نئاندرتالها بر اثر تغییرات اقلیمی به آدمخواری روی آوردند
در حدود ۱۲۰ هزار سال قبل اتفاق وحشتناکی در غار مولا گِرسی در نزدیکی دهکده سویون در جنوب شرقی فرانسه رخ داد. باستانشناسانی که این محل را در اوایل دههی ۱۹۹۰ حفاری کردند، استخوانهای ۶ نئاندرتال (۲ فرد بزرگسال، ۲ نوجوان و ۲ کودک) را درکنار دیواره شرقی غار پیدا کردند که بندبند بدنشان از هم جدا شده و بههمراه بقایای استخوانهای گوزن و سایر حیوانات در گوشهای به حال خود رها شده بودند.
همراهی استخوانهای حیوانی و همینطور دور انداختن اجساد نئاندرتالها به همراه بقایای مواد غذایی بهاندازه کافی عجیب بود؛ چرا که شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد نئاندرتالها معمولا مردگان خود را دفن میکردند. اما دانشمندان در غار مولا گرسی رفتاری بسیار متفاوت را شاهد بودند: استخوانهای نئاندرتالها و حیوانات دیگر مانند گوزنها تقریبا دارای علائم مشابهی از اندامبُری، جویدن، خُرد کردن استخوان و ترکخوردگی استخوان بودند.
آلبان دیفلور و امانوئل دیکلو، نویسندگان پژوهش جدید از مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه نوشتند:
هنگامی که بقایای انسانهای زیادی را با علائمی مشابه بقایای دیگر حیوانات همراهبا ابزارهای سنگی و شومینهها در یک محل عادی زندگی پیدا میکنید، همهچیز میتواند به آدمخواری تعبیر شود.
دیفلور و دیکلو برای این پژوهش، بقایای نئاندرتالها و سایر شواهد مانند رسوبات، زغال چوب و بقایای حیوانات را بررسی کردند. این دو همچنین شواهد موجود از این غار و شرایط محیطی آخرین عصر یخبندان (دورهای بین ۱۲۸ تا ۱۱۴ هزار سال قبل) که به «دوره ایمیان» نیز شناخته میشود را بررسی کردند.
شواهدی از آدمخواری نئاندرتالها قبلا هم پیدا شده بود، از جمله ساییدگیها و پارگی بقایای استخوانی که در غار گیوت بلژیک کشف شده بودند
دانشمندان در مورد زندگی نئاندرتالها اطلاعات نسبتا کمی دارند، اما بااینحال، نمیتوانند با یقین بگویند که جدا کردن گوشت مردگان از استخوان (همان تدفین ثانویه) بخشی از مراسم خاکسپاری بوده است. تدفین ثانویه بهنوعی تدفین گفته میشود که پس از جدا شدن گوشت و ماهیچهها، فقط اسکلت باقی مانده به خاک سپرده میشد. از این نوع تدفین در چندین فرهنگ انسانی سوابقی وجود داشته است. اما دانشمندان شواهدی از خاکسپاری و تدفین تعمدی مردگان توسط نئاندرتالها را از حداقل ۱۷ محل باستانشناسی مختلف در اروپا، خاورمیانه و آسیا پیدا کردهاند.
آدمخواری مؤثرترین راه برای به دست آوردن کالری نیست
در همین حال، شواهد آدمخواری در اغلب دورههای تاریخ به چشم میخورد، اما مشخص کردن دلایل دقیق هر کدام این موارد دشوار است. پژوهشی که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، نشان داد که آدمخواری مؤثرترین راه برای به دست آوردن کالریهای مورد نیاز نیست و احتمالا مراسمها و آئینها در این رفتار نقش مهمی را ایفا میکردهاند. اما خوردن همنوعان خود در هنگام قحطی را نمیتوان رد کرد و در پژوهش جدید نیز همین دلیل آدمخواری ذکر شده است.
بقایای استخوانهای انسانی و حیوانی که در غار مولا گرسی پیدا شدند، همه دارای نشانههایی از اندامبُری، جویدن، خُرد شدگی و ترکخوردگی استخوان بودند
آدمخواری نئاندرتالها واقعیت شگفتانگیزی نیست. درواقع، شواهدی از این رفتار قبلا نیز در بین نئاندرتالها کشف شده بود، از جمله علائمی که در غار گویت بلژیک پیدا شده بودند. پژوهشگران در این غار استخوانهای از نئاندرتالها یافتند که بهصورت عمدی برش خورده بودند. درواقع استخوانهای اسب و گوزن شمالی که در غار پیدا شدند نیز دارای علائم مشابهی بودند.
دانیله کورین، انسانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا که در پژوهش جدید شرکت نداشته، به Gizmodo گفت:
شواهد متقاعدکنندهای در سراسر اروپا وجود دارد که نشان میدهد نئاندرتالها گاهی اوقات به آدمخواری روی آوردهاند. شواهد موجود از آدمخواری عبارتاند از بریدگیهایی روی استخوان که با جداسازی گوشت از استخوان و همینطور اندامبُری همراه است. در استخوانهایی مانند جمجمه و ران علائمی از شکستگی عمدی (اندکی پس از مرگ) دیده میشود که تلاش برای دست یافتن به بافتهای با کالری بالا مانند مغز استخوان و حتی در برخی موارد مغز را نشان میدهد.
کورین میگوید که شواهد کافی برای حمایت از ادعای آدمخواری آئینی نئاندرتالها وجود ندارد. درواقع، علائمی که در پژوهش جدید توصیف شدند، بیشتر با آدمخواری برای ادامه بقا همخوانی دارند.
کورین گفت:
در بیشتر موارد اخیر بهره بردن از مواد غذایی، هدف اصلی آدمخواری بوده است. ما الگوهای مشابهی مانند اندامبُری را بهعنوان بخشی از دفن مردگان دیدهایم. در موارد دیگر، هدف هتک حرمت یا بیاحترامی نسبت به دشمنان بوده است. بااینحال، مجددا باید تأکید داشته باشیم که شواهد معدودی وجود دارد که نشان دهد نئاندرتالها در فعالیتهای پیچیده تدفین و خاکسپاری یا هتک حرمت مردگان شرکت داشتهاند.
دانشمندان قبلا میدانستند که نئاندرتالهای غار مولا گرسی آدمخواری میکردند، اما مرتبط دانستن این رفتار به تغییرات آبوهوایی موضوع تازهای است. در این پژوهش، نویسندگان یک تصویر بومشناسی از دوره ایمیان اروپا ترسیم کردند و شرایط محیطی رو به تغییر و وضعیت مواد غذایی موجود برای نئاندرتالها را بهدقت بررسی کردند.
نئاندرتالها، برای دهها هزار سال در اِستِپهای (سبزدشت) اوراسیا زندگی میکردند، جایی که پستانداران بزرگی مانند گوزنهای شمالی و ماموتهای پشمالو بهصورت گلههای انبوه از درختان خاردار و بوتههای دشتهای وسیع منطقه تغذیه میکردند. آنچه دانشمندان براساس تجزیه و تحلیل شیمیایی استخوانها میدانند، نشان میدهد که گوشت بخش مهمی از رژیم غذایی نئاندرتالها بوده و آنها بسیار کمتر از انسانهای مدرن شکارچی گردآور به ماهی و گیاهان متکی بودند.
شواهد کافی برای آدمخواری آئینی نئاندرتالها وجود ندارد
اگرچه نئاندرتالها بسیار شبیه به ما بودند، اما بدن آنها تفاوتهای اندکی با ما داشته است. برخی پژوهشها تخمین زدند که بدن نئاندرتالها در شبانهروز به حدود ۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ کالری نیاز داشته است. بنابراین برای به دست آوردن این مقدار کالری به حیوانات بزرگتر و پرگوشتتری متکی بودند.
اما محیط زندگی نئاندرتالها تغییر کرد. حدود ۱۳۰ هزار سال قبل جهان شروع به گرم شدن کرد، دانشمندان از بررسیهای خود از رسوبات دریایی تا هستههای یخی دریا، میدانند که در آن زمان، دمای جهانی به حدود ۲ درجه سانتیگراد بالاتر از امروز رسید و سطح دریاها نیز حدود ۶ تا ۹ متر افزایش یافتند. به این ترتیب، منطقهای که نئاندرتالها برای هزاران سال در آن زندگی و رشد کرده بود، گرم و خشکتر شد.
گوشت بخش مهمی از رژیم غذایی نئاندرتالها بوده و آنها بسیار کمتر از انسانهای مدرن شکارچی گردآور به ماهی و گیاهان متکی بودند
گَردهها و حشرات باقیمانده در هستههای رسوبی، همراهبا بقایای چوب نشان میدهد که اِستِپهای سابق بدل به جنگلها و علفزارها شدند. حیوانات بزرگی مانند ماموت، گوزنهای شمالی، فیلهای راست عاج و کرگدنهای پوزه باریک با گرم شدن هوا این نواحی را ترک کردند و جوندگان، مارها و خزندگانی از جمله لاکپشتها که از مدیترانه به اینجا مهاجرت کردند جایگزین حیات وحش سابق منطقه شدند. اتفاقی که برای نئاندرتالها، اصلا خوب نبود.
نویسندگان پژوهش جدید در این مورد نوشتند:
جنگلهای گرمسیری یا معتدل، امروز هم مانند گذشته، برای گروههای شکارچی گردآور محیطهای ناسازگاری محسوب میشوند؛ چرا که پروتئین پستانداران متوسطجثه (جفتسمسانان) بسیار کمتر از حیوانات بزرگجثهای است که در اِستپهای وسیع زندگی میکنند. براساس بررسیهای انجامگرفته روی دندان، نئاندرتالهای ساکن این نواحی با تنشهای مکرر غذایی و رفتارهای آدمخواری مواجه بودند که با آدمخواری آئینی کاملا تفاوت دارد.
چندین دندان در غار مولا گرسی پیدا شدند که دارای عارضهای به نام «هیپوپلازی مینای دندان» بودند، بیماری که بر اثر ابتلا به یک بیماری شدید یا سوءتغذیه به وجود میآید. درواقع این نشان میدهد که صاحبان این دندانها، زندگی بسیار سختی داشتند و احتمالا به دفعات گرسنگی و قحطی شدید را تجربه کردند.
در حقیقت اگر حدس دیلفور و دیلکو درست باشد، گروهی از نئاندرتالها که از غار مولا گرسی بهعنوان یک اردوگاه شکار تابستانی/ پائیزی استفاده میکردند (براساس لایههای مصنوعات و استخوانهای پیداشده در محل) در وضعیتی پَسا رَستاخیزی گرفتار شدند. محلهای زندگی نئاندرتالها در دوره آخرین عصر یخبندان در این منطقه بسیار کمتر از دیگر دورههای یخبندان قبل و بعد از آن است که ممکن است نشان دهد که اکثر نئاندرتالها مجبور به مهاجرت به نواحی دیگر شدند یا اینکه نتوانستند زنده بمانند.
تصویر هنری از مراسم خاکسپاری نئاندرتالها؛ دانشمندان شواهدی از خاکسپاری و تدفین نئاندرتالها را از حداقل ۱۷ محل باستانشناسی از اروپا تا خاورمیانه پیدا کردهاند
تراکم جمعیت نئاندرتالها در مقایسه با گروههای انسانهای مدرن که بعدا ساکن همین نواحی شدند، بسیار کم بود. درهرصورت، در نسخهای از این داستان، طوری به نظر میرسد که نئاندرتالهای غار مولا گرسی ممکن است تنها گروهی باشند که در این منطقه باقی ماندند. و تصور سرنوشت باقی گروهها هم باتوجهبه آنچه علائم گزش دندان روی استخوانها و انگشتها نشان میدهد، چندان دشوار نیست!
درواقع آنچه در غار مولا گرسی رخ داده، شباهت زیادی به تراژدیهای انسانی دارد که در طول تاریخ شاهد آن بودیم: قحطی بزرگ اروپا در قرن چهاردهم، دوره گرسنگی زمستان سال ۱۶۰۹ در شهر جیمز تاون، حزب دانر، بازماندگان پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه در کوههای آند و حتی داستانهای مربوطبه هیولای ویندیگو. بهگفته دیلفور و دیکلو، جمعیت نئاندرتالها در دوره ایمیان بهشدت کاهش پیدا کرده و کمبود بقایا و مصنوعات بهجایمانده، به خوبی این موضوع را ثابت میکند. همانطور که نویسندگان در پژوهش جدید نیز خاطر نشان کردند، جمعیت نئاندرتالها هرگز زیاد نبوده است، آنها به ندرت در یک زمان از دهها هزار نفر بیشتر بودند. نئاندرتالها در گروههای کوچکی تا حداکثر ۱۵ تا ۲۵ نفر زندگی میکردند، بنابراین کاهش بیشتر جمعیت احتمالا فاجعهبار بود.
بقایای تمام این ۶ نفر میتوانسته برای حدود ۲ روز و در صورت جیرهبندی صحیح تا ۴ روز، گروهی بین ۱۵ تا ۲۵ نفره را تغذیه کرده باشد. لایههای بعدی مصنوعات نشان میدهد که نئاندرتالها در سالهای بعد دوباره به این محل بازگشتند و به استفاده از اردوگاه شکار خود ادامه دادند، اگرچه امکان ندارد که بدانیم آنها همان افراد گروه سابق بودند یا اینکه آیا میدانستند قبلا در آنجا چه اتفاقی افتاده است؟
آدمخواری برای انسانهای مدرن، حتی زمانیکه هیچ راه دیگری برای زنده ماندن وجود نداشته باشد، اثرات روحی و روانی واقعا سنگینی دارد و به همین دلیل، متعجبیم که نئاندرتالهای غار مولا گرسی چگونه این تجربه وحشتناک خود را پشت سرگذاشتند. به هر حال، حداقل میتوانیم تصور کنیم که بر این نئاندرتالها چه گذاشته است.
روبرتو کانهسا، یکی از بازماندگان پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه که در سال ۱۹۷۲ روی کوههای آند سقوط کرد، این چنین لحظات فراموشنشدنی خوردن گوشت دوستان مُردهاش را به خاطر میآورد، او در مصاحبهای به روزنامه دیلیمیل گفته بود:
ما پاسخ آن را میدانستیم، اما فکر کردن به آن خیلی وحشتناک بود. بدنهای دوستان و هم تیمیهای ما که در برف و یخ به خوبی حفظ شده بودند، حاوی پروتئین لازم و ضروری بودند که میتوانست برای زنده ماندن به ما کمک کند. اما برای مدت زیادی نمیدانستیم چه کار کنیم... ما تصور میکردیم که حتی با فکر کردن به چنین چیزی دیوانه میشویم. آنگاه با خود میگفتیم که آیا با این کار به وحشیانی خشن بدل میشویم؟ یا اینکه این تنها کار معقولی است که میتوانیم انجام دهیم؟ به راستی، ما ترس خود را کنار گذاشتیم. و کارهایی را انجام دادیم که حتی در تاریکترین کابوسهای خود هم تصورشان را نمیکردیم.
احتمالا ساکنان غار مولا گرسی نیز چنین تجربهی وحشتناکی را از سر گذرانده باشند. میدانیم که بهلحاظ شناختی، نئاندرتالها بسیار شبیهبه ما بودند؛ آنها آثار هنری و جواهرات و لوازم تزئینی میساختند، از نمادها برای انتقال افکار خود (تفکر نمادین) استفاده میکردند و مردگان خود را دفن میکردند. بنابراین، آنها نیز پس از خوردن مردگان خود احتمالا همین حال و احوال را داشتند.
بازماندگان پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه در سال ۱۹۷۲ برای زنده ماندن مجبور شدند از اجساد دوستان خود بخورند
همانطور که نویسندگان در پژوهش خود ذکر کردند، آدمخواری غار مولا گرسی، نشانهی جانورخویی و وحشیگری نیست. در عوض شواهد دورهی کوتاه و گذرای آدمخواری را نشان میدهد که در پاسخ به قحطی ناشی از تغییرات سریع و شدید محیطی و ادامه بقا انجام گرفته است. کورین نیز میگوید که نویسندگان پژوهش تازه، بحثی متقاعدکننده را مطرح کردند.
او میگوید:
قطعا سابقهای برای خوردن گوشت انسان از روی ناچاری وجود دارد. نئاندرتالها ممکن است که نسبتبه ما دیدگاه متفاوتی نسبت به اجساد مردگان داشته باشند. ما ممکن است که به اجساد به چشم عزیزان از دنیا رفتهمان نگاه کنیم، اما برای نئاندرتالها ممکن است جسد تنها جسمی در حال پوسیدن باشد که میتوان در صورت لزوم از آن استفاده کرد.
او گمان میکند که نئاندرتالها در دورههای طولانی قحطی و کمبود مواد غذایی آدمخواری میکردند. کورین میگوید در میان فرهنگهای مختلف در تاریخ بشر، خوردن گوشت مردگان بخشی از آئین سوگواری بود تا راه آنها به سوی عالم پس از مرگ را هموار کند و در همین حال، به زندگان کمک کند تا با از دست دادن عزیزان خود کنار بیایند.
کورین گفت:
خوردن گوشت، راهی برای به یادآوردن مردگان بود. اما نکته جالبتوجه اینکه در حال حاضر، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد نئاندرتالها چنین باورهایی داشتند.
همانطور که دیفلور و دیکلو اشاره کردند، یافتههای غار مولا گرسی تنها نمایانگر دورهای کوتاه و گذرا است، بنابراین نباید این رفتار را به سایر نئاندرتالها تعمیم بدهیم. باستانشناسان باید جستوجو برای شواهد بیشتری از دوره ایمیان را ادامه دهند تا نمونههای احتمالی دیگری را نیز پیدا کنند. اما صرفنظر از تمامی این مسائل، به نظر میرسد که تغییرات آبوهوایی تأثیری شگرف بر نئاندرتالها گذاشته باشد.
نظرات