دریانوردان وایکینگ از کریستال برای مکانیابی استفاده میکردند
دریانوردان وایکینگ، قرنها بر اقیانوس اطلس سیطره داشتند و برای سفر به مستعمرات خود در ایسلند و گرینلند، هزاران کیلومتر را در دریاهای طوفانی و مهآلود میپیمودند. درحالیکه تصور میشود، همهی این سفرها بدون قطبنما انجام میشده، چنین چیزی نمیتواند درست باشد. دانشمندان بهتازگی ثابت کردهاند که دریانوردان وایکینگ برای این منظور از کریستالهای به خصوصی استفاده میکردند.
پژوهشگران چندین دهه است که گمان میکنند، سنگهای خورشیدی (Sunstones)که در برخی از داستانهای وایکینگها به آن اشاره شده است، میتوانسته کلیدی برای سفر در دریاهای خروشان و مههای غلیظ بوده باشد. سنگهای افسانهای خورشید، میتوانسته به مکانیابی حتی زمانی که در روزهای ابری خورشید از چشم وایکینگها پنهان بوده، به کمک این دریانوردان باستانی آمده باشد.
گابور هورواث، باستانشناسی از دانشگاه اتوش لورند در بوداپست که سرپرست این پژوهش جدید است، به Ars Technica، گفت:
افسانههای وایکینگ، به ابزار مرموزی موسوم به سنگ خورشید اشاره کردهاند که با آن میتوانستهاند موقعیت خورشید را در هوای ابری یا مهآلود تشخیص دهند.
در حماسهی اولاف شاه که از سال ۹۵۵ تا ۱۰۳۰ در نروژ حکمرانی کرد، یعنی زمانی که وایکینگها در گرینلند ساکن شدند و از سرزمینهای دور افتاده این کشور به عنوان پایگاه خود استفاده کردند. در بخشی اشاره به سنگی شده است که شاه به وسیلهی آن قادر به تعیین موقعیت خورشید در روزهای ابری بوده است.
در بخشی از حماسهی اولاف شاه که شرح رویای اولاف شاه در خانهی دوار اسرارآمیزی است، نوشت شده است:
همانطور که سیگرور پیشبینی کرده بود، آسمان مملو از ابرهای ضخیم بود. سپس شاه، سیگرور و داگور (پسران راوروالفور) را به سوی خود فراخواند. و از سیگرور پرسید که در این زمان خورشید کجاست؟ او به شاه پاسخی واضح داد. سپس شاه، سنگ خورشید را برداشت و با آن به آسمان نگاه کرد و پیشبینی درست سیگررو را تأیید کرد.
هورواث و همکارانش در پژوهش خود نوشتند:
هیچکس نمیداند که وایکینگها واقعا از این روش استفاده کردهاند، اما به هر حال، اگر آنها از این روش استفاده کرده باشند، میتوانستهاند به خوبی مسیر سفر خود را تعیین کنند.
او اشاره میکند که شواهد احتمالی سنگ خورشید وجود دارند، از جمله یک کریستال زبر سفید که در قرن شانزدهم به همراه دیگر وسایل مکانیابی در یک کشتی شکستهی انگلیسی کشف شد. او اضافه میکند که احتمالا ملوانان انگلیسی روشهای مکانیابی وایکینگها را که چند قرن قبل به جزایر بریتانیا حمله کردهاند، یاد گرفته بودند. چرا که آنها هم همچون وایکنیگها در دریاهای مه آلود و ابری دریانوردی میکردند.
مکانیابی با استفاده کریستال لزوما نمیتواند دور از انتظار باشد. چندین ماده معدنی بهویژه کریستالهایی مانند کربنات کلسیت، کوردیریت و تورمالین وجود دارند که میتوانند پرتوی نور خورشید را به دو قسمت تقسیم کنند و در این حالت، نور پلاریزه نسبت به پرتو اصلی مسیری متفاوتی را طی میکند. با نگاه کردن به آسمان به وسیلهی چنینی کریستالی، این امکان وجود داشته است که حلقههای نور خورشید را حتی در آسمانهای ابری هم دید. شناسایی محل خورشید به دریانوردان نقطه مرجع مطمئنی در طول سفرهای دریایی طولانی میداده است.
شاید وایکینگهایی که به اشتباه جنوب گرینلند را گم میکردند، بهطور اتفاقی قبل از کریستف کلمب، آمریکا را کشف کرده باشند
اما آیا میتوان چنین روشهایی را در عمل به کار برد؟ هورواث میگوید، پژوهشهای گذشته نشان میدهد که چنین امکانی وجود داشته است. او به همراه دنیس سزاز، با استفاده از اطلاعات مختلف، سفرهای وایکینگها بین برگن، نروژ و هوارف در سواحل جنوب شرقی گرینلند شبیهسازی کرده است.
چنین سفرهایی به سوی غرب، با در نظر گرفتن پارو زنی در طول روز و سرعت معمول کشتی وایکینگها (حدود ۱۱ کیلومتر بر ساعت) تقریبا ۳ هفته طول میکشیدهاند. این پژوهشگران در مجموع ۳۶۰۰ سفر را شبیهسازی کردند. این سفرها احتمالا در دو دوره از سال شروع میشدند، اعتدال بهار، زمانی که احتمالا شروع فصل سفرهای دریایی بوده و انقلاب تابستانی، طولانیترین روز سال در نیمکره شمالی. هورواث و همکارانش، در این شبیهسازی تنها از سه متغیر مختلف استفاده کردند: میزان پوشش ابر (که در طول روز متغیر است)، نوع کریستال مورد استفاده به عنوان سنگ خورشید و دفعاتی که از این کریستالها استفاده میشده است. پژوهشگران فرض را بر این گذاشتند که هر زمانی که دریانوردان از این ابزار مکانیابی استفاده میکردند، کشتی شبیهسازی شده مسیر خود را در صورت نیاز اصلاح میکرده است.
وایکینگها با استفاده از چنینی کریستالی، حتی در آسمانهای ابری موقعیت خورشید را شناسایی میکردند و به سفرهای دریایی طولانی میرفتند
شبیهسازیهای پژوهشگران نشان میدهد، در صورتی که مکانیابی به وسیلهی سنگ خورشید هر چهار ساعت یک بار انجام میشده، کشتیها بین ۳۲ تا ۵۹ درصد شانس رسیدن به گرینلند را داشتهاند. همچنین اگر زمان استفاده از سنگ خورشید به پنج یا شش ساعت میرسیده است، احتمال رسیدن به خشکی بهطور چشمگیری کاهش مییافته است. اما وقتی که دریانوردان واینکینگ در فاصلهی زمانی سه ساعته یا کمتر از کریستالهای خود استفاده میکردند، کشتیها بین ۹۲ تا ۱۰۰ درصد به خشکی میرسیدند. پژوهشگران میگویند، علاوه بر دفعات استفاده از سنگهای خورشید، استفاده از آن در زمانهای مشخصی از صبح و ظهر، میتوانسته کلید سفرهای موفقیتآمیز دریایی بوده باشد.
وایکینگها میتوانستهاند، با استفاده از سنگ خورشید در دریاهای طوفانی و مهآلود موقعیت خود را پیدا کنند
پژوهشگران در بررسیهای خود از سه نوع کریستال کربنات کلسیت، کوردیریت و تورمالین استفاده کردند که در فواصل زمانی سه ساعت یا کمتر به خوبی کار میکردند. کریستال کوردیریت، کاملا سفرهای موفقی را رغم زد. اما زمانی که کلسیت در فواصل زمانی پنج و شش ساعته مورد استفاده قرار گرفت، نسبت به دو سنگ دیگر نتایج ضعیفتری را در پی داشت. با وجود این، در دریاهای خطرناک شمال اقیانوس اطلس، چنین ابزاری ارزشی فوقالعادهای داشته است.
استیون هاردینگ، زیستشیمیدانی از دانشگاه ناتینگهام در انگلستان که در این پژوهش شرکت نداشته، گفت:
وایکینگها کشتیسازهای قهاری بودهاند؛ اما در این دریاهایی طوفانی و مهآلود، احتمال گم شدن و در نتیجه مرگ هم زیاد بوده است.
هورواث میگوید:
در مواردی که مسیر کشتیها بهطور قابلتوجهی به سوی جنوب بوده است، وایکنیگها احتمالا هرگز به گرینلند نمیرسیدند، این سفرها احتمالا منجر به مرگ کل خدمهی کشتی در اقیانوس اطلس یا شمال آمریکا میشده است.
احتمال دارد که چنین سفرهایی موجب شده است که دریانوردان وایکینگ در حوالی سال ۱۰۰۰ میلادی به جزیره نیوفاندلند (در شمال آمریکا) رسیده باشند. و به همین جهت، این پژوهشگران به کنایه ادعا میکنند، این احتمال وجود دارد که وایکینگهایی که به اشتباه جنوب گرینلند را گم میکردند، ممکن است که بهطور اتفاقی قبل از کریستف کلمب، آمریکا را کشف کرده باشند.