آلودگی صوتی بحران بزرگ سلامتی آینده است؟
دیوید اوون، نویسندهی مجلهی نیویورکر است که کتابهای متعددی را به نگارش درآورده است، در نسخهی ماه مه، این مجله مطلبی درمورد آلودگی صوتی و اهمیت پرداختن به آن نوشته است که در ادامه شما را به مطالعهی آن دعوت میکنیم.
من درمورد فشردن زنگ در نگران بودم. خوب که دقت کردم، دیدم که زنگ با چسبی قدیمی و خشک به چارچوب در چسبیده است. به آرامی آن را فشار دادم و هنگامی که در باز شد، یک زوج سالخورده به همراه پسرشان به من خوشامد گفتند. پسر از من خواست که او را با نام میانیاش یعنی «مارک» صدا کنم. او سی ساله، بلند قد و مرتب بود. روزی که من او را ملاقات کردم، او یک پیراهن خرماییرنگ شطرنجی، یک کلاه بیسبال آبی و نوعی محافظ گوش (صداگیر) پوشیده بود که شاید در میدان تیر نظیر آن را دیده باشید.
مارک و من، در مقابل هم، پشت میز پذیرایی نشستیم و والدین او نیز روی نیمکتی نشستند. مارک درمورد وضعیت خود به من گفت:
من در کالیفرنیا زندگی میکردم و در رستوران شلوغی مشغول به کار بودم. وقتی فردی یک بشقاب را روی زمین میانداخت یا صدای بلندی ایجاد میکرد، من ناگهان دچار گوش درد میشدم. با خودم فکر میکردم که این صدا آسیبزننده بود ولی چرا فرد دیگری از آن ناراحت نمیشد؟
سپس بهطور ناگهانی همهچیز بدتر شده بود. صداهای آرام بهنظر او بلند میآمدند و صداهای بلند، غیرقابل تحمل شده بودند. ناراحتی حاصل از یک حادثه میتوانست برای چندین روز باقی بماند. او از شغل خود خارج شد و نزد والدین خود بازگشت. هنگام بازگشت به خانه، تمام مدت روی صندلی هواپیما سرش را به جلو خم کرده بود و گوشهایش را با دستانش گرفته بود.
این اتفاقات مربوطبه پنج سال پیش بود. وضعیت مارک، پُرشنوایی نام دارد. این وضعیت ممکن است با مواجههی بیش از حد با صداهای بلند اتفاق بیفتد، هرچند کسی نمیداند چرا برخی از افراد بیشتر مستعد این وضعیت هستند. درمان شناختهشدهای هم برای آن وجود ندارد. قبل از آغاز علائم، مارک زندگی پر سروصدایی داشت و شبیه همسنهای خود به کلوبها، کنسرتها و باشگاهها میرفت. او گفت:
این درد همچون یک التهاب دردناک است و من در ناحیهی گوشها و شقیقهها و نیز پشت سرم احساس فشار میکنم. گاهی اوقات وزوز گوش هم دارم. من و شما یک گفتوگو خواهیم داشت و پس از اینکه شما رفتید، برخی از عباراتی که شما گفتید، بهطور پیوسته در گوش من تکرار خواهند شد.
او نسبتبه پنج سال پیش، وضعیت خود را بهتر مدیریت میکند اما هنوز با والدین خود زندگی میکند و شغلی ندارد.
پرشنوایی وضعیت نسبتا نادری است و البته مورد مارک شدید است، اما آسیبهای شنوایی و دیگر مشکلات ناشی از صداهای بیش از اندازه بلند بهطور فزایندهای در جهان درحال رایجشدن هستند. گوشها در یک محیط صوتی تکامل پیدا کردهاند که هیچ شباهتی به دنیایی که اکنون ما در آن زندگی میکنیم، نداشته است.
دانیل فینک، پزشک متخصص داخلی بازنشستهای در کالیفرنیا است که پرشنوایی خفیفتر او در یک رستوران شلوغ در شب سال نو سال ۲۰۰۷ آغاز شد. او که اکنون یک فعال ضد آلودگی صوتی است، گفت:
تا قبل از انقلاب صنعتی، خواب مردم بیشتر بهوسیلهی صدای خروسی از اطراف آشفته میشد.
احتمالا نخستین کسانی که بهخاطر شغلشان دچار مشکلات شنوایی شدند، کارگرانی بودند که با فلز کار میکردند. آهنگران، افرادی که زنگ کلیسا را به صدا درمیآوردند و کارگرانی که دیگهای بخار را میساختند، همه از این مشکل رنج میبردند.
در دنیای امروز، وقتی سخن از صدای بلند به میان میآید، اغلب مردم به موسیقی تقویتشده فکر میکنند؛ جذابیتی که ممکن است ریشهی بیولوژیکی داشته باشد. در سال ۱۹۹۹، دو دانشمند از دانشگاه منچستر آزمایشی را طراحی کردند و در آن از دانشجویان خواستند که به صدای موسیقی در حد صدای کلوبهای رقص گوش دهند. این صداها به آن اندازه بلند هستند که درصورت مواجههی طولانیمدت موجب وارد آمدن آسیب دائمی به شنوایی شوند. دانشمندان دریافتند که موسیقی بلند موجب تحریک بخشهایی از گوش داخلی شرکتکنندگان میشد که در تعادل و جهتیابی فضایی نقش داشت و از این طریق موجب ایجاد حس دلپذیر حرکت بدون جابهجایی میشد (وقتی که صدای موسیقی بلند است، حتی وقتی سرجای خود نشستهاید، احساس میکنید درحال چرخش هستید).
نوازندگان کلاسیک و مخاطبان آنها نیز با چنین خطراتی روبهرو هستند. برای نوازندگان نهتنها ابزار موسیقی خودشان یک منبع خطر محسوب میشود (ویولونیستها همچون پیاده نظامهای راستدست اول شنوایی گوش چپ خود را از دست میدهند)، بلکه ابزارهای نوازندگانی که پشت سر آنها نشستهاند نیز برای آنها خطرآفرین است. تهدیدهای سلامتی مرتبط با صدا فراتر از موسیقی است و چیزی بیش از شنوایی را تحتتاثیر قرار میدهد.
افرادی که در محیطهای پر سروصدا زندگی یا کار میکنند، نسبتبه مشکلات هشداردهندهای نظیر بیماری قلبی، فشار خون بالا، وزن کم در هنگام تولد و دیگر مشکلات جسمی، شناختی و عاطفی که ناشی از دشواری تمرکز روی انجام وظایف پیچیده و نداشتن خواب کافی است، حساستر هستند. از طرف دیگر، صدایی که ما تولید میکنیم فقط به خود ما آسیب نمیرساند؛ بلکه موجودات دیگر نیز از این مسئله در رنج هستند. لس بلومبورگ، بنیانگذار و مدیر اجرایی سازمان غیرانتفاعی NPC میگوید:
کاری که ما داریم با منظرهی صوتی خود انجام میدهیم، تباه کردن آن است. این یک زبالهی صوتی است و اگر شما بتوانید آنچه را میشنوید ببینید، چیزی شبیه تودههایی از بستهبندیهای مکدونالد (زباله) است که هنگام رانندگی آن را بیرون از پنجره پرت میکنیم.
در ماه فوریه، بروتپاریف، یک سازمان غیرانتفاعی که بر سطوح سروصدای موجود در پاریس نظارت دارد، گزارشی را منتشر کرد که در آن پیشبینیهای پزشکی سازمان جهانی بهداشت را با نقشهی صوتی حاصل از اطلاعات حسگرهای صوتی خود سازمان ترکیب کرده بود. نتیجه این بود که یک شهروند متوسط در هرجای پاریس، بهخاطر ناخوشیهای مرتبط با سروصدای ناشی از اتومبیلها، کامیونها، هواپیماها و قطارها بیش از ۳ سال از زندگی سالم خود را از دست میدهد. این تاثیرات سلامتی براساس دستورالعملهای منتشرشده ازسوی دفتر منطقهای سازمان جهانی بهداشت در اروپا، شامل وزوز گوش، اختلال خواب، بیماری ایسکمیک قلبی، چاقی، دیابت، نتایج نامطلوب تولد و نقایص شناختی در کودکان است. براساس اطلاعات گزارش شده در این دستورالعملها، آلودگی صوتی ناشی از ترافیک در اروپای غربی موجب کاهش سالیانهی یک میلیون سال زندگی سالم میشود.
دفتر مرکزی بروتپاریف در مجتمعی کمارتفاع در سنتدنیس واقع شده است. چندین هفته پس از انتشار گزارش فوریه، من با فانی میتلیسکی که از سال ۲۰۰۵ مدیر بروتپاریف بود، ملاقات کردم. او قبل از سفر به من هشدار داده بود که خیلی کم انگلیسی صحبت میکند. البته انگلیسی صحبت کردن میتلیسکی بهتر از چیزی بود که خودش گفته بود. او گفت:
برای اینکه بدانیم در کدام منطقه باید اقداماتی درجهت کاهش صدا انجام دهیم، ابتدا نیاز به اطلاعات داریم. قبل از بروتپاریف نیز سیاستمدارانی برای کسب منابع مالی بهمنظور ایجاد موانع صوتی تلاش کرده بودند اما این کار لزوما در مناطقی که بیشتر مردم در آن زندگی میکنند، انجام نشده است.
بروتپاریف یکی از خالقان اصلی شاخص هارمونیکا است؛ روشی برای نشاندادن شدت مزاحمتهای صوتی با استفاده از یک نمودار ساده. جذابترین ویژگی هارمونیکا این است که هیچ اشارهای به دسیبل که حتی صداشناسان هم هنگام توضیح آن به مشکل برمیخورند، نمیکند (دسیبلها لگاریتمی هستند. ۱۰۰ دسیبل معادل دوبرابر شدن صدای ۵۰ دسیبل نیست، بلکه شدت آن صدهزار برابر است).
مدیر فناوری بروتپاریف، کریستوف میتلیسکی، همسر فانی میتلیسکی است. او قبلا توسعهدهندهی سیستمهای کامپیوتری مؤسسههای مالی بود ولی در سال ۲۰۰۹، به این نتیجه رسید که شغل همسرش جالبتر از شغل او است و به همکاری با همسرش پرداخت. آنها که در دههی پنجم زندگی خود به سر میبرند، دارای سه فرزند بوده و هر روز صبح از شهر سورزن به پارک بولونی میروند. در ادارهی مرکزی، من و کریستوف در لابی با هم صحبت کردیم. روی یکی از دیوارها یک نقشهی صوتی بزرگ از پاریس و حومهی آن قرار داشت که روی آن جادهها، ریلهای قطار و خطوط پرواز به رنگ قرمز و برجستهای نمایش داده شده بودند. روی میز چوبی جلوی نقشه نیز کاسهی سفیدرنگی بود که پر از چیزی بود که از فاصلهی دور مانند آبنباتهای دارای پوشش بهنظر میآمد اما درواقع گوشگیر بودند. ما به اتاق کناری رفتیم. کریستوف گفت: «اینجا آزمایشگاه آکوستیک ما است.» او یکی از دستگاههای نظارت بر صوت بروتپاریف را که او در اختراع آن نقش داشت، دست من داد. نام این دستگاه «مدوسا» بود.
مدوسا چهار میکروفن داشت که در زوایای مختلفی قرار گرفته بودند. میلهای که میکروفنها را نگه میداشت، به یک جعبهی فلزی پیچ شده بود. درون آن یک رزبریپای تقویتشده قرار داشت. رزبریپای یک کامپیوتر ارزان و کوچک است که اولینبار با هدف استفاده در مدارس و کشورهای در حال توسعه طراحی شد ولی چنان قدرتمند است که در سرتاسر جهان برای کاربردهای بیشماری دیگری مورد استفاده قرار گرفته است. در پایهی میکروفن مرکزی، دو دوربین چشم ماهی کوچک تعبیه شده بود که بهصورت پشت به پشت قرار گرفته بودند و قادر به ثبت تصاویر ۳۶۰ درجهای بودند.
مدوسا جانشین حسگرهای نسل اول بروتپاریف است که به سونوپود معروف است. سونوپودها متکی به قطعات گرانقیمتی هستند که از ژاپن وارد میشوند. اگرچه بهعلت اندازهی بزرگ، جابهجایی سونوپودها مشکل است ولی هنوز هم از آنها استفاده میشود. کریستوف میگوید:
سیستم ژاپنی خیلی خوب است ولی هرکدام از آنها تقریبا ۳۰ هزار یورو هزینه دارد و ما نمیتوانیم به اندازهای که انتظار داریم آنها را گسترش دهیم. بنابراین ما سیستم خودمان را ساختیم که کوچک و ارزان است. البته ایدهی کار همان است. بروتپاریف تعداد ۵۰ مدوسا را در مناطق شهری نصب کرده و قرار است در تابستان تعداد بیشتری اضافه کند.
در اتاقی دیگر، زن جوانی درحال سرهمبندی میکروفنهای مدوسا با استفاده از قطعاتی بود که روی یک پیشخوان پخش شده بود. بیشتر قطعات حاصل چاپ سهبعدی بودند و او درحال انجام کاری مانند لحیمکاری بود. بهگفتهی کریستوف، نحوهی جهتگیری میکروفنها روی یک مدوسا آن را قادر میسازد که منشا صدا را بهدقت شناسایی کند و دوربینها نیز از آن صحنه تصاویری زماندار ثبت میکنند. من با خودم فکر کردم، میتوان از مدوسا در خیابانهایی که محدودیت صوتی دارند، استفاده کرد زیرا بهدقت میتواند مشخص کند که در کدام خط صدای موسیقی بیش از حد مجاز بود. مستندسازیهایی نظیر این در شهر نیویورک مفید است زیرا در این شهر پلیس اغلب شکایتهای صوتی را نادیده میگیرد یا چند روز بعد به آنها پاسخ میدهد. کریستوف میگوید:
ایدهی این سیستمها ارتباطی با پلیس ندارد. این رویکرد باید آخرین گزینه باشد. ما سیستمی را ترجیح میدهیم که در آن افرادی مانند من و شما بتوانند حسگر را جایی قرار داده و دادههای عینی بهدست آورند و سپس ما میتوانیم با هم صحبت کنیم و با هم راهحلی برای آن پیدا کنیم. هرچند ممکن است از این دادهها در دادگاه نیز استفاده شود.
چند هفته بعد من از مرکز پروژهی کوچکتر و مشابهی در بروکلین دیدن کردم. هدف این پروژه که SONYC نام دارد و عمدتا بنیاد ملی علوم آن را تأمین مالی میکند، بهگفتهی مارک کارترایت یکی از دانشمندان این پروژه، این است که آلودگیهای صوتی را نظارت و تجزیهوتحلیل کرده و راهحلهایی برای کاهش آن پیدا کند. هرکدام از حسگرها تنها یک میکروفن دارند که دارای طول تقریبی ۸ اینچ (۲۰ سانتیمتر) بوده و در فوم پوشانده شده است. میکروفن به یک جعبهی کوچک آلومینیومی مقاوم دربرابر آبوهوا که دارای یک رزبریپای نیز است، متصل است. در برخی موارد هم برای جلوگیری از نشستن کبوترها روی آنها، خوشههای پلاستیکی روی آنها نصب شده است که موجب شده موهایی که همراه باد میآیند را نیز در خود جمع کند.
روشی که SONYC از آن برای جمعآوری دادهها و مستندسازی نقض قوانین محدودیت تولید صدا استفاده میکند، از روش بروتپاریف متفاوت است. پژوهشگران SONYC در حال توسعهی الگوریتمهایی هستند که امیدوارند سرانجام قادر به شناسایی تمام منابع صدا باشد؛ کاری که اصطلاحا به آن «گوش دادن ماشین» میگویند. چارلی میدلاز یکی از دانشمندان دیگر این پروژه میگوید:
داشتن شبکهای از حسگرها که در کل شهر مستقر باشد، ما را قادر میسازد الگوهای صداها و نحوهی توسعهی آن را در اطراف مناطقی مانند مکانهای ساختوساز ساختمانها بهتر بشناسیم.
او به این نکته نیز اشاره میکند که SONYC همچنین مدرک مستندی از تخلف را در اختیار ادارهی حافظت از محیط زیست قرار میدهد. میدلاز و همکارانش هنوز درحال آموزش الگوریتم خود هستند. آنها برای این کار از کمک «دانشمندان شهروند» بهره میبرند. این شهروندان با مراجعه به صفحهی وب این پروژه، یک فایل صوتی ده ثانیهای را که بهوسیلهی حسگرها جمعآوری شده است، گوش میکنند و شبیهترین صدا به آن را انتخاب میکنند: مته، آژیر ماشین، ارهبرقی یا موتوری با اندازهای نامشخص. میدلاز تکرارهای کنونی الگوریتم را با اجرای متناوب یک متهی برقی و آژیر یک ماشین آتشنشانی اسباببازی در نزدیکی حسگری که روی میز او قرار گرفته است، نشان میدهد. الگوریتم بهطور موفقیتآمیزی هرکدام را شناسایی و سطح دسیبل هم کدام را اندازهگیری کرد.
من همراهبا چارلز کومانوف، اقتصاددانی که طرحهای قیمتگذاری تراکم شهر را توسعه داده است، به آزمایشگاه SONYC رفتم. کومانوف طی پنج دههی گذشته تقریبا روی تمام موضوعهای زیستمحیطی ازجمله آلودگی صوتی کار کرده است. او میگوید:
اگر از مردم یپرسید درصورتی که بتوانید تمام آلودگیهای صوتی وسایل نقلیهی موتوری یا تمام آلودگیهای هوایی آنها را حذف کنید، شما کدام را انتخاب خواهید کرد، بهعنوان یک قانون، اکثریت آلودگی صوتی را انتخاب میکنند.
کومانوف یک ابزار حرفهای اندازهگیری صدا داشت. ما با دوچرخه به بروکلین رفتیم و در میانهی راه روی پل منهتن توقف کردیم تا صداها اندازهگیری کنیم. متر صداسنج او نشان میداد که در نقطهای که ما ایستاده بودیم، میانگین سطح صدای اطراف که عمدتا از ترافیک موتوری روی پل ناشی میشد، حدود ۷۰ دسیبل است؛ تقریبا معادل چیزی که شما هنگام استفاده از جاروبرقی در خانه تجربه میکنید. کمی بعد، قطاری از فاصلهی ۲۰ یا ۳۰ فوتی (۹-۶ متری) ما عبور کرد و عدد صداسنج ناگهان به ۹۵ دسیبل رسید؛ بیش از ۳۰۰ برابر افزایش در شدت صوت و ۵ تا ۶ برابر افزایش در صدای درک شده، یا تقریبا همان چیزی که هنگام استفاده از یک ماشین چمنزنی بنزینی تجربه میکنید. صدای قطار از لحاظ فیزیکی دردناک نبود ولی تقریبا صحبت کردن بسیار بلند را نیز غیرممکن کرد.
در کشور آمریکا و از دههی ۱۹۷۰ مقرراتی درزمینهی میزان مواجهه با صدا در محل کار وضع شده است. اما این قوانین تمام صنایع را پوشش نمیدهد و بهخوبی نیز اجرا نمیشوند. دولت اذعان کرده است حتی زمانیکه قوانین رعایت میشود، حدود تعیینشده بهاندازهای پایین نیستند که از تمام کارگران دربرابر آسیب شنوایی محافظت کند. بهعنوان مثال، مقررات ادارهی ایمنی و بهداشت حرفهای، به کارگران اجازه میدهد که برای کل دوران ۴۰ سالهی شغل خود، برای ۴ ساعت در روز و ۵ روز در هفته، در معرض صدای ۹۵ دسیبل قرار گیرند.
این نوع قوانین از همان اول غیرعاقلانه بودهاند و نتایج پژوهشهای مختلف نیز بر نامناسب بودن آنها تاکید میکند. درواقع نتایج پژوهشهایی که اخیرا در زمینهی ناشنوایی پنهان انجام شده است، نشان میدهد حتی در سطوح صدایی که بسیار پایینتر از حد تصور است و نیز طی مدت زمانهای بسیار کوتاهتر، امکان وارد آمدن آسیبهای دائمی به شنوایی وجود دارد.
در این زمینه برخی از پژوهشگران معتقد بودند که صدای ترافیک برای موجودات دیگر نیز آزاردهنده است اما آنها نمیدانستند که چگونه اثرات آن را جداگانه از عوامل دیگری نظیر ساختوساز جادهها، انتشارات گازی وسایل نقلیه، نمکپاشی بزرگراهها و دیگر مزاحمتهای مستقیم و غیرمستقیمی که حاصل از وابستگی ما به اتومبیلها و کامیونها است، جدا کنند.
در سال ۲۰۱۲، جسی باربر استاد دانشگاه ایالتی بویز به همراه همکارانش، جادهای به طول نیم کیلومتر در منطقهای که پیش از آن هیچ جادهای از آن رد نشده بود، ساختند. آنها ۱۵ جفت بلندگو را به تنهی درختان صنوبر داگلاس متصل کردند و درجریان مهاجرت پرندگان در فصل پاییز صداهای ضبطشدهی ترافیک را پخش کردند. کریس مککلور یکی از همکاران این پروژه گفت:
ما سیمها را در شلنگهایی قرار دادیم تا موشها آنها را نجوند و برای جلوگیری از نفوذ باران نیز حفاظهایی روی بلندگوها ایجاد کردیم.
صداهای ضبط شده بههیچ عنوان گوشخراش نبود و حتی برای ساکنان شهر نیویورک آرامشبخش هم بود. اما تاثیر آن روی پرندگان مهاجر هم فوری و هم قابلتوجه بود. در جریان دورههایی که بلندگوها روشن بودند، تعداد پرندگان بهطور متوسط حدود ۲۸ درصد کاهش یافت و چندین گونه هم بهکلی از این منطقه فرار کردند. گونههایی که ماندند بهشدت تحتتاثیر قرار گرفتند. هیدی وار کارلیل نیز که در این پروژه مشارکت داشته است، میگوید:
اگر برای مثال فقط تعداد چکاوکهای مکگیلیوری را بشمرید، ممکن است بگویید آنها از سروصدا ناراحت نیستند. اما هنگامی که آنها را وزن کردیم، متوجه شدیم که آنها چاق نمیشوند و قادر نیستند انرژی مورد نیاز برای مهاجرت خود را ذخیره کنند.
چندین سال قبل از آزمایش جادهی مصنوعی، گروهی از پژوهشگران مطالعهی مشابهی را زیر آب انجام دادند. آنها غلظت متابولیتهای هورمون مرتبط با استرس را در مدفوع نهنگهای سیاه در خلیج فاندی اندازهگیری کردند. پژوهشگران برای برای تشخیص بوی مدفوع نهنگها از سگهای آموزشدیده استفاده کردند. در اواسط ماه سپتامبر سال ۲۰۰۱، غلظت متابولیتها افت پیدا کرد ولی در فصل بعد مجددا بالا رفت. دانشمندان از هیدروفونهایی برای نظارت بر سطوح صدای زیر دریا در این خلیج استفاده کردند و متوجه شدند کاهش در استرس دقیقا با کاهش ناگهانی در صداهای زیر دریا که بهوسیله انسان تولید میشد، مقارن بود. دلیل آن، توقف موقت حملونقل دریایی بود که بهدنبال حادثهی ۱۱ سپتامبر رخ داد.
پیتر تیاک متخصص اکولوژی رفتار که در هفت سال گذشته عضوی از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند بوده است، درمورد پروژهی خلیج فاندی برای من توضیح داد. او پژوهشهایی در مؤسسهی اقیانوسشناسی وودز هول در دماغه کاد انجام داده است. ما در آزمایشگاهی در طبقهی دوم ساختمان پژوهشهای دریایی نشسته بودیم و او توضیح میداد که صدا میتواند هم ازطریق تاثیر مستقیم و با آسیب جسمی و هم از راه غیرمستقیم و بهوسیلهی ایجاد اختلال در تغذیه، جفتگیری و ارتباط برقرار کردن به موجودات دریایی آسیب وارد کند. او گفت:
ما موجودات بصری هستیم ولی حیوانات دریایی لازم نیست که اینطور باشند. زیر دریا ممکن است شما قادر باشید تا ۱۰ متر را ببینید ولی صداهایی از هزار کیلومتر دورتر را میتوانید، بشنوید.
بلندترین صداهای انسانی در اقیانوس بهوسیلهی تفنگهای بادی لرزهای ایجاد میشود. از این تفنگها برای یافتن ذخایر زیردریایی نفت و گاز طبیعی استفاده میشود. این صدا چنان بلند است که مانیتورهای صوتی نصبشده در شیار میانی اقیانوس اطلس، آنها را از صدها و بلکه هزاران مایل دورتر تشخیص میدهد. هرچند ازلحاظ کل انرژی صوتی که انسان در اقیانوس تولید میکند، حملونقل دریایی بیشترین سهم را دارد.
تیاک تجهیزات پژوهشی مورد استفاده را نیز به من نشان داد. ما از گروهی از فریزرها، اتاقی با یک سیتیاسکن و یک اره نواری بزرگ گذشتیم و سپس وارد اتاقی شدیم که مجهز به نسخههای بزرگی از انواعی از میزهای فولاد ضدزنگ بود که ممکن است نظیر آنها را در اتاق کالبدشکافی دیده باشید. یکی از پژوهشهای در حال انجام تیاک، مطالعهی تاثیر سونار روی پستانداران دریایی است. او و همکارانش یک مانیتور صدا و حرکت را طراحی کردهاند که میتواند با استفاده از فنجانهای مکشی روی پشت نهنگها بچسبد. نتایج آنها نشان میدهد برخی گونهها برخلاف آنچه قبلا تصور میشد، نسبتبه سونار حساستر هستند. او در این رابطه گفت:
آنها اگر صدای سونار را بشنوند، چرا را متوقف و منطقه را ترک کرده و برای چندین روز به آنجا باز نمیگردند. گاهی اوقات هم نهنگهای ترسیده به سطح آب میپرند و در اثر کاهش فشار یا آمبولی هوا در یک سرخرگ، جان خود را از دست میدهند. ما اکنون کاملا مطمئن هستیم اتفاقی که میافتد، این است که نهنگها در عمق یک کیلومتری و در تاریکی به یافتن غذا مشغولند و صدای سونار موجب آغاز یک واکنش هراس در آنها میشود.
تیاک میگوید دیرزمانی است میدانیم صداهای ایجادشده بهوسیلهی انسان میتوانند روی صداهای جفتگیری جانوران تاثیر بگذارند و از این طریق موفقیت تولیدمثلی بسیاری از گونهها را کاهش دهند. این کاهش در تعداد حتی برای زیستشناسان دریایی نیز قابل تشخیص نیست؛ زیرا ناکامی در تولیدمثل منجر به ایجاد لاشه در سواحل نمیشود. او توضیح داد:
حتی اکنون، برآوردهای ما از اندازه جمعیت پستانداران دریایی با خطای زیادی همراه است، بنابراین اساسا جعیت قبل از اینکه ما متوجه شویم در مسیر حرکت بهسوی انقراض قرار میگیرد و این هنگام دیگر خیلی دیر خواهد بود.
همان روزی که من و کومانوف میزان صدا را روی پل منهتن اندازهگیری کردیم، من با آرلین برونزافت که یک استاد بازنشسته روانشناسی محیطی بود نیز ملاقات کردم. در این رابطه، او و همکارش در سال ۱۹۷۵ مقالهی پژوهشی تاثیرگذاری منتشر کردند. او توضیح داد: «یکی از دانشجویان من در کالج لهمان میگفت فرزند او در مدرسهی ابتدایی کنار یک خط قطار درس میخواند و کلاس چنان پر سروصدا است که دانش آموزان چیزی یاد نمیگیرند. مدرسه در انتهای شمالی منهتن واقع شده بود و مسیر قطار ۶۷ متر از ساختمان مدرسه فاصله داشت. این دانشجو میگفت که او و برخی از والدین دیگر قصد شکایت دارند، اما همسر برونزافت که یک وکیل بود به او گفت که برای اینکه موفق شود باید ثابت کند که کودکان آسیب دیدهاند.»
برونزافت برای حل این مشکل دست بهکار شد و متوجه شد در سمتی از ساختمان که روبهروی خطوط آهن بود، عبور قطارها موجب میشد میزان صدا به سطح صدای موجود در یک کنسرت راک برسد و این صدا هر ۴/۵ ساعت یکبار بهمدت ۳۰ ثانیه تکرار میشد. در طی آن دورهها معلمها مجبور بودند یا تدریس را متوقف کنند با اینکه فریاد بکشند و سپس وقتی قطار عبور کرد، دوباره توجه دانشآموزان را جلب میکردند. برونزافت، نمرات سه سال آزمون خواندن مدرسه را از مدیر گرفت. او گفت:
باید بگویم او یک مدیر فعال بود و حتی توانست نشان دهد که بچههای کلاس ششم در سمت خط قطار نسبتبه آنهایی که در سمت ساکتتر مدرسه بودند، دچار افت تحصیلی شدهاند.
برونزافت مسئولان را ترغیب کرد که سقف کلاسها را با کاشیهای عایق صدا بپوشانند و نیز از سازمان خدمات ریلی خواستند که درمحلهای رابط ریلها لایههای لاستیکی قرار دهند. او در مطالعهای که در سال ۱۹۸۱ منتشر کرد، نشان داد آن اقدامات مؤثر بوده و شکاف تحصیلی دانش آموزان دو طرف ساختمان مدرسه از بین رفته است.
برونزافت نسبتبه تردید دانشمندان و سیاستمداران در زمینهی انجام اقداماتی براساس این دادههای متقاعدکننده ولی ناقص ناراحت است. او مرا به دفترش برد و پوشهای را به من نشان داد که حاوی رسالههای چاپی دولت آمریکا بود که عمدتا مربوطبه دههی ۱۹۷۰ و زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون بود. در یکی از آنها درمورد تاثیرات آلودگی صوتی روی کاهش شنوایی، بیماری قلبیعروقی، اختلال خواب و تأخیر در توسعهی گفتاری و خواندن در کودکان توضیح داده شده بود. او به نقل قولی از ویلیام اچ استوارت یک جراح عمومی در آمریکا، اشاره کرد. استوارت در کنفرانسی در سال ۱۹۶۸ درمورد تهدید ناشی از آلودگی صوتی گفته بود:
آیا ما باید صبر کنیم تا هرگونه ارتباطی را در زنجیرهی علیت ثابت کنیم؟ در بحث محافظت از سلامتی عمومی، اثبات مطلق یک مسئله دیر به دست میآید و انتظار کشیدن برای آن بهمعنای دعوت فاجعه یا طولانی کردن آن مشکل است.
و البته این مربوطبه نیم قرن پیش است. اگرچه دانشمندان هنوز همه چیز را درمورد تاثیر صدا روی موجودات زنده نمیدانند، اما در برخی از زمینهها نیز دانش زیادی دارند و مدتها است میدانند چگونه میتوان دنیا را آرامتر کرد. پیتر تیاک میگوید که کاهش تاثیر صدای حاصل از حملونقل جهانی امکانپذیر است، زیرا نیروهای دریایی سرتاسر جهان میلیاردها دلار صرف یادگیری نحوهی ساخت کشتیهای بی سروصدا کردهاند. او پیشنهادهایی هم داشت:
یک روش، جدا کردن فیزیکی موتورها از بدنهی فلزی کشتی است؛ دیگری ساخت پروانههای کشتی بهصورتی است که امواج شدیدی در آب ایجاد نکنند و نیز باید خودروهای زیرزمینی (مترو) روی لاستیک حرکت کنند. محدودیت سرعت در بزرگراه باید تشدید شود و موتورسیکلتها نیز موظف شوند استانداردهایی را رعایت کنند. آژیرهای جهتدار میتواند بهطور قابلتوجهی آلودگی صوتی را برای افرادی که در مسیر وسیلهی اورژانس نیستند، کاهش دهد.
برونزافت با اشاره به این نکته که اندازهگیری صداها مهم است ولی پایان کار نیست، گفت:
اگر من ببینم دادهها در راستای اقداماتی استفاده نمیشوند، ناراحت میشوم. ما همهی این چیزها را در دههی ۱۹۷۰ هم داشتیم ولی کاری انجام ندادیم.