کلاغ‌ها از توانایی تفکر آگاهانه برخودار هستند

پنج‌شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۰
مطالعه 4 دقیقه
دانشمندان برای اولین‌بار نشان دادند که کلاغ‌ها قادر به تفکر آگاهانه و داشتن تجربیات ذهنی هستند.
تبلیغات

تحقیقات جدید در مورد ذهن کلاغ‌ها یافته‌ای شگفت‌انگیز را آشکار کرده است که این پرندگان فقط باهوش نیستند، بلکه ‌آن‌ها دارای نوعی آگاهی هستند که می‌توانند از دنیای اطراف خود کاملا شناخت داشته باشند. به عبارت دیگر، ‌آن‌ها تجربیات ذهنی دارند. به این توانایی، هوش اولیه یا حسی می‌گویند که پیش‌تر وجود هوش اولیه در پستانداران به اثبات رسیده بود.

آندریاس نیدر، فیزیولوژیست حیوانات از دانشگاه توبینگن در این‌باره گفت: «نتایج مطالعه ما، راهی جدید برای بررسی تکامل آگاهی و محدودیت‌های زیست شناختی اعصاب ایجاد می‌کند.»

نسبت دادن آگاهی و هوشیاری به حیوانات که توانایی حرف زدن ندارند، دشوار است. این توانایی درواقع شامل آگاهی از خود و دنیای اطراف، دانستن آنچه می‌دانند و تفکر درباره آن دانش است؛ از این رو توانایی حل مسئله و قدرت تصمیم‌گیری افزایش می‌یابد. کلاغ‌ها در هر دو مورد عالی هستند.

هوش اولیه ابتدایی‌ترین شکل آگاهی است که آن را طبقه‌بندی می‌کنیم. این آگاهی، درک جهان پیرامون در حال (گذشته نزدیک و آینده) را شامل می‌شود. در ابتدا تصور بر این بود که هوش اولیه فقط با قشر مغزی پستانداران در ارتباط است که درواقع یک منطقه لایه لایه و پیچیده از مغز پستانداران را دربر‌می‌گیرد.

اما ساختار مغز پرندگان کاملا متفاوت از مغز پستانداران است؛ به‌طوری‌که مغز پرندگان برخلاف پستانداران صاف است و بخش‌های لایه لایه در آن دیده نمی‌شود. بنابراین حتی اگر کلاغیان (خانواده‌ای از پرندگان که شامل کلاغ‌ها و زاغ‌ها هستند)، با داشتن توانایی‌های شناختی پستانداران به‌طور فوق‌العاده باهوش باشند؛ اما هنوز سوالاتی مطرح است در مورد اینکه آیا ‌آن‌ها می‌توانند تفکر آگاهانه داشته باشند؟

برای فهمیدن این مسئله، نیدر و همکارانش آزمایشی برای بررسی اینکه آیا پرندگان می‌توانند تجارب ذهنی داشته باشند، طراحی کردند و آن را روی دو کلاغ از گونه «کلاغ لاشه» (Corvus corone) آزمایش کردند.

کلاغ لاشه

کلاغ از گونه کلاغ لاشه

ابتدا پرندگان آموزش دیدند تا به محرک‌های بینایی پاسخ دهند. به ‌آن‌ها صفحه‌هایی نشان داده شد که چراغ‌هایی روی ‌آن‌ها به نمایش در‌می‌آمد. اگر کلاغ‌ها چراغ را می‌دیدند، باید سر خود را حرکت می‌دادند تا نشان دهند که ‌آن‌ها چیزی را دیده‌اند. در این آزمایش بیشتر از چراغ‌های پرنور استفاده شد که به‌راحتی قابل مشاهده بودند و کلاغ‌ها با اطمینان گزارش کردند که ‌آن‌ها را دیده‌اند.

اما تشخیص بعضی از چراغ‌ها بسیار دشوار بود، زیرا برخی از آن‌ها بسیار کوچک و کم‌نور بودند؛ به همین دلیل در مورد این گونه چراغ‌ها، کلاغ‌ها گاهی اوقات مشاهده نور را گزارش می‌کردند و گاهی این کار را نمی‌کردند. اینجا است که نقش تجربه حسی ذهنی قابل مشاهده است.

برای این آزمایش، به هر یک از کلاغ‌ها تقریبا ۲۰هزار سیگنال در دفعات متعدد نشان داده شد. در حین آزمایش، الکترودهای کاشته شده در مغز ‌کلاغ‌ها فعالیت عصبی ‌آن‌ها را ثبت می‌کردند.

هنگامی‌ که کلاغ‌ها پاسخ «بله» را به دیدن محرک‌های بینایی اعلام می‌کردند، فعالیت عصبی در فاصله بین دیدن نور و تحویل پاسخ ثبت می‌شد. وقتی جواب منفی بود، فعالیت عصبی دیده نمی‌شد. این ارتباط به قدری قابل اعتماد بود که امکان پیش‌بینی پاسخ کلاغ براساس فعالیت مغز وجود داشت.

نیدر در مورد نتایج این آزمایش می‌گوید: «انتظار می‌رود سلول‌های عصبی که اطلاعات بینایی ورودی را بدون مولفه‌های ذهنی نشان می‌دهند، به همان روش به یک محرک بینایی با شدت ثابت پاسخ دهند. بااین‌حال، نتایج ما به‌طور قطعی نشان می‌دهد که سلول‌های عصبی در سطح پردازش بالاتر مغز کلاغ تحت تأثیر تجربه ذهنی قرار می‌گیرند، یا به عبارت دقیق‌تر، تجربیات ذهنی تولید می‌کنند.»

نتایج این آزمایش تأیید می‌کند که تجربیات ذهنی و داشتن آگاهی، منحصر به مغز نخستی‌ها یا پریمات‌ها و لایه‌های پیچیده مغز پستانداران نیست. در حقیقت، مطالعه دوم این گروه پژوهشی نشان می‌دهد که صاف بودن مغز پرندگان به هیچ وجه نشان‌دهنده فقدان پیچیدگی نیست.

مارتین استاچو، روانشناس زیستی و همکارانش از دانشگاه آلمان، با استفاده از تکنیک تصویربرداری نور قطبی سه‌بعدی و تکنیک‌های ردیابی مدار عصبی، آناتومی ‌مغز کبوتر و جغد را مشخص کردند. ‌آن‌ها دریافتند که ساختار مغزی در هر دو پرنده به طرز شگفت‌انگیزی شبیه ساختمان مغزی پستانداران است.

این امکان وجود دارد که توانایی‌های شناختی مشابه هم در پرندگان و هم در پستانداران به‌طور مستقل تکامل یافته باشد، پدیده‌ای که به تکامل همگرا معروف است. اما این احتمال نیز وجود دارد که این تشابه در توانایی شناختی آن‌ها با مغز ما نزدیکتر از آن چیزی باشد که تفاوت‌ها نشان می‌دهند.

استاچو در این‌باره می‌گوید:

یافته‌های ما نشان می‌دهد که به احتمال زیاد یک ویژگی که قبلا در آخرین شاخه مشترک آب‌پرده‌داران (گروهی از جانوران با چهار اندام و ستون فقرات) وجود داشته است، به‌طور تکاملی در پرندگان و پستانداران حفظ شده و تا حدودی اصلاح شده است.

نیدر با این احتمال موافق است و اظهار داشت: «آخرین اجداد مشترک انسان و کلاغ ۳۲۰ میلیون سال پیش زندگی می‌کردند و ممکن است که توانایی آگاهی آن زمان به وجود آمده و از آن زمان به این جانداران منتقل شده باشد. در هر صورت، توانایی تجربه آگاهانه را می‌توان در مغزهایی با ساختار متفاوت و مستقل از شکل قشر مغز یافت.»

این بدان معنی است که هوشیاری اولیه می‌تواند در بین پرندگان و پستانداران بسیار بیشتر از آنچه که ما درک کرده‌ایم، وجود داشته باشد. اگر این واقعیت ثابت شود، سؤال بعدی و بسیار جذاب‌تر این است که آیا این حیوانات دارای هوشیاری ثانویه نیز هستند؟ آیا ‌آن‌ها از آگاهی خود مطلع هستند؟

نتایج این تحقیق در مجله Science منتشر شده است.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات