زمانی که صحبت از سالهای ابتدایی یک کارآفرین موفق به میان میآید، تصور یکسانی در ذهنمان نقش میبندد. همهی ما فردی را تصور میکنیم که در زیرزمین خانهی خود، با رژیم غذایی نامناسب از صبح تا شب روی ایدهی خود کار میکند. فردی که از تمام منابع خود استفاده کرده و در آخرین روزها و زمانی که غرق در ناامیدی است خبر خوبی از طرف سرمایهگذاران میشنود. اما داستان موفقیت تمام کارآفرینان به این شکل نیست و برخی باورها به اشتباه در میان مردم جا افتادهاند. در ادامه برخی از این باورهای اشتباه را مرور میکنیم.
از کار خود لذت ببرید تا احساس کار کردن نداشته باشید
این جمله بسیار زیبا است؛ اما هر قدر هم عاشق کار خود باشید احساس کار کردن خواهید داشت. خیلی خوب است که فردی در رشتهی تحصیلی مورد علاقهی خود درس بخواند و مسیر زندگی خود را عوض کند. اینکه بتواند در آینده کاری مرتبط با رشتهی تحصیلی پیدا کند و با تمام وجود برای آن زحمت بکشد بسیار خوب است. اما در هر صورت کار، کار است و زمان و انرژی زیادی از فرد میگیرد. شخصی که ساعت هفت صبح از خواب بیدار میشود و باید در دفتر حضور داشته باشد، احساس کار کردن دارد. زمانی که برای جذب مشتریهای جدید تلاش میکند باز هم احساس کار کردن دارد و نباید این موضوع را نادیده گرفت.
کاری که انجام میدهید را دوست داشته باشید اما بدانید کارآفرینی با وجود مزایای زیادی که دارد، آسان نیست و یک کارآفرین مسیر دشواری پیش رو دارد. یک کارآفرین در تمام جنبههای کسبوکار تجربه کسب میکند نه به خاطر اینکه این روش را انتخاب کرده بلکه به این خاطر که مجبور است. زمانی که در مورد شرح کسبوکار خود با مشتری از ضمیر «ما» استفاده میکند، باید بداند که درنهایت همهی کارها روی دوش خودش است. کارآفرینی انگیزه میخواهد و نیازمند کار کردن به مقدار زیاد است.
کارآفرینها باید نترس باشند
هر کسبوکاری اهداف مشخصی دارد و بعد از مدتها تلاش نهایتا به آن میرسد. این هدف ممکن است بستن قرارداد جدید، همکاری با مشتری مورد نظر یا تماسی از طرف یک سرمایهگذار باشد. تصور کنید استارتاپی چند ماه یا چند سال برای رسیدن به هدفی تلاش کرده و اکنون به آن رسیده و این واقعا ترسناک است. هر کارآفرینی در ابتدای مسیر دائم از همه پاسخ منفی میشنود و به این موضوع عادت میکند. او بعد از شنیدن هر «نه» انگیزهی بیشتری برای کار دارد و حتی عادت میکند نتیجهای از تلاشهای خود نگیرد. اما ناگهان این اتفاق میافتد و فرصتی که همیشه دنبالش بود به واقعیت تبدیل میشود. این موقعیت واقعا ترسناک است و مدیریت آن با پذیرفتن این موضوع راحتتر میشود.
همیشه مثبتترین واکنش به تغییر، شناخت نیازها و پذیرفتن فشار همراه است. به ما گفته شده از هر ۱۰ استارتاپ یک مورد موفق میشود بنابراین تمام کارآفرینان از ریسک کاری که انجام میدهند مطلع هستند.
حال بعد از رسیدن به موفقیتی که مدتها منتظرش بودید چه کاری باید انجام داد؟ ناگهان باید ترس را کنار گذاشت و تمام تصورات و چشماندازها را تغییر داد. تا پیش از این اتفاق همه منتظر پاسخ مثبت سرمایهگذار بودهاند و حال باید انتظارات خود را تغییر دهند. ترس همچنان باقی میماند و این کاملا طبیعی است. ترس احساس زنده بودن میدهد و همه به چنین انگیزهای در زندگی احتیاج داریم. باید با ترس روبهرو شد، آن را پذیرفت و رو به جلو حرکت کرد. هر زمان ترسیدید و احساس کردید این موضوع روی حس کنجکاوی و انگیزهتان تأثیر گذاشته است باید با آن رو به رو شوید، آن را بپذیرید و به مسیر خود ادامه دهید.
با کار تیمی همه رؤیاها محقق میشوند
این موضوع را نیز باید بپذیرید که تنهایی بخشی از کارآفرینی است. گاهی اوقات برای اینکه احساس تنهایی نکنید، مجبور به استفاده از فضاهای کار اشتراکی یا کافیشاپها هستید. در این محیطها افرادی را میبیند که در حال خوشگذرانی و تفریح هستند و ممکن است بیش از هر زمان در زندگی احساس تنهایی کنید. اگر به کارآفرینی علاقهمند هستید باید قبول کنید که تا مدتی لپتاپ بهترین دوستتان خواهد بود. بعضی روزها درگیر جلسات و شرکت در رویدادهای مختلف هستید و سرتان حسابی شلوغ است اما بعضی از روزها هیچ برنامهی خاصی نیست و باید با خودتان وقت بگذرانید. در چنین روزهایی از قوهی تخیل خود کمک بگیرید. چند سال آینده را تصور کنید که صاحب کسبوکار موفقی شدهاید و برای مصاحبه به جلسات مختلف دعوت میشوید.
فراموش نکنید که این وضعیت موقتی است و سالها بعد تمام زحمتهایی که کشیدهاید جواب میدهد. شما نمایندهی شرکت خود هستید و باید با انگیزهی بالایی برای موفقیت آن تلاش کنید.
موفقیت به تلاش دائمی بستگی دارد
در گذشته تصور میشد شخصی که شبها دیر از سر کار باز میگردد و برای تفریح یا بودن در کنار خانواده وقت ندارد فرد موفقی است. این باور هنوز هم میان ما جا افتاده و وقت نداشتن به یکی از معیارهای سنجش موفقیت تبدیل شده است. اما این تصور پیش از پیشرفت تکنولوژی و ورود برنامههایی مانند اسکایپ صحت داشت. همه چیز در گذر زمان تغییر کرده است و ابزارهایی که در اختیار داریم، کمک میکند میان کار و زندگی تعادل برقرار کنیم. امروزه حتی با چند ساعت کار کردن در طول روز هم میتوان به موفقیتهای بزرگ رسید.
کارآفرینان صاحب روزهای خود بوده و رئیس خودشان هستند. کارآفرینان هر قدر هم که به رفتار مشتری توجه کنند و برای رفع نیازهای او تلاش کنند، بازهم خودشان تصمیمگیرنده هستند. آن ها با تصمیم شخصی خودشان آخر هفتهها کار میکنند و از لذت دیدار خانواده و مسافرت رفتن محروم میشوند. این شرایط زمانی که برای شخص دیگری کار کنند نیز برقرار است پس چرا باید به خودشان زحمت کارآفرینی بدهند؟
این حق طبیعی هر فردی است که میان کار و زندگی تعادل داشته باشد پس بهتر است طرز تفکرهای قدیمی را کنار گذاشت. هر از گاهی به خودتان استراحت دهید و باانرژیتر از گذشته و بدون هیچ عذاب وجدانی به فعالیتهای روزمرهی خود بازگردید. تمام این سالها برای این زحمت کشیدهاید که کارآفرین شوید و کمی دیرتر به محل کار بروید پس تا جای ممکن از این فرصت استفاده کنید.
نظرات