کتی کاپرینو، روانشناس و کارشناس کسب و کار، در مقالهای تأثیرات تفکر بر پیشرفت کسب و کار را اینگونه توضیح داده است:
بگذارید داستان شخصی زندگیام را برایتان تعریف کنم. من سالها بهعنوان بازاریاب یک شرکت مشغول به کار بودم؛ اما یک روز تصمیم گرفتم شغلم را تغییر دهم و روانشناس خانواده شوم. در طول گرفتن مدرک ارشد روانشناسی، شیفتهی حوزهی آموزش و مربیگری شدم و پس از گرفتن مدرک تحصیلی خودم را بهعنوان «مربی خانواده» معرفی کردم.
پس از آن با سیل عظیمی از مشکلات خانوادگی و شخصی افراد شامل: طلاق، افسردگی، اعتیاد به مواد مخدر، خودکشی، مشکلات سلامتی، سوء استفادهی فیزیکی و عاطفی، بحرانهای ارتباطی، چالشهای شغلی، مسائل مالی، تعارضات بین فردی، خانوادگی و... روبرو شدم. اما با گذشت زمان تجربهی کاریام بیشتر شد و خوشحالم از اینکه بهمرور توانستم حالت روحی مراجعهکنندگانم را در بدو ورودشان به دفتر تشخیص دهم. البته درک نیاز واقعی مخاطب به تمرین و تکرار و تجربه نیاز دارد.
درواقع خدمترسانی به مشتری روشهای مختلفی دارد و هر شخصی به شیوهی خودش آن را انجام میدهد. اما مهم است که بدانید بهعنوان یک کارآفرین، مدیر، مشاور، مربی موفق و...در هر شغلی به چه کسی خدمت میکنید؟ و چگونه میتوانید از علوم جامعهشناسی و روانشناسی برای شناخت مخاطبتان کمک بگیرید و مشتری ایدهآل خود را تعریف کنید؟
پس از سالها تجربه در زمینهی مربیگری و درمان، این را دریافتهام که اگر تمرکزتان را بر کارهایی بگذارید که جاذبه و کششی نسبت به آن ندارید و از لحاظ روحی راضیتان نمیکند، احتمال موفقیتتان بسیار کم است و سوددهی کسب و کارتان پایین میآید. باید شغلی را انتخاب کنید که حل کردن چالشهای آن را نیز دوست داشته باشید. این موضوع اولین گام در راهاندازی یک کسبوکار قوی و درک نیاز مشتری است.
سه اثبات برای تأثیر تفکر بر کسبوکار
۱‐ استفاده از تجربیات شخصی میتواند سبک کارتان را تغییر دهد
ارائه کردن تجربیات شخصی و اطلاعاتتان به مشتری، باعث هدایت و حمایت افراد میشود و مشکلات مخاطبتان را رفع میکند. این همان کاری است که رهبران انگیزشی، معلمان و حامیان انجام میدهند و از تجربیات بد خود برای راهنمایی و الهام دیگران استفاده میکنند.
خاطرات شخصیتان را حتی اگر بد و ناراحتکننده هستند به اشتراک بگذارید و آنها را پنهان نکنید. با عنوان کردن آنها خود واقعیتان را نشان میدهید و اعلام میکنید که چه سختیهایی تجربه کردهاید؛ در نتیجه افراد بیشتری جذب داستان زندگیتان میشوند و اعتماد بیشتری به خدمات و کسب و کارتان پیدا میکنند.
۲‐ مردم میخواهند از یک متخصص واقعی کمک بگیرند
امروزه مردم برای سرمایه و وقت خود اهمیت بسیار زیادی قائلاند و در مورد مشاور، مدرس، صاحبان مشاغل و خدمات، بیشتر تحقیق میکنند تا مطمئن شوند شما شخصی حرفهای و باتجربه هستید و میتوانید بر چالشها غلبه کنید. برای مثال وقتی شخصی به مشاوره مراجعه میکند، مشکلات خانوادگی و شغلی دارد و میخواهد مشاوری با تجربیات مشابه به او آرامش خاطر و انگیزهی تلاش و بهبود شرایط بدهد. درواقع کمکهای داوطلبانهای که شما ارائه میدهید کیفیت خدماتتان را بالا میبرند و به مشتری اطمینان میدهند هزینهای که صرف کرده، مفید بوده است.
حوزهای را که میخواهید در آن متخصص شوید، انتخاب کنید. تحقیق کنید و همهی جوانب را بسنجید و دوباره و دوباره دربارهی خودتان فکر کنید. متخصص شدن زمان میبرد و مسئولیتپذیری میخواهد. پس خوب فکر کنید که از پس چالشهای چه شغلی برمیآیید و در چه مقامی میخواهید به مشتریانتان خدمترسانی کنید.
۳‐ تمام مشکلات زمین به دست شما حل نمیشود
در کنار تمام مواردی که در بالا گفته شد، شما باید بدانید که نمیتوانید تمامی مشکلات زندگی مشتریانتان را حل کنید و این توانایی و وقت گذاشتن سقف محدودی دارد و رسیدگی به تمام مشکلات غیر ممکن است. پس در همهی زمینهها اعلام آمادگی نکنید و فقط در یک یا دو موضوع مشخص متخصص شوید.