هیروشیما و کیوتو ژاپن: این بار در معرض بمبهای تغییرات اقلیمی
هیروشیما جایگاه ویژهای در کل کرهی زمین دارد. دیدن آثار باقیمانده از انفجار بزرگ اتمی واقعا تکاندهنده است، مخصوصا اینکه بدانید تمامی ساختمانهای شهر بعد از سال ۱۹۴۵ ساخته شدهاند. میلیونها نفر برای دیدن موزهها و تمامی آثار باقیمانده از جنگ اتمی به آنجا میآیند. هیروشما به نمادی از ترس هستهای در جهان تبدیل شده است، ترسی که هنوز هم بشریت و جان آن را تهدید میکند. زمانی که به تسلیحات کشتار جمعی فکر می کنیم شاید اولین موردی که به ذهن ما خطور کند، تصویر قارچ شکل گرفته از بمب اتمی در هیروشیما باشد.
اما جریان کیوتو متفاوت است که البته این شهر هم مشکل بزرگ دیگری دارد: گرمایش جهانی که تا بهحال مشکلاتی کمتر از جنگ اتمی بهوجود نیاورده است. ۲۱ سال پیش در همین شهر کیوتو بود که ملل مختلف جهان برای پرداختن به بحران اقلیمی، گرد هم جمع شدند. آنها به توافقی هرچند کوچک و ولی موثر برای محدود کردن انتشار کربندیاکسید دست یافتند. اما با این حال، پیمان آنها اجرا و کامل نشد و به تاریخ پیوست. ما هیچ نشانهای از دستاوردهای کنفرانس را در کیوتو مشاهده نمیکنیم؛ نه مجسمهای و نه حتی تغییر قابل مشاهدهای در نحوهی عملکرد شهر در خصوص گرمایش جهانی دیده نمیشد. (ژاپن با استفاده از تکنیکهای متعادلسازی مثل کاشت درخت و خریدن اعتبار کربن، نقش خودش در توافق را ایفا میکند؛ اما با این حال بازهم انتشارات در حال افزایشاند). گویی که زمان در این مناطق از جهان متوقف شده و هیچ تغییر خاصی قرار نیست رخ دهد.
درست است که ما مشکل هستهای را حل نکردهایم؛ ولی حداقل میدانیم که چنین مشکلی یک بحران خطرناک است. تمامی کارهای رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، به درک او درمورد خطرناک بودن سلاحهای اتمی و در عین حال منفور بودن آنها بستگی دارد. حتی درک سطحینگرانهی دونالد ترامپ هم از خلع سلاح هستهای میتواند مفید باشد [با این توضیح که دونالد ترامپ و کیم جونگ اون چندی پیش در سنگاپور دیدار کردند]. موزهی یادبود صلح هیروشیما پر از تعهدنامههایی است که به کاهش کلاهکهای هستهای در گذر زمان کمک کرده است. ما خطر قارچ هستهای را با تمام وجودمان حس میکنیم؛ اما جریان در مورد تغییرات اقلیمی متفاوت است. انفجار میلیاردها پیستون داخل میلیاردها سیلندر در هر دقیقه در روز، مانند مشکل هستهای نیست.
درست است که ترامپ تنها رهبری است که گرمایش جهانی را نادیده میگیرد؛ ولی اکثر همتایان او بر این مسئله اتفاق نظر دارند که تلاش بسیار کمی برای موارد مورد نیاز برای بررسی و حل تغییرات اقلیمی انجام دادهاند. درنتیجه انفجارهای پیستونی همینطور ادامه پیدا میکنند. طبق برآورد دانشمندان، انتشارات هر روزهی ما حدود ۴۰۰ هزار برابر بمب هیروشیما گرما تولید میکند؛ برای همین است که یخهای قطب شمال نسبت به قرن نوزدهم نصف شده است، جریانهای اقیانوسهای بزرگ کند شده است و ما شاهد سیلها، طغیانها و آتش در همهجا هستیم. هیروشیما و ناکازاکی تنها شهرهایی هستند که متحمل آسیب و خرابی بمب اتم شدهاند. اما بمبهای اقلیمی هر روزه بر تعداد بیشماری از افراد فرود میآیند.
ما چند توضیح برای تفاوت در نگرش درمورد بمب اتم و تغییرات اقلیمی میتوانیم ارائه دهیم. شاید مهمترین دلیل آن قدرت صنعت سوختهای فسیلی باشد که میلیاردها دلار صرف دفاع از آن میشود؛ دفاعی که درنهایت به نابودی زمین منجر خواهد شد. کمپینهای دارای اطلاعات غلط و لابیگر، بسیار موثر هستند، اما نتایج کارهای آنها در دراز مدت مشخص خواهد شد. زمانی را بهیاد میآوریم که در سال ۱۹۷۷ کنفرانس کیوتو در حال تمام شدن بود و نمایندگان وقتی بیل کلینتون (رئیس جمهور وقت آمریکا) از آغاز اقدامی بزرگ صحبت کرد، همه به یکدیگر تبریک گفتند. من [نویسنده متن اصلی از پایگاه نیویورکر] در کنار یکی از لابیگرهای صنعت انرژی ایستاده بودم. او اکثر هفته را صرف جلوگیری از توافق کرد. او به من رو کرد و گفت:
خوشحالم که داریم به واشینگتن دی.سی برمیگردیم، جایی که چنین مسائلی را تحت کنترل داریم.
حرف او کاملا درست بود (البته حتی او هم نمیتوانست موفقیت کارش را پیشبینی کند). یک رئیس جمهور آمریکایی (ترامپ) اصرار دارد که مسئلهی تغییرات اقلیمی تنها حقهای ساختهشده توسط چینیهاست.
با این حال، گرمایش جهانی اذهان زیادی را به خود درگیر نمیکند، شاید به این دلیل که بسیار آهسته جلو میرود. شاید تفاوت بین روز و قرن از دیدگاه زمینشناسی زیاد نباشد؛ ولی از منظر خبر تفاوت زیادی میان این دو وجود دارد. تغییرات اقلیمی در هر یک روز، مهمترین مسئلهی کره زمین است و هیچ موردی از نظر اهمیت حتی به آن نزدیک هم نیست. اما متأسفانه هر روز شاهد تلاش خاصی نیستیم، شاید فکر میکنیم که هنوز برای مقابله با گرمایش جهانی وقت داریم، درحالیکه همین حالا موقع عمل کردن است. درواقع تغییرات اقلیمی جزو اولین مشکلاتی در زمین است که محدودیت زمانی خاصی دارد؛ اگر این تغییرات از یک آستانهی مشخص عبور کند، دیگر مشکلی نخواهد بود؛ چون اصلا راه حلی برای آن وجود نخواهد داشت.
حقیقت این است که مشکل تغییرات اقلیمی همه را درگیر میکند و در هر جایی تأثیر خودش را میگذارد. هیروشیما نمونهای از یک پدیدهی ناگهانی و تمامشدنی بود (موزهدارهای هیروشیما از همان اول موضوع را در موزه پیاده کردند: وقتی شما وارد اتاقی پر از عکسهای زندگی عادی قبل از بمباران میشوید قدرت لبخند بچههای مدرسهای را درک میکنید). متأسفانه تکرار شدن سیل و طوفان در زمان کمی خطر را کمتر از حد واقعی خود نشان میدهد. ما در روندی قرار گرفتهایم که گرمایش جهانی به یک مورد عادی و روتین تبدیل شده است. خطرات تغییرات اقلیمی به یک اصل جاافتاده تبدیل شدهاند. اما طوفانهای کاترینا، هاروی، ایرما، و ماریا همگی خطرناک بودهاند.
شاید اصلا مهم نباشد. شاید سقوط آزاد قیمت نیروی خورشیدی و باد برای انتقال و تغییر کافی باشد. اما برخی کارشناسان تردید دارند. جبر بهاندازهای قوی است که بدون تصمیمی جدی از طرف انسانهای مصمم تغییر نمیکند و ما نمیتوانیم بدون ارادهی قوی، بمب اقلیمی را خنثی کنیم.
صنعت بدون پایبندی به اخلاق، قصد گول زدن ما را دارد تا ما از بزرگترین تهدیدی که سیاره و همچنین ما را تهدید میکند غافل شویم. شاید ما بهعنوان گونهای خاص بدون اینکه متوجه شویم، وارد دنیایی گرمتر و جدید شویم. حداقل هیروشیما موضوعی بود که ما کاملا آن را درک کردیم؛ ولی تغییرات اقلیمی را چطور؟