معرفی کتاب طرز فکر؛ روانشناسی نوین موفقیت
انسانهایی با طرز تفکر ایستا، اعتقاد دارند که افراد با یک سری تواناییهای ذاتی به دنیا میآیند. در نقطهی مقابل انسانهایی که طرز فکرشان با رشد کردن گره خورده است، معتقد هستند که تواناییها آموختنی و قابل رشد هستند. انسانهایی با «طرز تفکر ایستا»، تمام توجه خود را روی نتیجه میگذارند. نتیجهای که باید عالی باشد. اما انسانهایی که «طرز فکر رشد» دارند، فرایند یادگیری و رشد را بسیار مهم میدانند. این دسته از انسانها تلاش را برای رشد لازم و ضروری میدانند.
در همین راستا، دکتر کارول دوک در کتاب «طرز فکر؛ روانشناسی نوین موفقیت»، با معرفی مفهوم «طرز فکر» مبحثی نوین و ساده ولی بهشدت تأثیرگذار را مطرح میکند. کارول دوک، استاد مشهور روانشناسی دانشگاه استنفورد، در نتیجهی دهها سال تحقیق و بررسی خود در زمینهی دستاوردها و موفقیت، به ایدهای پیشگامانه دست یافته است: «قدرت طرز تفکر و نگرش ما». این کتاب، مانند بسیاری از کتابهای این حوزه، پرفروشترین کتاب سایت آمازون در دسته روانشناسی کاربردی بوده و به چندین زبان زندهی دنیا نیز، ترجمه شده است.
معرفی کتاب طرز فکر؛ روانشناسی نوین موفقیت
دکتر کارول دوک یکی از روانشناسان برجستهی دانشگاه استنفورد، بعد از دههها تحقیق به نتیجهی ساده ولی متحولکنندهای رسید: قدرت طرز فکر. در این کتاب خواندنی، او به ما نشان میدهد که چطور موفقیت ما در مدرسه، محلکار، ورزش و هنر و هر کار دیگری که در آن تلاش میکنیم، تحت تأثیر عقیدهی ما درمورد استعدادها و تواناییهای ماست. افرادی که طرز فکر ثابتی دارند و آنهایی که فکر میکنند تواناییهای آنها ثابت هستند، معمولا شانس کمتری برای موفقیت دارند. ولی این طرز فکر که تواناییهای شما در حال رشد هستند، کمک میکند تا والدین، معلمها، مدیران، و ورزشکاران موفقتری باشید. حتی میتوانید از این ایده استفاده کنید تا موفقیتهای بیشتری هم به دست آورید. شما ده ایدهی مهم از این کتاب میگیرید که کمک میکنند با چالشهای خود روبهرو شوید و فرصتهای خود را برای رشد غنیمت بشمارید و استعدادها و تواناییهای خود را شکوفا سازید. هرکدام از این ایدهها را میتوان در یک جمله خلاصه کرد:
- طرز فکر در حال رشد داشته باشید و یادگیری را به موفقیت ترجیح دهید.
- توانایی تغییر تفکر دارید؛ پس اگر لازم بود طرز فکر خود را تغییر دهید.
- میتوانید طرز فکر خود را به تفکر در حال رشد تغییر دهید.
- طرز فکر در حال رشد اجازه میدهد تا کار خود را دوست داشته باشید.
- طرز فکر در حال رشد باعث میشود در هر شرایطی فکر کنید که ارزشش را دارد.
- رابطههای خود را با طرز فکر در حال رشد ببینید.
- میتوانید استعدادهای هنری را که در ذات شما وجود دارند، بهبود ببخشید.
- میتوانید مهارتهای فیزیکی را که در ذات شما هستند، بهبود ببخشید.
- اگر والدین، معلم و مربی هستید، قضاوت نکنید؛ بلکه آموزش دهید.
- همهی ما علائقی داریم که میتوانیم آنها را به توانایی تبدیل کنیم.
موفقیت ما تنها مرهون قابلیتها و استعدادمان نیست؛ بلکه نحوهی نگرشمان به آنها نیز بسیار حایز اهمیت است.
کارول دوک در سه فصل ابتدایی کتاب، ضمن معرفی ایدهی طرز فکر و مباحث جانبی، بیان میکند برخی افراد به ذاتی بودن تواناییها و استعدادهایشان (طرز فکر ثابت) اعتقاد دارند و برخی دیگر به امکان پیشرفت یا پسرفت خود در زمینههای مختلف باور دارند (طرز فکر رشد). برخی نیز با توجه به موضوع مورد بحث، عقیدهی متفاوتی دارند. مثلا برخی افراد باور دارند استعداد نقاشی و هنر ندارند، ولی میتوانند با تمرین و تلاش، مهارتهای ریاضی خوبی کسب نمایند. یعنی تعداد زیادی از ما به ثابت بودن برخی از تواناییها و قابل رشد بودن تواناییهای دیگری اعتقاد داریم.
او توضیح میدهد که چرا موفقیت ما تنها مرهون قابلیتها و استعدادمان نیست؛ بلکه نحوهی نگرشمان به آنها نیز بسیار حایز اهمیت است. او مشخص میکند که چرا ستایش هوش و توانایی افراد باعث سوق دادن آنها به موفقیت و دستاوردهای خوب نمیشود؛ بلکه میتواند آن را نیز به خطر بیندازد. با داشتن طرز فکر صحیح، ضمن اینکه میتوانیم در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف شخصی و حرفهای خود گام برداریم، میتوانیم به کودکان و کارمندانهای خود نیز برای موفق شدنشان کمک کنیم. دوک، حقیقتی را آشکار میسازد که والدین، معلمان، مدیران و ورزشکاران موفق میدانند: چگونه یک ایدهی ساده در مورد ذهن، میتواند باعث ایجاد عشق به یادگیری و داشتن انعطافپذیری لازم برای دستاوردهای شگرف در هر زمینهای باشد.
نویسنده سعی دارد در کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت (Mindest: The New Psychology of Success) نشان دهد تفاوت رفتاری و عملکردی افراد مختلف در دو گروه به چه صورت است. برای این منظور او با عناوین «ورزش؛ طرز فکر یک قهرمان»، «کسبوکار؛ طرز فکر و رهبری»، «طرز فکر در روابط عاشقانه» و «معلمان، مربیان و والدین؛ طرز فکر برای تربیت» بحث را ادامه میدهد و بهصورت کاربردی و تخصصی در هر زمینه بحث میکند.
در انتهای کتاب، «تغییر طرز فکرها» مطرح و راهکارهای عملی زیادی پیشنهاد شده است. اگر بهدنبال شناخت بیشتر خود هستید و مایلید بدانید طرز فکر شما چه تأثیری بر رفتار خود و عزیزان شما دارد، خواندن کتاب «طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت»، گزینهی پیشنهادی مناسبی برای شما است. این کتاب برای کسانی است که میخواهند زندگی خود را تغییر دهند. کسانی که میخواهند احساسات و موفقیتهای خود را افزایش دهند و از زندگی خود رضایت داشته باشند. این کتاب برای والدین، معلمان و مربیان عالی است و به آنها انگیزه میدهد تا آموزش کودکان و شاگردان خود را با رضایت و عشق انجام دهند.
بخشی از کتاب طرز فکر؛ روانشناسی نوین موفقیت
از ابتدای تاریخ بشر، افراد بهطور متفاوتی فکر کردهاند، بهطور متفاوتی عمل کردهاند و متفاوت از یکدیگر زندگی کردهاند، قطعا کسی این سؤال را پرسیده بود که چرا افراد متفاوت هستند. چرا برخی از افراد باهوشتر یا بااخلاقترند؟ آیا چیزی وجود دارد که آنها را برای همیشه متفاوت میکند؟ در این زمینه کارشناسان به دو گروه با نظریههای متفاوت تقسیم شدند، برخی ادعا کردند که یک اساس فیزیکی قوی برای این تفاوتها وجود دارد که آنها را اجتناب ناپذیر و تغییرناپذیر میکند. در طول عصرهای گذشته، منظور از این به اصطلاح تفاوت های فیزیکی، برجستگی روی جمجمه، اندازه و شکل آن (جمجمه شناسی) بوده و امروزه، منظور از آن ژن است.
گروه دوم کارشناسان، تفاوتهای شدید در پسزمینه، تجربه، آموزش یا شیوههای یادگیری افراد را منشا این تفاوتها می دانستند، شاید از دانستن این موضوع تعجب کنید که قهرمان بزرگ این دیدگاه آلفرد بینه، مخترع آزمون IQ بود. آیا آزمون IQ بهطور مختصر به معنای هوش تغییرناپذیر کودکان نبود؟ درواقع نه.
بینه، مردی فرانسوی بود که در اوایل قرن بیستم در پاریس کار میکرد و این تست را طراحی کرد تا کودکانی را شناسایی کند که سیستم آموزشی مدارس عمومی پاریس برایشان مفید نبود. بدین صورت برنامههای آموزشی جدیدی می توانست طراحی شود که این دانش آموزان را به مسیر پیشرفت بازگرداند. بینه بدون انکار تفاوتهای فردی در هوش کودکان، معتقد بود که آموزش و تمرین میتواند تغییرات اساسی در هوش به ارمغان آورد. او در کتاب خود به نام «ایدههای مدرن در مورد کودکان»، که در آن خلاصه ی کارش با صدها کودکی را که با مشکلات یادگیری دست به گربیان بودند بیان میکند، میگوید:
چند تن از فلاسفهی مدرن، ادعا میکنند که هوش هر فرد مقدار ثابتی است، مقداری که نمیتواند افزایش یابد. باید به این بدبینی وحشیانه اعتراض کنیم و واکنش نشان دهیم. ما با تمرین، آموزش و مهمتر از همه، روش، موفق به افزایش توجه، حافظه و قضاوتمان میشویم و به معنای واقعی کلمه به فرد باهوشتری نسبت به قبل تبدیل میشویم.
حق با کیست؟ گیلبرت گوتلیب، عصبشناس برجسته بیان میکند، نهتنها ژنها و محیط در رشد ما با یکدیگر همکاری دارند، بلکه ژنها نیازمند ورودیهایی از محیط هستند تا به درستی کار کنند. درعین حال، دانشمندان اخیرا متوجه شدهاند که افراد از ظرفیت یادگیری مادامالعمر و رشد مغزی بیشتری نسبت به آنچه تاکنون فکر میکردند، بهرهمند هستند، البته، هر فرد استعدادهای خودش را نیز دارد.
نویسنده در بخشهای مختلف کتاب دربارهی اینکه چرا در مورد این مدل طرز فکرها شروع به بررسی کرده است میگوید: وقتی جوان بودم در تحقیقات متوجه رفتارهای بچهها در موقع پازل حل کردن شدم. پازلهایی که پشت سر هم سختتر میشدند. یک سری از بچهها ناامیدانه دیگر علاقهای به ادامه دادن نداشتند، اما یک سری میگفتند که عاشق چالش هستند و رفتارشان کاملا متفاوت بود. در نهایت کارول دوِک تحقیقات خودش را در این زمینه منتشر میکند و به دو مدل طرز فکر میرسد:
- طرز فکر ثابت: این طرز فکر میگوید آدمها به یک سری ویژگیهای تغییرناپذیر اعتقاد دارند. به عبارتی هر شخصی یک سری ویژگیها، توانایی و استعداد را از ابتدای تولد دارد. مقدار آن هم ثابت است و تغییر نمیکند. افراد با این طرز فکر هم مدام هم در حال اثبات ویژگیها و تواناییهای خودشان هستند.
- طرز فکر رشد: این طرز فکر به قابل تغییر بودن اعتقاد دارد. یعنی اینکه هر کسی با تلاش و تمرین میتواند پیشرفت کند. یعنی هر یک از ویژگیهای اولیه هر انسانی با تمرین و تلاش میتواند پرورش پیدا کند. و یک نکتهی مهم اینکه در طرز فکر رشد، موفقیت بهمعنای یادگیری هست نه اثبات باهوش بودن!
افرادی که طرز فکر رشد دارند، صرفا بهدنبال چالش نیستند، بلکه از آن لذت میبرند؛ چون اطلاع دارند که با چالش میتوان رشد کرد.
کتاب میگوید افرادی که طرز فکر رشد دارند، صرفا بهدنبال چالش نیستند، بلکه از آن لذت میبرند؛ چون اطلاع دارند که با چالش میتوان رشد کرد. آنها بهطور کلی از هر چیزی که باعث یک قدم رو به رشدشان شود، استقبال میکنند. نقلقول معروفی در دههی ۶۰ میلادی بود که میگفت: «شدن» بهتر از «بودن» است. این دقیقا چیزی است که افرادی با طرز فکر رشد بهدنبال آن هستند. اما در طرز فکر ثابت، اجازهی «شدن» داده نمیشود؛ چون آنها باید از قبل این خصوصیات را داشته باشند که ندارند.
یکی از مواردی که در طرز فکرهای مختلف تفاوت بسیار بنیادینی با یکدیگر دارند، به مفهوم شکست اشاره میکند. اینکه چه برخودی با شکست داریم هم موضوعی است که تا انتهای کتاب، بسیار به آن اشاره میشود. طرز فکر رشد، شکست را کاملا مانند یک تجربه میداند. یعنی شکست بهمعنای تمام شدن نیست. بااینحال، در طرز فکر ثابت، شکست از عمل شکست خوردن (من شکست خوردم) به هویت (من شکستخورده هستم) تبدیل میشود. نویسنده در این کتاب میگوید طرز فکر بخش مهمی از شخصیت شما است، اما قابل تغییر است. باید طرز فکرها را شناخت و در ویژگیهای هر کدام تعمق کرد.
نویسنده در فصل سوم کتاب به این موارد اشاره میکند که اگر دانشمندان بزرگ طرز فکر رشد نداشتند، نمیتوانستند کشف، اختراع و دستاوری ارائه دهند؛ چون نمیتوانستند به رو به جلو باشند و پیشرفت کنند. همچنین به این مورد، بهدرستی اشاره میکنه که موفقیتها یکشبه نیستند. پشت هر موفقیتی یک مسیر طولانی قرار دارد؛ مسیر طولانی که ارادهی رسیدن به آن و تلاش برای آن، از طرز فکر رشد نشات میگیرد.
در این قسمت کتاب نیز مانند خیلی از قسمتهای دیگر، یک داستان روایت میشود. داستانی از یک معلم با طرز فکر رشد. در اصل همهجای کتاب از این داستانها است اما این داستان یک مدل پرسیدن را مطرح میکند که بسیار جالب است. یکی از دبیرستانهای بد از لحاظ سطح علمی در لسآنجلس، دبیرستان گارفیلد بود. معلمی بهنام جیمی اسکلنته برای تدریس انتگرال، به این دبیرستان رفته بود. این معلم از خودش پرسید: «چگونه میتوانم به آنها آموزش دهم؟» نه اینکه بپرسد «آیا میتوانم به آنها آموزش دهم؟». همچنین پرسید که این دانشآموزان چگونه میتوانند به بهترین شکل درس انتگرال را یاد بگیرند؟» نه اینکه بپرسد «آیا این دانشآموزان میتوانند انتگرال یاد بگیرند؟»
نکتهی مهم این بود که با این طرز فکر بسیار ساده، نحوهی پرسیدن و فکر کردن به یک قضیه نیز کاملا تغییر کرد. او در ادامهی این بخش میگوید: «در سال ۱۹۸۷ تنها ۳ مدرسهی دولتی در آزمون حساب دیفرانسیل و انتگرال پیشرفته، دانشآموزان بیشتری نسبت به بقیه مدارس داشتند و یکی از این مدارس هم، مدرسهی گارفیلد بود».
کتاب «طرز فکر؛ روانشناسی نوین موفقیت» یک فصل ورزشی هم دارد که پر از داستان و تجربههای مفید است. این فصل ابتدا دربارهی نحوهی برخورد با شکست و همچنین در مورد مسئولیت پذیرفتن شکست صحبت میکند. این فصل میگوید که در طرز فکر رشد، افراد بهصورت کامل متوجه اشتباه هستند و مسئولیت شکست رابر عهده میگیرند. دومین نکتهی این بخش نیز دربارهی این است که باید مراقب موفقیت باشیم. موفقیت میتواند شما را به طرز فکر ثابت برساند. «من پیروز شدم چون با استعدادم! بنابراین به بردن ادامه خواهم داد».
دربارهی نویسنده و ناشر کتاب
دکتر کارول دوک یکی از برجستهترین محققین در حوزههای شخصیت، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد است. او در دانشگاه کلمبیا استاد روانشناسی بود و امروزه در دانشگاه استنفورد به تدریس مشغول است. او در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه برنارد فارغالتحصیل شد و دکترای خود را در سال ۱۹۷۲ از دانشگاه ییل گرفت. یکی از معروفترین کارهای او تحقیق درمورد طرز فکر و تأثیر آن بر موفقیت بوده است. کارهای او در انتشاراتی مانند نیویورک پست، نیویورک تایمز و بوستون گلوب منتشر شدهاند. کارول دوک، استاد مشهور روانشناسی دانشگاه استنفورد، در نتیجه دهها سال تحقیق و بررسی خود در زمینه دستاوردها و موفقیت، به ایدهای پیشگامانه دست یافته است.
«قدرت طرز تفکر و نگرش ما» او توضیح میدهد که چرا موفقیت ما تنها مرهون قابلیتها و استعداد ما نیست، بلکه نحوهی نگرشمان به آنها نیز بسیار حایز اهمیت است. او مشخص میکند که چرا ستایش هوش و توانایی افراد باعث سوق دادن آنها به موفقیت و دستاوردهای خوب نمیشود، بلکه میتواند آن را نیز به خطر اندازد. تاکنون ۱٫۸ میلیون کپی از این کتاب فروخته شده است و یکی از کتابهای پرفروش مؤسسات انتشاراتی پنگوئن و رندومهوس است. یکی از کتابهایی که میتواند به همراه این کتاب بسیار مفید باشد، کتاب «راهنمای طرز فکر در حال رشد» نوشتهی آنی بروک است. این کتاب پرفروشترین کتاب آمازون در حوزهی روانشناسی آموزشی است. همچنین کتاب «پشتکار: قدرت پشتکار و علاقه» نوشتهی آنجلا داکورث نیز میتواند در کنار این کتاب به شما کمک کند تا درک بهتری از طرز فکر در حال رشد داشته باشید.
دکتر کارول دوک در این کتاب، با معرفی مفهوم «طرز فکر» مبحثی نوین و ساده ولی بهشدت تأثیرگذار را مطرح میکند. نویسنده میکوشد نشان دهد تفاوت رفتاری و عملکردی افراد مختلف در دو گروه به چه صورت است. کتاب طرز فکر با عنوان انگلیسی «Mindset: The New Psychology of Success» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. انتشارات نوین نیز این کتاب را در ۳۲۰ صفحه و با ترجمهی شهلا ثریاصفت به بازار عرضه کرد.
نظرات