چگونه در شرایط بیثبات اقتصادی، ارزش کسبوکار خود را حفظ کنیم
اگر فکر میکنید ممکن است سه الی چهار سال آینده شرکت خود را بفروشید، باید تأثیر شرایط متغیر اقتصادی بر ارزش کسبوکار خود را هم در نظر بگیرید. آیا میدانید اگر شاخصهای اقتصادی سقوط کنند ارزش کسبوکار شما دستخوش چه تحولاتی میشود؟
بر اساس نظرسنجی BizBuySell، بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، خوشبینی تا حدودی به کسبوکارهای کوچک این کشور بازگشته است. بااینحال چشمانداز اقتصادی آنها هنوز کاملاً روشن نیست: سیاستهای هدفگذاری شکستخورده، شرایط غیرقابلپیشبینی بازار، نوسانات شاخصها و بسیاری عوامل دیگر، باعث آشفتگی برنامههای مالی میشوند و چشمانداز صاحبان کسبوکار در مورد آیندهی شرکتشان را نامشخص و مبهم میکنند. در نظر داشته باشید که در هر کشوری، تعادل و ثبات یا عدم تعادل و نوسانات اقتصادی تحت شعاع تصمیمها، سیاستها و برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت نیروهای غالب قرار دارند.
پاسخ به شرایط متغیر اقتصادی
نوسانات دورهای صنعتی یا وقوع اتفاقات خاص منجر به نوسانات اقتصادی میشوند. (بهعنوانمثال وقتی بانک مرکزی نرخ بهره را افزایش میدهد، یا قرار است قانون مالیات تعدیل شود) از آنجا که این تغییرات خارج از کنترل شما هستند، نمیتوانید مانع از این بشوید که شرکتتان دستخوش مشکلات ناشی از شرایط نامطلوب اقتصادی شود. بااینحال شما باید بدانید تأثیر یک اقتصاد در حال تغییر بر ارزش شرکت شما چیست تا خود را برای پاسخ مناسب به آن آماده کنید.
۱- شاخص اطمینان مصرفکننده
شاخص اطمینان یا اعتماد مصرفکننده میزان خوشبینی مصرفکننده را نسبت به شرایط اقتصادی اندازهگیری میکند. طبق این شاخص هر مصرفکننده بسته به انتظاری که از درآمد آتی خود دارد، رفتار مشخصی را در خرج کردن و هزینه کردن بابت کالاهای مصرفی خود نشان میدهد. هنگامیکه این شاخص پایین باشد، یعنی مصرفکنندگان تمایل کمتری به خرج کردن درآمد قابلتصرف خود دارند. در کشورهای مختلف، سازمانهای تحقیقاتی مستقلی این شاخص را اندازهگیری میکنند.
بهعنوان مالک شرکت، شما همیشه باید رفتار مصرفکننده را زیر نظر داشته باشید. فرض میکنیم شاخص اطمینان مصرفکننده در ماه گذشته ۱۲۵.۶ بوده که در این ماه تا ۱۲۰.۳ واحد پایین آمده است. آیا این میتواند زنگ هشداری برای شما باشد؟
خریداران آیندهنگر کسبوکار، شاخص اطمینان مصرفکننده را موردتوجه قرار میدهند چراکه اگر این شاخص پایین باشد روی درآمد کوتاهمدت شرکت تأثیری منفی خواهد داشت. شما بهمنظور حفظ ارزش شرکت خود باید برنامه درآمد و تقاضا را برای بلندمدت تنظیم کنید و در صورت امکان نشان دهید که نوسانات دورهای رفتار مصرفکننده بر درآمد بلندمدت شرکت شما اثر محسوسی نخواهد گذاشت.
۲- تولید ناخالص داخلی (GDP)
تولید ناخالص داخلی شاخص اصلی سلامت اقتصاد هر کشور است. این شاخص ارزش نهایی کل کالاها و خدمات تولیدشده در داخل یک کشور را در طول یک دوره زمانی خاص (مثلاً یک سال) اندازهگیری میکند. آنچه مهم است نوسان تولید ناخالص ملی هر دوره نسبت به دورهی قبل است. اگر GDP بالا باشد، به این معنی است که شاهد رشد و رونق اقتصادی، کاهش بیکاری و افزایش خرید مصرفکنندگان هستیم. اگر GDP پایین باشد یعنی اقتصاد وارد دوران انقباضی میشود.
اگرچه تغییرات GDP همیشه شرایط اقتصادی حاکم بر کسبوکارهای کوچک را منعکس نمیکند. بااینحال شما بهعنوان صاحب کسبوکار و یک فروشنده بالقوه باید تولید ناخالص داخلی را رصد کرده و استراتژی کسبوکار خود را با آن همسو کنید. مثلاً اگر در یک دوره رکود اقتصادی بخواهید پول زیادی را روی کسبوکارتان سرمایهگذاری کنید، این اقدام شما برخلاف انتظارتان نتایج مالی منفی در پی خواهد داشت و ارزش کسبوکار شما را در نظر خریداران پایین خواهد آورد.
۳- تورم
درحالیکه ضریب اطمینان مصرفکننده و GDP منعکسکنندهی تقاضا برای کالا و خدمات هستند، تورم با شاخص قیمتها در ارتباط است، بهویژه وقتی شاهد افزایش قیمت کالاها و خدمات هستیم.
افزایش قیمت به معنی کاهش قدرت خرید است، درنتیجه افزایش نرخ تورم اثر مثبتی بر پیشرفت و توسعهی کسبوکارهای کوچک نمیگذارد. میتوان گفت کسبوکارهای کوچک در مواجهه با نرخ تورم بالا آسیبپذیر میشوند. کسبوکارهای بزرگ بهتر میتوانند اثر افزایش هزینهها و کاهش دامنهی سود را خنثی کنند.
شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) یکی از ابزارهای اصلی تشخیص نرخ تورم است. این شاخص قیمت تخمینی سبد کالاهای ضروری خانوار را اندازهگیری میکند. اگر ما شاهد افزایش CPI باشیم، یعنی متوسط قیمتها بالا رفته و تورم مثبت است. اگر متوسط قیمتها بهطور مداوم افزایش پیدا کند، کسبوکار شما نسبت زمانی که یک افزایش شدید و ناگهانی قیمتها را شاهد باشیم بیشتر با مشکل مواجه میشود؛ چراکه افزایش مداوم قیمتها توان خرید مصرفکننده را پایین میآورد ولی رشد ناگهانی قیمت چیزی است که مصرفکننده انتظار آن را نمیکشد و نگرش ماندگاری نسبت به آن ندارد.
۴- افزایش نرخ بهره
نرخ بهره برای کسبوکارهای کوچک یک شمشیر دو لبه بهحساب میآید. اگر به هر علتی دولت نرخ بهره را افزایش دهد، دسترسی به سرمایه آسانتر میشود چون بانکها تمایل و انگیزهی بیشتری برای وام دادن به کسبوکارهای کوچک پیدا میکنند. از سوی دیگر نرخ بهرهی بالا هزینهی استقراض را افزایش میدهد و خریداران را به حاشیه میراند.
بهطورکلی اثر افزایش نرخ بهرهی بالا بر کسبوکار و تجارت منفی قلمداد میشود. نرخ بهرهی بالا مشتریان بالقوه را از بازار خارج میکند و باعث میشود تقاضای کالاها و خدمات کم شود، که به دنبال آن شرکتها فرصت رشد خود را از دست خواهند داد.
شما قادر نیستید نرخ بهره را کنترل کنید، اما میتوانید کسبوکار خود را زمانی برای فروش بگذارید که شرایط مطلوبی برای وامگیرندگان موجود باشد.
۵- نرخ بیکاری
کارشناسان اقتصادی نرخ بالای بیکاری را نشانهی یک اقتصاد در حال رکود میدانند. ولی برای شما بهعنوان مالک شرکت، نرخ بیکاری پایین بیشتر نگرانکننده است.
نرخ بیکاری پایین یعنی شرکتهای دیگر نیروی کار زیادی را استخدام کردهاند و یا کسبوکارهای جدید بیشتری تأسیسشدهاند. هر دو حالت کار شما را برای یافتن و استخدام نیروهای متخصص و باصلاحیت سخت میکند.
صرفنظر از اینکه شرایط اقتصادی چگونه است، خریداران برای شرکتی که نیروهای متخصصی را در استخدام خود دارد بهای بیشتری پرداخت میکنند. پس از همین لحظه شروع کنید به یافتن و استخدام بلندمدت نیروهای متخصص، مستعد و ماهر.
نوسانات اقتصادی یکی از واقعیات زندگی است. ولی شما با درک مفهوم این تغییرات و همسو شدن با شرایط جدید بازار، میتوانید ارزش کسبوکار خود را حفظ کنید و حتی در شرایط بیثبات اقتصادی، به پیشرفت خود ادامه دهید.