درک زمان مناسب برای تعقیب طرح کسب و کار یا رها کردن آن
پیش از شروع بحث، دو نقلقول معروف پذیرفتهشده را یادآوری می کنیم که به نظر باهم در تضادند. اولی ماجرای سنگشکنی است که با تبرش صدبار به یک سنگ ضربه میزند، اما تلاشش بینتیجه میماند. بعد او ضربه صد و یکم را به سنگ میزند و سنگ تکهتکه میشود. درواقع، شکسته شدن سنگ به خاطر ضربهی صد و یکم نیست، به خاطر تلاش و انرژی صرف شده در صد ضربهی قبلی است. پیام داستان این است: پافشاری کنید. آنقدر تلاش کنید که به نتیجه برسید.
دومین نقلقول، حکایت فردی دیوانه است که کاری را بارها و بارها انجام میدهد و منتظر نتیجهی متفاوتی است. پیام این نقلقول این است که اگر کاری را به یک شیوه انجام دادید و جواب نداد، شیوهی عمل خود را عوض کنید.
به موضوع کسبوکار برگردیم. هنگامیکه ایدهی جدید و منحصربهفردی دارید، از کجا باید بدانید که سنگتراش هستید یا فرد مجنون؟ سؤالی که کارآفرینان با آن مواجهاند این است که چه زمانی باید ادامه دهند و چه زمانی از تلاش دست بکشند؟ البته پاسخ بستگی به شرایط موجود دارد. برای موفقیت در کسبوکار یا هر هدف دیگر، شما باید آنقدر تلاش کنید که از موانع سخت رد شوید.
درست مثل سنگتراش، باید به سختکوشی خود حتی زمانی که هیچ نتیجهای قابلمشاهده نیست ادامه دهید. همزمان، برای پیروز شدن، اگر مسیر فعلی شما را به جایگاهی که میخواهید نمیرساند، باید بتوانید موضع خود را تغییر دهید.
اگر نمیتوانید نتیجهی دلخواهتان را ببینید، ما در اینجا سه حالت را برایتان شرح میدهیم که در آنها نباید از ادامهی راه ناامید شوید و دست بکشید، گرچه شاید مجبور باشید رویهی خود را تغییر دهید.
برای دست کشیدن خیلی زود است
آیا به طرح خود زمان کافی دادهاید که بتواند عملی شود و به موفقیت برسد؟ اگر جوابتان منفی است، همچنان روی طرح خود کار کنید. این بدان معنی نیست که آموزههای جدیدی که میتوانند پیشرفت شما را تسریع کنند به طرح خود اضافه نکنید؛ ولی پیش از آنکه به طرحتان زمان کافی داده باشید از آن دست نکشید.
میدانید که کارتان نتیجه خواهد داد
وقتی یقین دارید کاری که انجام میدهید جواب میدهد، تسلیم نشوید. دو راه برای این حالت وجود دارد: اولی تجربهی شخصی شما است. شما قبلاً شاهد بودهاید که همین کاری که در دست اجرا دارید به سرانجام رسیده است. ماجرای سنگتراش را به یاد بیاورید. ممکن است این اولین سنگی نبوده که او به آن ضربه زده است. او با تجربههای قبلیاش میداند که اگر به ضربه زدن را ادامه بدهد، سنگ بالاخره خواهد شکست.
حالت دوم این است که شما تجربهی شخصی ندارید، ولی شاهد بودهاید که دیگران با انجام این روند به موفقیت رسیدهاند. وقتی برای اولین بار سنگتراش به سنگی ضربه زده است، هیچ تجربهی قبلی نداشته، ولی فرد مجربی او را راهنمایی و هدایت کرده است که اگر ناامید نشود و به ضربه زدن ادامه دهد، موفق خواهد شد.
شما یک افق دید روشن و واضح دارید که طرحتان عملی خواهد شد
گاهی اوقات طرحتان زمان کافی پشت سر گذاشته است. بعلاوه شما نه تجربهی شخصی دارید و نه شاهد دیگرانی بودهاید که با این روش به موفقیت رسیده باشند. ولی شما یقین دارید و مطمئن هستید که پیشگام مسیر جدیدی هستید. افق دید روشنی دارید که طرحتان عملی خواهد شد . اگر طرحتان را برای فرد سومی که بیطرف و صادق است شرح دهید، او تصدیق میکند که این مسیر شما را به همان موفقیتی میرساند که در جستجوی آن هستید.
در چنین حالتی بههیچوجه نباید کنارهگیری کنید.
برای مثال، دو تجربهی شخصی مشابه را برای شما تعریف میکنیم. در سال ۲۰۰۲، پولی که بهعنوان کارمند در یک شرکت کار میکرد شغل خود را رها کرد تا اولین کسبوکار شخصی خود را تجربه کند. برنامهی او این بود که خدمات حسابرسی و نظارت مالی را به شرکتهای کوچک ارائه کند. در منطقهی ریموند هیچ مؤسسهای برای چنین خدماتی وجود نداشت و او مطمئن بود که قدم در راه باارزشی میگذارد.
چند ماه بعد او متوجه شد طرح کسبوکارش نقص بزرگی دارد: مدیران شرکتها نمیخواستند بپذیرند که کاری خارج از قراردادهای رسمی انجام دهند. به همین دلیل بود که تاکنون چنین شرکتی وجود نداشت. پولی تصمیم گرفت بهجای عصبانیت یا دلسردی، تمرکز خود را به خدمات مشاورهای آموزش و توسعه اختصاص دهد. او فهمیده بود مالکان شرکتهای کوچک به چنین خدماتی نیاز دارند. این طرح با موفقیت روبرو شد. نکتهی کلیدی تجربهی پولی این است: اول یقین داشته باشید که کالا یا خدماتی که ارائه میکنید باارزش و مورد نیاز است و دوم، اگر افق دید روشنی به عملکرد طرح ندارید و در ضمن زمان کافی هم طی شده و طرح نتیجهای نداشته است، باید روال و سمتوسوی استراتژی خود را عوض کنید.
تجربهی دوم: در سال ۱۹۸۸، داگ در یک شرکت تولید سنسورهای الکتریکی کار میکرد. او متوجه شد که سنسورها همه از یک جنس هستند. برای هر سنسور، چندین تولیدکننده وجود داشت؛ حالآنکه سنسورها تفاوت چندانی باهم نداشتند. با مشاهدهی این امر ایدهی درخشانی به ذهن او رسید.
نهتنها سنسورها به قیمتهای مختلفی فروخته میشدند، بلکه نمایندگان کارخانهها و توزیعکنندگان این کالا بیست تا سی درصد به قیمت نهایی محصولات اضافه میکردند. داگ فکر کرد شرکت او این هزینهی اضافه را که هیچ ارزشی تولید نمیکند، حذف خواهد کرد و به نمایندگان و توزیعکنندگان پولی پرداخت نخواهد کرد. در عوض، شرکت محصولات را بهطور مستقیم و با نرخی پایینتر از نرخ کنونی بهصورت آنلاین به مشتریان میفروشد.
او شرکت و وبسایتی به نام SensorsForLess راهاندازی کرد. تجارت الکترونیک در آن سالها پیشرفتهترین مرحلهی توسعه و تجارت بود و داگ، از تصمیم مبتکرانهی خود بسیار هیجانزده بود. آنچه او در نظر نگرفته بود، این بود که مهندسانی که باید مشتری او میشدند، هنوز سنسورها را به نام تولیدکنندگانشان میشناختند و باوجوداینکه همهی سنسورها عملکرد یکسانی داشتند؛ ولی بازار آنها را بهعنوان کالاهای مختلفی میشناخت. مهندسان از سایت داگ استقبالی نکردند و پس از یک سال او متوجه شد خط فروش آنلاین او بهجایی نمیرسد. او از تلاش دست کشید.
به ماجرای پولی برگردیم. کمی بعد از اینکه او شرکت جدید مشاورهاش را تأسیس کرد، طرح کاملی برای رسیدن به موفقیت در این حرفه پیش چشم داشت. بااینحال پس از سه سال کار شبانهروزی، او هنوز آنقدر درآمد نداشت که حتی از پس پرداخت قبضها برآید. درآمد روی یک نرخ ثابت بیتغییر مانده بود و شاید زمان دلسرد شدن بود. مهم این بود که پولی خط دید روشنی نسبت به کاری که در پیش گرفته بود داشت. شاید نه خودش و نه دیگران تجربهی قبلی در مورد بازدهی چنین شرکتی نداشتند؛ ولی او مطمئن بود حرفهای را آغاز کرده است که او را به مقصد مورد نظرش میرساند. به همین دلیل پایداری کرد و بالاخره سنگ پیش پای او شکسته شد. او نهتنها هزینههایش را پرداخت کرد، بلکه توانست از درآمدش پسانداز کند و سرمایه شرکت را افزایش دهد. بازدهی رونق گرفت و به مدت چهار سال شاهد رشد فوقالعاده درآمد شرکت بود.
کالوین کولیج گفته است:
چیزی در این جهان جای پشتکار را نمیگیرد، نه استعداد، نه نبوغ و نه تحصیلات. مردان ناموفق بااستعداد در این دنیا زیادند. مردم تحصیلکردهی بیکار و بیانگیزه بسیارند. پشتکار، ایستادگی و اراده است که انسان را به مقصد میرساند.
این حرف درست است؛ البته شما گاهی باید برای کاهش خسارات خود، مسیر و سمتوسوی خود را تغییر بدهید. با توجه به راهنماییهای این مقاله، میتوانید تصمیم بگیرید آیا میخواهید ایدهی خود را پیگیری کنید یا خطمشی خود را عوض کنید.