پیش از سرمایه گذاری در یک شرکت باید به چه نکاتی توجه کنیم
برای من (نویسنده متن اصلی)، گروه کاری اولین و مهمترین عامل در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری یا عدم سرمایهگذاری است. این امر در مواردی که پروژه در مراحل اولیه خود به سر میبرد اهمیت بیشتری پیدا میکند. معمولا بهدنبال مؤسسانی هستم که عزم جدی، بینشی بیهمتا و پیشزمینهای غیر معمول دارند. آغازبهکار یک شرکت به میزان زیادی انرژی، تمرکز و استقامت (بهخصوص در لحظات حساس و تصمیمات دشوار) نیاز دارد. پیشزمینهی غیر معمول بهمعنای داشتن نقطه نظر خاص، اکتفا نکردن به وضعیتهای معمولی، توانایی ریسکپذیری و گرایش به انجام کارهای متفاوت است.
بهطور مشخص، از دیدگاه من، سه ویژگی در یک بنیانگذار اهمیت بیشتری دارد: نمایش دستاوردها، یادگیری و قدرت بیان. نمایش دستاوردهای فردی، چه در حوزه تحصیلات عالی و چه در حوزهی حرفهای یا شخصی، نشاندهندهی استقامت و شاخصی دقیق برای ارزیابی توانایی فرد برای عمیق شدن در موضوع شغلی است. اگر این دستاوردها به دامنهی کاری شرکت مربوط باشد، مسلما بسیار بهتر خواهد بود.
یادگیری، امری حیاتی است. گسترهی شرکتهایی که رشد بسیار سریعی دارند از ظرفیت تمام افراد یک تیم کاری فراتر میرود. توانایی و تمایل یک بنیانگذار به یادگیری و افزایش آگاهی، به گسترش شرکت و طی کردن مراحل رشد تا تبدیل شدن به یک تجارت چشمگیر کمک زیادی میکند. بهترین مؤسسانی که با آنها برخورد داشتهام، از هر کسی دانش و اطلاعات بیرون میکشند.
قدرت بیان یک فرد معمولا در میان تواناییها نادیده گرفته میشود. اما فرد باید بهعنوان یک مؤسس، تعداد زیادی از افراد را نسبت به دیدگاه خود متقاعد و تهییج کند. این امر بدون داشتن فن بیان قوی امکانپذیر نخواهد بود. این به آن معنا نیست که شما باید فردی مثل استیو جابز باشید؛ اما داستانپردازی و قدرت بیان در اشکال مختلفی بروز پیدا میکند؛ از شدت عمل گرفته تا فصاحت کلام.
در مرتبهی بعد، من به مدل کسبوکار و تجارت و بازار توجه میکنم. اندازهگیری بازار بسیار سخت به نظر میرسد. برخی از بهترین شرکتها و کسبوکارها (از جمله دراپباکس) در وهلهی اول چیزی فراتر از یک بازار کوچک نبودند؛ اما در نهایت تبدیل به کسبوکاری پررونق شدند. بعضی بازارها هیچگاه گسترش نمییابند و حذف و شکست آنها اصلا دشوار نیست؛ اما در سایر موارد با بازارهایی مواجه هستیم که مخاطبان بسیار زیادی دارند. پرسش اینجا است که آیا ساخت و پرداخت بازاری اینچنینی امکانپذیر است یا خیر. من همیشه سؤال چه میشود اگر؟ را از خودم میپرسم. چه میشود اگر تیم کاری بینش خود را پیدا کنند و آن را در خلق بازاری بزرگ به کار گیرند؟ چه میشود اگر شرکت بتواند بازاری بزرگ برای خودش دست و پا کند؟ اگر پاسخ این سؤالات مثبت باشد و تیم مؤسسان واقعا بازار و پویاییاش را درک کنند و نگاهی بلندمدت داشته باشند، این پروژه قماری است که ارزش سرمایهگذاری دارد.
اما در مورد شرکتهایی که مراحل اولیه را پشت سر گذاشتهاند و در میانهی راه به سر میبرند، نگرش ما باید به تیم کاری و دادهها باشد. در این مرحله اطلاعاتی در مورد مشتریان و بازار وجود دارد و ما میتوانیم آمار و ارقام موجود را بررسی کنیم تا بتوانیم دید صحیحی از آیندهی مالی و رشد پروژه پیدا کنیم. ما همچنین میتوانیم با اعضای گروه، مشتریان و سایر سرمایهگذاران گفتگو کنیم تا اطلاعات دقیقتری از عملکرد تیم کاری داشته باشیم. با بررسی جملهی این عوامل میتوانیم متوجه شویم که آیا تیم کاری، دارای دیدی استوار، نقشهراهی بلندمدت (بیش از پنجساله) و کشش زیادی برای مشتری است یا نه. از طرف تیم کاری، نکتهی کلیدی که من پیگیری میکنم، تمایل به ساختن کسبوکاری عظیم و پررونق است. این تمایل در شور و اشتیاق نسبت به تمرکز بر استعدادها و ارزیابی مجدد کیفیت کار و ساختار سازمان منعکس میشود. مؤسسانی که توجه ویژهای به استعداد و حفظ ضروریتها میکنند، میتوانند فرصتها و موقعیتهای بزرگی خلق کنند.