رییسی را تصور کنید که به همه میگوید باید تا دیروقت بمانند اما خودش سر ساعت ۵ برای مسابقه گلف میرود. یا ناظر بخشی که از همه به خاطر این که وقت زیادی را در اینترنت تلف میکنند انتقاد میکند؛ اما خودش در ساعات اداری خریدهای آنلاین انجام میدهد. یا جایی دیگر یک مدیر مالی میگوید نباید هزینهی اضافی داشته باشیم، اما برای دفتر خودش مبلمان لوکس تهیه میکند.
به احتمال زیاد شما در محل کارتان با چنین افرادی مواجه شدهاید. چیزی بدتر از این وجود ندارد که فضای شرکت با مدیرانی که به حرفهای خودشان عمل نمیکنند مسموم شود. چنین مدیرانی میگویند باید کارهایی را که من میگویم انجام دهید نه کارهایی که من انجام میدهم. وقتی چنین اتفاقی میافتد مانند هوایی که از بالن سوراخ شده خارج میشود بدبینی و ناامیدی رشد میکند و بیانگیزگی در تک تک کارمندان مشاهده میشود.
اهمیتی ندارد در چه وضعیتی باشیم. وقتی افراد شاهد استانداردهای دوگانه باشند، کسانی را که چیزی میگویند اما خلاف آن عمل میکنند مانند خائنان میبینند. این افراد برای شرکت میتوانند بسیار مضر باشند. اگر شما نیز شاهد چنین مواردی بوده باشید حتما روحیه ناامیدی و بی انگیزگی را به خاطر دارید.
اگر شما در مقام مدیریت هستید باید در نظر داشته باشید که در برابر تیم مسئولیت دارید. آنها از شما انتظار راهنمایی و قوت قلب دارند. این جزئی از رهبری و بخش بزرگتری از مسئولیت شما برای هدایت تیم به سمت هدفهای خودتان است. بنابراین در مییابیم که چرا رهبری در عمل اینقدر اهمیت دارد و اگر به آن اهمیت ندهید چه میشود.
چرا رهبری در عمل اهمیت دارد
یک داستان قدیمی میگوید که بین مدیر و رهبر تفاوت وجود دارد. مدیران کارها را، درست انجام میدهند، ولی رهبران کارهای درست را، انجام میدهند. بهتر است کارهای درست را درست انجام دهیم که هم مدیر و هم رهبر خوبی باشیم، زیرا این ۲ در جزئیات اندکی با هم تفاوت دارند.
به عنوان رهبر بخشی از وظیفهی شما تشویق اطرافیان برای تحرک به خودشان و درنتیجه رشد شرکت است. برای انجام این امر شما باید با انجام کارهای درست، مسیر را به آنها نشان دهید.
دربارهی انسانهایی که با عمل خود دنیا را تغیییر دادهاند بیاندیشید. تفکر کنید که ماهاتما گاندی با عمل خود چه چیزی به دست آورد. او بیشتر عمر خود را درعمل به کارهایی که برای دیگران توصیه کرده بود، طی کرد. او و مردمی که دنبال راه او بودند متعهد به مبارزهی صلحآمیز با بیعدالتی بوند. او در هندوستان آنان را برای استقلال راهنمایی کرد؛ زیرا در زندگیاش ثابت کرده بود که میتواند انجام شود.
اگرچه وضعیت گاندی بسیار متفاوت تر از ما است، اما اصول یکی است. وقتی شما با عملتان رهبری میکنید، تصویری از آن چه که امکان پذیر است را خلق میکنید. مردم میتوانند به شما نگاه کنند و بگویند خیلی خوب اگر او توانسته است، پس حتما من هم میتوانم. وقتی با عملتان رهبری میکنید پیروی کردن از خودتان را برای دیگران آسانتر میکنید.
به تاجران افسانهای نگاه کنید. جک ولچ از جنرال الکتریک میدانست که میتواند شرکت را بالا ببرد و برای این کار مجبور بود همه چیز را زیر و رو کند و این کار را کرد. او مفهوم سازمان بدون مرز را عملی کرد. به این معنی که هر کسی به جای این که منتظر باشند تا کسی دیگری در بروکراسی شرکت به جای او فکر کند، میتوانست با طوفان فکری روی ایدهها کار کند. او میخواست تیمش راحت باشد و به همه قول داده بود که به ایدههایشان توجه خواهد کرد و این کار را انجام داد. او به همه از کارگران پایین مرتبه تا مدیران ارشد توجه نشان داد. اگر کسی حرفی برای گفتن داشت که میتوانست وضعیت کارخانه را بهتر کند به آن گوش میسپرد. این کار فقط در حد حرف نبود و عملی کردن حرفها برای تیم او زمان زیادی طول نمیکشید.
او روی اعتقاد خود پافشاری کرد و میدانست که بهترین تصمیم را گرفته است. در نتیجه شرکت جنرال الکتریک تحت مدیریت او موفقیتهای شگفتانگیزی به دست آورد. تیم او همواره مشتاق به پیروی از مدیریت او بودند و میدانستند که همواره به قولهای خود عمل میکند
اینها برای شما چه معنی دارند؟ اگر شما خودتان را وقف تیم کنید و راه را به تیم نشان دهید، آنها تا پایان راه به دنبال شما خواهند آمد.
اگر حرفتان با عملتان یکی نباشد چه اتفاقی میافتد
ما دیدهایم که رهبری با عمل چقدر میتواند تاثیرگذار باشد اما اگر به حرفهای خود عمل نکنید چه نتیجهای در انتظار است؟ تیم شما وقتی حرفهای بیاساس تحویل آنها میدهید چه احساسی خواهند داشت؟
همان طور که در ابتدا گفته شد، اگر چنین موردی برای شما اتفاق افتاده باشد، حتما فراموش نکرددهاید که چه قدر عصبانی و ناامید شده اید. وقتی مدیران به توصیههای خود عمل نمیکنند، تقریبا برای تیم غیرممکن میشود که کار تیمی موفقی داشته باشند. افراد چگونه میتوانند به کسی که به گفتههای خود عمل نمیکند، اعتماد داشته باشند؟
در نظر داشته باشید چه اتفاقی میافتاد اگر گاندی حتی برای یک بار هم که شده با مخالفانش درگیر میشد؟ از آن به بعد چه کسی طرفدار پیغام مخالفت صلحآمیز او میشد؟ هوادارانش با ظن و تردید به او نگاه میکردند و احتمال گرایش آنان به نبردهای فیزیکی و اعمال خشونتآمیز علیه مخالفان افزایش مییافت.
آیا اگر بابک خرمدین روی تپهای دور از خطر میایستاد و دستور میداد، سربازانش این چنین شجاعانه برای او میجنگیدند؟ احتمالا خیر در این صورت به جای این که مثالی از رهبران بزرگ در تاریخ باشد، یکی فرمانده معمولی بود.
تیم شما نیز همین طور است. اگر حرفی بزنید و خلاف آن عمل کنید، آنها با اشتیاق از شما پیروی نخواهند کرد. چرا باید غیر از این باشد؟ هر چیزی که به آنها بگویید با شک و تردید با آن برخورد خواهند کرد. آنها به این که شما تصمیم درستی گرفتهاید اعتماد نخواهند کرد. آنها اطمینان نخواهند داشت که شما میدانید که چه میگویید. در نهایت کارمندان اعتقادشان به شما را از دست خواهند داد.
رهبران بزرگ پیروان خود را با شور و هیجان آرزو، اعتماد و رویا هدایت میکنند. اگر شما رهبر تیمی باشید که به شما اعتماد نداشته باشند، بهرهوری افت خواهد کرد و اشتیاق به کار از بین خواهد رفت. هدفگذاریهایی که شما سخت برای آنها تلاش میکنید، بیاعتبار خواهند شد، زیرا تیمتان به شما اعتماد ندارد.
موارد مهم
رهبران موفق شخصیت قوی و تعهد راسخی برای انجام کارهای درست، در زمان درست برای دلایل درست دارند.این بدان معنی است که باید به گفتههای خود عمل کنید. اگر تیمتان به شما اعتماد نداشته باشد هرگز نمیتوانید آنها را برای رشد و شکوفایی هدایت کنید.
رهبری و زندگی در عمل آن طور که به نظر میرسند، سخت نیستند. اگر تیم بداند که شما به چیزهایی که از آنها انتظار دارید، عمل میکنید سخت تلاش خواهند کرد تا شما را به اهدافتان برسانند. ماهاتما گاندی و بابک خرمدین بسیار به تغییر این دنیا کمک کردهاند، زیرا آنها با عملهایشان زندگی کرده و به مردم نشان دادهاند که می توان به اهداف بزرگ دست یافت.
موارد زیر را در زندگی خود به کار بگیرید
- اگر از همکارانتان درخواست انجام کاری را دارید، مطمئن شوید که خودتان نیز برای انجام آن تمایل دارید.
- اگر مقررات جدیدی در دفترتان وضع میکنید، به آنها دقیقا همانطور که از دیگران انتظار دارید عمل کنید. برای مثال اگر تماس شخصی در ساعات کاری ممنوع است، خودتان نیز سر کار با همسرتان گپ نزنید. در غیر این صورت شما دغلباز شناخته میشوید و کارمندانتان شروع به نافرمانی خواهند کرد.
- به رفتارهای خودتان دقت داشته باشید. اگر شما از دیگران به خاطر مزاحمتهای پی در پی انتقاد میکنید، اما خودتان مرتب مزاحم دیگران میشوید باید این رفتارتان را تغییر دهید. اگر شما میخواهید افراد به سلایق همدیگر اهمیت دهند، خودتان نیز باید این را نشان دهید.
- اگر با حسن نیت به همه اجازه میدهید، شرکت را راس ساعت ۱۷:۰۰ ترک کنند خودتان نیز باید همین کار را بکنید. اگر تا دیروقت بمانید و کار کنید، امکان دارد کارمندانتان دچار عذاب وجدان شده و آنها نیز تا دیر وقت بمانند که می تواند کل هدفی که از این قانون داشتهاید را از بین ببرد. مثال دیگر برای ساعتهای صبحانه و استراحت است که خودتان نیز باید به آن پایبند باشید.
نظرات