چرا در محیط کار، غیر حرفه ای به نظر میرسیم
کالین جنسن، مدیر ارشد اجرایی شرکت Garteiser Honea IPT در سایت Quora میگوید:
چیزی که من هرگز علاقهای به شنیدنش ندارم، اما سالها است بیشتر از هر چیز دیگری میشنوم، این است که افراد نمیدانند چگونه کاری را انجام دهند. در رابطه با آن در گوگل تحقیق کنید، کتابی پیدا کنید؛ اما زمان سه نفر از کارمندان را نگیرید تا کارشان را رها کنند و به شما دستورالعملی را آموزش بدهند. آمادهسازی و آموزش دادن نیروها غالباً در شرکتها برای ثبت شدن و نشان دادن آنها به شرکتهای بیمه انجام میگیرد. گاهی اوقات شرکتها برای آنکه نشان دهند متفاوت و جذابتر از شرکتهای دیگر هستند و راه و روش خاص خود را برای تطابق با شرایط دارند، این تمرینات را برگزار میکنند.
اما افراد موفق صدایی در سرشان ندارند تا به آنها بگوید چه کاری میتوانند انجام دهند یا چه کاری درست است، بنابراین عباراتی مثل «من قبلا کار مشابهی انجام ندادهام» یا «من برای این کار آموزش ندیدهام»، برای آنها به معنی «من تلاشی برای موفقیت در این کار نمیکنم» است.
من شخصا به یاد میآورم بیشترین لذت کاری را زمانی احساس کردم که رئیس از من خواست یک برنامهی ساده برای سهشنبهی آینده بنویسم (من هرگز آموزش برنامهنویسی ندیده بودم) و هرگاه من این داستان را میگویم، کسانی که در اتاق هستند تعجب میکنند که چگونه آن کار را انجام دادم! اما این افراد قطعا پیشرفتی نخواهند کرد؛ چون انتظارات مدیران را برآورده نمیکنند.
به یاد میآورید اشخاصی را که زمان استخدام میگفتند «من از کامپیوتر استفاده نمیکنم» و شما با خیال راحت به دلیل داشتن این مشکل آنها را رد کردید. بهطور اساسی هر کسی که با او ملاقات دارید؛ یا فرد مناسبی برای استخدام است یا فقط میتواند ۲۰ دقیقه از زمان شما را بگیرد. عبارت «من یک حسابدارم. اما کارهای مربوط به دارایی را انجام نمیدهم» را به یاد میآورید؟ این افراد نیز موفقیت آنچنانی نخواهند داشت.
افراد موفق میدانند که هرگز نباید به دفاع از این بپردازند که چرا چیزی جزئی از وظایفشان نیست. آنها میدانند که قبول وظیفه و تلاش برای یادگیری آن، پلهای مهم در راه موفقیت است.
آموزش آکادمیک باید زمانی شروع شود که توانایی شما برای انجام کاری بدون آموزش دیدن، به پایان رسیده باشد. برای مثال شما نرمافزار فتوشاپ را با تجربه کردن یاد میگیرید؛ سپس به کلاس آموزشی میروید تا مهارتهای پیشرفته را آموزش ببینید (یا عادات اشتباهتان را اصلاح کنید). آیا آموزش رانندگی را به یاد میآورید؟ افراد در این کلاس مینشینند و در رابطه با چگونه رانندگی کردن صحبت میکنند. اما شما چیزی متوجه نمیشوید؛ زیرا تنها بخشی که بهطور واضح میدانید تصویر داشبورد ماشین است؛ در واقع خودتان را در شرایطی قرار دادهاید که هیچ تجربهی واقعی در زندگی از آن ندارید! زمانی که در کالیفرنیا بودم، این کلاس ۴۰ ساعت بود و با توجه به قانون، باید قبل از اینکه حتی یک دقیقه پشت فرمان ماشین بنشینید این دوره را بگذرانید.
اکثر کلاسها اینگونه هستند؛ مانند کلاس پاورپوینتی که هرگز برنامهی آن را ندیدهاید و بااینحال نرمافزار آن را توضیح میدهند؛ در صورتی که اگر پیش از شروع کلاس تئوری، ساعات کمی را صرف کلنجار رفتن و آشنا شدن با برنامه بکنید، تأثیر بسزایی خواهد داشت. به عبارت دیگر، اکتشاف زیرمجموعهای از آموزش است.
بنابراین برای شمایی که در جستوجوی کار هستید، حتما در درخواستهای خود ذکر کنید که «با مسائل مبهم مشکلی ندارید» و «منتظر آموزش نمیمانید و خودتان سعی میکنید یاد بگیرید». (تنها زمانی این مسائل را بازگو کنید که حقیقت دارند.) اگر آن شرکت برنامهی آموزشی دارد، منتظر شروع برنامه نباشید و خودتان شروع به یادگیری کنید. زیرا من تضمین میکنم مدیری که مسئولیت استخدام شما را بر عهده داشته و با شما مصاحبه کرده، قبل از شما کسی را برای آموزش دادن الزامات استخدام نکرده است. آنها افراد پرمشغلهای هستند و کارهای زیادی دارند و نمیتوانند برای کشف اینکه چگونه سرعت شما زیاد شود زمان صرف کنند. اگر شما خودتان را بهگونهای معرفی کنید که مایلید مهارتهای نسبتا سادهتر را تا ۸۰ درصد یاد بگیرید و در نتیجه بر هزینهی آموزش آنها تأثیرگذارتر شود، آنها به شما به چشم یک کارمند باارزش نگاه میکنند.