اینتل در گرداب چالشها: آیا با خروج گلسینگر مشکلات اینتل پایان خواهد یافت؟
دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰مطالعه 12 دقیقهاوایل دسامبر هنگامیکه خبر ناگهانی بازنشستگی پت گلسینگر، مدیرعامل اینتل منتشر شد، تقریباً تمام صنعت فناوری و مخصوصاً شرکتهای تولید تراشه را در بهتی عمیق فرو برد. البته بیانیهی اینتل سمت رسمی داستان بود، چرا که درعرض چند ساعت رویترز، نیویورکتایمز و بلومبرگ با روایت دیگری این ماجرا را بازگو کردند: هیئتمدیرهی شرکت خواهان برکناری او بود.
سه سال و نیم پیش، گلسینگر برنامهای چهارساله را برای احیای اینتل که بهنوعی در مشکلاتی همهسویه غرق شده بود تنظیم کرد، اما قبل از فرارسیدن موعد مقرر مجبور شد سمت خود را ترک کند.
این اتفاق بهقدری سریع رخ داد که اینتل حتی جانشین استراتژیک و فکر شدهای برای او نداشت. همچنین آنقدر قطعی بهنظر میرسید که گلسینگر دیگر قرار نبود بهعنوان مشاور نیز در شرکت حضور داشته باشد.
اینتل از سالها قبل در سراشیبی سقوط قرار داشت: این شرکت انقلاب گوشیهای هوشمند را از دست داد، با چالش کنترل کیفیت تراشههایش مواجه شد، مشتریانی مانند اپل را به سایر رقبای تولیدکنندهی پردازنده واگذار کرد و حالا نیز خطر جاماندن از قطار هوش مصنوعی را پیش روی خود میبیند.
مشکل اینتل به سادگیِ فرازونشیبهای معمول سایر شرکتهای فناوری نیست، چراکه مقامات آمریکایی فروپاشی این شرکت را مسئلهای امنیتی میخوانند. اینتل نهتنها یکی از سازندگان پیشروی تراشههای کامپیوتری محسوب میشود، بلکه یکی از آخرین شرکتهایی است که هم طراحی و هم تولید تراشهها را خودش انجام میدهد؛ بهجای اینکه بخش دوم را به شرکتهای آسیایی برونسپاری کند.
آمریکا برای کاهش وابستگی به تایوان بهطور خاص به این مزیت اینتل نیاز داشت، یا به بیان دقیقتر برای مقاومت در برابر احتمال کنترل چین بر تایوان. اما آیا مدیریت گلسینگر تا به این حد ناامیدکننده بود؟ یا مسائل مهمتری این جریان را هدایت میکرد؟
چرا مدیرعاملی گلیسنگر در ابتدا با استقبال کارکنان مواجه شد؟
گلسینگر به اینتل وفادار بود، حتی پیش از اینکه در سال ۲۰۲۱ برای مدیریت این شرکت بازگردد. او در ۱۸ سالگی به اینتل پیوست و به مدت ۳۰ سال، یعنی از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۹ تمام پتانسیل خود را روی کار گذاشت.
حتی برخی از افرادی که بعدها در دوران مدیریت او تعدیل شدند؛ باور داشتند او فرد مناسبی برای نجات اینتل خواهد بود. آنها به استراتژی گلسینگر برای کسب مجدد جایگاه رهبری بازار تراشه اعتقاد داشتند، از اینکه او خودش یک مهندس بود خوششان میآمد و از اینکه آمده بود تا مشکلات فنی طولانیمدتی را که مدیران قبلی به جا گذاشته (یا نادیده گرفته) بودند حل کند، استقبال میکردند.
کارمندان اینتل به استراتژیهای گلسینگر برای بازگشت به جایگاه رهبری بازار تراشه اعتقاد داشتند
گلسینگر معمار اصلی ۴۸۶، پردازندهی پرچمدار اینتل در سال ۱۹۸۹ بود که بهعنوان اولین تراشهی x86 با بیش از یک میلیون ترانزیستور این شرکت را وارد بزرگترین فاز رشد خود کرد. بعدها او نقش اولین مدیر فناوری اینتل را به عهده گرفت و تأثیر چشمگیری در پیشبرد فناوریهای استاندارد صنعت مانند USB و Wi-Fi و همچنین طراحی تراشههای اینتل داشت.
اینتل قبل از مدیرعاملی گلسینگر نیز در شرایطی بحرانی به سر میبرد. این شرکت از اینکه از توسعه تراشه برای آیفون خودداری کرده، پشیمان بود و در ساخت تراشههای موبایل برای گوشیهای اندروید هم به موفقیت نرسید. بدینترتیب، اینتل کل انقلاب گوشیهای هوشمند را از دست داد.
گلسینگر چطور میخواست اوضاع را تغییر دهد؟ شاید همه چیز به جبران اشتباهی بزرگ برمیگشت: هنگامیکه اینتل روی فناوریای سرمایهگذاری کرد که بعداً رقبایش برای پیشیگرفتن از خود او استفاده کردند.
گلسینگر برای اینتل چه برنامههایی داشت؟
بیش از یک دهه پیش، اینتل میلیاردها دلار در شرکت هلندی ASML سرمایهگذاری کرد که امروز بهعنوان یکی از مهمترین شرکتهای صنعت تراشه شناخته میشود: درواقع ASML تنها شرکت جهان است که دستگاههای بسیار پیچیدهی EUV را برای تولید پیشرفتهترین تراشهها میسازد.
اینتل ابتدا به این فناوری اعتقاد داشت و حتی ۴٫۱ میلیارد دلار سهام این شرکت را خرید؛ اما بعد تصمیم گرفت ماشینهای گرانقیمت مذکور را سفارش ندهد. برعکس، شرکت تایوانی TSMC این ریسک را پذیرفت و تبدیل به رهبر بیچونوچرای بازار تولید تراشه شد، بهطوریکه حالا بیش از ۹۰ درصد تراشههای پیشرفته جهان را تولید میکند. از آن سو، سامسونگ هم به جمع سفارشدهندههای دستگاههای EUV پیوست.
گلسینگر میخواست اشتباه مدیران قبلی اینتل را در خصوص فرصتهای ازدسترفتهی EUV جبران کند
گلسینگر سال ۲۰۲۲ در مصاحبهای بهصراحت انتخاب اینتل را «اشتباهی اساسی» خواند و گفت: «ما روی شکست این فناوری حساب میکردیم. چقدر میتوانستیم احمق باشیم؟»
گلسینگر تصمیم گرفت فناوری EUV را بپذیرد و همزمان به بخشهای فناوری چک سفید امضا داد تا از TSMC پیشی بگیرند.
او همچنین میخواست ظرفیت تولید انبوه این تراشهها را هم ایجاد کند و بدین منظور میلیاردها دلار روی کارخانههای جدید در ایالات متحده سرمایهگذاری کرد و سرانجام خدمات تراشهسازی خود را به رقبا ارائه داد.
بهاینترتیب «پنج نود لیتوگرافی در چهار سال» به شعار اینتل تبدیل شد. بهعبارتی گلسینگر متعهد شد شرکتش پنج نسل مختلف تراشه را در فقط چهار سال تحویل دهد، که هر کدام ترانزیستورهای کوچکتری از قبلی داشته باشند.
گلسینگر نهتنها قول داد که به رقبای قدرتمند خود برسد، بلکه تضمین کرد که اینتل تا سال ۲۰۲۵ یعنی تا پایان برنامه چهار سالهاش، دوباره در فناوری سیلیکون پیشتاز خواهد شد.
در دوران مدیرعاملی گلسینگر، اینتل با شعار «پنج نود لیتوگرافی در چهار سال» حرکت کرد
حرکت اینتل در این مسیر با هزینههایی باورنکردنی همراه بود: دهها میلیارد دلار هزینه برای ساخت فاندری (کارخانه تراشهسازی)، شکستهای متعدد دیگری که اینتل در طول مسیر داشت، نصفشدن ارزش شرکت بر اساس قیمت سهام و البته تعدیل کمسابقهی کارمندان.
برای مثال ماه آگوست اینتل اعلام کرده بود ۱۵ هزار کارمند را تعدیل و تمامی فرایندهای غیرضروری را متوقف خواهد کرد. یکی از اعضای اخراج شدهی این شرکت میگوید:
میزان تعدیلنیرو در دو سال گذشته، روحیهی بسیاری از کارمندان را نابود کرد. حتی اگر از یک دور تعدیل جان سالم به در میبردید، باز هم نمیدانستید طی ۳ تا ۶ ماه آینده هنوز در شرکت حضور دارید یا نه. این وضعیت باعث میشد کارمندان حداقل کار را انجام بدهند، نسبت به روند پیشرفت بیتفاوت شوند و نهایتاً اینتل را به مقصد شرکتهای دیگر ترک کنند.
باوجوداینکه کسبوکارهای اصلی اینتل هنوز سودآور هستند، ولی بهطور پیوسته کاهش درآمد را تجربه میکنند. یکی از علل اصلی این امر هم هزینهی زیادی بود که به توسعهی اینتل فاندری اختصاص مییافت و درواقع با کاهش بودجهی محصولات درآمدزای این شرکت تأمین میشد.
گلسینگر با اولویتدادن به اینتل فاندری، هزینهای باورنکردنی به این شرکت تحمیل کرد
در همین راستا یکی از کارمندان سابق شرکت به رسانهها گفت که پردازندههای میتیور لیک و ارو لیک اینتل قرار بود حافظهی نهان ویژه Adamantine داشته باشند و به لطف این مزیت از رقبا پیشی بگیرند، اما برنامهی فوق به دلیل هزینهها لغو شد.
بیاعتمادی تدریجی هیئتمدیرهی اینتل به گلسینگر
گلسینگر برای تبدیلکردن اینتل به رهبر صنعت تراشهها، باید به تغییر مفهوم رهبری توجه میکرد: درحالیکه انویدیا به لطف تبوتاب هوش مصنوعی ارزشمندترین شرکت جهان شده و AMD هم از رهبری انویدیا پیروی میکند، شتابدهنده هوش مصنوعی Gaudi اینتل حتی نتوانست به وعدههای درآمدی تعدیل شده گلسینگر یعنی ۵۰۰ میلیون دلار در سال برسد.
در شرایطی که کسبوکارهای مراکز داده بهجای پردازندههای CPU روی GPU تمرکز میکنند، اینتل در فضای گرافیک محصول قدرتمندی نداشت.
طبق گزارشها ممکن است تراشههای 18A نیز فاصلهی زیادی با محصولات TSMC داشته باشند
گرچه بهنظر میرسید پردازندههای لونارلیک کاملاً بازطراحی شدهاند تا فاصلهی این شرکت را با رقبا کمتر کنند، اینتل نهایتاً فاش کرد که تولید آنها نهتنها مقرونبهصرفه نبوده، بلکه وابستگی این شرکت به TSMC را افزایش داده است.
حتی این احتمال نگرانکننده نیز وجود دارد که سال آینده تولید انبوه تراشههای 18A نیز فاصلهی زیادی با تیاسامسی داشته باشد. نیویورکتایمز در گزارش خروج گلسینگر از اینتل مینویسد:
اخیراً برخی از مشتریان اینتل مطلع شدهاند که پیشرفتهترین فرایندهای تولیدی این شرکت که 18a و 16a نامیده میشوند، خیلی عقبتر از TSMC هستند. به گفتهی یکی از مقامات رسمی صنعت درحالحاضر شرکت TSMC حدود ۳۰ درصد از تراشههای ۲ نانومتری خود را بدون نقص تولید میکند، درحالیکه این نرخ در تراشههای 18a کمتر از ۱۰ درصد است.
پاتریک مورهد، تحلیلگر ارشد Moor Insights & Strategy میگوید:
AMD توانست طراحی و معماری خود را خیلی سریع بازسازی کند، اما اینتل موفق نشد و انگار این موضوع برای آنها در اولویت نبود. چطور ممکن است بخش کسبوکار دیتاسنتر این شرکت در حال کوچکشدن باشد، درحالیکه انویدیا اینهمه رشد کرده و ایامدی هم عملکرد خوبی دارد؟
نهایتاً باوجوداینکه اینتل محصولات هوش مصنوعی دیگری را در را دارد و عرضهی Falcon Shores را برای سال ۲۰۲۵ برنامهریزی کرده، بازهم به نظر میرسد قطار هوش مصنوعی را ازدستداده است، همانطور که سالها پیش بازار موبایل را از دست داد.
به نقل از منبع آگاهی که با رویترز، نیویورکتایمز و بلومبرگ صحبت کرده، بازنشستگی اجباری گلسینگر نتیجهی ازدستدادن اعتماد هیئتمدیره بود:
هیئتمدیرهی اینتل به این نتیجه رسید که آقای گلسینگر باید برود؛ زیرا برنامههای پرهزینه و بلندپروازانهی او برای احیای این تولیدکنندهی نمادین نیمههادی، به اندازهی کافی سریع پیش نمیرفت.
بلومبرگ همچنین به سایر نگرانیهای هیئتمدیره نیز اشاره میکند:
در یکی از آخرین جلسات، هیئتمدیره نگرانی خود را از این منظر که اینتل محصولات رقابتی و قدرتمند کافی ندارد، ابراز کرد. آنها فکر میکردند شرکت بهجای تمرکز بر تولید این گروه از محصولات، بیشتر روی تراشههای سفارشی کار میکند.
اینتل و حصارهای قانون CHIPS آمریکا
کلیدیترین بخش برنامههای گلسینگر موافقت با دریافت حدود ۸ میلیارد دلار کمک از دولت آمریکا طبق چارچوب قالب بودجهی قانون CHIPS Act بود که در سال ۲۰۲۲ تصویب شد.
این توافق که ۲۶ نوامبر ۲۰۲۴ نهایی شد، اینتل را به مهمترین نمونهی تلاشهای جو بایدن برای کاهش وابستگی آمریکا به تأمینکنندگان فناوری آسیایی تبدیل کرد، آنهم زمانی که تنشهای تجاری آمریکا و چین به اوج خود رسیده است.
۴ دسامبر ۲۰۲۴ دیوید زینسنر یکی از دو مدیرعامل موقت شرکت به سرمایهگذاران اطمینان داد که استراتژی اینتل بدون تغییر باقی خواهد ماند.
اعطای بودجهی قانون CHIPS به اینتل یکی از مهمترین اقدامات آمریکا در راستای کاهش وابستگی به تایوان بود
اما برخی از کارشناسان فناوری بر این باورند که کنارهگیری عجولانهی گلسینگر میتواند مقدمهای بر اقدامی باشد که زمانی بسیار بعید بهنظر میرسید: حرکت اینتل به سمت کاهش یا کنارگذاشتن تولید مستقیم تراشه، اقدامی که ضربهای جدی به تلاشهای ایالات متحده در راستای احیای صنعت نیمهرساناهای داخلی وارد میکند.
اظهارات فرانک یری رئیس هیئتمدیرهی اینتل بلافاصله پس از خروج گلسینگر نیز به این تصورات دامن زد. او تأکید کرده بود که شرکت باید تمرکز اصلی خود را بر طراحی و توسعهی محصولات بگذارد، نه تولید فیزیکی تراشهها.
تحلیلگران مالی نیز معتقدند خروج اینتل از حوزهی تولید تراشه، بهترین اقدام ممکن برای سهامداران خواهد بود. بن باجارین تحلیلگر Creative Strateies میگوید:
لااقل روی کاغذ، اگر کسبوکار محصولات اینتل بدون کارخانه کار میکرد، وضعیت حاشیهی سود و محصولات آنها بسیار بهتر میشد.
اینتل فاندری برای رسیدن به سودآوری، احتمالاً در کوتاهمدت به دهها میلیارد هزینه نیاز خواهد داشت. فقط در سال ۲۰۲۳ این بخش کسبوکار اینتل با زیان عملیاتی ۷ میلیارددلاری مواجه شد و سهام شرکت نیز از ابتدای سال ۲۰۲۴ تا به امروز بیش از ۵۰ درصد کاهش یافت.
رئیس هیئتمدیرهی اینتل پس از خروج گلسینگر، تمرکز اصلی شرکت را طراحی و توسعهی محصولات خواند
اولین نشانهها از اختلافات داخلی ماه آگوست درز پیدا کرد، یعنی زمانی که مشخص شد اینتل قصد دارد برنامههای سرمایهگذاری خود را کاهش دهد. ماه سپتامبر نیز هیئتمدیره پس از یک جلسهی فشردهی بیانیه داد که ساخت دو کارخانهی تولید تراشه در اروپا را به تأخیر میاندازد و میخواهد بخش تولید خود را به یک شرکت تابعهی مستقل تبدیل کند.
اما جداسازی بخشهای مختلف کسبوکار اینتل اصلاً فرایند سادهای نیست، همانطور که شرکت AMD سال ۲۰۰۶ فرایندی طولانی را برای جداکردن بخش تولید خود طی کرد.
از طرف دیگر اینتل فرصت محدودی دارد تا با رقیب خود TSMC در زمینهی تولید تراشههای پیسی و دیتاسنتر که احتمالاً سال ۲۰۲۶ تولید میشوند، همکاری کند.
این شرکت طی چند هفتهی آینده اولین چک خود را از دولت آمریکا دریافت میکند. همین امر خروج اینتل از حوزهی تولید تراشه را سختتر میکند، زیرا قانون CHIPS مفاد خاصی را برای این شرایط در نظر گرفته است.
طبق مفاد توافقنامهای که اینتل در پروندهای به کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا تسلیم کرده، تغییر مالکیت کسبوکار فاندری مستلزم این است که خریدار تعهدات سرمایهگذاری اینتل را بپذیرد یا خطر درخواست وزارت بازرگانی برای بازگرداندن پول را به جان بخرد.
کمکهای بیشتر دولت آمریکا به شرکت اینتل، به تصمیم دونالد ترامپ بستگی خواهد داشت
اینتل تنها امید دولت آمریکا برای داشتن یک قهرمان داخلی در عرصهی تولید تراشه به شمار میرود، زیرا تنها شرکت آمریکایی است که توانایی ساخت تراشههای پیشرفته را دارد. درحالحاضر وضعیت قانون CHIPS تحت ریاستجمهوری دونالد ترامپ چندان مشخص نیست.
ترامپ حالا باید این مسئله را بررسی کند که آیا دولت آمریکا اقدامی برای کمک به اینتل انجام میدهد یا خیر و در صورت ممکن، اصولاً چه کمکی به اینتل خواهد کرد.
حتی اگر پیچیدگیهای قرارداد قانون CHIPS حل شود، تحلیلگران نمیدانند چه کسی میتواند (یا میخواهد) این کسبوکار تولیدی را با چنین نیازهای عظیم سرمایهگذاری خریداری کند. پاتریک مورهد از شرکت Moor Insights & Strategy میگوید:
شما باید هم توانایی مالی خرید (این کسبوکار تولیدی) را داشته باشید و هم باید بدانید با آن چهکار کنید. شرکتهایی مانند TSMC و سامسونگ بدین منظور باید از بررسیهای نظارتی جدی عبور کنند. در غیر این صورت خرید این بخش به سرمایهگذاری بزرگ مانند SoftBank نیاز دارد که از عهدهی ریسک بالای کار برآید.
در این میان برخی هم حدس میزنند که شاید یکی از صندوقهای سرمایهگذاری دولتی خاورمیانه وارد عمل شود.
کارشناسان صنعتی معتقدند فروش بخش تولید کارخانههای اینتل در زمانی که ظرفیت تولید تراشه تا حد زیادی محدود شده و TSMC نیز سهم بالایی از بازار را در اختیار دارد؛ این شرکت را با چالشهای دیگری مواجه میکند:
اینتل همچنان برای محصولات خود مانند پردازندههای پیسی و دیتاسنترها به تراشه نیاز دارد و باید عرضهی تراشههای خود را تضمین کند.
مدیرعامل ARM از مشکلات اینتل پس از خروج گلسینگر میگوید
رنه هاس، مدیرعامل شرکت آرم در پادکست ورج از بازنشستگی دوست و رقیب خود گلسینگر صحبت کرد. نظر هاس بهویژه از این لحاظ حائز اهمیت است که او پیش از برکناری گلسینگر، برای خرید بخش بزرگی از شرکت با اینتل مذاکره کرده بود.
هاس در بخشی از سخنانش میگوید:
«بهعنوان کسی که تمام دوران حرفهایام را در این صنعت گذراندهام، آنچه را که رخداده، غمانگیز میدانم. اینتل یک نیروگاه نوآوری است. همزمان در صنعت ما باید همیشه نوآوری داشت. کم نبودهاند شرکتهای بزرگ فناوری که به این دلیل که خودشان را بازآفرینی نکردهاند، حالا فقط خاطرهای از آنها باقی ماندهاست.
فکر میکنم بزرگترین چالش اینتل این است که هنوز نمیداند باید بهعنوان یک شرکت عمودی کار کند (هم طراحی و هم تولید تراشه) یا فقط طراحی را در دست بگیرد و تولید را به دیگران بسپارد (مدل Fabless).
پت گلسینگر استراتژی کاملاً مشخصی داشت و عمودی بودن را مسیر پیروزی میدانست. بهنظر من وقتی او در سال ۲۰۲۱ این استراتژی را انتخاب کرد، به برنامهای سهساله فکر نمیکرد بلکه استراتژی او پنج تا ۱۰ساله بود. حالا گلسینگر رفته و قرار است مدیرعامل جدیدی معرفی شود. اینتل باید تصمیم خود را اتخاذ کند.
به نظر شخصی من، یکپارچهسازی عمودی مدل بسیار قدرتمندی است. فکر میکنم اگر اینتل میتوانست این کار را درست انجام دهد، در موقعیت فوقالعادهای قرار میگرفت. اما هزینهی اجرای این هدف آنقدر زیاد است که دستیابی به آن را بعید میکند. انگار کوهی بسیار عظیم که نمیتوانید از آن بالا بروید.»
هاس از اظهارنظر درمورد خبرهایی که در مورد خرید اینتل منتشر شده بود، خودداری میکند، اما در ادامهی صحبتهایش از مذاکرات قبلی خود با گلسینگر میگوید:
«بااینحال وقتی بهعنوان یک شرکت یکپارچهی عمودی عمل میکنید و قدرت استراتژیتان در این است که هم محصول و هم کارخانه را در دست دارید، از نظر هزینه مزیت بالقوه عظیمی در برابر رقبا خواهید داشت.
وقتی پت مدیرعامل بود بیش از یکبار به او گفتم بیایید از آرم مجوز بگیرید. زیرا کارخانهها به حجم بالای تولید نیاز دارند و ما میتوانستیم این حجم را تأمین کنیم. اما موفق نشدم گلسینگر را متقاعد کنم.»
خروج شتابزدهی گلسینگر حتی در فرم بازنشستگی، بازتابی از مشکلات عمیقتر و ساختاری اینتل بود. او میخواست با تولید انبوه تراشههای 18A مسیر نزولی گذشتهی شرکت را معکوس کند و اینتل را دوباره به جمع مدعیان صنعت بازگرداند، اما ظاهراً روند پیشرفت چشمانداز چهارسالهی او هیئتمدیره را راضی نکرد.
به گفتهی برخی کارشناسان، اقتصاد اینتل فاندری بهاندازهای چالشبرانگیز است که جداسازی آن بدون تزریق عظیم نقدینگی امکانپذیر نیست. از طرف دیگر دریافت بودجهی قانون CHIPS به این معنی خواهد بود که وزارت بازرگانی آمریکا بر تمامی تغییرات مالکیت این شرکت نظارت خواهد کرد.
بهعبارتی اگر اینتل مالکیت کمتر از ۵۰٫۱ درصد شرکت جدید را در اختیار داشته باشد یا حق رأی خود را از دست بدهد، وزارت بازرگانی آمریکا باید اطمینان حاصل کند که این شرکت همچنان به وعدههای تولید تراشه داخل خاک این کشور عمل خواهد کرد. مسلماً این امر امکان جداسازی کامل فاندری را دشوارتر میکند.
بهنظر میرسد اینتل در حیاتیترین دوران تاریخ خود قرار دارد. بلافاصله پس از خروج گلسینگر، تغییرات این شرکت با معرفی دو عضو جدید هیئتمدیره ادامه یافت: اریک موریس، مدیرارشد سابق شرکت هلندی ASML و استیو سانگی، مدیراجرایی فناوری میکروچیپ. آیا این تحولات جدید میتواند نظر سرمایهگذاران را به اینتل فاندری جلب کند، یا دولت آتی آمریکا سرنوشت نهایی این شرکت را تعیین خواهد کرد؟