چرا افراد مشهور معمولا پیشگویان خوبی نیستند؟

یک‌شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۰
مطالعه 5 دقیقه
متخصصان و افراد مشهور به‌‌طرز مضحکی از پیش‌گویی‌‌ درست عاجزند؛ درحالی‌که گروه ناشناخته‎تری از افراد به‌خوبی از چنین قابلیت­‌هایی برخوردار هستند.
تبلیغات

اگر از فرد مشهوری بخواهید آینده را برایتان پیش‌‌بینی کند، احتمالا پیش‌‌بینی‌‌های او هرگز رنگ واقعیت به خود نخواهند گرفت. براساس مقاله‌‌ای که به‌تازگی در The Atlantic منتشر شده، ازنظر تاریخی، شواهد علمی نشان می‌دهند افراد موجه برای پیش‌بینی رویدادهای آینده‌‌ی جهان معمولا متخصصانی هستند که در چندین‌وچند موضوع مختلف سررشته دارند؛ چراکه این‌‌گونه افراد معمولا به‌‌‌دلیل اطلاعات وسیع‌‌تر، کمتر دچار تعصبات فکری می‌‌شوند. درمقابل، افرادی که تخصصی چشمگیر، اما محدود به شاخه‌‌ی خاصی دارند، توانایی کمتری در انجام پیش‌‌بینی‌‌های دقیق‌‌ دارند؛ چراکه این‌‌گونه افراد معمولا در چهارچوب جهان‌‌بینی خاص خود محدود هستند.

به‌‌عنوان نمونه‌‌ای از این افراد می‌‌توان به پروفسور پال آر. ارلیک، زیست‌‌شناس سرشناس آمریکایی از دانشگاه استنفورد اشاره کرد. او در یکی از کتاب‌‌هایش با نام بمب جمعیت از آینده‌‌ی تاریک و محتوم بشر سخن می‌‌گوید که در آن، برای مهار انفجار جمعیت زمین و جلوگیری از آخرالزمان هسته‌‌ای دیر شده است. او پیش‌‌بینی کرد کمبود منابع غذایی فقط در یک دهه، میلیون‌‌ها انسان را به کام مرگ خواهد کشید. منطق او کاملا ریاضیاتی به‌نظر می‌رسید: رشد جمعیت بشر به‌‌صورت نمایی است؛ درحالی‌که منابع غذایی او این‌‌گونه نیست. ارلیک که خود در گونه‌شناسی پروانه‌ها متخصص بود، می‌‌دانست طبیعت به‌‌طورمستقیم نمی‌‌تواند جمعیت گونه‌‌ها را کنترل کند. تحلیل او این‌‌ بود که با عبور شمار جمعیت از مرز منابع موجود، بحران به‌‌خودی‌‌خود رخ خواهد داد.

منطق پیش‌بینی‌های ارلیک و سیمون درباره آینده‌ی بشر از دیدگاه تخصص آن‌ها کاملا علمی و درک‌پذیر بود

ارلیک در کتابش، چندین سناریو درباره‌ی انواع بلایای ممکن را به‌تصویر کشیده که در بدترین آن، گرسنگی دنیا را درمی‌نوردد و جنگ هسته‌‌ای دامن‌‌گیر کشورهای روسیه و چین و ایالات متحده می‌شود و بحران زیست‌‌محیطی ناشی از آن نسل بشر را منقرض می‌‌کند. در بهترین سناریو ارلیک، کنترل جمعیت به‌وسیله‌ی بشر آغاز می‌‌شود. گرسنگی باردیگر گریبان‌‌گیر بسیاری از کشورها می‌‌شود؛ ولی موج مرگ‌‌ومیر ناشی از آن تا اواسط دهه‌‌ی ۱۹۸۰ فروکش می‌‌کند و فقط نیم‌میلیون نفر به‌‌‌علت گرسنگی جان می‌‌بازند.

ارلیک حتی مخاطبان خود را به این چالش دعوت کرده بود که اگر می‌‌توانند سناریو خوش‌‌بینانه‌‌ی دیگری نیز به این فهرست اضافه کنند. ارلیک در انتهای مطالبش اضافه کرده البته از طرح سناریوهایی دورازذهنی نظیر ارسال کمک‌‌های غذایی بیگانگان فضایی دوست‌دار بشر صرف‌‌نظر کرده است.

پیش بینی / prediction

البته در سال‌‌های بعد، اقتصاددان دیگری به‌‌نام جولیان سیمون توانست به چالش ارلیک پاسخ دهد. او نظراتی کاملا متضاد با عقاید ارلیک ارائه داد و در آن، از نقش عمیق نبوغ بشر در حل مشکلات پیش‌‌ رو سخن گفت. از دیدگاه سیمون، «انسان‌‌های بیشتر به‌‌معنای ایده‌‌های بیشتر برای خلق آینده‌‌ای پایدار» بود. شدت‌گرفتن بحث و مشاجره میان این دو دانشمند، حتی به شکل‌‌گیری شرط‌‌بندی تاریخی میانشان منجر شد. به‌هرحال در سال‌های بعد، واقعیت این‌‌گونه رقم خورد که فناوری‌‌های کنترل مصرف آب و بذرهای اصلاح‌‌شده و استراتژی‌‌های مدیریتی توانستند انقلابی عظیم در کشاورزی ایجاد کنند و میزان برداشت محصولات به‌‌شکل چشمگیری افزایش یافت. این نشان می‌داد حداقل در تحلیل نیازهای غذایی بشر، دیدگاه سیمون درست از آب درآمده‌اند: در دهه‌‌ی ۱۹۶۰، به‌‌طور میانگین تنها ۵۰ نفر از هر ۱۰۰هزار نفر براثر گرسنگی جان باختند و در دهه‌‌ی ۱۹۹۰، این آمار به ۲.۶ نفر رسید.

با اینکه پیش‌‌بینی‌‌های ارلیک از آخرالزمان درست از آب درنیامد، عقاید او درباره‌ی ویرانی زیست‌‌محیطی درست بود. درمقابل، پیش‌‌بینی‌های‌ سیمون نیز آن‌‌چنان که بایدوشاید تحقق نیافت. عقاید او درباره‌ی نقش نبوغ بشر در تأمین نیازهای آبی و غذایی صحیح بود؛ ولی پشتوانه‌‌ی این موفقیت بشر، آن‌‌چنان که سیمون ادعا کرده بود، بهبود کیفیت آب‌و‌هوا نبود. درحقیقت، به‌‌شکل طعنه‌‌آمیزی عامل این تحولات مثبت همان اصول ریاضیاتی بود که ارلیک از آن دم می‌‌زد.

با وجود اعتبار علمی واضح این افراد در زمینه‌‌های تخصصشان، هر دو آن‌‌ها در یک نقیصه شریک‌‌ بودند. آن‌‌ها فقط به علم خود ایمان داشتند و تنها به واقعیات آن بها می‌‌دادند؛ اما از ارزش و اعتبار علم یکدیگر غافل بودند.

بعدها، مورخی با نام پاول سابین در کتابی به‌‌نام «شرط‌‌بندی» این‌‌گونه نوشت که «آنچه رخ داد برخلاف پیش‌‌بینی‌‌های پاول ارلیک و جولین سیمون بود»؛ چراکه هریک از این افراد تا توانسته بودند اطلاعاتی در حمایت از دیدگاه شخصی خود جمع‌‌آوری کرده بودند و این باعث افزایش تعصب و کوته‌‌فکری در آن‌‌ها شده بود. درنهایت آنچه بیشتر از همه پدیدار شد، نارسایی مدل‌‌های این دو دانشمند بود. این داستان مثال آشکاری از خطاهای ناشی از محدودیت جهان‌‌بینی افراد متخصص و شاخص جهان بود.

خوره‌های علوم

مردم ممکن است انتظار داشته باشند افرادی که زندگی خود را وقف  حوزه‌‌ی مطالعاتی خاصی کرده‌‌اند، حداقل باید بتوانند آینده‌‌ی حوزه‌‌ی تخصص خود را بهتر از دیگران پیش‌‌بینی کنند. بااین‌حال، گویا داده‌های حاصل از آزمایشی بلندمدت با قدمتی ۲۰ ساله که آغاز آن به سال ۱۹۸۴ بازمی‌گردد، دقیقا نقطه‌‌ی مقابل این دیدگاه را نشان می‌‌دهد. در این آزمایش، برای مقایسه‌‌ی قدرت پیش‌‌بینی افراد درباره‌ی وقایع سیاسی و مالی و نظایر آن در آینده‌‌ی دور و نزدیک، دو گروه از افراد رودرروی یکدیگر قرار گرفتند: گروه اول، متشکل از کارشناسان و دانشگاهیان باتجربه و گروه دوم، متخصصانی که اشتهایی سیری‌‌ناپذیر در مطالعه‌‌ی علوم گوناگون داشتند.

برخلاف متخصصان تک‌حوزه‌ای، افرادی که در شاخه‌‌های مطالعاتی مختلف سررشته دارند، از اشتباهات خود درس می‌‌گیرند

براساس این مقاله، با اینکه بیشتر مردم درمقایسه‌با افراد با اعتماد‌‌به‌‌نفس و متخصصان شناخته‌شده در حوزه‌‌‌ی خاصی ذهنیت بهتری دارند، این متخصصان عمومی‌‌تر بودند که توانستند این رقابت را به‌‌سود خود پایان دهند. افرادی که ایدئولوژی‌‌های قدرتمندی در حوزه‌‌های خاص داشتند، نتوانستند فروپاشی سریع اتحاد جماهیر شوروی را پیش‌بینی کنند؛ چراکه آن‌ها شواهد را ازطریق دریچه‌‌ی ایده‌‌های شخصی خودشان تفسیر می‌‌کردند؛ درحالی‌که متخصصان عمومی به چنین ضعفی دچار نبودند و درنتیجه توانستند وقوع این اتفاق را بهتر پیش‌‌بینی کنند.

پیش بینی / prediction

خطای شناختی ناشی از تخصص

واقعیت این است که هر دو گروه از افراد مطالعه‌ی اخیر، هنگام تحقق هریک از پیش‌‌بینی‌‌های خود، دچار نوعی افزایش اعتمادبه‌نفس دربرابر جهان‌بینی خود می‌‌شوند؛ اما رویکرد این دو گروه هنگام مواجهه با اشتباهاتشان در پیش‌بینی‌های گذشته کاملا متفاوت است.

با استناد به نتایج این تحقیقات ۲۰ ساله، می‌‌توان گفت تفاوت موجود در آن است که افرادی که در گروهی از شاخه‌‌های مطالعاتی مختلف سررشته دارند، از اشتباهات خود درس می‌‌گیرند. در‌همین‌حال، متخصصان حوزه‌‌های خاص تمرکز بیش‌‌از‌‌اندازه‌‌ای روی بینش خود دارند و معمولا با نادیده‌انگاشتن اثر متغیرهای پیش‌‌بینی‌‌نشده‌‌، دچار نوعی تعصب و اعتمادبه‌‌نفس کاذب دربرابر عقاید خود می‌‌شوند. فیلیپ تتلاک، دانشمند همکار در این مطالعه‌‌ی ۲۰ ساله، در اظهارنظری در آن زمان، چنین می‌‌گوید:

به‌‌‌طورجالبی اغلب رابطه‌‌ی معکوسی میان تصورات پیش‌‌گویان درباره‌ی عملکردشان و نتیجه‌‌ی نهایی عملکرد این افراد دیده می‌‌شود.

درمجموع، بهترین افراد در پیش‌‌بینی همان کسانی هستند که به ایده‌‌های خود به‌‌چشم فرضیه‌‌هایی محک‌‌پذیر نگاه می‌‌کنند. آن‌‌ها همان‌‌گونه که هنگام پیروزی جشن می‌‌گیرند و به تقویت ایده‌‌های خود می‌‌اندیشند، هنگام شکست نیز به استقبال اشتباهات خود می‌روند. این، دقیقا همان چیزی است که از آن به‌‌عنوان «یادگیری» یاد می‌‌شود.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات