همیشه شنیدهایم که کار کردن نباید چیزی جز لذتبردن باشد، پس شغلی را انتخاب کنید که دلباختهاش باشید. اما به عقیدهی برخی، پیروی از این توصیه چندان هم بیخطر نیست.
لن روپل شل، روزنامه نگار و نویسندهی کتاب «شغل»، در آخرین اثر نوشتاری خود فصلی را به موضوع یافتن معنا در کار اختصاص داده است.
مقاله مرتبط:چگونه شغل کارکنان یک سازمان معنادار و تقویت میشود
هیچکس نیست که در رویای داشتن شغلی معنادار نباشد: نظرسنجی اخیر بترآپ نشان میدهد که ۹ نفر از هر ۱۰ نیروی کار، حاضر است از قسمتی از درآمدهای خود در ازای داشتن شغلی معنادارتر چشمپوشی کند.
با اینحال، استدلال روپل شل پیرامون خطرات احتمالی ناشی از تلاش بیش از حد برای یافتن معنا در کار، جای تامل دارد.
شل در اینباره به گفتوگو با امی ورزیسنویسکی، استاد دانشگاه ییل مینشیند که پژوهش او در مورد موضوع "ایجاد شغل"، به نگارش بیش از چند کتاب و مقاله ختم شد.
پژوهش ورزیسنویسکی، نیروهای کار را به سه دستهی مختلف تقسیم میکند: کسانی که کارشان را به عنوان یک شغل در ازای دریافت مزد میبینند، در دستهی بعدی کسانی قرار دارند که کار خود را بهعنوان یک حرفه و در حکم راهی برای رسیدن به اهداف و امیال خود در زندگی در نظر میگیرند و گروه آخر نیز آنهایی هستند که کارشان را به منزلهی رسالتی میبینند که بر دوششان نهاده شده است.
کسانی که کار خود را رسالتشان در نظر میگیرند، روی لبهی تیغ قدم برمیدارند
تا به اینجای کار همه چیز بر وفق مراد است و مورد قابل توجهی به چشم نمیخورد. اما همانگونه که شل تاکید دارد، دستهی سوم یعنی کسانی که کار خود را به منزلهی رسالتشان در نظر میگیرند، روی لبهی تیغ قدم برمیدارند. آنها از این نکته غافل هستند که شاید یک روز، دیگر در کار فعلیشان مشغول نباشند.
جفری تامپسون، استاد دانشگاه بریگهام یانگ که این قبیل افراد را مورد تحقیق قرار داده است، دلایلی را در مورد علت خطرناک بودن دیدگاه اینچنینی نسبت به شغل مطرح میکند.
به گفتهی تامپسون: «اگر بر این باور باشید که برای تحقق یک «رسالت» پا به دنیا گذاشتهاید، ولی به هر دلیلی نتوانید از پس ماموریتتان بربیایید، آنگاه ممکن است تجربهی ناکام خود را بهعنوان شکستی اخلاقی تلقی کنید.» تامپسون میافزاید: «دیدگاه اینچنینی به کار، شما را در مواجهه با بهرهکشی و استثمار مدیران آسیبپذیر میکند، چرا که به این ترتیب آنها گمان میکنند که شما خود را به هر آب و آتشی میزنید تا بلکه جایگاه شغلیتان را حفظ کنید.»
همیشه به یاد داشته باشید که شاید روزی شغلتان را از دست بدهید
مشابه این اتفاق برای دن دیاگوستینو (که از مقام خود به عنوان مدیر عامل یک شرکت چندمیلیون دلاری اخراج شد) افتاده است. اما بر اساس یادداشتی که او در پایگاه اینترنتی بیزینساینسایدر منتشر کرد: «اخراج از کار و دوری یکساله از محیط کار فرصتی را برای من فراهم کرد که بتوانم هویتی مستقل از شغلم برای خود داشته باشم».
مقالهمرتبط:چگونه پس از ترک کار روند شغلی خود را حفظ کنیم
در همین حال، سلی کراچک، بنیانگذار و مدیر عامل شرکت الوست، نیز در مورد اخراج از سمت خود به عنوان رئیس بخش مدیریت ثروت جهانی مریل لینچ در بانک مرکزی آمریکا، میگوید: «همه چیز به تعریف شما از خودتان برمیگردد. آیا خودتان را با عنوان و منصب شغلیتان میشناسید؟ آیا هویت شما وابسته به شرکتی است که در آن کار میکنید؟ آیا خودتان را با مقدار درآمدی که دارید تعریف میکنید؟ آیا تعریفتان از خود وابسته به داراییها و خودروی آنچنانیتان است؟ من که خودم را با تأثیری که در دنیا بهجا میگذارم تعریف میکنم. بنابراین حتی وقتی که به سمت شغل دهانپرکنی هم میرسم باز در این فکر هستم که چگونه میتوانم در این نقش بیشتر تأثیرگذار باشم؟»
آیا هویت شما وابسته به شرکتی است که در آن کار میکنید؟
شل در کتاب «شغل»، به تشریح تحقیقاتی میپردازد که توسط سلی میتلیس، استاد دانشگاه آکسفورد انجام گرفته است. او در پژوهش خود به بررسی پیرامون نوازندگان و هنرمندانی پرداخته که به دلیل بیماری یا آسیب جسمی مجبور به ترک شغل خود شدهاند. میتلیس در مطالعات خود دریافت، هنرمندانی که بیش از دیگر همکارانشان هویت خود را به کار گره زده بودند، نمیتوانستند توان خود را بازیافته و دوباره به عرصهی هنر بازگردند.
از سوی دیگر، گروه مقابل روشهایی را مییافتند که به کمک آن تعلق خاطر خود به موسیقی و هنر را جور دیگری نشان دهند. بهطور مثال، یکی از نوازندگان سابق ساز بادی فاگوت پس از حادثه تصادف خود، به مطالعه و تدریس نویسندگی روی آورد. او در گفتوگو با میتلیس میگوید، «دنیا پیش چشمانم روشن و روشنتر میشد و من کمکم دریافتم که ایدهها و دیدگاههای جالبی دارم که دوست دارم آنها را با دیگران نیز در میان بگذارم.»
شل، صحبتهای خود را با میتلیس اینطور خلاصه میکند: «شکوفایی و بالندگی در اقتصاد جهانی مستلزم آن است که هویت خود را مستقل از شغلمان دیده و در عین حال درک کافی از هویت کاریمان داشته باشیم».
قرار نیست که شغل شما معرفتان باشد
جیمز گورمن، مدیر عامل و رئیس مورگان استنلی، در مصاحبهای با دیوید روبنشتاین کارشناس بلومبرگ به نتیجهای مشابه اشاره میکند. وی میگوید: «باید بتوانید به چنان جایگاهی برسید که اگر از بد روزگار شغلتان را از دست دادید، کوچکترین آسیبی به شخصیت و هویت درونیتان وارد نشود.
قرار نیست که شغل شما معرفتان باشد. بلکه دیدگاه نسبت به شغل کنونی، باید چنین چیزی باشد: «شما در برههای از زمان مدیرعامل (یا هر سمت دیگری) یک شرکت بودهاید و به پیشرفت آن کمک کردهاید. اما سرانجام روزی از قطار سازمان پیاده خواهید شد. حالا باید امیدوار باشید که آن سازمان در غیاب شما نیز بتواند بهتر از قبل طی مسیر کند.»
نظرات