مدتها بود که واژهی «سوپراسپرت» به خودروهایی اطلاق میشد که از لحاظ طراحی بدنه و قوای فنی در سطحی بالاتر از کلاسهای دیگر قرار داشتند. در واقع خودروهای سوپراسپرت (SuperCar) دارای نهایت عملکرد در مدلهای جادهای بودند و معمولاً کودک درون تمام علاقهمندان دنیای خودرو را شاد میکردند. ولی صنعت خودروسازی و علوم مرتبط به آن تا جایی پیشرفت کرد که واژهی سوپراسپرت درخور خودروهای دیوانهوار و جدید نبود؛ وقت آن رسید که سبکی کاملا جدید تشکیل شود، کلاسی که ورود به آن، راحت نیست و مردود شدن در آن پیامدهای سنگینی دارد؛ کلاس ابرخودروها.
یک ابرخودرو چیست؟ ابرخودرو یا هایپرکار (Hypercar) به خودرویی اطلاق میشود که علاوه بر داشتن قوای فنی بالا، به لطف طراحی متفاوت و منحصربهفرد، در اولین نگاه توجه بیشتر افراد را جلب میکند و نشستن پشت فرمان آن، کار هر کسی نیست و البته همیشه جزو پوسترهای اتاق عاشقان خودرو است. برای داشتن یک ابرخودرو خصوصیات زیادی باید داشت که دو مورد از مهمترین آنها: پول زیاد و مهارت رانندگی بالا است. ترکیب این دو مورد چندان یافت نمیشود. واژهی ابرخودرو در سالهای اخیر که تب حداکثر سرعت بیشتر از ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت بالا گرفته، نسبت به چند سال گذشته رواج بیشتری پیدا کرده است. همانطور که پیشتر در قالب مطلب «بهترین ابرخودروهای دهه ۲۰۰۰» ذکر شد، این واژه در گذشته آنچنان مرسوم نبود و پرقدرتترین و سریعترین خودروهای جادهای، در کلاس سوپراسپرتها قرار میگرفتند.
اما اولین فصل از کتاب جذاب ابرخودروها از کجا شروع شد؟ یا بهتر است بگوییم که، اولین ابرخودروی تاریخ چه خودرویی بود؟
شاید تعجب کنید؛ ولی هنوز هم در بین کارشناسان خودرو در این مورد توافقی وجود ندارد. با اینحال میتوان گفت که بیشتر علاقهمندان و کارشناسان دنیای خودرو معتقد هستند که شرکت ایتالیایی لامبورگینی با عرضهی مدل افسانهای میورا (Miura) اولین عضو واقعی خانوادهی سوپراسپرتها را تولید کرده است. شاید بتوان گفت که لامبورگینی با مدل بعدی و جایگزین میورا، به نام کانتاش (Countach)؛ استارت کلاس ابرخودروها را هم زده باشد.
لامبورگینی کانتاش؛ بنیانگذار کلاس ابرخودروها
کانتاش یکی از بهترین نمونههایی است که دوران در حال رشد و آزادی موجود در دههی ۱۹۷۰ را به علاقهمندان خودرو در نسلهای بعد نشان میدهد. در زمان عرضهی میورا، طراحی زیبا و متفاوت آن نظر همه را جلب کرده بود اما زمانی که کانتاش معرفی شد، به معنای واقعی کلمه، همه انگشت به دهان مانده بودند؛ حتی امروز هم این ابرخودروی لامبورگینی، همچنان تعجب بیشتر علاقهمندان دنیای خودرو را به دنبال دارد. البته همه چیز ظاهر و طراحی بدنه نیست و یک ابرخودرو باید قوای فنی بالایی هم به نمایش بگذارد. کانتاش کاملاً انتظارات را برآورده کرد و به لطف داشتن پیشرانهی ۱۲ سیلندر V شکل ۳.۹ لیتری با قدرت ۳۷۰ اسب بخار و حداکثر سرعت حدود ۲۹۰ کیلومتر بر ساعت، سریعترین خودروی جهان در سال ۱۹۷۴ بود. تا قبل از این، هیچ خودرویی به تواناییهای فنی کانتاش و البته طراحی خاص آن نزدیک نشده بود؛ به همین دلیل لامبورگینی کانتاش، اولین عضو خانوادهی ابرخودروها محسوب میشود.
تب طراحیهای خاص دهه ۱۹۸۰ به لطف مدلهای چون کانتاش که نسخههای مختلفی از آن عرضه شد، قدری آرام گرفت و بچههای آن دوران بر سر پوسترهای اتاق خود به توافقی نسبی رسیدند. اما در این دهه موضوع دیوانهوار دیگری به وجود آمد؛ توربوشارژرها. دههی ۱۹۸۰ را باید عصر توربوشارژرها نامید و البته دو رقیب سرسخت در این سالها قدم علم کردند: پورشه 959 و فراری F40.
توربوشارژ در برابر توربوشارژ؛ فراری در برابر پورشه
اگر بخواهیم منطقی و روی کاغذ نگاه کنیم، کاملاً مشخص است که پورشه 959 با انواع فناوریهای پیشرفته و ۴۴۴ اسب بخار از فراری F40 بهتر است. پورشه 959 به ویژگیهایی چون سواری راحت و سیستم چهار چرخ محرک مجهز بود که رانندگی با آن، راحتی و ایمنی قابل قبولی داشت. پورشه 959 با داشتن نهایت سرعت ۳۱۷ کیلومتر بر ساعت، سریعترین خودروی جهان در اوایل دهه ۸۰ میلادی بود. این سرعت در کنار یک مجموعهی کاربرپسند قرار گرفته بود که آن را به یک خودروی روزمره تبدیل میکرد؛ به همین دلیل، شاید باید گفت که پورشه 959 یک ابرخودروی واقعی نبود. در واقع پورشه 959، متمدنتر از آن بود که در کلاس ابرخودروها حضور پیدا کند.
از سوی دیگر فراری F40 دقیقاً توانایی قوای فنی پورشه را بدون استفاده از فناوریهای پیشرفته در اختیار میگذاشت؛ دو توربوشارژر، دو چرخ محرک عقب، فرمانپذیری تیز و حساس، فراری F40 را به یک محصول رؤیایی برای عاشقان دنیای خودرو تبدیل کرده بود. با توجه به این موارد، فراری F40 قطعا یکی از بهترین ابرخودروهای دههی ۱۹۸۰ میلادی بود، اما یک ابرخودروی کوچکتر و دیوانهوارتر هم در کنار آن قرار داشت.
محصول پرطرفدار تیونر آلمانی، راف (RUF) که به «پرندهی زرد» معروف است، یکی دیگر از وحشیهای توربوشارژ آن سالها بود. مدل CTR با داشتن ۴۷۰ اسب بخار قدرت و نهایت سرعت ۳۴۱ کیلومتر بر ساعت، سریعترین خودروی جهان در سال ۱۹۸۷ بود. راف CTR همانند پورشه 911 از پیشرانهی ۶ سیلندر خطی توئین توربو با حجم ۳.۴ لیتر که در عقب محور عقب قرار داده شده بود، استفاده میکرد. یکی از مشکلات راف CTR تأخیر توربوی آن بود؛ در واقع زمان ورود توربو به مدار قدرت مشخص نبود وحتی ممکن بود، در حین پیچیدن قدرت توربو شروع شود. بدون شک راف CTR با داشتن این ویژگیها و بهخصوص خطرناک بودن آن، یکی از ابرخودروهای هیجانانگیز و در عین حال، موفق دههی ۱۹۸۰ بود.
بسیاری از کارشناسان خودرو معتقد هستند که اصطلاحاً، فقط خدایان رانندگی میتوانند پرندهی زرد را کنترل کنند. در سال ۱۹۸۹ رانندهی مسابقهی آلمانی استفان روزر راف CTR را به جهنم سبز برد و رکورد ۸ دقیقه و ۵ ثانیه را ثبت کرد. ولی بیشتر از رکورد CTR، این رانندگی و کنترل روزر است که جلب توجه میکند. برای ثابت شدن ابرخودرو بودن راف CTR، فقط کافی است که ویدئوی بالا را تماشا کنید.
تاجگذاری مکلارن F1، شکست جگوار و ظهور بوگاتی
بدون مقدمه باید گفت که سلطان بی چونوچرای ابرخودروهای دههی ۱۹۹۰، مکلارن F1 است. از لحاظ سرعت، مکلارن F1 یکی از سریعترین ابرخودروهای تاریخ است که فقط رانندگان حرفهای توانایی نمایش تمام پتانسیل آن را دارند. این محصول، هنوز هم بهعنوان سریعترین خودروی دنیا با پیشرانهی تنفس طبیعی (بدون توربوشارژر) شناخته میشود.
در آغاز دههی ۹۰ میلادی، تب توربوشارژرهای دهه ۸۰ هنوز بالا بود. به همین دلیل دو ابرخودروی توربوشارژ در دهه ۹۰ ظهور کردند: جگوار XJ220 و بوگاتی EB110s SuperSports.
جگوار XJ220 همیشه بهعنوان ابرخودرویی که به عهدش وفا نکرد در تاریخ شناخته خواهد شد. در ابتدا مدل مفهومی آن با پیشرانهی ۱۲ سیلندر V شکل و سیستم چهار چرخ محرک معرفی شد؛ اما از آنجایی که سیستم انتقال قدرت و پیشرانهی آن در مقایسه با رقبا وزن خودرو را بسیار بالا میبرد (مثلا فراری F40 حدود ۶۰۰ کیلوگرم سبکتر بود)، مقامات جگوار در قوای فنی آن تجدید نظر کردند و از پیشرانهی بهینهشدهی ۶ سیلندر V شکل آستین مترو (Austin Metro) به همراه دو توربوشارژر با قدرت ۵۴۲ اسب بخار استفاده کردند. توربوشارژرهای این پیشرانه به قدری پرقدرت بودند که مانند یک کوسهی گرسنه، هر چه هوا در معرض آنها بود بلعیده میشد. به دلیل مشکلات و تأخیر توربوشارژرها، جگوار XJ220 عملکرد چندان چشمگیری به نمایش نگذاشت و در حد یک محصول کلکسیونی باقی ماند.
در مقابل جگوار، بوگاتی EB110 با پیشرانهی ۱۲ سیلندر V شکل ۳.۵ لیتری همراه ۴ توربوشارژر قرار داشت. نسخهی سوپراسپرتز EB110 که در سال ۱۹۹۲ عرضه شد با داشتن قدرت ۶۱۲ اسب بخار، حداکثر سرعتی معادل ۳۴۸ کیلومتر بر ساعت داشت و در زمان ۳.۲ ثانیه، به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسید. بوگاتی EB110 به سیستم چهار چرخ محرک نیز مجهز بود؛ ولی تنها وجود پیشرانهی کوچک V12 در کنار ۴ توربوشارژر کافی است تا در کلاس ابرخودروها قرار گیرد.
با نزدیک شدن به سالهای بعد و دههی ۲۰۰۰، رقابت دیدنی ابرخودروهای جذاب شروع شد. با اینکه لامبورگینی به سیستم دو دیفرانسیل پناه برده بود؛ ولی ابرخودروهایی هم بودند که همچنان به دو چرخ عقب اتکا میکردند.
آلمان متمدن در برابر آلمان سرکش
دو رقیب سرسخت در اوایل دههی ۲۰۰۰، پورشه کاررا GT و مرسدسبنز SLR مکلارن بودند. با اینکه کاررا GT بهعنوان جایگزین مدل 959 معرفی شد، ولی از نظر کارشناسان، کاملاً متفاوت بود. پورشه 959 یک کوپهی لوکس و ایمن محسوب میشد؛ درحالیکه کاررا GT مانند یک ابرخودروی بیرحم و خشن عمل میکرد و اگر راننده شیطنت داشت، باید بهای آن را میپرداخت. شاید SLR به لطف داشتن تجهیزات رفاهی بیشتر و کاربرپسندتر، خودروی بهتری باشد، اما کاررا GT ابرخودروی بهتری در پیست بود که فقط شنیدن موزیک متن پیشرانهی آن، لبخند عاشقان خودرو را به دنبال داشت.
پیشرانهی ۱۰ سیلندر V شکل ۵.۷ لیتری پورشه کاررا GT در اصل برای مسابقه طراحی شده بود که مصداق این ادعا، زوزهی جذاب آن در دور موتور ۸۴۰۰ است. غرشی که با شیههی ۶۱۲ اسب در بدنهی فوق سبک همراه شده تا کاررا GT در زمان های۳.۶ ثانیه و ۶.۵ ثانیه به سرعتهای ۱۰۰ کیلومتر و ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت برسد و نهایت سرعتی معادل ۳۳۵ کیلومتر بر ساعت داشته باشد. پورشه کاررا GT یکی از مکانیکیترین ابرخودروهای تاریخ است که با جعبهدندهی ۶ سرعتهی دستی عرضه میشد.
به مرور زمان، مکانیکی بودن اجزای ابرخودروها با ظهور فناوریهایی نظیر پدالهای تعویض دندهی پشت فرمان، کمتر میشد. با این وجود هنوز هم برخی شرکتها وجود داشتند که به دنبال تولید ابرخودروهای خاص و خالص میرفتند؛ منظور ما فراری و مدل افسانهای انزو است.
بازگشت فراری؛ جواهر انزو
فراری انزو بهعنوان جایگزین مدل F50 عرضه شد. F50 که پس از مدل پرطرفدار F40 تولید شده بود، با وجود اینکه عملکرد فنی قابل قبولی داشت، با استقبال گرمی مواجه نشد. انزو اما با استفاده از طراحی جدید و فناوریهای پیشرفته و قدرت ۱۴۰ اسب بخار بیشتر از F50، بسیار امیدوارکننده بهنظر میرسید. این محصول ۶۵۰ اسب بخاری، به سیستم کنترل کشش و بدنهی آیرودینامیک مجهز بود. انزو با استفاده از جادوی آیرودینامیک، در سرعت ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت نیروی رو به پایینی معادل ۷۷۱ کیلوگرم تولید میکرد. فراری انزو تا سال ۲۰۰۵ یک بنچمارک سرعت در دنیای ابرخودروها محسوب میشد؛ تا اینکه دوران طلایی یک خودروی افسانهی به نام بوگاتی ویرون شروع شد.
آغاز افسانهی بوگاتی ویرون
هر چه از ابرخودروی بوگاتی ویرون متنفر باشیم، نمیتوانیم اهمیت آن را در کلاس ابرخودروهای دههی ۲۰۰۰ نادیده بگیریم. ویرون با عملکرد فنی خارقالعاده که فراری انزو در برابر آن حرفی برای گفتن نداشت، تا مدتی سلطان نهایت سرعت جهان بود. در واقع وقتی که به تواناییهای ویرون توجه میکنیم، باید به سطح بالاتر این ابرخودرو در بین دیگر ابرخودروهای موجود در آن دوران اعتراف کنیم. ویرون کلاسی را به وجود آورد که شاید فقط مدل جایگزین آن، بوگاتی شیرون لیاقت حضور در آن را داشته باشد. بااینحال و برخلاف بیعلاقگی بسیاری از عاشقان دنیای خودرو، بوگاتی بهعنوان یک تعریف تازه در کلاس ابرخودروها ماندگار است.
پس از عرضهی ویرون و نمایش حداکثر سرعت آن، تقریباً همه، تاج پادشاهی سریعترین ابرخودروی جهان را که پیش از این در اختیار مکلارن F1 بود، از آن ویرون میدانستند؛ اما رقیب جدیدی به دنبال کسب عنوان سریعترین خودروی جادهای جهان بود؛ کونیگزگ CCR.
کونیگزگ؛ سوئدی غیر قابل کنترل و پرقدرت
در ابتدا قرار بر این بود که مدل قبلی CCR یعنی مدل CC8S با هدف ثبت رکورد سریعترین خودروی تولیدی جهان عرضه شود ولی کریستیان فن کونیگزگ، مؤسس این شرکت سوئدی، تصمیم گرفت CCR را زودتر عرضه کند. پیشرانهی ۶۵۵ اسب بخاری سوپرشارژ فورد که پیش از این روی مدل CC8S نصب شده بود یک سوپرشارژ دیگر دریافت کرد تا در مدل CCR، بتواند ۸۰۶ اسب بخار قدرت داشته باشد. تمام این قدرت از طریق جعبهدندهی دستی ۶ سرعته به چرخهای عقب منتقل میشد. CCR به دلیل فقدان بال عقب، سیستم کنترل کشش و بسیاری فناوریهای الکترونیکی پیشرفته، یکی از غیرقابلکنترلترین ابرخودروهای دنیا است. با اینحال کونیگزگ با تولید ابرخودروهای مختلف، یکی از برترین شرکتهای دههی ۲۰۰۰ بود که محصولات پرقدرت تولید میکرد.
شاید تنها ایرادی که به محصولات کونیگزگ در آن دوران میتوان گرفت، ظاهر و طراحی آنها بود. ابرخودروهای کونیگزگ، لزوماً زشت نبودند ولی جذابیت بصری زیادی فراهم نمیکردند.
پاگانی زوندا؛ ایتالیایی خاص
پاگانی زوندا یکی از خودروهای ایتالیایی دهه ۹۰ بود که چند سال طول کشید تا به کلاس ابرخودروها ورود پیدا کند. زمانی که اولین زوندا موسوم به C12 در سال ۱۹۹۹ عرضه شد، تمام ویژگیهای یک ابرخودرو را در ظاهر به نمایش گذاشت؛ اما با قدرت ۳۵۵ اسب بخاری در باطن ابرخودرو نبود. نسخهی F با قدرت ۶۰۲ اسب بخار بود که افسانهی زوندا را آغاز کرد. پس از این زوندا نسخههای زیادی مانند F رودستر تا 760RS را دریافت کرد تا به یکی از برترین ابرخودروهای این دهه تبدیل شود. با ورود به دهه ۲۰۱۰ و وجود قوانین مختلف آلایندگی و محیط زیست، پاگانی بازهم با مدل هوایرا (Huayra) به دنبال ساخت یک ابرخودروی واقعی بود. هوایرا با استفاده از پیشرانهی ۱۲ سیلندر V شکل توئین توربو با حجم ۶ لیتر و حداکثر سرعت ۳۷۰ کیلومتر بر ساعت، در زمانهای ۳ و ۶ ثانیه به سرعتهای ۱۰۰ و ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت میرسد. علاوه بر قوای فنی، هوایرا با طراحی زیبا (بهخصوص نسخهی BC) همراه شد تا مدتی انتخاب اول پوستر اتاقها باشد.
پایان عصر ابرخودروها
شاید بتوان گفت که اکنون در آخرین فصل از ابرخودروهای واقعی قرار داریم. مدلهایی چون هوایرا BC، مکلارن P1، پورشه 918 و فراری لافراری آخرین عضوهای این خانواده هستند. با عرضهی مدلهای جدید کونیگزگ، استون مارتین والکری، هنسی ونوم F5 که همگی بیش از هزار اسب بخار قدرت دارند و در حال نزدیک شدن به مرز حداکثر سرعت ۴۸۰ کیلومتر بر ساعت هستند، عصر جدیدی آغاز خواهد شد؛ عصر مگاخودروها.
نظرات