چگونه به کارمندان کمک کنید تا هدف درونیشان را پیدا کنند
سازمانها منابع قابل ملاحظهای صرف همجهت شدن ارزشها و شرح فعالیتها میکنند، اما الهامبخشترین آنها تا به حال، از التزامهای امنیتی ولوو تا خواستهی فیسبوک برای ارتباط انسانها، در شلوغی و هیاهوی روزمره کمکم ناپدید شدند.
در حقیقت چیزی که کارمندان برای جذب شدن به کار و بالا رفتن رضایت نیاز دارند، پی بردن به هدف درونیشان است. طبق یافتههای Deloitte در مطالعات سال ۲۰۱۶، مردم زمانی نسبت به یک شرکت وفادار و وظیفهشناس هستند که از حرفهی تخصصی و آرزوهای زندگیشان یا به عبارت دیگر از چیزی که برای آنها ارزشمند است، حمایت شود. با وجود اینکه این تحقیقات بر دهههای ۶۰ تا ۸۰ متمرکز شده، اما میشود گفت که این یک عقیدهی مشترک در تمام نسلها است. تفاوتی بین جایگاههای مختلف، شغلهای صنعتی یا آزاد وجود ندارد؛ همهی ما نیاز داریم در کاری که انجام میدهیم ارزش و معنای خاص خود پیدا کنیم.
مدیران میتوانند با کمی مکالمه کمک کنند تا کارمندان با وجود روشهای متفاوت زندگی و کار ، اهداف درونیشان را کشف کنند و آنها را پرورش دهند. یکی از تکنیکها، تئوری شناخت عملکرد است، این تئوری ادعا میکند که تعاریف متفاوت و زیادی از هر عمل میتوان برداشت کرد. زمانی که مدیران تعریفی با سطح بالاتر از کارمندشان داشته باشند، میتوانند به آنها کمک کنند تا بیشتر از همیشه احساس باارزش بودن داشته باشند.
بررسی منظم ۵ محدودهی پرسوجو، برای کمک به کارمندان به جهت کشف و پیدا کردن هدف و خواست درونیشان راه مفیدی است. مدیران میتوانند بپرسند:
شما در انجام چه کاری خوب هستید؟
برای انجام کدام فعالیت کاری به تلاش کمتری نیاز دارید؟ چه فعالیتی را به دلیل اینکه احساس میکنید بهترین فرد برای انجام آن هستید انتخاب میکنید؟ نسبت به اینکه تمام زمانتان را برای حرفه و شغل خود بگذارید چه واکنشهایی دریافت میکنید؟ در اینجا مقصود ما کمک به افراد برای پیدا کردن تواناییهایشان و باز کردن راهی برای رسیدن به آنها است.
از چه کاری لذت میبرید؟
بهطور نمونه در یک هفتهی کاری، به دنبال چه کاری برای انجام دادن میگردید؟ با دیدن چه رخدادی در تقویم کاریتان انرژی میگیرید؟ اگر شما میتوانستید کارتان را بدون هیچ محدودیتی طراحی کنید، چگونه زمانتان را سپری میکردید؟ این سؤالها به افراد کمک میکنند تا کار و فعالیتی که به آن علاقه دارند را کشف و یا بازیابی کنند.
چه چیزی بیشتر احساس مفید بودن به شما میدهد؟
نتیجهی چه کاری باعث میشود تا احساس غرور کنید؟ کدام یک از مهارتهای شما برای گروه یا سازمانتان بسیار مهم و بحرانی است؟ مهمترین اولویتهای شما برای زندگیتان چیست و چگونه کارتان میتواند آن را برآورده کند؟ این نوع از پرسشها ارزش درونی کارها را مشخص و برجسته میکند.
چه چیزی احساس حرکت به جلو و پیشرفت به شما میدهد؟
دورههای آموزش چه حرفهای را میگذرانید تا در آینده بتوانید از آن استفاده کنید؟ برای آیندهی خودتان چه رؤیایی دارید؟ انجام چه کاری در امروز شما را به چیزی که برای خودتان در آینده میخواهید نزدیک میکند؟ در اینجا هدف این است که نشان دهیم چگونه کارهای امروز در آینده به آنها برای رسیدن به اهدافشان کمک میکند.
چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکنید؟
بهترین نوع مشارکت کاری برای شما کدام است؟ دفتر کار و یا افراد مورد علاقهی شما چگونه هستند؟ چگونه کارتان شرایط خانواده و ارتباطات اجتماعیتان را بهبود میبخشد؟ این سؤالها افراد را تشویق میکنند تا در مورد ارتباطاتی که به کارشان معنای بیشتری میبخشد بیشتر فکر کنند.
هدایت و رهبری دیگران برای رسیدن به اهدافشان کار سادهای نیست، اما این استراتژیها میتوانند راهگشا باشند.