چرا زلزلهی ۵٫۹ ریشتری افغانستان تا این حد ویرانگر بود؟
چند روز پیش شرق افغانستان در نیمهی شب بهشدت لرزید تا مرگبارترین زلزلهی دو دههی اخیر این کشور به ثبت برسد. کانون زلزله در استان پاکتیکا و در ۵۰ کیلومتری شهر خوست قرار داشت. در اثر این زلزله صدها ساختمان فرو ریخته و بسیاری از روستاها با خاک یکسان شدند. طبق گزارشهای رسمی ۱۱۵۰ نفر در این زلزله کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. همچنین پسلرزهی روز جمعه نیز به آمار تلفات اضافه کرد. زمینلرزهی اصلی با بزرگی ۵٫۹ یک زلزله با قدرت نسبتاً متوسط بهحساب میآید که وقوع آن در مناطق فعال بهلحاظ زمینساختی چندان غیرعادی نیست. اما چرا زمینلرزهی اخیر در افغانستان تا این حد ویرانگر بود؟
این زلزله ناشی از ادامهی برخورد صفحهی زمینساختی هند با صفحهی اوراسیا است، برخوردی که پیش از این باعث سربرآوردن کوههای هیمالیا شده است. صفحهی زمینساختی هند در ادامهی حرکت روبهبالای خود با صفحهی اوراسیا در مرز شرقی درگیر میشود که نتیجهی آن برخورد حجم بزرگی از سنگهای دو صفحه به یکدیگر است که گاهی باعث گسیختگی بیشتر یک یا چند ترک (یا گسل) موجود از بین صدها گسل در لبههای این دو صفحه میشود.
انرژی آزادشدهی ناشی از این جابهجاییهای ناگهانی بهصورت موجهای لرزهای بهسمت سطح زمین حرکت کرده و باعث تکان خوردن زمین میشود، پدیدهای که به آن زمینلرزه میگوییم. هرچه یک منطقه به گسیل فعالشده نزدیکتر باشد تکانهای شدیدتری در آن احساس میشود. طبق برآوردها انتظار میرود هر سال بیش از صد زمینلرزه با بزرگی ۵٫۹ در سراسر جهان روی دهد و اغلب این زلزلهها در مناطق فعال لرزهای مانند افغانستان به وقوع میپیوندد.
وبسایت ساینتیفیک امریکن با زلزلهشناس مشهور، لوسی جونز مصاحبهای ترتیب داد تا توضیح او را در مورد علت مرگبار بودن این زلزلهی نه چندان قدرتمند در افغانستان، کشوری که وقوع زلزلههایی به این بزرگی در آن عادی است، جویا شود. همچنین از جونز پرسیده شد که برای به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از ترادژیهای آتی چه اقداماتی میتوان انجام داد. گفتنی است جونز محقق مدعو مؤسسهی فناوری کالیفرنیا و همبنیانگذار مرکز علوم و جامعهی دکتر لوسی جونز است. مؤسسهی دکتر لوسی جونز در زمینهی آگاه کردن جوامع درمقابل خطرات زلزله ازطریق گسترش ارتباطات و بهکارگیری علم فعالیت میکند. در ادامه پاسخ خانم جونز به سؤالات ساشا وارن را میخوانیم:
تفاوت زلزلهی اخیر افغانستان با زلزلههای رویداده در مناطق زلزلهخیر دیگر مانند گسل سنآندرس در کالیفرنیا چیست؟
ما یک زلزله با بزرگی معادل ۵٫۹ در سال ۱۹۸۷ در لسآنجلس داشتیم که در عمق ۱۴ کیلومتری زمین روی داد. این زلزله از یک گسل کوچک اما نسبتاً عمیق نشأت گرفته بود، بااینحال این زلزله باعث مرگ هشت تن و وارد آمدن خسارت ۳۵۰ میلیون دلاری به پول سال ۱۹۸۷ شد. اگر در محل زندگی مردم زمینلرزه اتفاق بیفتد در هر صورت صرفنظر از شدت آن خسارت بهبار میآید. زلزلهی افغانستان شاید در عمق کمتری روی داده باشد،؛ ما واقعا اطلاعات کافی در این مورد نداریم اما میدانیم که چون گسل این زلزله از نوع امتدادلغز بوده (یعنی عمود بوده و به سطح زمین نزدیک است) تکانهای آن با شدت زیادی احساس شده است.
در زلزلهی ۴ اکتبر ۱۹۸۷ لسآنجلس شدتهای هفت و هشت را در شعاع بیست تا سی کیلومتری داشتیم. زلزله با شدت ۹ میتواند ساختمانهای قدیمی کالفرنیا را تخریب کند [یادداشت نویسنده: بزرگی زلزله بهمعنای اندازهی کل آن است در حالیکه شدت زلزله بهمعنی شدت تکانهای ناشی از زلزله است که در یک مکان خاص احساس میشود.] آن ساختمانها در افغانستان از سنگهای رودخانه ساخته شده و به ملات بههم چسبانده شده بودند که با تکانهای با شدت ۶ نیز فرو میریزند. بنابراین این زلزله از قدرت کافی برای تخریب ساختمانهای سنتی افغانستان برخوردار بوده است.
ساختمانها در این مناطق از افغانستان برای در امان ماندن از خطر سیل در کوهپایهها ساخته میشود. ساختن یک ساختمان بنایی با مصالح غیرمسلح در سربالایی کوهپایه باعث کاهش پایداری و افزایش آسیبپذیری آن درمقابل زلزله میشود. بنابراین حدس من این است که علت تخریب زیاد ناشی از این زلزله، نه از بحثهای زمینساختی، بلکه ناشی از نوع ساخت سازهها بوده است.
آیا برخی از ویژگیهای خاص این منطقه در میزان بالای تلفات و حجم گستردهی تخریب ناشی از زلزله تأثیرگذار بوده است، بهخصوص در مقایسه با مناطقی که در آن ساختمانهای ضدزلزله وجود دارد؟
هیچ ساختمان ضدزلزلهای وجود ندارد. ساختمانها فقط میتوانند مهندسیشده باشند. در غرب ایالاتمتحده یک کد ساختمانی و یک نقشهی خطر داریم. قبل از شروع ساختوساز با مراجعه به این نقشه میتوان فهمید که در آن منطقه احتمال وقوع چه نوع زلزلههایی وجود دارد. حتی برای زلزلههایی که ممکن است هر ۲۵۰۰ سال یکبار روی دهند، باید ساختمانی طراحی کنید که باعث مرگ ساکنان آن نشود. در اثر زلزله ممکن است قسمتی از ساختمان آسیب ببیند؛ اما طبق قانون هیچ ساختمانی نباید بهطور کامل فرو بریزد. بنابراین هنگام طراحی یک ساختمان مهندسیشده نیز امکان فروریزش بخشی از ساختمان تا یک حد مشخص پذیرفته میشود.
اساساً آنچه که ما در افغانستان و بهخصوص در بخشهای واقعاً روستایی آن شاهد هستیم این است که هیچ ساختمان مهندسیشدهای در آنجا وجود ندارد. مصالح ساختمانهای اینمنطقه عمدتا سنگهای بهدستآمده از رودخانه است که با نوعی ملات روی یکدیگر قرار گرفتهاند. ملات رفتار بسیار ضعیفی هنگام زلزله دارد. اگر یک ساختمان آجری را در دست گرفته و تکان دهید ملات آن ازهم میپاشد. پس اگر سقف ساختمان از آجر یا سنگ ساخته شده باشد هنگام زلزله پایین میآید. همین اتفاق عامل اصلی مرگهای ناشی از زلزله است. مهندسان اسم این ساختمانها را URM بهمعنی ساختمانهای بنایی غیرمسلح گذاشتهاند. برخی از مهندسان بهآنها FPR هم میگویند؛ یعنی تودههای آوار آتی.
از سال ۱۹۳۵ ساخت ساختمانهای بنایی غیرمسلح در کالیفرنیا ممنوع شده است، بااینحال هیچ کاری برای برچیده شدن ساختمانهای ازپیش ساختهشده صورت نگرفت. در زلزلهی سال ۱۹۷۱ ساختمانهای بنایی چند کشته داشتند و درنتیجه بحث ایمنسازی آنها مطرح شد. شهر لسآنجلس با تصویب یک قانون، مقاومسازی یا تخریب ساختمانهای بنایی غیرمسلح را در یک بازهی زمانی ده ساله اجباری کرد. از اینرو هنگام وقوع زلزلهی نورثریج در سال ۱۹۹۴ هیچ ساختمان بنایی غیرمسلح در شهر وجود نداشت. کار ایمنسازی ساختمانهای بنایی بهخوبی انجام شده بود و خسارتهای واردآمده به ساختمانهای بازسازیشده بسیار اندک بود پس ما میدانیم که ایمنسازی ساختمانهای قدیمی جواب میدهد.
بهجز ایمنسازی ساختمانها آیا راهکار دیگری برای افزایش آمادگی و ایمنی جوامع در مواجهه با زلزله وجود دارد؟
درصورتی که ساختمانهای ناایمن داشته باشید فقط بحث شانس مطرح میشود. اگر کانون زلزله به ساختمانها نزدیک باشد باعث فرو ریختن همهی آنها میشود. کشور ایران از لحاظ تاریخی زلزلههای زیادی را در مناطقی با ساختمانهای مشابه تجربه کرده است. اگر تکانهای زلزله خیلی شدید باشد همهی ساختمانهای شهر فرو میریزند. تنها راه کشته نشدن در این موقعیتها این است که فکری به حال ساختمانهای غیرایمن شود.
پیش از این آژانس توسعهی بینالمللی ایالاتمتحدهی آمریکا برای ساخت بیمارستانها و مدرسههای مقاوم با دولت افغانستانه همکاری میکرد. اما اگر زلزله در نیمهی شب اتفاق بیفتد بسته به محل وقوع میتواند نتایج مختلفی در پی داشته باشد. در کالیفرنیا زلزله در نیمهی شب یک اتفاق خوب است چراکه اغلب مردم در خانههایی با اسکلت چوبی زندگی میکنند. این خانههای چوبی بسیار انعطافپذیر هستند و هنگام زلزله رفتار خوبی از خود نشان میدهند. از طرف مقابل بسیاری از مردم در طول روز در ساختمانهای تجاری هستند.
در ساخت ساختمانهای تجاری در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از حجم زیادی بتن غیرالاستیک (شکننده) استفاده شده است، اما سرانجام مشخص شد این کار بههیچ وجه روش خوبی برای ساخت ساختمانها نیست. بنابراین انتظار داریم که وقوع زلزله در طول روز نسبت به زلزلهی شبانه در کالیفرنیا مرگومیر بالاتری در پی داشته باشد. در مناطقی مانند افغانستان شرایط برعکس است، زیرا مردم شبها در خانههای غیرایمن خود میخوابند. در مناطق روستایی در طول روز افراد وقت خود را بیشتر در بیرون خانه سپری میکنند، جایی که محل امنتری برای تجربهی زلزله است.
چگونه کشورهایی با زیرساختهای بهتر مانند ایالاتمتحده میتوانند به کشورهای کمتجربه و کمسرمایه در زمینهی مواجهه با زلزله کمک کنند؟
یک گروه غیرانتفاقی بهنام جئوهازارد اینترنشنال در کالیفرنیا وجود دارد که در زمینهی آگاهسازی خطرات زلزله و راههای آمادگی دربرابر آن فعالیت میکند. مهندسان این گروه با سفر به اقصی نقاط جهان به مردم یاد میدهند که چگونه با هزینهی کم خانههای بهتری بسازند. این گروه هیچ فعالیت مهندسی در زمینهی ساخت خانه انجام نمیدهد بلکه تنها به مردم میگوید که «اگر هنگام ساخت خانه این کار را انجام دهید ساختمانهای محکمتری خواهید داشت». اولین جایی که این گروه بهصورت جدی در آن شروع به فعالیت کرد بیست سال پیش در کشور نپال بود. وقتی زلزلهی سال ۲۰۱۵ در نپال اتفاق افتاد جان افراد زیادی درنتیجهی فعالیتهای این گروه حفظ شد. آنها پاداش کارهای خود را با نجات جان انسانها گرفتند.
در ابتدا یک زمینشناس کالیفرنیایی بهنام برایان تاکر فعالیت خیرخواهانه در زمینهی بهاشتراک گذاشتن اطلاعات زلزلهشناسی را آغاز کرد. او ابتدا به این نکته پی برد که ایالت کالیفرنیا مشکلات متعددی در ارتباط با ایمنی ساختمانها درمقابل زلزله دارد و اینکه چطور جان افراد با ساخت سازههای غیرایمن بهخطر افتاده است. ساخت ساختمانهای ایمن مانند پرتاب راکت به فضا نیست، شما برای انجام این کار تنها به یک دانش بنیادین از زلزله و ساختمانسازی نیاز دارید.
تاکر بعد از اصلاح روشهای ساختمانسازی در کالیفرنیا بهزودی دریافت که برای نجات جان انسانها این اطلاعات باید با مردم دیگر قسمتهای جهان بهاشتراک گذاشته شود. در اینجا موضوع ساخت ساختمانهای گرانقیمت مطرح نیست، بلکه ملاک، هوشمندانه ساختن است. اگر این کار انجام نشود نتیجهی آن همین اتفاقی است که در افغانستان روی داد.