جیسون هارپر یکی از خبرنگاران نشریهی Road & Track است که بیش از ۲۰ سال سابقهی فعالیت در این عرصه را دارد. وی تجربیات خود را به عنوان راننده مسابقات رالی منتشر کرده است که مطالعهی آن خالی از لطف نیست. وی در انتهای ماه جاری در مسابقات رالی ارگان شرکت خواهد کرد. در ادامه از زبان هارپر نکات و آمادهسازی تیمهای رالی را پیش از شروع مسابقات مشاهده خواهید کرد.
پشت صحنهی انسجام و همکاری فوقالعادهی راننده و نقشهخوان
چطور امکان دارد در هنگام مسابقه دادن به مسیرهای گفته شدهی کمک راننده گوش کرد؟ و شما به کمک راننده چقدر ایمان دارید که این کار را درست برایتان انجام دهد؟
این دو سوال از وقتی که برای مسابقات رالی نام نویسی کردم ذهنم را مشغول کرده بود. رابطه و صحبتهای راننده و کمک راننده (نقشهخوان) یکی از مهمترین و ظریفترین کارها در هر ورزش موتوری است. این موضوع میتواند نتیجهی سالها شناخت و اعتماد پایاپای باشد. به همین علت مرا به فکر فرو برد که: آیا چنین رابطهی محکمی را با استفاده از کلمات هم میتوان ساخت؟ زیرا کلماتی که در اینجا توسط کمک راننده گفته میشوند ضامن سلامتی من هستند.
رالی ارگان بخشی از رالی قهرمانی آمریکا است که معمولا قهرمانان بزرگی مانند دیوید هیگینز، تراویس پاسترانا و کِن بلاک در آن به رقابت میپردازند. این مرحله از مسابقات رالی در ۱۸ مرحله در اطراف پرتلند انجام میشود که از مسیرهای باریک جنگلی و خاکی گرفته تا عبور از بیابان با سرعت بالا را شامل میشود. وقتی که صحبت از مسابقات رالی در کشور آمریکا میشود سُر خوردن در سرِ پیچها و پرش های زیاد، اجتناب ناپذیر است.
تیم رانندگی رالی شامل راننده و کمک راننده میشود. راننده سکان حرکتی و کمک راننده مغز عملیات محسوب میشود. کمک راننده چندین کاغذ و نقشه همراه خود دارد که شامل جزئیات مسیر است و راننده را از چیزی که پیش رو خواهد بود آگاه میکند. او آن جزئیات را با صدایی بلند خوانده تا راننده با حداکثر سرعت در مسیری که هرگز قبلا نرانده ماشین را به جلو ببرد.
آن نوشتهها قرار است به وضوح مسیر را برایتان تشریح کند. جهت و شیب پیچِ بعدی، موانع سرِ راه مانند پلهای باریک یا پرشها و در نهایت سرعت تقریبی که با آن به طور امن میتوانید مسیر را طی کنید. نوشتههای نقشه خوان باارزش ترین و کوتاهترین راهِ انتقال مقدار بسیار زیادی از اطلاعات مفید است.
نوشتههای نقشهخوان اکثر اوقات توسط برگزار کنندهی مسابقات به وسیلهی برنامهای کامپیوتری به نام Jemba Inertia تهیه میشود. در غیر این صورت تیم های شرکت کننده خودشان به جمع آوری اطلاعات و نوشتن اطلاعات در شناسایی مسیر، میپردازند. در مسابقاتی مانند اُرِگان شرکتکنندگان اجازه دارند با سرعت کم در مسیر رانندگی کنند تا اطلاعاتی که مایل هستند را به دفترچه خود اضافه کنند.
این اطلاعات اضافی مطمئناً مفید خواهند بود و در جریان مسابقه، نوشتهها و اطلاعات تهیه شده به طور پشت سر هم و مسلسل وار خوانده میشوند.
از آنجایی که من مَرد هستم، قابلیتهای گوش دادنم از زمان شنیدن تا زمان انجام دادن، کند است! به علاوه، شخصیت من طوری نیست که بتوانم نقشه را به هرکسی بدهم و به آن نفر اعتماد کامل کنم و نقشهخوانم مطمئناً از من این جمله را خواهد شنید :" مطمئنی؟ چون من فکر میکنم..."
اگر من خود را جزوی از رانندگان رالی میدانم، این رفتار غیرمنطقی نمیتواند ادامه داشته باشد و به جای آن من باید خود را تبدیل به فردی کنم که به شنیدههایش اطمینان دارد و آنها را بلافاصله انجام خواهد داد. یک لحظه غفلت و نادیده گرفتن جهتی که کمکراننده میخواند، میتواند ماشین را با حداکثر سرعت به درخت بکوبد.
راننده بودنِ من در رالی با این توصیفات چیزی شبیه به فاجعه است اما من دو عنصری دارم که با سلیقهام بسیار هماهنگ است. اول، کمک رانندهای بسیار با تجربه و کسی که صاحب این خودرو است و بر روی من سرمایهگذاری کرده و مرا در جهت درست راهنمایی میکند؛ و دوم سایهای از سرنشین دومی همراه من است که سالها به من آموخته که چگونه بشنوم. سخت در اشتباهید اگر فکر میکنید کمک رانندهی دومی هم در کار است! هر دوی آنها کسی نیستند جز همسرم!
وقتی در حدود ۱۰ سال پیش ما برای اولین بار با هم ملاقات کردیم، شک داشتم که او نقشه را به دست بگیرد و این شک ما را دو بار در برفهای عمیق و سرمای زیرِ صفر کوهستانهای کانادا سُر داد! در طی سالیان او بسیار پیشرفت کرد و من نیز آموختم چگونه باید اعتماد کنم. او خود را بارها به من ثابت کرد و نشان داد بهترین کمک رانندهای است که دیدهام. در طی مسابقات با او، من به بهترین زمانهایم دست یافتم و هربار که نقشه را به وی سپردم در کمترین زمان و بسیار هوشمندانه به پایان خط رسیدیم.
اما در این مسابقات کمک رانندهی من اسکات پوتنمِ اهل ایالت مینهسوتا بود. کسی که مسابقات CPD را در ایالت خود برنده شده بود و ما در این مسابقات از سوبارو ایمپرزا WRX مدل 2013 وی استفاده میکردیم. او فردی شوخ طبع و عاشق سوبارو و مسابقات رالی است اما زمانی که به عنوان کمک راننده در ماشین حضور دارد بسیار معقولانه و حرفهای برخورد میکند. دلیل این رفتار وی را باید در ۱۵ سال تجربهاش جستجو کرد. او اعتماد به نفس بالایی به من میداد. من بیش از ۲۰ سال است که او را میشناسم؛ اولین بار زمانی که تنها پیش از آن یک مسابقه را تجربه کرده بودم، با او آشنا شدم و او ساعتها در مورد تک تک واژگان مسابقات و مفاهیم آنها با من صحبت کرد و من را با خودروی سوباروی خود آشنا کرد.
از آن زمان تا کنون من همه چیز را فراموش کرده بودم، به همین دلیل اسکات چند روز قبل از مسابقه مرا در رشته کوههای راکی ملاقات کرد و نحوهی کنترل خودرو و مفاهیم نوشتهها دوباره به من توضیح داد. همچنین با نشان دادن ویدئوهایی از نحوهی رانندگی، تکنیکهایی نیز به من آموخت. برای اینکه او اهمیت کمک راننده را به من نشان دهد با نمایش نمایی از داخل کابین از من خواست تا ببنیم که چقدر میتواند از روی حرکات و اشارهها مسیر را حدس بزنم و آنجا بود که به اهمیت این اشاره ها نیز پی بردم چون در تمام مدتی که دوربین GoPro از داخل کابین فیلمبرداری میکرد تمام صداها نامفهوم به نظر میرسید، در حالی که او و رانندهی اصلی ارتباط بسیار خوب و هماهنگی با یکدیگر داشتند و به سرعت از جنگل و جادههای پر پیچوخم عبور میکردند.
دستانم شروع کرد به عرق کردن؛ اگر من و همسرم بیش از یک دهه با هم مسابقه دادیم و با حرکات هم آشنا بودیم، اسکات و رانندهاش هم صدها ساعت را برای تمرین زبان و حرکاتشان صرف کرده بودند. نقات قوت و ضعف و تمایلات مسابقهای یکدیگر را میدانستند و این بسیار واضح است که این شناخت از رابطهای عمیق و حرفهای سرچشمه گرفته است. پس من و اسکات هم برای این مسابقه باید زبان ارتباطی خود را شروع میکردیم.
این کار بیش از یک هفته در سوباروی مسابقهای انجام شد. در یکی از تمرینها او با جدیت به من گفت :" یادت باشد تا چیزی نگفتم کاری نکنی، نه ماشین رو حرکت بدی نه دنده عوض کنی نه هیچ کارِ دیگری. درست است که تو رانندگی میکنی اما کنترل اینجا با من است". در آن لحظه من به خودم گفتم: "حتماً، من میتوانم این کار را انجام دهم. برای اینکه به تواناییهای وی اطمینانِ کامل دارم و البته مقدار کمتری هم به خودم! و نیاز دارم که بیشتر بر روی نوشتهها تمرین کنم."
این سری از مسابقات رالی ارِگان در طی سه روز در اواخر ماه آپریل برگزار میشود.
تجربیات جیسون هارپر تنها قسمت کوچکی از چالشهای موجود رانندگان برای پیروی دقیق از دستورات نقشه خوان است که در اینجا ذکر شد. قسمتهای مهمی همانند تیم پشتیبانی، مکانیکها و تکنسینها، مدیریت کلی تیم، گرفتن اسپانسر و جلب رضایت آنها همه و همه دست به دست هم داده تا زمانی که در رسانهها حرکات و رانندگی دیوانهوار شرکت کنندگان رالی را دیدیم، میخکوب شویم و آرزو کنیم که ای کاش ما هم جزو آنان بودیم.