نشانههایی که به شما میگویند باید از استارتاپ خود دست بکشید
مطالب زیادی در مورد محاسن شکست نوشته شده؛ اینکه چطور هر شکست مقدمهی یادگیری و پیشرفتهای بعدی است. ولی بدیهی است که پیروزی همیشه احساس بهتری دارد. حرفهی کارآفرینی، مثل بالا رفتن از صخرهها است: باید دشواریهای زیادی پشت سر بگذارید و البته گاهی سخت است که تشخیص بدهید آیا زمان کنارهگیری فرارسیده است یا نه. نرخ بالای افسردگی، طلاق و حتی خودکشی در میان کارآفرینان بیانگر این موضوع است که مردم هنوز نتوانستهاند خود را با فراز و نشیبها، ریسکها و سختیهای این حرفه تطبیق دهند. مطالعات نشان میدهند که ۴۹ درصد کارآفرینان از اختلالات سلامت روان رنج میبرند. در حرفهی کارآفرینی، ادراک و احساسات همیشه بیانگر واقعیت نیستند. پس شما چگونه میتوانید بفهمید چه زمانی، دیگر باید کنارهگیری خود را اعلام کنید؟ در این مطلب به نکاتی که در این زمینه میتوانند نمود بهتری از واقعیت باشند، اشاره میکنیم:
آیا این شکست، سالم و طبیعی است؟
هنگامیکه به توقف رشد یک کسبوکار فکر میکنید، میتوانید این موضوع را در ذهن بیاورید که بهعنوان مثال، رشد فیزیکی طبیعی انسان هم تا سن مشخصی ادامه پیدا میکند. اگر استارتاپ شما بهطور طبیعی و منطقی دوران رشد خود را پشت سر گذاشته باشد، بهتر است از ناراحتی و سرخوردگی دست بکشید و به این فکر کنید که در این دوران چه آموختهاید.ممکن است دلیل شکست شما اصلاً به مشکلات یا اشتباهات مالی ربطی نداشته باشد. شکست سالم، مزایایی دارد که با اندکی بررسی میتوانید به آنها پی ببرید. در طول پروسههای شرکت، چرا و روی چه مسائلی اصرار ورزیده بودید؟ میتوانید نتیجهی بازنگریهای خود را یادداشت کنید و از تحلیل منطقی روندهای پیشرفت و توقف استارتاپ خود، به نکات مهمی پی ببرید.
بگذارید با یک مثال واقعی در دنیای روزمره، چگونگی این مسئله را توضیح دهیم: آقای الف، تصمیم داشت پس از سالها به دانشگاه برگردد تا تحصیلات نیمهتمام خود را در رشتهی MBA از سر بگیرد. برای این منظور، او جلسهای ناموفق با هیئتعلمی دانشگاه پشت سر گذاشت. در این زمان، بجای اینکه اجازه دهد دلسردی او را از پا درآورد، فرصتهای موجود را بررسی کرد و متوجه شد میتواند در یک دورهی آزاد آموزشی امور مالی ثبت نام کند. تحقیقاتش به او میگفت که این دوره حتی بیشتر از یک مدرک MBA برای او کارایی خواهد داشت. با هدفگذاری مشخص و تمرکز بر برنامهها، او توانست پس از اتمام این دوره، شرکتی تخصصی در زمینهی خدمات امور مالی تأسیس کند. شرکتی که به یکی از بزرگترین موفقیتهای او تبدیل شد.
آیا این یک شکست عملیاتی است؟
اکثر کارآفرینان تنها زمانی حاضر به ترک موقعیت خود میشوند که ناگزیر از این کار باشند. بسیاری از اوقات بودجه و سرمایهی آنها به پایان میرسد و مجبورند به دنیای شغلهای عادی روزانه برگردند. این شکست عملیاتی، چیزی نیست که بخواهید از آن بترسید: استارتاپ شما خیلی واضح و مشخص به پایان راه خود رسیده است. بهترین کمکی که میتوانید به خودتان بکنید است که سعی نکنید با قرض و وام و بدهیهای بالا، خودتان را نجات بدهید. همیشه باید بین ریسکهای مالی و عملکرد و بازدهی عملیاتی شرکت توازن برقرار باشد که مشخصاً استارتاپ شما از این تعادل خارج شده یا در آن شکست خورده است.
روال سالمتر این است که خط قرمزی برای ثبات مالی خود داشته باشید. نباید لزوماً بگذارید بودجهی شما به انتها برسد تا متوجه شوید که استارتاپ شما نتیجه نمیدهد. بهتر است یک خط بودجهی حداقل برای خود مشخص کنید. خطی که قاعدتاً نباید از آن پایینتر بروید. تعیین مرزهای سالم اینچنینی، به شما کمک میکند سلامت شخصی و حرفهای خود را بهتر زیر نظر داشته باشید.
آیا این یک شکست زیر-فرآیندی است؟
برخی از شکستها، شکستهای فرعی هستند که از توابع جانبی کسبوکار ناشی میشوند. البته منظور این نیست که اینها شکستهای آسانی هستند. اگر شما دریکی از این دامها گرفتار شدهاید از کارآفرینان یا متخصصان دیگر کمک بگیرید یا لااقل به توصیههای آنها گوش کنید.
شکست بازار
بازار به محصول شما نیازی ندارد. اغلب اوقات شما شاهد علائم این هشدار بودهاید و حتی میتوانستید با مطالعات بازار میزان دقیق آن را اندازهگیری کنید. بازار محصول شما را رد کرده است و این موضوع با سماجت و پافشاری شما حل نمیشود. اما اگر شما به نیازها و خواستهای مشتریان گوش بدهید، میتوانید محصولتان را کامل کنید، ارتقاء بدهید یا به نحوی تغییر دهید. «نه» بازار به محصول فعلی شما، معادل با یک «بله» به محصول دیگری است. حالا به این هدف جدید فکر کنید: محصول جدید شما چیست؟
شکست بازاریابی
شکست بازاریابی زمانی اتفاق میافتد که شما در ادراک خود مبنی بر اینکه بازار به محصول شما چه نگاهی دارد، دچار اشتباه شدهاید. شما نتوانستهاید با پروسهای منطقی و مداوم، خدمات یا محصولات خود را به بازار معرفی کنید. بازاریابی سلسله وار، مداوم و موثق، پروسهای حیاتی و ضروری است که وضعیت محصولتان را در بازار به شما نشان میدهد. یک مربی یا مشاور کسبوکار، میتواند به شما کمک کند آنچه تا این لحظه از چشم شما پنهان مانده، ببینید. آیا از دیدگاه معاملاتی، کار کردن با شرکت شما کار ساده و بدون دردسری بوده است؟
شکست تیمهای کاری
حتی تیمهای بزرگ با اعضای متخصص همیشه کامل و بیعیب نیستند. آیا ممکن است که در استخدام عوامل، نکتهای را فراموش کرده باشید؟ معمولاً استارتاپهایی که توسط یک مؤسس منفرد کار خود را شروع میکنند، با چنین مشکلاتی مواجه میشوند. دوستان کارآفرین شما میتوانند کمک کنند که در صورت لزوم شریکی برای خود پیدا کنید. مسئلهای نیست که شما کارآفرین خوبی نیستید یا کار خود را درست انجام ندادهاید. مسئله این است که گاهی یک شریک مناسب، تیم شما را کامل میکند، افق دید بهتری به استارتاپ شما میدهد و کمک میکند احاطهی بیشتری به محصولات و بازار آنها داشته باشید. در هر صورت اطمینان حاصل کنید که مشاوران شما، میتوانند در کنار هم چیدن یک تیم کاری برنده، به شما کمک کنند.
نگاهتان را به شکست، تغییر دهید
نقل قول معروفی از گاندی وجود دارد که میگوید:
آنها اول شما را نادیده میگیرند. بعد به شما میخندند. سپس با شما مبارزه میکنند و پسازاین است که شما پیروز میشوید.
واقعیت این است که از منظر بیرونی، تشخیص شکست کار آسانی نیست؛ چراکه همهی کارآفرینان چیزی را تولید میکنند که هنوز مشخص نیست بازار به آنها نیازی دارد یا خیر. همهی کارآفرینان، باوجود بلندپروازیهای خود، حس میکنند که روزی شکست خواهند خورد. شما هرگز نمیتوانید بگویید یقیناً در راه موفقیت و پیروزی قدم برمیدارید، همانطور که نمیتوانید یک شکست کامل را پیشبینی کنید. ولی مهم است که به علائم هشداردهندهای که در کنترل فردی شما نیستند توجه کنید و شکست کارآفرینی را شکست شخصی خود ندانید. ممکن است شما رهبر خوب و موفقی باشید، حتی اگر متریکهای کسبوکارتان در حال سقوط باشند.
بنابراین اگر خودتان یا دوستی که برای او اهمیت و ارزش قائلید، با چنین نشانههایی مواجهید، بهتر است با آرامش و پیش از اینکه به یک شکست «غیر سالم» و ناگوار دچار شوید، روند فعلی را ترک کنید. اجازه ندهید که عوارض جانبی اصرار بیپایهی شما برای ادامهی روالی که موفق نخواهد بود، به افسردگی، اضطراب و اختلالات عاطفی بیانجامد. امروزه آمار کلی شکستهای واقعی کسبوکار چندان وحشتناک نیست: یکسوم از کسبوکارهای کوچک موفق میشوند کارشان را برای ۱۰ سال یا بیشتر، ادامه دهند.
حرکت بعدی شما چیست؟
مسیر شغلی شما چه تأثیری در زندگی شخصیتان دارد؟ آیا این حرفه به شما چیزهایی یاد میدهد که به آنها علاقه دارید؟ آیا شغل شما باعث شکوفایی و رشد روابط شما شده؟ اگر اینچنین است که به لذت بردن از آن ادامه دهید و آموختههای خود را با دیگران هم به اشتراک بگذارید. ولی اگر میبینید این حرفه، شما را ویران میکند، روحیهی شما را خرد میکند، به روابط شما آسیب میرساند و باعث میشود قول و قرارهای بسیاری را زیر پا بگذارید، شاید بهتر است خیلی جدی به کنارهگیری از آن فکر کنید. چه کسی میداند حالا که محدودیتهای مختلف را تجربه کردهاید، در مرحلهی بعد به چه انتخابی دست میزنید و چه فرصتهایی خواهید داشت؟ اما پیش از هر حرکتی، کمی استراحت کنید و انرژی و روحیهی خود را بازیابید.
نظرات