بیوگرافی مارک زاکربرگ؛ رهبر قدرتمند اما منفور شبکههای اجتماعی
سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰مطالعه 15 دقیقهاگر مالک بزرگترین سرزمین جهان بودید، چه میکردید؟ به شوالیهی سفید تبدیل میشدید یا سیاه؟ تصمیم میگرفتید حلقهی قدرت را به هر بهایی در انگشتان خود نگه دارید یا آن را به میان آتش میانداختید؟ فراتر از داستانها و فیلمهایی که با محوریت نبرد خیر و شر پیش میروند، حتی تصور قرار گرفتن در شرایطی مشابه اصلاً کار سادهای نیست.
این مطلب بهمناسبت زادروز مارک زاکربرگ بهروز شد.
مارک زاکربرگ وارث پلتفرمی تریلیون دلاری است که بسیاری از کاربران امروزی، اینترنت را با آن شناختهاند؛ فیسبوک ایدهای ساده بود که از دل خوابگاه دانشگاه هاروارد بیرون آمد، اما مسیر معاشرت انسانها با یکدیگر را برای همیشه تغییر داد. بااینحال، نام زاکربرگ به اتفاقات ناخوشایند بسیاری گره خورده است، تاجاییکه از او بهعنوان منفورترین مرد دنیای فناوری یاد میشود.
۱۲ فوریه ۲۰۲۴، مارک زاکربرگ در لحظهای تاریخی از خانوادههایی که فرزندانشان بهواسطهی شبکههای اجتماعی او آسیب دیده بودند، در مجلس سنای آمریکا عذرخواهی کرد. در این جلسه که با حضور مدافعان حقوق کودکان، دولتمردان و مدیرعاملهای چند شبکهی اجتماعی ازجمله متا برگزار شده بود، گروهی از والدین عکس نوجوانان خود را که بهخاطر آسیبهای روانی شبکههای اجتماعی، خودکشی کرده بودند، برای دقایقی در سکوت بالا گرفتند.
البته داستان عذرخواهیهای مارک زاکربرگ، مفصلتر و قدیمیتر از جلسهی اخیر سنا است و شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت در بین مدیران بزرگ حوزهی فناوری، موضوع تازهای نیست.
با مرور زندگی مارک زاکربرگ، مردی خاکستری، مستعد و بلندپروازی را میبینیم که با افکار پیشرو و ساختارشکن، به دستاوردهای شخصی و اجتماعی و جهانی منحصربهفردی رسید؛ اما از جایی به بعد، اشتباهات نابخشودنی زیادی مرتکب شد که قضاوت نهایی در مورد آنها را به خود شما میسپاریم.
دوران کودکی
مارک الیوت زاکربرگ ۱۴ می ۱۹۸۴ در شهر وایت پلینز نیویورک و در خانوادهای یهودیتبار و تحصیلکرده به دنیا آمد. پدر او دندانپزشک و مادرش روانشناس بود و هر دو توجه زیادی به پیشرفت، اشتیاق و استعداد هر چهار فرزند خود داشتند. ادوارد پدر خانواده علاقهی مارک به برنامهنویسی را در همان دوران دبستان کشف کرد و از مدرس متخصصی به نام دیوید نیومن خواست پسرش را در این مسیر یاری کند.
مارک در سن ۱۲ سالگی با استفاده از مبانی برنامهنویسی بیسیک آتاری، یک نرمافزار پیامرسان خانگی به نام زاکنت ساخت که کامپیوترهای خانه و مطب پدرش را به هم متصل میکرد. در دوران دبیرستان هم نرمافزاری برای پخش فایلهای صوتی MP3 توسعه داد که امکانات خوب و قابل توجهی داشت و با بررسی پلیلیست موسیقی افراد، حدس میزد آهنگ بعدی موردعلاقهی او چیست.
مارک زاکربرگ درپایان دوره دبیرستان از مایکروسافت و AOL پیشنهاد همکاری گرفته بود
تا پایان دورهی نوجوانی دیگر هوش و نبوغ مارک برای همهی اطرافیان مشخص شده بود. البته در آن زمان او صرفاً در دنیای کامپیوترها سیر نمیکرد، بلکه به ادبیات کلاسیک و ورزش شمشیرزنی هم علاقه داشت و همزمان در دو رشته دیپلم گرفت. مایکروسافت و AOL دو شرکتی بودند که به مارک پیشنهاد کار و خرید برنامههای نرمافزاریاش را دادند و با جواب منفی او مواجه شدند.
دانشگاه، فیسمش و هاروارد کانکشن
سال ۲۰۰۲ زاکربرگ جوان در رشتهی علوم کامپیوتر وارد دانشگاه هاروارد شد و طی دو سال خودش را به چهرهی معروف برنامهنویسی کمپ دانشگاه تبدیل کرد. اولین برنامهی تأثیرگذار او کورسمچ (CourseMatch) نام داشت که در زمینهی انتخاب واحد و تشکیل گروههای مطالعاتی به دانشجویان کمک میکرد. اما چیزی که او را خیلی زود به شهرت رساند، طراحی وبسایت فیسمش بود.
فیسمش برنامهای بود که بهطور تصادفی عکس چهار دانشجو را انتخاب میکرد و از سایر دانشجویان میخواست به فرد مورد علاقهی خود از بین این چهار نفر رأی بدهند. ماجرا از زوایای مختلف جنجالبرانگیز و دردسرساز شد: اول اینکه هجوم دانشجویان به وبسایت مذکور سرور دانشگاه را دچار اختلال کرد و از کار انداخت. دوم، برخی از دانشجویانی که تمایل نداشتند عکسشان در این وبسایت به رأی گذاشته شود، مستقیماً به مسئولین دانشگاه شکایت کردند.
درنهایت دانشگاه این وبسایت را بست و به زاکربرگ اخطار انضباطی داد. احتمالاً این اولین باری بود که نابغهی جوان مجبور شد بابت اقداماتش رسماً از سایرین عذرخواهی کند.
ایدهی یک شبکهی اجتماعی درون دانشگاهی ماهها زودتر از فیسمش به ذهن یکی از دانشجویان رسیده بود: دیوا نارندا میخواست وبسایتی راهاندازی کند که در آن دانشجویان عکس و مشخصات شخصی و دانشجویی خود را بههمراه لینکهای جالب ثبت کنند.
دیوا در درجهی اول ایدهاش را با همکلاسیهای دوقلو، تایلر و کامرون وینکولووس مطرح کرد، زیرا بهلحاظ مالی پدر آنها میتوانست بودجهی لازم پروژه را در اختیارشان بگذارد. سپس هر سه نفر برای برنامهنویسی سایت با یک کد منبع ویژه که سرعت سیستم را تا حد ممکن بالا ببرد، به زاکربرگ مراجعه کردند.
مارکزاکربرگ ایده فیسبوک را از هاروارد کانکشن الهام گرفت
کمتر کسی فکر میکرد هاروارد کانکشن که بعدها به کانکت یو تغییر نام داد، آغازی تاریخی را رقم بزند که مسیر معاشرت انسانها با یکدیگر را برای همیشه تغییر دهد. زاکربرگ پیشنهاد همکاری در این پروژه را پذیرفت، هرچند بعدها گفت که از ابتدا در برآورد پتانسیل شرکای خود تردید داشته است.
همتیمیهای او یعنی دیوا نارندا، تایلر و کامرون وینکولووس بعدها زاکربرگ و فیسبوک را به سرقت ایده و منبع اصلی اطلاعاتی پروژهی خود متهم و از او در دادگاه شکایت کردند. این دعوی حقوقی بیش از ۵ سال ادامه داشت و حتی پس از اینکه در سال ۲۰۰۹ قاضی پرونده، زاکربرگ را به پرداخت ۴۵ میلیون دلار غرامت محکوم کرد، بازهم رضایت شاکیان فراهم نشد.
فیسبوک: شبهای روشن
جرقهی فیسبوک در همان دوران کار روی هاروارد کانکشن در ذهن مارک زده شد: چه میشد اگر آلبوم عکس فارغالتحصیلان دانشگاهی که به فرم کتابچهی چاپی در دسترس همهی دانشجویان قرار میگرفت، بهصورت آنلاین منتشر میشد و امکان ارتباط همهی اعضای دانشگاه را فراهم میکرد؟
فوریه سال ۲۰۰۴ بود که او دامنهی thefacebook.com را ثبت کرد و درهای شبکهی اجتماعی خود را ابتدا به روی دانشجویان هاروارد و سپس دانشگاههای استنفورد، ییل و کلمبیا گشود. زاکربرگ در این زمان چهار همکار داشت: ادواردو ساورین، اندرو مک کالم، کریس هیوز و داستین موسکوویتز. فیسبوک، دانشگاه به دانشگاه توسعه یافت و ثبتنام اولیه در آن مستلزم ایمیل آموزشی معتبر و عکس واقعی دانشجویان بود.
تابستان همان سال زاکربرگ نخستین سرمایهگذار حرفهای پروژهی خود را پیدا کرد: پیتر ثیل مؤسس پیپل ۱۰٫۲ درصد از سهام استارتاپ نوظهور فیسبوک را به مبلغ ۵۰۰ هزار دلار خرید و به اعضای تیم کمک کرد به خانهای کوچک در پالوآلتو نقلمکان کنند. جریان مشهور رهاکردن دانشگاه هاروارد هم در همین زمان اتفاق افتاد.
واقعیت این بود که وقتی تعداد کاربران فیسبوک از ۴ هزار نفر گذشت، مارک به حدی پرمشغله بود که مجبور شد برنامهنویسان جدیدی را برای توسعهی وبسایت خود استخدام کند. در آن شرایط برگشتن به دانشگاه به معنی خط کشیدن روی تمام تلاشهای قبلی و پتانسیلها و رؤیاهای آتی مؤسس فیسبوک بود.
یاهو با پیشنهاد ۹۰۰ میلیوندلاری قصد خرید فیسبوک را داشت
فیسبوک خیلی سریعتر از آنچه زاکربرگ و همکارانش تصور میکردند، توسعه یافت. سال ۲۰۰۵ نسخهی دانشآموزی این شبکهی اجتماعی منتشر شد و تیم فنی، زمینهی عضویت کارمندان برخی از شرکتهای فناوری مانند اپل و مایکروسافت را در وبسایت اصلی فراهم کرد. یک سال بعد تمام افراد بالای ۱۳ سال ساکن در آمریکای شمالی با یک آدرس ایمیل میتوانستند در فیسبوک ثبتنام کنند، اما امکان ساختن صفحه یا پیج شخصی و کاری در سال ۲۰۰۹ محقق شد.
در این مدت مارک با ایدهها و دستاوردهای خود بهراحتی نظر سرمایهگذاران را جلب میکرد. چیزی نگذشت که تب فیسبوک فراگیر شد و تعداد کاربران این وبسایت از مرز ۵۰ میلیون نفر عبور کرد. چندین شرکت فناوری هم تمایل خود را به خرید فیسبوک اعلام کردند که یاهو با پیشنهاد ۹۰۰ میلیوندلاری در صدر آنها قرار داشت.
زاکربرگ با این استدلال که «دغدغهی اصلی او و همکارانش، نه پول بلکه جریان آزاد اطلاعات بین مردم جهان است» هیچکدام از پیشنهادها را نپذیرفت. اگر امروز این جمله را فارغ از نام گوینده میشنیدید، با چه احتمالی آن را به زاکربرگ نسبت میدادید؟
بااینحال مایکروسافت اکتبر سال ۲۰۰۷ حدود ۱٫۶ درصد از سهام فیسبوک را به ارزش ۲۴۰ میلیون دلار خرید. این جریان ارزش ضمنی شرکت زاکربرگ را به ۱۵ میلیارد دلار رساند و شخص او را به جوانترین میلیاردر جهان تبدیل کرد. نخستین عرضهی عمومی سهام فیسبوک در سال ۲۰۱۲ صورت گرفت و ارزش بازاری این شرکت ۱۰۴ میلیارد دلار ثبت شد که رکوردشکنی جدیدی برای آنها بود.
مرد سال مجلهی تایم
سال ۲۰۱۰ مجلهی تایم مارک زاکربرگ را بهعنوان تأثیرگذارترین مرد سال جهان انتخاب کرد. جرج لوکاس و جولیان آسانژ خالق ویکیلیکس، دو فرد دیگری بودند که برای دریافت این عنوان نامزد شده بودند. ریچارد استنگل سردبیر مجله در وصف میلیاردر ۲۶ ساله نوشت:
شبکهی اجتماعی زاکربرگ همهی انسانهای دنیا را به هم متصل کرده است. فیسبوک را میتوانیم سومین کشور بزرگ جهان بدانیم، با این تفاوت که شهروندانش را بهخوبی میشناسد و هیچ دولتی در دنیا بهپای او نمیرسد.
محبوبیت زاکربرگ پایاپای شبکهی اجتماعیاش افزایش مییافت، بهطوریکه دیوید فینچر براساس زندگی او در دوران خوابگاه دانشگاه و خلق فیسبوک فیلم تحسینشدهی شبکهی اجتماعی را ساخت. زاکربرگ پس از دیدن این فیلم گفته بود که امیدوار است دیگر هیچکسی، هیچ فیلمی دربارهی او نسازد. یادآوری میکنیم که تا پایان این سال فیسبوک ۶۰۸ میلیون کاربر فعال داشت و این آمار تا دو سال بعد به بیش از یک میلیارد نفر رسیده بود.
گامهای بلند: خرید اینستاگرام و واتساپ
زاکربرگ در کنار توسعهی فیسبوک، اهداف بلندپروازانهتری را دنبال میکرد. او در راستای این اهداف ناپیدا، در سال ۲۰۱۲ اینستاگرام را به مبلغ یک میلیارد دلار خرید و آن را زیرمجموعهی فیسبوک کرد.
خرید اینستاگرام و واتساپ از تصمیمات استراتژیک زاکربرگ بود
این اقدام حتی برای فعالین حوزهی فناوری نیز غیرمنتظره و عجیب بود، زیرا اینستاگرام صرفاً بهعنوان یک اپلیکیشن جدید و سادهی بهاشتراکگذاری عکس شناخته میشد که در ابتدا فقط برای سیستمهای آیاواس توسعهیافته بود. بعدها این تصمیم استراتژیک زاکربرگ، نه فقط زندگی و برند او را وارد فاز دیگری کرد، بلکه سبک زندگی میلیونها انسان در جهان را نیز تغییر داد.
پس از تصاحب شرکت آکولیس ریفت و امتیاز هدست واقعیت مجازی آن، فیسبوک اپلیکیشن واتساپ راهم به ارزش ۲۲ میلیارد دلار خرید. حالا میبینیم که پرکاربرترین پیامرسانهای دنیا یعنی واتساپ و فیسبوک مسنجر، مستقیم و غیرمستقیم تحت مدیریت زاکربرگ فعالیت میکنند.
روی تاریک ماه: رسوایی کمبریج آنالیتیکا و انتخابات آمریکا
جمعآوری و فروش اطلاعات کاربران فیسبوک به شرکتهای دیگر، بخشی از بیزنس مدل این شرکت برای کسب درآمد بود. اما گزارشهای افشاگرانهی روزنامههای گاردین و نیویورکتایمز در سال ۲۰۱۸ درمورد سوءاستفادهی کمبریج آنالیتیکا از دادههای کاربران این شبکهی اجتماعی برای مقاصد سیاسی، طوفان عظیمی در دنیا بهپا کرد.
کمبریج آنالیتیکا، شرکتی که در زمینه تحلیل کلاندادهها و تبلیغات هدفمند دیجیتال فعالیت میکرد، توانسته بود از طریق یک اپلیکیشن روانشناسی، دادههای ۸۵ میلیون کاربر فیسبوک را بدون رضایت و اطلاع آنها جمعآوری و برای این کاربران پروفایلسازی کند. این دادهها برای شخصیسازی تبلیغات سیاسی در جریان کمپینهای مختلف، از جمله کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ مورد استفاده قرار گرفته بود.
زاکربرگ ابتدا تمامی اتهاماتی را که متوجه شخص او و سیستم فروش دادههای کاربران بود، رد کرد. او مدعی شد که از یک سال قبل از کمبریج آنالیتیکا و چندین شرکت دیگر خواسته اطلاعات کاربران را پاک کنند. اما ادعای او واقعیت نداشت. در بحبوحهی انتقادات و اتهامات، یکی از پژوهشگران کمبریج آنالیتیکا بهصراحت گفت:
ما پروفایل میلیونها کاربر فیسبوک را مورد استفاده قرار دادیم و مدلهایی ساختیم که به ما در شناخت این افراد و هدف قراردادن تمایلات درونیشان کمک میکردند.
در نهایت مارک زاکربرگ مجبور شد در مقابل نمایندگان کنگره ایالات متحده شهادت دهد. او در این جلسه توضیح داد که چگونه فیسبوک پس از این از حریم خصوصی کاربران بیشتر محافظت خواهد کرد. همچنین در یک بیانیهی مطبوعاتی که در روزنامهها منتشر شد، از کاربران عذرخواهی کرد و گفت نهتنها برای حل مشکلات بهوجودآمده تلاش میکند، بلکه مانع از دسترسی دیگر اپلیکیشنهای آماری به دادههای کاربران خواهد شد.
کمبریج آنالیتیکا از دادههای ۸۵ میلیون کاربر فیسبوک برای کمپین انتخاباتی ترامپ استفاده کرده بود
اما فقط کمبریج آنالیتیکا نبود که با استفاده از اطلاعات کاربران، آنها را به سمت کمپین انتخاباتی ترامپ سوق داده بود. در همان زمان مشخص شد روسها نیز حجم فاجعهآمیزی از اخبار جعلی را در سطح فیسبوک منتشر کردهاند تا جریان انتخابات را تحتتأثیر قرار دهند.
پیرو همین جریان، برایان اکتون همبنیانگذار واتساپ در توییتی که به یک کمپین بزرگ توییتری تبدیل شد، با هشتگ deletefacebook# از کاربران این شبکهی اجتماعی خواست اکانتهای فیسبوک خود را حذف کنند. او یک سال قبل از این شرکت جدا شده بود.
زاکربرگ که عملاً اعتماد مردم را از دستداده بود، توسط فدراسیون تجارت آمریکا و به دلیل نقض خریم خصوصی کاربران به پرداخت ۵ میلیارد دلار جریمه محکوم شد که رقمی بیسابقه برای یک شرکت تکنولوژی محسوب میشد.
نسلکشی میانمار
یکی دیگر از تاریکترین لحظات زندگی زاکربرگ بازهم در سال ۲۰۱۸ رقم خورد: زمانی که مشخص شد مقامات نظامی میانمار از فیسبوک برای تحریک نسلکشی اقلیت مسلمان روهینگیا استفاده کردهاند. سازمان ملل شرایط فوق را «نمونهی کتابدرسی پاکسازی قومی اقلیتها» خواند. زاکربرگ و مدیران بخش امنیت سایبری فیسبوک اذعان کردند که باید اقدامات بیشتر و مؤثرتری را برای متوقف کردن این جریان در دستور کار خود قرار میدادند.
همانطور که کارمندان بالارتبهی فیسبوک بارها گفتهاند، مسئله این است که زاکربرگ همیشه از همهی اتفاقات و پیامدهای شبکههای اجتماعی خود مطلع بود و اگر دستور یا برنامهی خاصی برای اصلاح امور داشت، حتماً اجرا میشد.
انحلال کمیتهی حقیقتیاب
اکتبر سال ۲۰۲۱ فرانسس هاگن یکی از اعضای تیم راستکرداری مدنی فیسبوک، علیه این شرکت در کنگره آمریکا شهادت داد و هزاران سند داخلی فیسبوک را در اختیار رسانههای خبری مطرح گذاشت. اسنادی که افشا میکردند مقامات این شرکت رشد کسبوکارشان را بر هر چیز دیگری مقدم میشمردهاند، حتی زمانیکه این سیاستهای آنها آسیبهای زیادی به کاربران و حتی کل مردم آنها متحمل کرده بود.
فیسبوک سودآوری خود را بر همهچیز مقدم میدانست، حتی به قیمت آسیب دیدن کاربران
پس از افشای نقش فیسبوک در انتخابات ۲۰۱۶، تیم راستکرداری وظیفهی مبارزه با نشر اخبار جعلی و نفرتپراکنی را به عهده داشت و اعضای تیم قسم خورده بودند همیشه منافع مردم را در اولویت قرار دهند. زاکربرگ درست یک ماه پس از انتخابات ۲۰۲۰ این تیم را منحل کرد.
اسنادی که هاگن در اختیار کنگره و کمیسیون اوراق بهادار قرار داد، نشان میدادند که ۳۲ درصد از دختران به واسطهی اینستاگرام احساس بدی نسبت به بدن خودشان دارند، یا تغییر الگوریتمهای فیسبوک در سال ۲۰۱۸ که از آن بهعنوان راهی برای افزایش «تعاملات اجتماعی معنادار» یاد میشد چگونه باعث رواج محتوای تفرقهانگیز و پخش اخبار جعلی شده است.
طبق همین اسناد، فیسبوک تمام بودجه بخش امنیت خود را صرف محتوای انگلیسیزبان میکرد و از نظارت بر محتوای زبانهای دیگر عاجز بود. نتایجی که کمیتهی حقیقتیاب به آنها دستیافته بود، شاید نهچندان جدید ولی هولناک بود: فیسبوک زیرنظر زاکربرگ بهطور مکرر درمورد امنیت کودکان، ناکارآمدی سیستمهای هوش مصنوعی و گسترش پیامهای افراطی دروغ گفته بود. هاگن به کنگره گفت:
مدیریت شرکت میداند چگونه فضای فیسبوک و اینستاگرام را امن کند، اما حاضر به اعمال هیچ تغییراتی نیست، چون سود نجومی خود را به مردم ترجیح میدهد.
مخالفت کارمندان شرکت با تصمیمات زاکربرگ
کارمندان زاکربرگ از الگوریتمهای فیسبوک و اینستاگرام دل خوشی نداشتند و معتقد بودند این الگوریتمها به وایرال کردن محتوای زرد، پر از خشمونفرت و آسیبزننده کمک میکند. آنها پیشنهادهای جالبتوجهی برای بهبود شرایط داشتند؛ اما نه زاکربرگ و نه مقامات شرکت دلیلی برای تغییر وضع موجود نمیدیدند.
در همین دوران برخی از کارمندان و پژوهشگران داخلی از شرکت جدا شدند. آنها در یادداشتهای خود نوشته بودند فیسبوک میتوانست اشتباهات خود را با تمرکز بر ارزشگذاری محتوا براساس کیفیت جبران کند، اما هرگز این کار را نکرد. واقعیت این است که زاکربرگ همیشه به این نکته اشاره میکرد که میلیاردها دلار برای امنیت کاربران خود هزینه کرده، اما بهگفتهی پژوهشگران پلتفرمهای او آگاهانه مردم را در معرض آسیبهای غیراخلاقی قرار میدادند.
پلتفرمهای زاکربرگ آگاهانه مردم را در معرض آسیبهای غیراخلاقی قرار میدادند
طبق گزارشهای پژوهشگران، هوش مصنوعی فیسبوک فقط ۱۹ درصد از محتوای خشونتآمیز، ۱۷ درصد از تصاویر مستهجن و یک درصد از پستهای حاوی محتوای نفرتپراکنی را حذف میکرد. مارک زاکربرگ به هدف خود برای تبدیل فیسبوک به یک شرکت تریلیون دلاری رسیده بود، ولی به این بها که از او بهعنوان منفورترین مرد دنیای فناوری یاد کنند.
متا و متاورس: از ریبرند فیسبوک تا معرفی دنیای سهبعدی اینترنتی
ایدهی زاکربرگ برای تغییر برند فیسبوک ریشه در ایام گذشته داشت. او مالک نام کاربری meta در توییتر و وبسایت متا دات کام بود، اما زمانی را برای اعلام تغییر برند انتخاب کرد که شرکت او به دلیل گزارشهای افشاگرانهی متعدد، بهشدت زیر ذرهبین رسانهها قرار داشت. به تعبیر منتقدان این تغییر بزرگ برای فاصلهگرفتن او از برند بدنام فیسبوک و فرار از گذشتهی تاریکش بود.
زاکربرگ با معرفی پروژهی متاورس تلاش کرد به دوران اوج زندگی حرفهای خود برگردد. اصطلاح metaverse از کتاب «سقوط برفی» نوشتهی نیل استفنسون گرفته شده بود که داستان جامعهای دیستوپیایی را روایت میکرد که در آن مردم برای فرار از دنیای درحال ویرانی به دنیایی مجازی پناه میبردند و همهی کارهای خود را اعم از معاشرت با دیگران تا زندگی روزمره در این دنیا انجام میدادند.
تغییر برند فیسبوک در زمانی صورت گرفت که زاکربرگ بهشدت زیر ذرهبین رسانهها بود
متاورس زاکربرگ نیز قرار بود نقش مشابهی ایفا کند. او دو سال پیش گفته بود مردم تا ده سال آینده وقتشان را در دنیای سهبعدی آواتارها میگذرانند. بدینمنظور تیمهای مختلف فیسبوک روی فناوریهای نرمافزاری و سختافزاری این دنیای جدید متمرکز شدند که هرچند با هدست واقعیت مجازی کوئست و بازی هورایزن شروع میشد، ولی چشمانداز بسیار وسیعتری را دنبال میکرد.
هیاهویی که پیرامون متاورس ایجاد شده بود، با شکوفایی دورهی هوش مصنوعی فرونشست. مشخص شد که زاکربرگ از یک دهه قبل سازمان تحقیقاتی عظیمی را با تیمهای بسیار متخصص در زمینهی تحقیقوتوسعهی هوش مصنوعی توسعه داده و مدل زبانی بزرگ آنها موسوم به LLaMa یکی از قدرتمندترین مدلهای حال حاضر دنیا است.
با شناختی که جهان از زاکربرگ داشت، بهراحتی قابلپیشبینی بود که متا در اولین قدم هوشمصنوعی خود را در سیستم تبلیغاتی شبکههای اجتماعیاش مستقر خواهد کرد.
بسیاری از مردم معتقدند جک دورسی با فروش توییتر به ایلان ماسک کاربران خود را در شرایط بسیار نامساعدی قرار داد، اما گفته میشود مارک زاکربرگ با رها نکردن فیسبوک و اینستاگرام ضربهی جبرانناپذیری به میلیونها انسان وارد کرد. بماند که او از هر فرصتی برای کپیبرداری از پلتفرمهای رقیب استفاده کرد تا کاربران بیشتری را جذب کند و سودآوری سهم بازار خود را افزایش دهد. چت صوتی فیسبوک به تقلید از کلابهاوس، ریلز اینستاگرام به تقلید از تیکتاک و اپلیکیشن تردز برای جذب کاربران ناراضی X، روشنترین اقدامات او در این راستا به شمار میروند.
مارک زاکربرگ زمانی گفته بود: «ما فیسبوک را بهعنوان یک شرکت تأسیس نکردیم. هدف ما یک مأموریت اجتماعی بود؛ اینکه جهان را محیطی بازتر و مردم را به هم نزدیکتر کنیم.» بخشی از این حرف هنوز درست بهنظر میرسد. فیسبوک واقعاً نحوهی ارتباط مردم سراسر جهان با یکدیگر را تغییر داد و تأثیری انکارنشدنی بر وب امروز گذاشت.
اما زاکربرگ تصمیم گرفت حلقهی قدرت را در دستان خود نگه دارد و در این راه میلیونها نفر را در دام الگوریتمهای جذاب و سیستمهای بیرحم خود گیر اندازد. در پایان راه دنیا از او چگونه یاد خواهد کرد؟ مؤسس فیسبوک هنوز برای تغییر پاسخ این سؤال فرصت دارد.
نظرات