نظارت بر چشمانداز محصول وظیفهای است که بر دوش مدیر محصول یک کسب و کار سنگینی میکند. با توجه به اینکه مدیر محصول باید موارد مختلفی مثل رقیبان، بازار هدف و میزان تطابق محصول با مدل کسب و کار را در نظر داشته باشد، کار سختی در اتخاذ تصمیمهای خود پیش رو خواهد داشت. چون وظیفه مدیران محصول بسیار حساس است، آنها جزو بالاترین سطوح مدیریت اجرایی سازمان محسوب میشوند؛ چرا که نقش بسزایی در رساندن کشتی کسب و کار به جزیره موفقیت ایفا میکنند. در مطلب امروز میخواهیم چند فوت و فن نحوهی تصمیمگیری درست این مدیران را در زومیت معرفی کنیم.
اصول اولیه، آماده کردن خود به بهترین شکل ممکن یا بهاصطلاح، توان پوشیدن کلاهها با رنگهای مختلف در موقعیتهای گوناگون است تا بتوانیم تصمیمات مناسبتری اتخاذ کنیم.
از هر مدیری راز موفقیتش را بپرسید، خواهد گفت که در گذشته مرتکب اشتباهاتی شده و از آنها درس گرفته است، درواقع این بخش جداییناپذیر از مسیر حرفهای شدن است. بیشتر مواردی که مدیران یاد میگیرند حاصل از فروش و مدیریت محصولات نیست و اغلب آنها تجربههایشان را به خاطر داشتن مسئولیتهای مختلف یاد گرفتهاند. درواقع این بخشی از زندگی کسانی است که کسبوکارهای مختلف را راهاندازی میکنند و مجبور هستند از پسکارهای گوناگون برآیند. مطلبی که در ادامه میخوابند، از زبان اریل اساراف، کارآفرین و کمک مؤسس Coralogix نوشته شده است.
تجربههای من، همه مرتبط با جنبههای مختلف کسبوکار محصولات هستند که مثل زنجیر به هم وصل شدهاند. وظایف من از بازاریابی، فروش و مدیریت محصولات گرفته تا کنترل کیفیت، پشتیبانی و خدمات پس از فروش را شامل میشود. یکی از چالشهای اصلی من، این بود که چگونه با اطمینان کامل هر تکه از این زنجیر را بدون شانه خالی کردن از مسئولیت، به هم وصل کنم.
فروشندهی درون من میخواست هرچقدر که در توان دارم معامله کنم. مدیریت و بازاریابی در درون من نهادینه شده بود. شخصیت مدیر محصول تنها به فرصتها و چشماندازهای پیش رویش میاندیشد و البته کنترل کیفیت و پشتیبانی درونی من هم هرچقدر دشوارتر و طولانیتر باشد، به بهترین شکل ممکن اتفاق میافتد.
بعد از چندین ماه کلنجار رفتن و تصمیمگیریهای فیالبداهه، نهایتاً توانستم روشی پیدا کنم که با آن بین وظایف مختلفم ارتباط برقرار کنم. این روش «کلاه ششگانه فکر کردن» نام داشت که اِدوارد دی بونوز آن را ارائه داده است. در این تئوری او پیشنهاد پوشیدن کلاههای ششگانه با رنگهای مختلف را مطرح میکند، هر رنگ مشخصکنندهی نوعی تصمیم است که در موقعیتهای مختلف باید گرفته شود. این موقعیتها شامل مدیریت، اطلاعات، احساسات، تشخیص، خوشبینی و خلاقیت هستند.
با تلفیق روشهای ارائهشده توسط دی بونوز با نیازهای خودم، توانستم بالاخره کلاههای مختلف را در موقعیتهای مختلف بپوشم تا کارها را آنجوری که دلم میخواست پیش ببرم. بخش شگفتانگیز برای خود من این بود که نتیجهی کار خودم را با کلاههای مختلف ارزیابی کنم. هرکدام از آنها، چالشی درون من به وجود میآورد. درواقع درسی به من آموزش میداد که باعث میشد محصول و خدمات من مؤثرتر و بهتر شود.
با اجرای هر قسمت از آن در کارهایم تجربههایی باارزش کسب کردم. در اینجا میخواهم ۵ درس را که به من کمک کرد یک مدیر محصول بهتر شوم، برای شما معرفی کنم و تجربهام را در اختیار شما بگذارم تا کمک کند که چشمانداز وسیعتری پیدا کنید:
در جلسات کاری استراتژی معین و دورهای داشته باشید
برای هر بخش اعم از بازاریابی، فروش، مدیریت کالا و همچنین توسعه، کنترل کیفیت، پشتیبانی و خدمات پس از فروش، نماینده یا کارگزار داشته باشید. هرگز باور نخواهید کرد چقدر اطلاعات از نیازهای مشتریانتان توسط تیمهای پشتیبانی شما گردآوری خواهد شد. همه این اطلاعات مربوط به بازاریابی و مدیریت نخواهد بود، بلکه اطلاعات مربوط به تفاوتها و ویژگی رقیبانتان را هم در بر خواهد گرفت. از تکمیل بودن هرکدام از حلقههای این زنجیر قبل از شروع کار و همچنین در دسترس بودن مستندات مورد نیاز در حوزه کاری، اطمینان حاصل کنید.
نیازهای بازار را شناسایی کنید و محصولاتتان را متناسب با آن عرضه کنید
گروههای بازاریابی تشکیل بدهید تا مطمئن شوید خصوصیتی که شما را با آن در بازار میشناسند با استراتژی بازاریابی و نام تجاری شرکتتان مطابقت دارد؛ البته همیشه تلاش کنید محصولی متمایزی در بازار داشته باشید.
بازنگریهای دورهای با تیم فروش داشته باشید
در جلسات کاری سؤالاتی نظیر «چه محصولاتی فروش بهتری دارند؟» «مشتریان حاضرند برای چه مواردی پول خرج کنند؟» «چگونه از نظر مشتریانمان در مورد محصولاتمان آگاه شویم؟» بپرسید. این سؤالات بهاحتمال زیاد شما را به پاسخهای شگفتانگیزی میرساند که به سازمان کمک خواهد کرد یک محصول بهتر و متناسب با نیازهای مشتریان عرضه کند و درنهایت فروش راحتتری پیش روی شما و تیمتان باشد.
در چرخهی کنترل کیفیت محصولات شرکت کنید تا بیشتر در جریان کار قرار بگیرید
هرکسی این را میداند که بهترین شیوه مدیریتی پروژهها بر این استوار است که چگونه نیازهای مشتریان را تبدیل به موردی کنیم که کاملاً با قبل متفاوت باشد. ازجمله بهترین روشهای مدیریتی محصولات، آگاهی از اجرای درست روند اعمال نیازهای مشتری است و همچنین تست آن از طریق PRD و تأیید آن بهعنوان چیزی که قرار بود تولید شود. مطمئن شوید که محصول نهایی از لحاظ کیفیت مطابق نیازهای مشتریان باشد.
بعد از عرضه محصول با ویژگی بهتر حداقل یک تغییر در نحوه پشتیبانی از مشتریان انجام دهید
بزرگترین درس زندگی کاری خود را در زمانهایی یاد گرفتم که با مشتریان صحبت میکردم؛ مشتریانی که نمیدانستند ویژگی جدید به چه دردی میخورد یا اصلاً متوجه نشده بودند قابلیت جدیدی به محصول اضافه شده است.
میدانم گفتن همهی این نکات ساده است و عمل کردن به آنها پشتکار و تلاش فراوان احتیاج دارد تا نهایتاً تبدیل به مدیری مجرب شوید؛ اما ایمان دارم دانستن همه این مراحل واقعاً ضروری است تا شما با تمام وجود متوجه نیازهای مشتریانتان شوید و محصول مناسبی تحویل آنها بدهید. با آسودگی کامل درسهایی را که در طول مسیر میآموزید به اشتراک بگذارید و البته از بازخوردها و نظرات با گشادهرویی استقبال کنید.