دارد و مطالعاتی در زمینهی نجوم و زمینشناسی نیز انجام داده است. وی نویسندهای ورزشی است؛ بههمیندلیل، لحن و طرز بیانش برای مخاطب و خواننده بسیار گرم و دوستانه و جذاب است.
در سال ۲۰۱۹، انتشارات Macmillan Publishers کتاب «گستره؛ عمق یا وسعت؟» را با عنوان انگلیسی Range: Why Generalists Triumph in a Specialized World منتشر کرد. در ایران نیز، انتشارات نوین این کتاب را در سال ۱۳۹۹ با عنوان «گستره؛ عمق یا وسعت؟» و ترجمهی مهدی بغدادی در ۳۰۰ صفحه روانهی بازار نشر کرد.
نظرات