نگاهی به پروپاگاندای علم غیرسیاسی در دوران جنگ سرد و آزادی علم

دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۰
مطالعه 6 دقیقه
در دوران جنگ سرد، آمریکایی‌ها این‌طور شایع کرده بودند که علم در آنجا غیرسیاسی است، اما اسناد تاریخی متعددی خلاف آن را ثابت کرده‌اند.
تبلیغات

همان‌طور که ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در طول دوران جنگ سرد به‌دنبال علم بیشتر برای ساخت بمب‌های بزرگ‌تر بودند، دولت آمریکا تلاش کرد تا از تحقیقات علمی در سراسر جهان مراقبت کند. این بدان معنا بود که دانشمندان آمریکایی برای جمع‌آوری اطلاعات علمی به خارج از کشور فرستاده می‌شدند و این دانشمندان همان‌طور که حدس می‌زنید، بسیار زیرک بودند.

در یک مورد، رالف وایکوف، باکتری‌شناس آمریکایی به بریتانیا فرستاده شد، جایی که سفیر آمریکا امکان دسترسی به یک میکروسکوپ الکترونی پیشرفته را برایش مهیا کرده بود. در نتیجه، وایکوف مجبور نبود راه دوری برای اطلاعات مورد نیازش برود. دانشمندان به معنای واقعی کلمه پشت در ایستاده بودند تا میکروسکوپ او را بررسی کنند. آنچه خواندید بخشی از کتاب جدید مورخ علمی اودرا وولف، به نام آزمایشگاه آزادی (Freedom’s Laboratory) بود.

تصویر روی جلد کتاب آزمایشگاه آزادی (Freedom’s Laboratory) نوشته اودرا وولف

این کتاب که ماه گذشته منتشر شد، نقش علم در دوران جنگ سرد را از فراتر از نقش اساسی‌اش در توسعه سلاح‌ها بررسی کرده است. وولف در کتاب خود، علم را به‌عنوان ابزاری برای پروپاگاندای بررسی کرده که بخشی از تهاجم روانی آمریکا بود تا به مردم جهان ایدئولوژی آمریکایی را بقبولاند. او به این مقوله پرداخته که علم باید از قید و بندها و سیاست‌های دوره خود آزاد باشد و هیچ مانعی جلوی راهش قرار نداشته باشد. وولف می‌گوید، این تصور که علم غیر سیاسی است، خود یک دیدگاه سیاسی است. وولف می‌نویسد «آزادی علم، باید ازطریق مجموعه‌ای از انتخاب‌های سیاسی پدید بیاید و حفظ شود. در این انتخاب‌ها قدرت دخیل است که نام دیگرش سیاست است».

این تصور که علم، غیرسیاسی است، خود یک دیدگاه سیاسی است

آمریکایی‌ها برای مطرح کردن تصور علم آزاد و غیر سیاسی، چند دلیل داشتند. یک، ارتباطات علمی آزاد به آمریکا کمک کرد تا درک کافی از آنچه در جامعه بین‌المللی علم اتفاق می‌افتاد داشته باشد. دوم، ایدئولوژی آزادی علمی، علم آمریکا را از علم کاملا تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی جدا می‌کرد، حتی با این وجود که آمریکا هم آزادی دانشمندانش را محدود می‌کرد. به‌عنوان مثال، کمیسیون انرژی اتمی آمریکا، تاییدیه امنیتی رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتمی را به‌دلیل روابط مشکوکش با کمونیسم رد کرد.

 وولف می‌گوید:

 این زبان آزادی علمی و استقلال دولت همواره زبان آرمانی بود که هرگز واقعیت موجود در ایالات متحده را منعکس نکرده بود.

اودرا وولف به‌تازگی در مصاحبه‌ای با وبسایت The Verge درباره‌ی درس‌های علم سیاسی دوران جنگ سرد برای امروز صحبت کرده است. در ادامه با ما همراه باشید:

کتاب شما درباره‌ی چیست؟

پرداختن به این سؤال که چرا بسیاری از دانشمندان آمریکایی علم را مسئله‌ای غیرسیاسی می‌دانند، درحالی‌که کاملا واضح است، این تصور از اساس اشتباه است. پاسخ‌های مختلفی به این سؤال وجود دارد، اما یکی از مهم‌ترین آن‌ها؛ پروپاگاندای جنگ سرد است. بنابراین می‌خواستم از این کتاب استفاده کنم تا اثرات ماندگار پروپاگاندای علنی، مخفی و خصوصی را درباره‌ی طرز فکر ما درباره‌ی علم امروز بررسی کنم.

جنگ سرد چگونه توانست تصور علم غیرسیاسی را پخش کند؟

برای درک این موضوع، باید موردی را که در آن زمان در حوزه ژنتیک اتحاد جماهیر شوروی اتفاق می‌افتاد بفهمیم. یک برزشناس اوکراینی به نام تروفیم لیسنکو بود که اساسا ژنتیک اتحاد جماهیر شوروی را تحت کنترل داشت و در سال ۱۹۴۸ حزب کمونیست نظرات او درباره‌ی ژنتیک را به‌عنوان خط‌مشی حزبی پذیرفت. و به این ترتیب کسانی که در حوزه ژنتیک، نظراتی مخالف او داشتند، شغل خود را از دست دادند.

کتاب جدید اودرا وولف، مورد توجه بسیاری از صاحب‌نظران قرار گرفته‌ و از سوی نشریات و منتقدان به‌شدت تحسین شده است

 مؤسسات تحقیقاتی آن‌ها تعطیل شدند، تحقیقاتشان هم به زیرزمین‌ها برده شدند. حدود یک دهه قبل از آن هم، برخی از متخصصان ژنتیک که با لیسنکو مخالف بودند، دستگیر شدند، برخی زندانی و برخی کاملا ناپدید شدند. و زمانی‌که ناظران غربی تصاحب قدرت لیسنکو را مشاهده کردند، چنین برداشت کردند که آنچه اتفاق می‌افتد، ناگزیر همان اتفاقی است که بر سر علم در اتحاد جماهیر شوروری می‌آید. یعنی هیچ‌گونه آزادی در آنجا وجود ندارد، دانشمندان به زندان می‌افتند، دانشمندان آزادی فکری ندارند و تحقیقات علمی توسط دولت کاملا برنامه‌ریزی و کنترل می‌شوند.

واکنش آمریکا چطور بود؟

ایالات متحده آمریکا در جنگی ایدئولوژیک می‌جنگید و علم واقعا به میدان جنگ- درواقع منطقه‌ای حائز اهمیت بسیار- بدل شده بود. اما ما چنین نیستیم، در آمریکا، هیچ خط مشی حزبی برای علم وجود ندارد و دانشمندان در خصوص فعالیت‌های علمی خود اختیار دارند. یک مورد بسیار خاص که در آن می‌توانید نقش این اندیشه را ببینید، تأسیس بنیاد ملی علوم در سال ۱۹۵۰ است، جایی که دانشمندان درباره‌ی آنچه که باید تأمین بودجه می‌شد تصمیم‌گیری می‌کردند. هیچ برنامه‌ریزی از بالا برای علم وجود نداشت، هیچ‌کس خط‌مشی حزبی را برای آنچه که دانشمندان باید انجام می‌دادند تعیین نمی‌کرد. هر آنچه بود، آزادی علمی بود، به‌ویژه در اواخر دهه   ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰، تضاد شدیدی با علم تحت نظر کمونیسم داشت.

آیا این بدین معناست که علم فقط ابزاری برای پروپاگاندا بود یا دانشمندان واقعا در طول جنگ سرد به جمع‌آوری اطلاعات می‌پرداختند؟

البته طی این دوره زمانی، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به جمع‌آوری اطلاعات علمی درباره‌ی فعالیت‌های یکدیگر بسیار علاقه‌مند بودند. ما اغلب وقتی صحبت از سیا و کار اطلاعاتی می‌شود، علمیات‌های محرمانه و مرموز را متصور می‌شویم. اما کار روزمره جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات بسیار پیش‌پاافتاده‌تر بود. شالوده کارهای اطلاعات علمی عبارت بودند از کشف مواردی مانند تعداد مراکز تحقیقاتی که هر کشور دارد یا اینکه یک کشور در چه حوزه‌های تحقیقاتی خوب است یا چه کسانی در هر کشور خاص ممکن است در غرب تحصیل کرده باشند و بنابراین ممکن است، بیشتر نسبت به غرب نگرش‌های همدردانه‌ای داشته باشند.

سیاست‌گذاران ایالات متحده آمریکا هم متوجه شدند که بهترین راه برای انجام این کار، تشویق به مبادله آزاد علم است. این راهکار، مزایای ایدئولوژیک هم داشت، اگر دانشمندان را تشویق کنید که آزادانه فعالیت کنند و نشان دهید که نظام علمی کشور آزاد است، این می‌توانست به‌خوبی تمایز علم در آمریکا را با آنچه در اتحاد جماهیر شوروی بود را نشان دهد. بنابراین بسیاری از دانشمندان آمریکایی که در محافل بین‌المللی حضور داشتند، صادقانه می‌گفتند:«ما معتقدیم که علم باید به‌صورت آزادانه اداره شود و نباید حد و مرزی داشته باشد.» و همزمان اقدامات مشابهی، امکان جمع‌آوری اطلاعات علمی را فراهم می‌کرد.

چگونه درک ریشه‌های این ایدئولوژی که علم غیر سیاسی است، به ما در درک شرایط علمی حالای آمریکا کمک می‌کند؟

یکی از عجیب‌ترین لحظات برای من در نوشتن این کتاب، در طول دوران انتقال ریاس‌جمهوری دونالد ترامپ بود، زمانی‌که هیئت انتقال او از وزارت انرژی خواست فهرستی از دانشمندانی را که در برخی از جلسات بین‌المللی آب‌وهوایی شرکت کرده بودند، در اختیارش قرار دهد. درخواست هیئت انتقال، برای من به‌عنوان یک مورخ جنگ سرد، بسیار تکان‌دهنده بود. آنچه اتفاق می‌افتاد به مانند لیسنکویسم و بنا نهادن خط مشی‌های حزبی بود.

این مسئله لزوما به معنای تیرباران دانشمندان نبود، بلکه کنترل برنامه‌های تحقیقاتی و مجازات افرادی بود که این برنامه‌های تحقیقاتی را دنبال نمی‌کردند. درنهایت، وزارت انرژی با این درخواست موافقت نکرد. اما دانشمندانی که اطلاعات را آرشیو می‌کردند، نگران ناپدید شدن این اطلاعات بودند. آن‌ها همچنین نگران بودند که شاید این درخواست به‌نوعی محکی برای دانشمندانی بوده تا کسانی که به کارشان ادامه می‌دهند مشخص شود. همه‌ی این‌ها به مانند لیسنکویسم به نظر می‌رسید و عمیقا نگران‌کننده و تاحدی هشداردهنده بود.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات