تفکراتی که انعطاف ذهنی را تضعیف میکند
بسیاری از مردم، نیمهشبها بیدار میشوند و فکر میکنند که ایکاش در طول روز، در یک موقعیت خاص حرف دیگری زده بودند که آنها را متفاوت نشان میداد یا پروژههای مهم را به تعویق میانداخت. یکی از مهمترین آموزشهایی که مشاوران کسبوکار به کارآفرینان و مدیران میدهند، شناسایی افکار سختگیرانه است. این آموزش یعنی افراد متوجه شوند که بهجای یک گفتگوی سازنده، مبارزهای ویرانگر را با خود در پیش گرفتهاند. درواقع مسئلهی «فاجعهپنداری»، برای متخصصان کسبوکار موضوعی آشنا است.
شما میتوانید به روشهای مختلفی انعطافپذیری خودتان را تقویت کنید؛ ولی یکی از بهترین راهها این است که در طول چالشها و ناسازگاریها، تفکری پویا و مناسب داشته باشید. افرادی که طرز تفکری انعطافپذیر دارند، در حل مسائل موفقتر عمل میکنند، وقتی یک ایده یا استراتژی جواب نمیدهد، سریعتر طرح اولیه را تغییر میدهند و طرح جایگزین را اجرا میکنند و استرس خود را نه یک تهدید، بلکه پاسخی به چالش روبرو میبینند.
چه مسائلی قدرت ذهنی و انعطافپذیری شما را تضعیف میکند؟
سندروم ایمپاستر
سندروم ایمپاستر، یک اختلال ذهنی است که در آن افراد موفق، نمیتوانند پیشرفتها و پیروزیهای خود را بپذیرند. بهعنوان مثال فرد فکر میکند: «بازهم خوششانس بودم. آنها بهزودی میفهمند که من هیچ ایدهای برای اثبات حرفهایم ندارم.» باوجود شواهد متعددی که خلاف این مسئله را ثابت میکند، افرادی که به سندرم ایمپاستر دچارند، بههیچوجه نمیپذیرند که به خاطر شایستگی، هوش و توانایی خود به موفقیت رسیدهاند. برخی از رفتارها و ویژگیهای روانشناختی، سندروم ایمپاستر را تشدید میکنند؛ اما درهرحال روانشناسان معتقدند این مشکل ترکیبی از کمالگرایی ناهنجار و کارآمدی پایین است.
کارآمدی پایین
کارآمدی، به این معنا است که تا چه حد، توانایی خودتان را در حل مشکلات شخصی و کاری باور دارید؛ یا به عبارتی، چقدر به خودتان اطمینان دارید. این ذهنیت دامنهی خاصی را درگیر خود میکند. برای مثال ممکن است شما در معاملات تجاری یک مذاکرهکنندهی عالی باشید؛ ولی برای رهبری یک کمیسیون بزرگ، از اعتمادبهنفس کافی بهرهمند نباشید. لازم به ذکر است که کارآمدی بالا، خود را در طراحی استراتژیهای سازگارکننده نظیر برنامهریزی، بازخورد مثبت و پذیرش واقعیات نشان میدهد. بهعلاوه افراد کارآمد قادرند فرصتهای کسبوکار را شناسایی و محصولات جدید تولید کنند، خلاقانه فکر کنند و ایدهها را تجاریسازی کنند. آنها همچنین در برابر فشار و استرس مقاومترند.
ذهنیت ثابت
همانطور که گفتیم، شما بهعنوان یک انسان کارآمد میتوانید توانایی خودتان را در حل مشکلات تشخیص دهید. یکی از سؤالاتی که باید به آن پاسخ دهید، این است که تا چه حد میتوانید مهارتهای پرسشگر خود را (نظیر سخنرانی در جمع، توسعهی کسبوکار، شبکهسازی، تدریس نکات جدید به دیگران، همکاری تیمی در بازیها) توسعه دهید. افرادی که از ذهنیت ثابت برخوردارند معتقدند که تواناییهای آنها، ذاتی و غیرقابل تغییر است و هیچ استراتژی جدیدی نمیتواند ظرفیت درونی آنها را افزایش دهد. درنتیجه این افراد حس میکنند تحت فشار زیادی هستند تا خودشان را ثابت کنند. آنها از چالشها اجتناب میکنند و بهسادگی تسلیم میشوند. هیچکدام از این خصوصیات هم اعتمادبهنفس و انعطافپذیری آنان را افزایش نمیدهد.
تلههای فکری
تلههای تفکر، الگوهایی غیر منعطف هستند که باعث میشوند شما اطلاعات ضروری را از دست بدهید. رایجترین تلههای فکری عبارتاند از: نتیجهگیری سریع (فرضیه ساختن بدون اطلاعات مرتبط)، ذهنخوانی (نسخهای از نتیجهگیری که در آن، فرد خودش را از افکار دیگران باخبر میداند و بر همین اساس اقدام میکند)، تفکر همهیاهیچ (سیاهوسفید دیدن ماجرا و عدم اعتقاد به طیف خاکستری)، شخصیسازی (همهچیز تقصیر من است)، فرافکنی (همهچیز تقصیر شما است). تلههای فکری اجازه نمیدهند که دید سالمی به مسائل داشته باشید و درنتیجه مانع از انعطافپذیری شما میشوند.
آسیبهای استرس
بسیاری از مقالات امروزی، در مورد تأثیرات منفی استرس صحبت میکنند. واقعیت این است که استرس زیاد به سلامتی شما آسیب میزند، اما این همهی ماجرا نیست. در یکی از مطالعات معاصر، ۲۹ هزار فرد بزرگسال مورد بررسی قرار گرفتند و دو سؤال از آنها پرسیده شد:
- در طول یک سال گذشته چه میزان استرس تجربه کردهاید؟
- آیا معتقدید که استرس برای سلامتی شما مضر است؟
هشت سال بعد، محققان بررسی کردند که آیا استرس میزان مرگومیر این افراد را تحت تأثیر قرار داده است؟ آنها متوجه شدند که شرکتکنندگانی با سطوح بالای استرس، نرخ مرگ بالاتری داشتند؛ اما تنها درصورتیکه معتقد بودند استرس برای سلامتی آنها مضر است. جالب اینجا است که افرادی که سطوح بالای استرس را تجربه میکردند ولی باور نداشتند که استرس، آسیبی به سلامتی آنها وارد میکند، کمترین نرخ مرگ را در میان گروههای مختلف مورد مطالعه داشتند.
نکتهی بدتر اینکه افرادی که استرس را مضر میدانند، تلاش میکنند از دیگران دور بمانند و این امر به آسیبهای دیگری منجر میشود. یکی از واکنشهای طبیعی ما به استرس، همراهی خواستن از دیگران است. آلیا کروم و همکارانش دریافتند که افرادی که تصدیق میکنند استرس به آنها کمک میکند، از اضطراب و افسردگی کمتری رنج میبرند، احساس انرژی و کارایی بیشتری دارند و بهطورکلی از زندگی راضیترند.
فاجعهپنداری
این سبک تفکر مختص افرادی است که در مواجهه با رویدادهای استرسزا، بدترین سناریو ممکن را در ذهن خود تصور میکنند. در برخی شرایط شما بیشتر در معرض ذهنیت فاجعهپنداری قرار دارید: زمانی که خسته یا افسردهاید، از احساس فقدان رنج میبرید، موقعیت خود را درخطر میبینید، برای نخستین بار به کاری دست میزنید، با یک وضعیت مبهم و نامشخص روبرو هستید (مثلا ایمیلی دریافت میکنید که فقط در آن نوشتهشده: همین حالا به دیدنم بیا). این سبک تفکر بسیار قدرتمند است و توانایی انجام اقدامات هدفمند را کاملاً از بین میبرد.
سبک توصیفی بدبینانه
شما چگونه علت وقوع حوادث مثبت و منفی (مثل پنچر شدن ماشین، بحث کردن با دیگران، ترفیع کردن) را توضیح میدهید؟ هنگامیکه وقایع استرسزا را به شیوهای بدبینانه توضیح میدهید، به نظر میرسد مشکلات برای همیشه ادامه خواهد داشت (این رویداد دائمی است) و روی چندین حوزهی زندگی شما تأثیر میگذارد (این رویداد فراگیر است) یا شما تنها مقصر همهی جریانات هستید (این رویداد شخصی است). متفکران بدبین غالباً موفقیت را به شانس یا عواملی نسبت میدهند که تحت کنترل آنها نیست. تحقیقات نشان میدهد که توضیحات بدبینانه، در امتداد یکدیگر قرار میگیرند و احتمال ابتلا به افسردگی، اضطراب، ناامیدی و ضعف را افزایش میدهند.
هنری فورد در نقلقول مشهوری میگوید:
چه فکر کنید میتوانید و چه فکر کنید نمیتوانید، در هر دو صورت حق با شما است.
ذهنیت و طرز فکر شما، روی احساسی که دارید تأثیر میگذارد و اعمال و اقدامات شما را در شرایط استرسزا و پرتنش، جهتدهی میکند. به دنبال استراتژیهایی باشید که تأثیر این ذهنیتهای بیفایده را کاهش میدهند.
نظرات