استراتژی های رهبری برای ارتقای کار تیمی
در هر زمینهای که بخواهیم تغییری جدی در زندگیمان به وجود بیاوریم، از کاهش زمان خواب گرفته تا بیشتر ورزش کردن یا بهبود بهرهوری کاری، هدفگذاری امری ضروری برای رسیدن به خواستهای واقعیمان است. بااینحال هدفها آنقدر هم در دسترس نیستند: موسسه تحقیقات و آمار Brain میگوید تنها ۹.۲ درصد از داوطلبان موردمطالعه، توانستهاند به اهداف و تصمیمهایی که در ابتدای سال ۲۰۱۷ برای خود تعیین کرده بودند دست پیدا کنند.
این آمار ناامیدکننده باعث میشود به این فکر کنیم که کجای راه را اشتباه میرویم. این مسئله فقط یک مشکل شخصی نیست، برای تیمهای شرکتی هم تنظیم اهداف و ارتباطات در راستای رسیدن به نتایج خاص، امری ضروری است. پس بهتر است سؤال را اینطور مطرح کنیم: اگر افراد برای رسیدن به هدفهایشان تا این حد با چالش مواجهاند، رهبران کسبوکار چگونه میتوانند کل یک تیم را هدایت کنند تا به اهداف حرفهای و اجرایی شرکت دست یابند؟
مقدمات رسیدن به هدف را آماده کنید
در ابتدای سال کاری، اهداف مشخصشده ممکن است برای برخی از کارمندان مرعوبکننده باشند، بهویژه اگر مقصد نهایی دور و سخت باشد. شما باید اهداف اصلی خود را به مقاطع کوچکتر تقسیم کنید. در نظر بگیرید که اگر میخواهید به قلهی کوه برسید، باید مرحلهبهمرحله از صخرهها بالا بروید. پس اهداف سالانه را به برنامههای سهماهه تقسیم کنید و نقش هر تیم را در این برنامهها مشخص کنید. بهاینترتیب در هر دورهی ۹۰ روزه، میتوانید ببینید چقدر پیشرفت داشتهاید و چقدر به نوک قله نزدیکتر شدهاید. اگر نیاز دارید که پروسهای اصلاح شود یا روندی تغییر کند، پیش از اینکه دیر شود اقدام کنید.
رهبری و هدایت یک تیم از مراحل ابتدایی تا رسیدن به هدف، درست مثل راهنمایی گروهی که میخواهند از کوهپایه به قله برسند، چالشبرانگیز و دشوار است. بااینحال اگر دقیقاً بدانید که چه چیزهایی به تیم شما انگیزه میدهد، میتوانید راهنمای بهتری برای آنها باشید. وقتی اهداف شرکت را تنظیم میکنید، ۳ استراتژی زیر را در نظر داشته باشید. این استراتژیها به شما کمک میکنند آن گروه از افرادی را که هنوز نتوانستهاند نقش خود را در این مسیر درک کنند، یاری کنید:
تیم خود را روی یک نتیجهی مشترک متمرکز نگهدارید
برای ترویج همکاری واقعی و کار تیمی، ابتدا باید مقصد نهایی را به کارمندانتان نشان دهید. یکی از مؤثرترین راههای دستیابی به یک نتیجهی مطلوب، ایجاد اهداف مشترکی است که هر عضو تیم میتواند به سمت آن حرکت کند. یک تیم قوی و متنوع شامل افرادی است که هر یک دارای تخصصهای منحصربهفردی هستند که در هنگام همکاری با دیگران، تقویت میشوند. بهاینترتیب اعضای تیم با کار تیمی، یکدیگر را ارتقا میدهند. فضایی امن برای کارمندانتان مهیا کنید که بتوانند در آن محیط، خود را ابراز کنند، ایدههایشان را به اشتراک بگذارند و از یکدیگر یاد بگیرند. یک هدف روشن و مشترک، بین اعضای تیم هماهنگی به وجود میآورد و آنها را به وظایف خود و نتیجهی نهایی متعهد میکند.
تعیین کردن نتایج و خروجی مورد انتظار مشترک، برای خلق فرهنگ سازمانی که در آن کارمندان در ابراز ایدههای جدید و کشف رویکردهای مبتکرانه احساس امنیت میکنند، ضروری است. برای مثال، گوگل طی مطالعات و تحقیقات خود متوجه شده است که کارمندانی که در محیط کاری خود احساس امنیت میکنند، تمایل کمتری به ترک کار خود دارند، بیشتر از مهارتها و انرژی خود استفاده میکنند و درنهایت عملکرد موفقتری دارند.
هر چه احساس مشترک بیشتری در محیط کار خود به وجود بیاورید، کارمندانتان بهاحتمال بیشتری روی هدف شرکت متمرکز باقی میمانند و با یکدیگر همکاری بهتری خواهند داشت.
وظایف هر تیم و اعضای آنها را مشخص کنید
هر چه بیشتر در مسیر صعود به سمت اهداف جمعی پیش میروید، به خاطر داشته باشید که به هر یک از اعضای تیم، وظایف ویژهای محول کنید. راهنماییهای قوی و روشن شما در مورد نقش کارکنان در خلق پروسههای کارا، بسیار ضروری است.
شما بهعنوان یک رهبر بهمنظور ارتقاء نوآوری و توان تصمیمگیری باید منابع، ابزار، آموزش و تکنولوژی لازم را در اختیار تیم خود قرار دهید، وظایف آنها را برایشان روشن کنید و نشان دهید که در کنار اعتماد صادقانه، از آنها انتظار پاسخگویی دارید. گاهی میتوانید وظایف مشخص را به تیمهای مشخص محول کنید و بهاینترتیب تیمها را در کنار یکدیگر قرار دهید. بهاینترتیب بدون مدیریت میکرو و دخالت در امور جزئی، همهی اعضای شرکت را در راه رسیدن به اهداف هماهنگ کردهاید. با این استراتژی اعضای شرکت شما هم میدانند که بابت چه وظایفی باید پاسخگو باشند و هم میتوانند از خلاقیت و نوآوری خود در پروسههایی که به تولید محصول منتهی میشوند، استفاده کنند.
با ارتباطات دائمی تیم خود را هدایت کنید
رهبر یک شرکت باید با ارتباطات دائمی خود با اعضای تیم، دیدگاهها و اهداف شرکت را به آنها منتقل کند. ارتباطات مؤثر، پایه و اساس تیمی است که با اطلاعات روزآمد، در مسیر حرکت به سمت هدف نهایی پیش میرود.
بر اساس گزارش نشریهی آماری دانشگاه هاروارد، تنها کمتر از نیمی از شرکتهای حاضر در نظرسنجی گفتهاند که پیشرفت کارکنان را در راه رسیدن به هدف، موردسنجش و ارزیابی قرار میدهند. شما باید جلسات منظمی را برگزار کنید تا نهتنها اهداف فعلی خود را موردبحث و بررسی قرار دهید، بلکه ارزیابی کنید که پیشرفت این اهداف با شاخصهای قابلاندازهگیری، برای رسیدن به اهداف بلندمدت و بزرگ شرکت چه ارزشی دارند.
برای مثال اگر اهداف ۳ ماههای را برای تیمهای خود تعیین کردهاید، با برگزاری جلسات هفتگی شرکتی و جلسات تیمی جداگانه، پیشرفت آنها را موردبررسی قرار دهید و در مورد اولویتهای بعدی با آنها به گفتگو بنشینید. بهاینترتیب تیمها درک بهتری از اهداف کلیدی شرکت به دست میآورند و متوجه میشوند اهداف و وظایف تیمشان چگونه در رشد شرکت تاثیرگذار است.
جلسات هفتگی و منظم به اعضای تیم اجازه میدهد که مسئولیت خود را با آگاهی بیشتری به عهده بگیرند، اولویتهای برنامهی خود را مشخص کنند، ایدههای خود را با اعضای دیگر به اشتراک بگذارند و تصمیم بگیرند که چه راهکارهایی برای رسیدن به نتایج مطلوب وجود دارد.
درمجموع میتوان گفت که تنوع اهداف میانه، تا زمانی که یک خط مشخص برای حرکت به جلو وجود داشته باشد، نهتنها مشکلی را به وجود نمیآورد، بلکه بهترین روش برای رسیدن به هدف نهایی است. اگر میخواهید کارمندانتان به سمت قلهی اهداف حرکت کنند، باید به آنها آموزش دهید که با یکدیگر همکاری بهتری داشته باشند و در این راه انگیزهبخش و یاریگر همدیگر باشند.