گفتگویی با کاسپارف در مورد هوش مصنوعی و تعامل آن با انسان (بخش دوم و پایانی)

شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰
مطالعه 11 دقیقه
گری کاسپارف در مورد آینده‌ی هوش مصنوعی امیدوار است؛ اما باور دارد که ما هنوز راه زیادی برای رسیدن به هدفمان داریم. وی باوری به آینده‌ی شوم و ترسناک ترسیم‌شده در هالیوود برای سرانجام انسان ندارد.
تبلیغات

گری کاسپارف، بزرگ‌ترین شطرنج‌باز تاریخ، در گفتگویی با بیزنس اینسایدر به تشریح دیدگاه‌هایش در مورد هوش مصنوعی و تعامل آن با ماشین و انسان پرداخته است. در ادامه با بخش دوم گفتگوی بیزنس اینسایدر با کاسپارف همراه می‌شویم.

هولودنی: بازی در برابر هوش مصنوعی چه حسی دارد؟ هنگامی که هیچ تغییر احساسی در طول بازی درنمی‌یابید. منظورم ازنقطه‌نظر روان‌شناسانه و وجود نداشتن آن در بازی است.

کاسپارف: این یکی از تجربه‌های من بود و من برای سال‌ها با ماشین‌ها بازی کرده بودم. در کتابم، شروع به تشریح داستان رخ‌داده در هامبورگ کرده‌ام. اتفاقی که مربوط به سال ۱۹۸۵ است...و من هنوز هم در تلاشم تا بفهمم که ضعیف بودن ماشین‌ها در زمانی که من قهرمان جهان بودم، از خوش‌شانسی من بود یا اینکه بدشانسی من؛ زیرا هنگامی که در سال ۲۰۰۵ از دنیای شطرنج خداحافظی کردم، ماشین‌ها دیگر شکست‌ناپذیر بودند. بنابراین من به آن شکل دوران قوت ماشین‌ها را ندیده‌ام؛ اما به‌عنوان بخشی از آن فرایند حضور داشته‌ام و واقعیت این است که پس از مسابقه‌ام با دیپ بلو، دو بازی دیگر با دو برنامه‌ی کامپیوتری انجام دادم. این دو مسابقه در سال ۲۰۰۳ انجام شد و هر دوی آن‌ها با نتیجه مساوی به اتمام رسید.

اگر بخواهیم هدفمندانه وقایع را کنار هم بگذاریم، فکر می‌کنم سال بعد از آن هم شاید قوی‌تر شده‌ بودم. اگر IBM در آن دوره ماشین خود را از رده خارج نمی‌کرد و ما فرصت یک بازی دیگر داشتیم، باورم این است که می‌توانستم شانس برد داشته باشم. اما ازنقطه‌نظر تاریخی خیلی اهمیتی ندارد. من می‌توانم پا را فراتر بگذارم و بگویم که به خاطر برنده‌ شدن ماشین در سال ۱۹۹۶ در فیلادلفیا (البته آن بازی‌ها را در نهایت من بردم)، از نظر من آن سال حتی از رویداد سال ۱۹۹۷ مهم‌تر بود؛ زیرا ما می‌دانیم که اگر ماشین بتواند یک دست را ببرد، بقیه‌ی آن‌ها را نیز دیر یا زود خواهد توانست. یک سال، دو سال، پنج سال...اما خب ما در آنجا بودیم. ما در آن مسیر قرار داشتیم. از همین رو در نهایت ماشین یک بازی را می‌بُرد. بنابراین کاملا آشکار بود که ماشین به سطحی رسیده است که می‌تواند تنها با ایجاد اندکی بهبود در طول زمان در زمینه‌ی سرعت و چند الگوریتم هوشمندانه، بر قوی‌ترین بازی‌کننده‌های شطرنج هم غلبه کند.

اما امروز که به آن بازی رجوع می‌کنم، حس سعادتمندی و رضایت می‌کنم؛ زیرا این اتفاق معمولا کمتر می‌افتد که کسی بتواند بخشی از تاریخ شود. بنابراین حتی این بخش یا سهم تاریخی مربوط به بهترین بخشش هم نباشد، باز هم به هر طریقی تاریخ است. و من باور دارم کاری که ما در آن دوره کردیم این بود که به شطرنج‌بازها و بازی شطرنج کمک کنیم که به درک و دریافت بهتری برسند و بتوانند ایده‌های پرشمار جدید را آزمایش کنند.

این بسیار جالب است که بزرگ‌ترین مغزهای دنیای علوم کامپیوتر، پدران بنیان‌گذار این علوم، افرادی همچون آلن تورینگ، کلود شانون و نوربرت وینر، همگی‌ به بازی شطرنج به‌عنوان یک آزمون نهایی نگاه می‌کردند. احتمالا آن‌ها با خودشان گفته‌اند که خب اگر یک ماشین بتواند شطرنج بازی کند و شطرنج‌بازهای قوی را شکست دهد و یک قهرمان جهانی این رشته را کنار بگذارد، آنگاه عصر هوش مصنوعی آغاز خواهد شد. اما با تمام احترام باید بگویم که آن‌ها در اشتباه بوده‌اند. درست است که چنین دستاوردی یک گام روبه‌جلو بود؛ اما ما هنوز هم از آن نقطه بسیار دور هستیم و به همین دلیل است که من فکر می‌کنم بهترین درسی که می‌توانیم از این بازی و همین‌طور از کل بازی شطرنج بگیریم این است که بتوانیم دید بهتر و شفاف‌تری داشته باشیم از اینکه انسان‌ها و ماشین‌ها به چه شکلی می‌توانند با هم تعامل و همکاری کنند؛ زیر این همان راهی است که باید ادامه بدهیم. من همیشه می‌گویم این وظیفه‌ی ما است که بتوانیم چالش‌های جدیدی پیدا کنیم.

بنابراین، هوش مصنوعی به‌نوعی یک نقش مهم در شکستن یخ خودمحوری انسان دارد. ما یک زندگی آسوده داریم و از این‌رو نمی‌خواهیم ریسک کنیم. هوش مصنوعی بسیاری از شغل‌های آسوده و راحت را تهدید می‌کند تا مردم را مجبور کند که در مورد پذیرفتن ریسک‌های جدید فکر کنند.

هولودنی: شما چنین استدلال می‌کنید که ماشین‌ها و انسان‌ها طی کار کنار هم یک ترکیب قوی‌تر تشکیل می‌دهند؛ اما از سویی دیگر در آخر کتابتان به‌طور عمومی‌تری چنین استدلال می‌کنید که ماشین‌ها می‌توانند انسان‌ را انسان‌تر کنند. آیا می‌توانید اندکی این باورتان را تشریح کنید؟

کاسپارف: بحث جالبی است. من در دانشگاه تورنتو چند ماه پیش بخشی از یک مناظره بودم. سؤال آن‌ها این بود که آیا ماشین‌ها باعث انسانی‌تر شدن ما خواهند شد یا خیر؟ من از این گفته دفاع کردم. باید بگویم نتیجه نظرات خیلی نزدیک بود. تقسیم آرا با حدود ۵۱ به ۴۹ درصد به نفع ما بود و در نهایت ما ۴۹ به ۵۱ نتیجه را واگذار کردیم.

اما نکته‌ی جالب در مورد تناقض موجود در مناظره بود. فرد مقابل ما در مناظره از همان ترفندهای ترامپی استفاده کرد و این کاری نیست که در مناظره‌ها باید انجام داد. شما نباید در مورد مفهوم صورت اصلی موضوع و ماهیت آن بحث کنید و این کاری بود که وی انجام داد. کار وی تخطی از قوانین مناظره بود. درست است که به رقبا حمله نمی‌کنید؛ اما خب این هم داستان دیگری دارد. اما در نهایت نکته‌ی جالب این بود که ما مناظره را به این خاطر واگذار کردیم که او از استدلال‌های بسیار انسان‌گرایانه‌ای استفاده کرده بود.

کلود شانون

کلود شانون، پدر علم اطلاعات

کاملا خنده‌‌دار و از طرفی هم عجیب است؛ زیرا من در حال یادگیری از این فرایند بودم و استدلالم این بود که اگر ما یک دیدگاه خوش‌بینانه در مورد آینده داشته باشیم، بدون شک باید به دنبال جایگاه جدیدمان در آن هنگام باشیم. نه اینکه خود را اخراج‌شده یا بلااستفاده تلقی کنیم. به عبارتی ما باید روی مواردی که باعث منحصربه‌فرد شدنمان شده‌اند، تأکید کنیم.

همان‌طور که گفتم، تمام کارهایی که ما از نحوه‌ی انجام دادنشان آگاهی داریم، ماشین‌ها بهتر از ما انجام می‌دهند.

ماشین‌ها در حال گرفتن شغل‌ها هستند و تاریخ تمدن هم این‌گونه بوده است. ماشین‌ها باعث جایگزینی حیوانات مزرعه و اشکال کهن کارهای دستی در مزارع شده‌اند و حالا هم در حال گرفتن جنبه‌های کوچک و به‌نوعی فرومایه‌ی کارهای شناختی هستند. اما در عین حال امکان‌های زیادی برای خلاقیت و کنجکاو بودن وجود دارد و همین‌طور بسیاری از مقوله‌هایی که به شور و شوق انسانی مربوط‌ هستند؛ مثل هنر. اما همچنین مواردی در مورد ارتباطات انسانی و چالش‌های آن‌ها وجود دارند؛ چالش‌های عظیمی که ما پشت سر گذاشته‌ایم زیرا نخواسته‌ایم خیلی روی آن‌ها ریسک کنیم. برای مثال می‌توانیم به کاوش‌های فضایی و کاوش‌های اعماق اقیانوس بپردازیم که در آن‌ها از ماشین‌ استفاده شده است.

برای اینکه ما مطمئن شویم زندگی‌های باکیفیت و هدف‌داری خواهیم داشت، باید بتوانیم کیفیت‌های منحصربه‌فرد انسانی خودمان را ارتقاء دهیم. من باور دارم که در حال حاضر هم این را می‌دانیم و می‌توانیم به‌وضوح ببینیم چه عواملی ما را از ماشین‌ها جدا می‌کند. این همان عاملی خواهد بود که آینده‌ی بشریت را نیز تقویت خواهد کرد.

استدلال طرف مقابل این است که ما در نهایت به سایبورگ‌ تبدیل خواهیم شد. این بحث جالب و در عین حال سرگرم‌کننده‌ای است؛ هر مناظره‌ای از فناوری به‌سوی فلسفه سوق پیدا می‌کند. ما از برخی دستگاه‌ها استفاده خواهیم کرد که از طریق ایمپلنت به بدن ما اضافه و باعث خواهند شد تا بهتر ببینیم یا سریع‌تر بدویم یا اینکه اجسام سنگین‌تری را بلند کنیم. اما این کار نمی‌تواند بشریت را دگرگون کند؛ چنین کارهایی همانند مصرف نوعی دارو هستند. پس می‌توان گفت چنین کارهایی در حکم دوپینگ هستند. این در واقع نوعی دوپینگ الکترونیکی است، اما شما را تغییر نخواهد داد. حتی اگر شما چندین ایمپلنت در بدنتان داشته باشید که حتی سرعت شما را از حالت عادی‌تان بیشتر کنند، باز هم یک انسان هستید.

حالا می‌پردازیم به ایده‌ی اینکه ما می‌توانیم هوش یک فرد را برداریم و آن را در جایی دیگر به کار ببریم. خب این پرسش واقعا جالب است. اما در عین حال موضوعی است که ورای درک فعلی ما است. شاید سؤال طبیعتی‌تر این باشد که آیا ما می‌توانیم تصور کنیم که هوش ما و مغزهای ما در جایی بیرون از بدنمان کار کنند؟ آیا همه‌ی آن‌ها با هم متصل‌اند؟ این روند چگونه کار می‌کند؟ زیرا باید در نظر داشت که تنها صحبت از یک مغز ساده نیست؛ بلکه صحبت از طریقه‌ی عملکرد و حرکت ما است و این همان چیزی است که ما را از بقیه متمایز می‌سازد. از طرفی هم بحث شور و شوق انسانی و کاراکتر افراد مطرح خواهد شد.

می‌توانیم بگوییم چیزهای زیادی وجود دارند که ما نمی‌توانیم در قالب عدد و رقم آن‌ها را خرد کنیم. و مادامی که ما نتوانیم طریقه‌ی عملکرد هوش خودمان را تشریح کنیم، ترس اینکه بدن انسان‌ها در آینده نامربوط خواهد شد، وجود دارد و این ترس از سویی هم کاملا اغراق‌شده است.

بنابراین به همین علت است من بیش از هر زمانی باور دارم که، ماشین‌ها چالش‌های جدیدی پیش روی ما خواهند گذاشت و این یعنی ما باید در آینده خلاق‌تر و انسانی‌تر شویم؛ زیر این تنها راهی است که می‌توانیم با آن تفاوت ایجاد کنیم.

گری کاسپارف و کارپف

گری کاسپارف و آناتولی کارپف در حال انجام مسابقه

هولودنی: بسیار خب. برای پایان مصاحبه می‌خواهیم بعضی سؤالات طنز داشته باشیم. به نظر شما بزرگ‌ترین برداشت نادرست رایج در مورد شطرنج چیست؟

کاسپارف: متأسفم این را بگوییم که بخش بیشتری از این برداشت نادرست بر پایه‌ی تصویرهای ترسیم‌شده توسط برخی از کتاب‌های بزرگ و مطرح بوده است. کتاب‌هایی مثل دفاع لوژین از ولادیمیر ناباکف یا داستان شطرنج از اشتفان تسوایگ. این برداشت در مورد نِرد بودن شطرنج‌بازها است. منحصر شدن به گوشه‌ی تاریک یک کافه و نابغه بودن در دنیای واقعی به‌کل وجود ندارد و این یک تصویر است. بله البته ما مواردی را هم در این زمینه داشته‌ایم؛ مثل پائول مورفی یا بابی فیشر. اما زمانی که به شمار بازی‌کننده‌های شطرنجی که از دنیا منزوی بوده‌اند نگاه می‌کنید و آن را با عموم شطرنج‌بازها مقایسه می‌کنید، شطرنج بازی کاملا معقول و سالم خواهد بود.

البته این برداشت نادرست به‌تدریج رفع شده است؛ زیرا امروزه بچه‌های بیشتری شطرنج بازی می‌کنند؛ اما هنوز هم تا حدودی رایج است. این بازی از بازی‌های جریان اصلی نیست. بخش طعنه‌آمیزش این است که وقتی شما به هالیوود نگاه می‌کنید، آن‌ها از شطرنج همواره به‌عنوان نمادی از هوش برای قهرمان‌ها استفاده کرده‌اند تا شخصیت‌پردازی آن‌ها را تقویت کنند. این موضوع از فیلم کازابلانکا تا هری پاتر وجود داشته است. شما همیشه شطرنج را به‌عنوان یک المان بسیار مهم برای نشان دادن هوش افراد داشته‌اید؛ در حالی که در زندگی عادی برخی افراد چنین فکر می‌کنند که این لابد نوع عجیبی از هوش است؛ مثل هوش مصنوعی [می‌خندد].

هولودنی: چه توصیه‌ای برای شطرنج‌بازهای جوانی دارید که می‌خواهند جدی‌تر به بازی ادامه دهند؟

کاسپارف: ببینید، من دوست دارم بگویم که شما با داشتن یک کامپیوتر، شانسی منحصربه‌فرد برای آموختن چیزهای بیشتر در مورد شطرنج دارید؛ بیشتر از بابی فیشر یا حتی خود من. موضوع حائز اهمیت این است که شما از این توان به‌طور بهره‌ورانه استفاده کنید و از کامپیوتر فریب نخورید. همیشه شخصیتتان را بی عیب و نقص نگه دارید.

به یاد داشته باشید که ماشین تنها برای کمک به شما وجود دارد، زیرا در پایان، شما شطرنج آزاد یا شطرنج پیشرفته و ترکیب انسان و ماشین بازی نخواهید کرد. اگر شما در برابر یک انسان بازی کنید، هدف بردن بازی است. ماشین در آنجا به شما نمی‌تواند کمک کند، البته مگر اینکه تقلب کنید [می‌خندد]. از آنجایی هم که ماشین در آنجا حضور نخواهد داشت، بنابراین شما باید مطمئن باشید که تمامی آموخته‌هایتان از کامپیوتر، روی نحوه‌ی بازی شما در حالت حقیقی تأثیر بدی نخواهد داشت.

هولودنی: چه چیزی باعث تمایز یک شطرنج‌باز خوب از یک شطرنج‌باز عالی می‌شود؟ یا یک استاد بزرگ شطرنج از یک قهرمان جهانی؟

کاسپارف: واقعا تفاوت اندکی وجود دارد.

هولودنی: آیا این چیزی است که شما به‌عنوان یک شطرنج‌باز دریافته‌اید؟

کاسپارف: به‌نوعی این مربوط به توانایی شما برای انجام دادن انواع حرکت‌های مختلف است. اگر می‌خواهید که دوباره ساده‌تر بگویم؛ یک شطرنج‌باز بسیار قوی می‌تواند هزاران حرکت ممکن را مدیریت کند و می‌داند که این مدیریت را چطور انجام دهد؛ عددی اختیاری در نظر می‌گیرم.

در این حالت شما با یک قهرمان جهانی روبه‌رو هستید که می‌تواند کارهای بیشتری انجام دهد. اما دوباره در اینجا هم هر میزان افزایشی در شمار حرکت‌هایی که می‌توان ایجاد کرد، به‌منزله‌ی یک سطح جدید از بازی است.

در ادامه اگر به سطح خیلی بالاتر بروید، تفاوت‌ها واقعا اندک می‌شود؛ ولی باز هم وجود دارند. پس حتی اگر شطرنج‌بازهایی هم در این رده وجود داشته باشند که تا به حال قهرمان جهان هم نشده‌ باشند، همانند ماسیلی ایوانچونک، من باز هم باور دارم که آن‌ها هم به همان دسته‌ی بالا تعلق دارند.

می‌خواهم بگویم که وقتی شما به رده‌های خیلی خیلی بالا می‌روید، توانایی‌تان باید این باشد که ایده‌های جدید به ارمغان بیاورید، چیزهای جدید ارائه دهید تا به نحوی تفاوت ایجاد کنید. هر قهرمانی در رده‌ی جهانی و هر شطرنج‌بازی که در این دنیا برای بازی‌های مختلف سفر کرده است، موفق شده چیزهای جدیدی به این بازی اضافه کند. آن توانایی منجر به ایجاد تفاوت می‌شود که باعث پیدایش روش‌های نامتداول شود.

بابی فیشر

بابی فیشر در ۱۴ سالگی

هولودنی: آیا شطرنج به نظرتان پدیده‌ی زیبایی است؟

کاسپارف: بله قطعا. این رشته بی‌نهایت زیبا است. من هیچ وقت از لذت بردن از بازی‌های بزرگ و بررسی‌های پایان بازی دست نکشیده‌ام. آن‌ها به حرکت‌ها از یک دیتابیس بزرگ نگاه می‌کنند و تمامی حرکت‌های مهره‌ها هم توسط ماشین محاسبه می‌شود. این چیزی بیش از ۱۰۰ ترابایت داده را شامل می‌شود. سپس آن‌ها بررسی‌هایی را آغاز می‌کنند که در نهایت منجر به ابداع این حرکات می‌شود. چنین روندی واقعا زیبا است.

با این حساب واقعا موارد بسیار عالی و زیادی هستند که شما می‌توانید کشف کنید. همان‌طور که گفتم، شمار حرکت‌های مجاز در بازی شطرنج به بی‌نهایت میل می‌کند، اما اگر شما آن‌ها را کشف کنید، به‌منزله‌ی پیدا کردن مقداری جواهر در میان تلی از زباله‌ خواهد بود.

هولدنی: جالب است که این مورد تنها کاری است که ماشین‌ها در واقعیت نمی‌توانند آن را انجام دهند.

کاسپارف: اما دوباره می‌گویم که شما برای جستجو و پیدا کردن آن جواهرها در نهایت به انسان‌ها نیاز خواهید داشت.

هولودنی: دقیقا.

کاسپارف: درک کردن میزان زیبایی این پدیده و هندسه‌ی حاکم بر آن واقعا جالب است. می‌دانید، اگر من در حالت روحی بدی باشم، همیشه به صفحه‌ی شطرنج نگاه می‌کنم؛ فقط برای یافتن چیزی که بتواند مرا در آن حالات سر ذوق بیاورد.

هولدنی: پس فکر می‌کنم که این کار به شما هدف می‌دهد؟

کاسپارف: بله دقیقا [می‌خندد].

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات