عادت نداشتن، دلیل انجام ندادن رفتارهای خوب
چند سال پیش، رشمان حسام، استادیار دانشکدهی کسب و کار هاروارد و همکارانش تصمیم به بررسی یک موضوع جالب گرفتند: چرا بسیاری از مردم در کشورهای در حال توسعه به شستن دستان خود با صابون رو نمیآورند؛ با وجود اینکه این کار مزایای زیادی دارد.
هر ساله بیش از یک میلیون کودک زیر ۵ سال بهعلت ابتلا به بیماریهای اسهالی و ذاتالریه جان خود را از دست میدهند. شستن دستها با صابون پیش از خوردن غذا میتواند میزان ابتلا به اسهال و عفونتهای حاد تنفسی را به میزان چشمگیری کاهش دهد. سازمانهای اصلی بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه، مبالغ زیادی را برای راهاندازی کمپینهای آموزشی شستشوی دست سرمایهگذاری کردهاند اما این کمپینها نتیجهی قابل توجهی بهدست نیاوردند. مردم حتی زمانیکه از اهمیت یک فعالیت ساده مطلع میشوند و حتی زمانیکه خدمات رایگان دریافت میکنند باز هم به شستن دستهای خود بدون صابون ادامه میدهند؛ البته اگر در نظر بگیریم که دستهای خود را میشویند!
پژوهشهای حسام در حوزههای اقتصاد توسعه، رفتاری و سلامت است. او میگوید:
اگر به این ایدههای بهداشت عمومی توجه کنید، متوجه میشوید که اغلب اوقات ترکیب پیچیدهای از مداخلهها هستند: آهنگها و حرکات موزون و نمایشنامهها و صابون رایگان و شیرمخلوط آب؛ یعنی وقتی این ابتکارها جواب نمیدهند، هیچکس هم نمیتواند دلیل این اتفاق را بداند.
حسام و همکارانش، پژوهش اولیه خود را بر روی چند هزار خانوادهی روستایی در غرب بنگال هند انجام دادند. آنها متوجه شدند که مردم بنگال به همان دلیلی دستهای خود را با صابون نمیشویند که ما هر روز صبح سه مایل راه نمیدویم یا هر روز هشت لیوان آب نمینوشیم؛ البته همگی ما از فواید ورزشهای قلبی و عروقی بهواسطهی توصیههای پزشکان مطلعیم.
دلیل انجام ندادن برخی کارهای مفید از جانب ما، ناآگاهی، ناتوانی یا تنبلی نیست. این کارها تنها عادت ما نیستند
دلیل انجام ندادن این کارها از جانب ما، ناآگاهی، ناتوانی یا تنبلی نیست. این کارها تنها عادت ما نیستند. پژوهشگران با در نظر گرفتن این موضوع، بهمنظور درک چند مسئله یک پژوهش میدانی طراحی کردند: آیا شستن دستها با صابون واقعا رفتاری است که نیاز به عادت کردن داشته باشد یا اینکه مردم آن را اینگونه تصور میکنند؛ آیا میتوان این عادت را با مداخلههای آزمایشگاهی ایجاد کرد و آیا این عادت پس از توقف مداخلهها ادامه خواهد یافت.
این آزمایش میدانی مبتنی بر نظریهی اعتیاد عقلانی بود. این نظریه که توسط گری بکر و کوین مورفی طراحی شده است، نشان میدهد که اعتیاد لزوما غیر منطقی نیست. مردم اغلب مایل به انجام دادن رفتار خاصی هستند، با اینکه میدانند رفتار کردن به این شیوه باعث افزایش تمایلشان به ادامه دادن رفتار در آینده میشود (برای مثال اعتیاد پیدا کردن به رفتار). مردم بهعنوان معتادان عقلانی حاضرند هزینههای این شیوهی رفتار کردن را پرداخته و از مزایای آن نیز بهرهمند شوند؛ آنها پیامدهای آتی رفتار فعلی خود را در نظر میگیرند و همچنان به ادامه دادن آن رغبت نشان میدهند. حسام میگوید:
یک راه برای آزمایش اینکه آیا افراد واقعا در مورد اعتیاد خودشان منطقی هستند، بررسی نحوهی تاثیر گذاری تغییرات هزینهی آتی انجام دادن رفتار بر زندگی فعلی آنها است. برای مثال، اگر یک معتاد عقلانی بیاموزد که مالیات افزوده شده بر سیگار قرار است در ۶ ماه آینده دو برابر شود، ممکن است تصمیم بگیرد که امروز سیگار نکشد.
حسام همچنان معتقد است که اگر هم رفتار معتادان (برای مثال اعتیاد به سیگار، مواد مخدر یا الکل)، بهکلی با نظریهی اعتیاد عقلایی توجیه شود با اینحال:
این نظریه نمیتواند توضیح دهد که چرا معتادان، اغلب از رفتار خود پشیمان میشوند یا آن را یک اشتباه به حساب میآورند.
او در نهایت متوجه شد که یک چارچوب رفتاری برای تغییر دادن زبان عادتهای مثبت سودمند است؛ این چارچوب از لحاظ تاریخی، تنها بر رفتارهای مضر اعمال شده است. حسام میگوید:
عادتها، فرم کوتاه شدهای از اعتیاد هستند: هر چه بیشتر به آنها مشغول بوده باشید، امروز بیشتر گریبانگیر شما خواهند شد. اگر صورت مسئله همین باشد، آیا مردم در مورد ماهیت عادتپذیر رفتارهای خوب، متوجه یا در واقع منطقی هستند؟ اگر متوجه نباشند، این عدم اطلاع میتواند توضیح مناسبی برای موفق نشدن سرمایهگذاریها برای رفتارهایی مانند شستن دست با صابون باشد. اگر در این مورد منطقی باشند، طراحی مداخلهها و مشوقهایی از سوی سیاستگذاران برای شکلگیری عادتهای مثبت دستخوش تغییر میشوند.
آزمایش و یافتههای این تیم، در مقالهی شکلگیری عادت و اعتیاد عقلانی شرح داده شده است: یک آزمایش میدانی در رابطه با شستشوی دست، به قلم حسام؛ اوتونو ربانی، استادیار دانشگاه داکا؛ جیووانی رجیانی، دانشجوی دکترای MIT در آن زمان که اکنون به مشاور گروه مشاورهی بوستون ارتقا پیدا کرده است و ناتالیا ریگول، دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه T.H. هاروارد، دانشکده بهداشت عمومی چان.
آزمایش شستشوی دست
پژوهشگران با همکاری مهندسان آزمایشگاه رسانهی MIT موفق به طراحی یک صابونریز دیواری ساده شدند که درون آن، یک سنسور زمانی نصب شده بود. این حسگر به تیم اجازه میداد که میزان شستشوی دستهای مردم و همچنین انجام دادن اینکار پیش از غذا خوردن را مشخص کنند؛ این اقدام برای انجام مداخلهی موثر الزامی بود. ایدهی کارگذاری سنسورهای مخفی از یک صحنه در فیلم جهان ژوراسیک شکل گرفت؛ یکی از کاراکترهای این فیلم، تخم دایناسورها را بهطور قاچاقی در جعبههای خمیرریش جاسازی میکرد. اطلاعات بهدست آمده از این آزمایش، توانایی تفکیک کردن مکانیزمهای رفتاری را به شیوهای سریعتر از آزمایشهای قبلی به پژوهشگران داد؛ آزمایشهای قبلی اغلب از گزارشهای شخصی یا مشاهدات سنجشگر از بهداشت دستها استفاده میکردند. نوع صابون بهکار برده شده در صابونریز نیز مورد توجه پژوهشگران بود. آنها از طریق انجام آزمایشهای کنترل شده متوجه شدند که مردم، فوم یا کف صابونی را ترجیح میدهند. حسام میگوید:
مردم وقتی صابونی را استفاده میکردند که کفدار نبود، احساس پاکی نمیکردند. از آنجا که تمام افراد شرکت کننده در آزمایش با دست غذا میخوردند، بهدلیل مخلوط شدن عطر غذای خود با صابونهای بهشدت معطر از آنها احساس دلزدگی کردند. بنابراین در ادامهی آزمایش از بهکار بردن صابون بهشدت عطردار خودداری شد. ما به استفاده از برخی عطرها ادامه دادیم چون سیستم بویایی، یک منبع حسی قدرتمند در حافظه و ایجاد لذت است و بهراحتی جای خود را در حلقهی عادتها حفظ میکند.
این آزمایش شامل ۳۷۶۳ کودک و والدین آنها به تعداد ۲۹۴۳ نفر در خانوادهها میشد و در ۱۰۵ روستای ناحیهی بیروبوم در غرب بنگال انجام گرفت؛ زنها در این مناطق، بهصورت سنتی هم به پخت و پز و هم مراقبت از کودکان مشغول هستند. یک بررسی نشان داد که ۷۹ درصد از مادران در این نمونه میتوانند بدون ذرهای شک اعلام کنند که وظیفهی صابون، از بین بردن میکروبها است. با اینکه بیش از ۹۶ درصد از افراد گزارش کردهاند که دستهای خود را پیش از پخت و پز و غذا خوردن با آب میشویند اما تنها ۸ درصد از آنها پیش از پخت و پز و ۱۴ درصد پیش از خوردن، از صابون استفاده میکنند. حسام ادعا میکند که این ارقام پایین، بهطور حتم خیلی زیاد برآورد شدهاند چرا که حاصل گزارش شخصی هستند؛ او میگوید:
حدود ۵۷ درصد از پاسخدهندگان گزارش کردهاند که دستهای خود را با صابون نمیشویند، تنها به این دلیل که به اینکار عادت ندارند.
نظارت در مقابل ارائهی مشوقهای انگیزشی
پژوهشگران، روستاها را بهطور تصادفی در دو دستهی روستاهای تحت نظارت و روستاهای تحت مشوقهای انگیزشی قرار دادند؛ دو رویکرد برای ایجاد عادت شستشوی دست در هر دو دسته انتخاب کردند. در هر آزمایش، یک گروه کنترل تصادفی انتخاب شده از خانوارها وجود داشت که صابونریز دریافت نمیکردند؛ در کل، ۱۴۰۰ خانواده از ۲۹۴۳ عدد، صابونریز دریافت کردند. حسام این موضوع را اینگونه توضیح میدهد:
آزمایش تحت نظارت، در تلاش برای درک مراحل ابتدایی شکلگیری هنجار اجتماعی بود: اینکه آیا مشاهدات شخص ثالث از طریق پیگیری فعالانهی بررسیکنندگان رفتار شستشوی دستها میتواند میزان شستشو را افزایش دهد و آیا این رفتار میتواند حتی پس از توقف نظارت تبدیل به عادت شود؟
به یک گروه در میان ۱۴۰۰ خانوادهای که صابونریز دریافت کردند، گفته شد که شستشوی دستهای آنها از ابتدا تحت نظارت قرار میگیرد و گزارشهای بازخوردی در مورد الگوهای صابون مصرفیشان دریافت خواهد شد. به گروه دیگری گفته شد که رفتار آنها در چند ماه کوتاه نظارت میشود و تست مختصری در مورد شکلگیری عادت عقلانی گرفته خواهد شد؛ اگر مردم میدانستند که اهمیت شستن دستها در آینده افزایش پیدا میکند، آیا شروع به شستن دستهای خود خواهند کرد؟ به گروه سوم گفته نشد که استفاده آنها از صابون مورد بررسی قرار میگیرد. حسام میگوید:
این آزمایش انگیزشی سعی در اندازهگیری ارزش شستن دستها در خانوارها و مشاهدهی رفتار آیندهنگرانهی آنها داشت.
به عبارت دیگر، این آزمایش مشخص میکند که مشوقهای انگیزشی باعث افزایش میزان شستن دستها میشود یا خود خانوادهها پس از توقف این مشوقها به استفاده از صابون ادامه میدهند. افراد در یک گروه دریافت کنندهی مشوق متوجه شدند که به ازای هر روز، یک بلیط دریافت میکنند که نشان میدهد آنها دستهای خود را شستهاند؛ بلیطها را میتوان جمع کرد و برای خرید کالاهای مختلف و هدایا از یک کاتالوگ جایزه نقد کرد. در گروه دیگر، مردم متوجه شدند که با شستشوی دستهای خود در هر روز، یک بلیط دریافت میکنند اما با ادامه دادن به همین روال پس از دو ماه، هر روز برای استفاده از صابونریز سه بلیط دریافت میکنند. این افزایش در تعداد بلیطهای دریافتی پس از دو ماه گذرانده شده در آزمایش، در گروه سوم نیز تکرار شد اما یک موضوع شگفت انگیز دیگر نیز در میان بود: اعضای این گروه نسبت به دریافت بلیط سهتایی، هیچگونه اطلاعی نداشتند. حسام توضیح میدهد:
این تفاوت، معیاری برای شکلگیری عادت عقلانی است. یک خانوار انتظار تغییری را در ارزش آتی رفتار دارند، در حالیکه خانوادهی دیگر این انتظار را ندارند؛ اگر خانوادهی اولی، متفاوت از گروه دیگر رفتار کنند باید متوجه شوند که شستشوی دستها برای امروز باعث افزایش احتمال شستشوی دستها در آینده میشود.
یک پیروزی تمام عیار
نتایج پژوهش نشان داد که هم نظارت و هم مشوقهای مالی باعث افزایش قابل توجه شستن دستها با صابون میشوند. احتمال استفادهی خانوادهها از صابون در صورت آگاهی پیدا کردن از نظارت بر آنها به میزان ۲۳ درصد افزایش مییافت. حدود ۷۰ درصد از خانوادههایی که بلیط دریافت میکردند، در طول آزمایش بهطور کامل و منظم از دستگاه صابونریز استفاده کردند و در مقابل، ۳۰ درصد از خانوادههایی که دستگاه را دریافت کرده اما مشوقی به آنها داده نشده بود، از صابونریز بهطور منظم استفاده کردند.
هم نظارت و هم مشوقهای مالی باعث افزایش قابل توجه شستن دستها با صابون میشوند.
نکتهی حائز اهمیت این بود که تاثیرات این استفاده حتی پس از توقف دریافت بلیط توسط خانوادهها و گزارشهای نظارتی نیز ادامه پیدا میکرد؛ این موضوع نشان میدهد که شستن دستها با صابون، در واقع یک عادت قابل توسعه است. نکتهی مهمتر اینکه انجام این پژوهش به سلامت بیشتر کودکان در خانوادههای دریافت کنندهی دستگاه صابونریز منجر شد؛ عفونتهای تنفسی حاد به میزان ۲۰ درصد و بیماریهای اسهالی به میزان ۳۰ تا ۴۰ درصد در هر روز کاهش پیدا کردند. علاوه بر این، کودکانی که از این دستگاه استفاده کردند وزن بیشتری پیدا کرده و حتی بلندقدتر شدند. حسام میگوید:
بهدست آوردن چنین نتیجهای با انجام تنها یک مداخلهی هشت ماهه، ما را بسیار حیرتزده کرد.
اما با اینکه بهنظر میرسید شستن دستها باید یک رفتار عادتپذیر باشد، آیا واقعا مردم در مورد آن منطقی رفتار کردند؟ طبق نتایج بهدست آمده از آزمایش نظارت، رفتار آنها منطقی بود. پژوهشگران این آزمایش میگویند:
نتایج ما با پیشبینیهای اساسی مدل اعتیاد عقلانی مطابقت دارند؛ این نتایج، ارتباط اعتیاد عقلانی را فرای شرایطی گسترش میدهند که تحت آن، رفتاری را اعتیاد آمیز تلقی میکنیم.
وعدهی دریافت بلیط سهتایی در گروه دریافت کنندهی مشوق، رفتار آنها را چندان تحت تاثیر قرار نداد اما شاید دلیلش این بود که بلیطهای تکی، به میزانی که کودکان بتوانند جایزهی ایدهآلشان را دریافت کنند کافی بودهاند. حسام میگوید:
ما متوجه شدیم که گرفتن یک بلیط در مقابل نگرفتن هیچ بلیطی، تاثیرات زیادی داشته است؛ اما دریافت یک در مقابل سه بلیط تاثیر کمی به دنبال داشت.
اما میزان شستشوی دستها در گروه تحت نظارت بهطور قابل توجه و سریعی افزایش پیدا کرد؛ این نتیجه تنها در گروههای تحت نظارت مشاهده نشد بلکه در گروههایی که به آنها گفته شده بود رفتارشان در تاریخ دیگری تحت نظارت قرار میگیرد نیز افزایش پیدا کرد. حسام میگوید:
مردم تنها با اطلاع پیدا کردن از این موضوع که شستشوی دستهایشان در آینده دارای اهمیت خواهد بود (از آنجا که قرار است رفتارهای افراد تحت بررسی قرار گیرد، شانه خالی کردن از کار مورد نظر نیز هزینهی بالاتری خواهد داشت)، به شستن بیشتر دستهای خود در زمان حال میپردازند.
خانم حسام امیدوار است که این نتیجه، بااهمیتترین بخش پژوهش باشد. آزمایش روی رفتار مشخصی در یک ناحیه از هند تمرکز دارد اما یافتههای آن میتواند برای هر شخصی که در حال شکلدهی یک اعتیاد سالم است نیز صدق کند؛ شاید این اعتیاد برای مواجهه با مشکل آب آشامیدنی آلوده و استفاده از محافظهای پشه در کشورهای در حال توسعه یا اعتیاد به ورزش کردن روزانه و نخ دندان کشیدن شبانه در کشورهای توسعه یافته باشد. حسام در آخر میگوید:
عادت در هر کجای جهان، به کاری تعریف میشود که انجام میدهیم. این پژوهش کمک میکند تا متوجه شویم چگونه باید مداخلههایی طراحی کنیم که به ایجاد عادتهای خوب کمک کنند.
نظرات