موفقیت تنها با دنبال کردن یک فرآیند مشخص به دست می آید

جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳:۳۰
مطالعه 5 دقیقه
رسیدن به موفقیت، روش‌های واضح و روشنی دارد. اگر روش‌ها را به دقت انجام ندهید، از مسیر خود منحرف می‌شوید.
تبلیغات

در سال ۱۹۱۱ دو تیم اکتشافی برای اولین سفر به قطب جنوب برنامه‌ریزی کردند. یک تیم، تحت رهبری رالد آموندسن به این هدف رسید. تیم دیگر که توسط رابرت اسکات رهبری می‌شد، موفق نشد. در حقیقت تمام اعضای تیم اسکات، تنها ۱۱ مایل عقب‌تر از مکان دریافت تدارکات بعدی تلف شدند.

موفقیت تیم آموندسن حاصل بهره‌گیری از سه شیوه بود. اولین شیوه، داشتن یک فرایند است. اعضای تیم او در هر روزی – بارانی یا آفتابی، تگرگ یا برف- مسافت ۲۰ مایل را می‌پیمودند. اگر اوضاع اعضای تیم بهتر بود و می‌توانستند مسافت بیشتری را پیش روند، تنها ۲۰ مایل اضافه‌تر می‌رفتند. از سوی دیگر، اگر احساس خستگی پیدا می‌کردند یا شرایط جوی ایده‌آل نبود، باز هم مجبور بودند میزان تعیین شده‌ی ۲۰ مایل را به پیش روند. تیم اسکات این شیوه را در پیش نگرفته بودند. آن‌ها از شرایط جوی به نفع خود استفاده می‌کردند و برخی روزها مسافت ۴۰ تا ۶۰ مایل را می‌پیمودند و در روزهایی که انرژی کمتری داشتند مسافت کمی را می‌رفتند. آن‌ها پراکنده و ناسازگار رفتار می‌کردند و فرآیند تعیین شده‌ای نداشتند.

آب شدن یخ های قطب جنوب

هر دو گروه در یک زمان شروع به حرکت کردند، دارای تجهیزات و سطوح تخصص مشابهی بودند؛ بنابراین شرایط جوی یا استعداد، جزو عوامل موفقیت یا شکست آن‌ها نبوده است. دلیل نتیجه متفاوت آن‌ها، نحوه‌ی عملکرد متفاوت بود.

شیوه‌ی دوم در راه رسیدن به موفقیت، تمرکز است. مورتن هنسن نویسنده کتاب «بهترین عملکرد در محیط کار: پرثمرترین کارمندان چگونه کمترین میزان کار را انجام می‌دهند و عملکرد بهتری دارند و نتایج بهتری به‌دست می‌آورند»، یکی از ۵۰ متفکر برتر دنیا در زمینه‌ی مدیریت است؛ او به شرح چگونگی پیروز شدن تیم آموندسن به‌وسیله‌ی تمرکز روی موارد کمتر می‌پردازد.

اعضای تیم اسکات سه برابر بیشتر از تیم آماندسن بود، دو برابر بودجه و منابع بسیار بیشتری داشت؛ گروه اسکات از انواع وسایل حمل و نقل از جمله سگ‌ها، سورتمه‌های موتوری، اسب‌های سیبری، اسکی و نفربرها استفاده می‌کرد. آماندسن این امکانات را نداشت. او تنها به یک روش حمل و نقلی متوسل شد: سگ‌ها.

دلیل موفقیت آماندسن تعیین هدف روشن و دنبال کردن یک فرآیند برای برنده شدن بود

سومین مشخصه‌ی تعریف کننده برای دستیابی به موفقیت، تلاش یا به گفته‌ی خود آماندسن وسواس فکری بود. تنها محصول جانبی مشغولیت روی موارد کمتر، بهینه سازی تمرکز فرد نیست؛ بلکه محدود کردن حوزه‌ی مشغولیت روی مسئله‌ای برای تمرکز و وسواس روی فرآیند دستیابی به آن است. دلیل به موفقیت رسیدن آماندسن این نبود که روی موارد کمتری (برای مثال روی سگ‌ها) تمرکز می‌کرد؛ صحبت از دشواری‌های سفر به قطب جنوب است. دلیل موفقیت او تعیین هدف روشن و دنبال کردن یک فرآیند برای برنده شدن بود؛ او روی کیفیت حمل و نقل با سگ‌ها وسواس به‌خرج داد و اصول مشخصی را با دقت بسیار محدود و قسمت کرد تا به او کمک کند به پیگیری فرآیند تعیین شده متعهد باشد و روزانه برای به حداکثر رساندن تلاش‌های خود عمل کند. آماندسن از هدف خود برای تمرکز کردن استفاده کرد.

جف باس نویسنده مقاله، این داستان را به همراه چند داستان دیگر در مورد شرایط زندگی پیشین خود در نیروی دریایی و به‌عنوان مربی تیم‌های مدیریت در سخنرانی اخیر خود در شرکت خدمات مالی بیان کرده است؛ او درباره چگونگی کنترل هرج و مرج‌ها و حفظ تمرکز در شرایط عدم قطعیت با حفظ عملکرد عالی در تخصص خود سخنرانی کرد.

در واقع، اهمیتی ندارد که صنعت، نقش شغلی یا عنوان شما چه باشد یا این‌که یک حرفه‌ی کاری پیش از شما چقدر پیشرفت کرده باشد. اگر می‌خواهید به قطب جنوب خود برسید باید از ابزارهای ذهنی مشابهی با آماندسون استفاده کنید.

سه روش مناسب در برابر رهبران وجود دارد؛ این روش‌ها را از زبان جف باس بررسی می‌کنیم:

کپی لینک

۱. برنامه داشتن

موفقیت

گروهی در آرزوی پیروزی است و گروه دیگر برای رسیدن به موفقیت، برنامه ریزی می‌کند. تیم آماندسن یک فرآیند و حوزه‌ی کاری روشن و تعریف شده برای اجرای برنامه خود داشت. تیم اسکات فاقد این برنامه بود. ما هیچ‌زمانی در نیروی دریایی، از امید به‌عنوان روش برنامه ریزی استفاده نکردیم. تصمیمات ما براساس تمرکز روشن بر مفهوم برنده شدن و فرآیند مشخصی از روش دستیابی به آن گرفته می‌شد. به این دلایل، اول از همه اهداف خود را مشخص کنید.

کپی لینک

۲. نه گفتن به انجام کار بیشتر

وقتی به موقعیتی نه بگویید، به موقعیت بعدی بله می‌گویید؛ اما این تنها یک بخش از معادله است. انجام موارد کمتر ایده‌آل‌تر است اما این موضوع وقتی که برای رسیدن به شرایط بیان شده با پشتکار عمل نکنید (بدون وسواس)، بی‌اهمیت می‌شود. موارد مورد اهمیت برای خود را بر اساس ارزش‌های شخصی خود شناسایی کنید و هر موضوع اضافه‌ای را در مسیر خود حذف کنید. هیچ شک و شبهه‌ای در این مورد وجود ندارد. باید به فرآیند تعیین شده پایبند بمانید یا این‌که از مسیر موفقیت دور می‌شوید. زمانی‌که پس از تحصیلم به بخش آموزش و گزینش نیروی دریایی ایالات متحده پیوستم، شکی نداشتم که این مسیر را به انتها می‌رسانم؛ دلیل ذهنیت خاص من این بود خود را تحت یک سری اصول تمرینی خسته کننده قرار داده بودم که مرا از لحاظ فیزیکی آماده می‌کرد و البته از لحاظ ذهنی بیشتر آماده بودم. من به موقعیت‌های بسیاری در دانشگاه نه گفته بودم چون تمرکز من به عضو شدن در نیروی دریایی محدود شده بود.

کپی لینک

۳. بررسی سطح پیشرفت

برنامه داشتن مهم است، تعهد به آن نیز عالی است اما اگر در مسیر خود برنامه‌ای برای پیگیری کردن کارها با گرفتن بازخوردهای دنباله‌دار نداشته باشید، ممکن است به هدف نرسید. دقایق کوتاهی را در هر هفته برای بررسی سطح پیشرفت در کار و نحوه‌ی هماهنگ شدن با اهدافتان اختصاص دهید.

در هر دسته‌ای از جستجوگران که قرار بگیرید، باید هر روز به‌سمت هدف خود حرکت کنید. تنها سوال این است که چگونه باید به هدف رسید.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات